حجتالاسلاموالمسلمین سیدمجتبی برهانی، محقق و نویسنده، از اساتید حوزه و دانشگاه و دارای تألیفاتی در عرصه علوم و معارف دینی به مناسبت دهه کرامت در گفتگو با مرکز خبر حوزه، در شرح روایتی از حضرت رضا (ع) شاخصههای اصلی ایمان را تشریح کرد.
متن کامل گفتوگوی خبرنگار سرویس علمی و فرهنگی مرکز خبر حوزه با این محقق و نویسنده حوزوی تقدیم میگردد.
قال الرضا(ع): «لا يستكمِلُ عبدٌ حقيقةَ الإيمان حتى تكونَ فيه خصال ثلاثٍ: التّفقّه في الدّين، و حُسن التّقدير في المعيشة، و الصّبرُ على الرّزايا».
«حقيقت ايمان در بنده به كمال نمىرسد مگر اينكه سه خصلت در او باشد: دين را درست و كامل بفهمد، در معیشت، اندازه نگه دارد و در برابر بلاها بردبار باشد.» (الحياة با ترجمه احمد آرام، ج4، ص: 356)
حقیقت ایمان طبق حدیث شریف چیست؟
برای پاسخ به این سؤال بهتر است که به پای سخنان معصومین علیهم السلام مینشینیم
قَالَ أَبِي دِعَامَةَ أَتَيْتُ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَائِداً فِي عِلَّتِهِ الَّتِي كَانَتْ وَفَاتُهُ بِهَا فَلَمَّا هَمَمْتُ بِالانْصِرَافِ قَالَ لِي يَا أَبَا دِعَامَةَ قَدْ وَجَبَ عَلَيَّ حَقُّكَ أَ لَا أُحَدِّثُكَ بِحَدِيثٍ تُسَرُّ بِهِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ مَا أَحْوَجَنِي إِلَى ذَلِكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَلِيُّ اكْتُبْ فَقُلْتُ مَا أَكْتُبُ فَقَالَ اكْتُبْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْإِيمَانُ مَا وَقَرَ فِي الْقُلُوبِ وَ صَدَّقَتْهُ الْأَعْمَالُ وَ الْإِسْلَامُ مَا جَرَى عَلَى اللِّسَانِ وَ حَلَّتْ بِهِ الْمُنَاكَحَةُ(بحارج 50ص 208)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلّم به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: بنويس.
عرض كردند: چه بنويسم.
فرمودند: بسم الله الرحمن الرحيم، الْإِيمَانُ مَا وَقَرَ فِي الْقُلُوبِ وَ صَدَّقَتْهُ الْأَعْمَالُ؛ ايمان چيزى است كه در قلوب جاى مى گيرد و اعمال آدمى ملاك درستى آن است و اسلام چیزی است که بر زبان جاری میشود و به واسطه آن ازدواج با زنان (مسلمان) حلال میشود.
قال الامام امیرالمؤمنین عليه السّلام:
الايمانُ معرفَةٌ بالقَلبِ و اقرارٌ باللِسانِ و عَمَلٌ بالأركانِ؛
ايمان عبارت است از شناخت ومعرفت قلبي، اقرار با زبان و عمل با اعضاء و جوارح.
«نهج البلاغه، حكمت 227 - محمد عبده»
ابوالصلت هروى از امام رضا (ع) در خصوص ايمان پرسش نموده است و آن حضرت فرموده اند: « الْإِيمَانُ عَقْدٌ بِالْقَلْبِ وَ لَفْظٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْجَوَارِحِ لَا يَكُونُ الْإِيمَانُ إِلَّا هَكَذَا»؛ ايمان گره قلبى و گفتار زبانى و عمل جوارحى است و غير از اين ايمان نيست. (بحارج66ص 65)
شاکله اصلی ایمان بر چه ارکانی استوار است؟
در حدیثی حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم ایمان را، ولایت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دانسته و آن را به سه دسته تقسیم فرمودند:
« یا عَلُّی ! مَثَلُکَ فِی الناس کَمثل سُورة ِ « قُل هُوَ اللهُ اَحَد ٌ»، فَمَن قَرأها مرَّةً، فکأنَّما قَرَأ ثُلثَ القُرآن و َمَن قَرأها مَرَّتین، فکأنَّما قَرَأ ثُلثی القُرآن وَ مَن قَرأها ثَلاثَ مَرّاتٍ فَکَأنَّما قَرأ القُرآن کُلَّه و کَذلِک أنتَ یا علی ! فَمَن اَحَبکَ بِقَلبه، فَقَد اَدرَکَ ثُلثَ الایمان وَ مَن اَحَبکَ بِقَلبه وَ لِسانِه فَقَد اَدرَکَ ثُلثی الایمان وَ مَن اَحَبکَ بِقَلبه وَ لِسانِه و یَده فَقَد اَدرَکَ الایمان کُلَّهُ.»
«علی جان ! مثل تو در میان این مردم مثل سوره " قل هو الله احد " است.
هر کس یک بار این سوره را بخواند، مثل آن است که یک سوم قرآن را خوانده است،
هر کس دو بار این سوره را تلاوت کند، مثل آن است که دو سوم قرآن را خوانده است،
هر کس سه بار این سوره را بخواند، مثل کسی است که تمام قرآن را خوانده است،
و تو هم یا علی ! این طور هستی، اگر کسی تو را فقط با قلبش بخواند، قلباً محب توست، یعنی تو را با دیگری عوض نمی کند، امّا هنوز به آن حد نرسیده است که با زبان هم از تو دفاع کند و با اعضا و جوارح هم از تو پیروی کند. این شخص یک سوم ایمان را به دست آورده است.
اگر کسی با قلبش و با زبانش تو را بخواند و به تو محبت ورزد، دو سوم ایمان را به دست آورده است و اگر کسی با قلبش تو را بخواند و با زبان از تو دفاع کند و با اعضا و جوارح از تو پیروی کند، تمام ایمان را داراست».
بحار الانوار ج 39، ص270، ینابیع المودة ج1، ص376، ح11.
و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نیز شاکله ایمان را این چنین معرفی فرمودهاند:
« الْإِيمَانُ شَجَرَةٌ أَصْلُهَا الْيَقِينُ وَ فَرْعُهَا التُّقَى وَ نُورُهَا الْحَيَاءُ وَ ثَمَرُهَا السَّخَاءُ»
ایمان درختی است که ریشه اش یقین است، شاخه اش پرهیزکاری، شکوفه اش حیا و میوه اش بخشندگی.
تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: (87)
درجات ایمان در روایت امام رضا (ع) به آن اشاره شده، در لسان قرآن و روایات به چند رتبه تقسیم میشود؟
از نظر قرآن كريم ايمان داراى درجات و مراتبى است، لذا به اهل ايمان دستور به ايمان مىدهد كه مقصود ايمان درجه برتر و بالاتر است. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به خدا و پيامبرش، و كتابى كه بر او نازل كرده، و كتب(آسمانى) كه پيش از اين فرستاده است، ايمان(واقعى) بياوريد»، (نساء، 136). لذا اصحاب پيامبر اكرم، از نظر ايمان و اعتقاد در يك درجه نبودند، بعضى از آنها در راه خدا جان مىدادند و پيامبر را در جبهه جنگ تنها نمىگذاشتند « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ» «مؤمنان واقعى كسانى هستند كه به خدا و رسولش ايمان آوردهاند و هنگامى كه در كار مهمّى با او باشند، بىاجازه او جايى نمىروند»؛ (نور، 62). امّا بعضى از اصحاب پيامبر به خاطر رسيدن به مسايل مادى، پيامبر را در مراسم نماز جمعه تنها گذاشتند. « وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً». هنگامى كه آنها تجارت يا سرگرمى و لهوى را ببينند پراكنده مىشوند و به سوى آن مى روند و تو را ايستاده به حال خود رها مىكنند»؛ (جمعه، 11). در شأن نزول اين آيه مىخوانيم: وقتى بعضى از مسلمانان خبر آمدن كاروان تجارتى را شنيدند نماز جمعه را ترك كردند و به سوى كاروان تجارتى رفتند و این بر خلاف شئونات اسلامی و نشانه کمتوجهی به مقام شامخ پیامبر (ص) بود.
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا عَبْدَ الْعَزِيزِ إِنَّ الْإِيمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ يُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا يَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَيْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى الْعَاشِرِ فَلَا تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَكَ فَيُسْقِطَكَ مَنْ هُوَ فَوْقَكَ وَ إِذَا رَأَيْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْكَ بِدَرَجَةٍ فَارْفَعْهُ إِلَيْكَ بِرِفْقٍ وَ لَا تَحْمِلَنَّ عَلَيْهِ مَا لَا يُطِيقُ فَتَكْسِرَهُ- فَإِنَّ مَنْ كَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَيْهِ جَبْرُه» امام صادقعليه السلام مىفرمايد: اى عبدالعزيز! ايمان مانند نردبان است كه ده پله دارد و مؤمنان پلهاى را بعد از پله ديگر بالا مىروند؛ پس كسى كه در پله دوم است، نبايد به آنكه در پله اول است بگويد: تو هيچ ايمان ندارى تا برسد به دهمى. (كه نبايد چنين سخنى به نهمى بگويد) پس آنكه را از تو پايينتر است دور نيانداز كه بالاتر از تو نیز تو را دور مىاندازد و چون فردى را پايينتر از خود ديدى با ملايمت او را به سوى خود بكشان و چيزى را هم كه طاقت ندارد بر او تحميل مكن كه او را بشكنى زيرا هر كه مؤمنى را بشكند بر او لازم است جبرانش كند. (کافی جلد 2، ص 45)
از اين روايت به دست مىآيد كه؛ خداوند متعال به هر يك از افراد انسان استعداد و قابليت مخصوصى عنايت نموده كه ممكن نيست از آن مقدار تجاوز كند و به درجه بالاتر كه استعدادش را ندارد برسد، البته عطاى خداوند قابليت است و خود انسان بايد با مجاهدت و كوشش در اكتساب، استعداد خود را به مرحله فعليت برساند، ولى روايت، ناظر به كسانى است كه در برخورد با ديگران اگر از نظر ايمان از آنها كمتر هستند آنها را توبيخ و سرزنش و تحقير نكنند در واقع اين روايت شريف بهترين روش تعليم و تربيت را به انسان مىآموزد.
اولاً مىفرمايد: اگر تو در پله دوم و ديگرى در پله اول از معارف و علوم و اخلاق است، ولى استعداد ترقى به پله دوم را دارد او را مأيوس و شكسته دل مكن و به او مگو تو قابل نيستى، چيزى نخواهى شد. ثانياً در صدد تعليم و تربيت او باش، ثالثاً از او توقع نداشته باش كه در يك روز با چند جمله به درجه تو رسد، بلكه با نرمى و ملايمت و آهسته از او دستگيرى كن تا بذر استعدادش ترقى كند. رابعاً بدان كه اگر دل مؤمنى را شكستى و او را از تحصيل معارف دلسرد كردى بر تو لازم است اين شكست را جبران كنى و دوباره به تشويق و ترغيب او بپردازى.
امام صادقعليه السلام در بيانى ديگر مىفرمايد؛ ايمان داراى ده درجه و مرتبه است، همانند نردبام كه ده پله دارد كه از پلهاى به پله ديگرى ترقى حاصل مىشود و بعد مىفرمايد: مقداد در پله هشتم و ابوذر در پله نهم است و سلمان در پله دهم است كه تمام مراحل ايمان را طى كرده است. « قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا عَبْدَ الْعَزِيزِ إِنَّ الْإِيمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ يُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ الْمِرْقَاةِ فَلَا تَقُولَنَّ صَاحِبُ الْوَاحِدِ لِصَاحِبِ الِاثْنَيْنِ لَسْتَ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى الْعَاشِرَةِ
وَ لَا تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَكَ فَيُسْقِطَكَ الَّذِي هُوَ فَوْقَكَ فَإِذَا رَأَيْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْكَ فَارْفَعْهُ إِلَيْكَ بِرِفْقٍ وَ لَا تَحْمِلَنَّ عَلَيْهِ مَا لَا يُطِيقُ فَتَكْسِرَهُ فَإِنَّهُ مَنْ كَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَيْهِ جَبْرُهُ وَ كَانَ الْمِقْدَادُ فِي الثَّامِنَةِ وَ أَبُو ذَرٍّ فِي التَّاسِعَةِ وَ سَلْمَانُ فِي الْعَاشِرَه الخصال، ج2، ص: 448». (بحارالانوار، ج 22، ص 341)
با توجه به مراتب ایمان، اهل ایمان چه نشانهها و شاخصههایی دارند؟
بخشی از نشانههای اهل ایمان در آیات و روایاتی که در ذیل ذکر میکنمآمده است:
تعبير « أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ (آرى، ) مؤمنان حقيقى آنها هستند؛ براى آنان درجاتى(مهم) نزد پروردگارشان است؛ و براى آنها، آمرزش و روزى بىنقص و عيب است.» (انفال4) كه حكايت از ايمان حقيقى افراد مىكند در دو مورد در قرآن كريم ذكر شده و تحقق ايمان حقيقى در صورتى است كه انسان داراى اوصافی چون:
تكان خوردن دل به هنگام ياد الهى، افزوده شدن ايمان به هنگام تلاوت قرآن، توكل به خداوند، برپا داشتن نماز و انفاق در راه خدا باشد.
قابل توجه اينكه اوصاف سه گانه اول، حالات قلبى و مترتّب بر يكديگر است و دو وصف اخير مربوط به اعمال ظاهرى است که تمام این اوصاف در این آیه آمده است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»
«مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هر گاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان ميگردد؛ و هنگامى كه آيات او بر آنها خوانده مىشود، ايمانشان فزونتر مىگردد؛ و تنها بر پروردگارشان توكل دارند». (انفال2)
سه ویژگی دیگر اهل ایمان نیز هجرت در راه خدا، جهاد در راه خداوند، پناه دادن و يارى كردن مسلمانان است. قرآن میفرماید: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَهاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ»
«و آنها كه ايمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد كردند، و آنها كه پناه دادند و يارى نمودند، آنان مؤمنان حقيقىاند؛ براى آنها، آمرزش(و رحمت خدا) و روزى شايستهاى است». (انفال74). این هشت مورد اوصافی از مؤمنان است که در قرآن به آنها اشاره شده است.
آثار ایمان در زندگی فردی و اجتماعی چگونه تبلور پیدا میکند؟
ایمان آثار فردى و درونى، و اجتماعى و برونى بسیارى دارد که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
ابتدا به آثار فردى ایمان اشاره میکنیم.
لذت معنوى و انبساط روحى نخستین ویژگی ایمان است.
ایمان در وجود انسان، لذتى وصف ناپذیر ایجاد مى کند، البته همه مراتب ایمان با چنین لذتى همراه نیست.
تغییر نگرش دومین ویژگی ایمان به شمار میرود، انسانى که به مراتبى از ایمان دست مى یابد، نگرش وى به اشیا و اشخاص با نگرش اهل دنیا متفاوت مى شود. نفع و ضرر در نزد او غیر نفع و ضرر اهل دنیا است..
آرامش روح، ویژگی دیگر ایمان است. آنگاه که مؤ من به درجه اى از ایمان واصل شد که تکالیف و دستورهاى محبوب را با قلبى مطمئن انجام داد، به آرامش روحى خاصى دست مى یابد. قرآن شریف مى فرماید: «هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ في قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدادُوا إيماناً مَعَ إيمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً»
«او كسى است كه آرامش را در دلهاى مؤمنان نازل كرد، تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايند؛ لشكريان آسمانها و زمين از آن خداست، و خداوند دانا و حكيم است» (سوره فتح، آیه 4)
شخصی از امام صادق عليه السّلام در خصوص تفسير آيه شريفه أَنْزَلَ السَّكِينَةَ* پرسيد. آن حضرت فرمود: آن ايمان است» (بحارج66ص199)
رضایتمندى از حق، و خود مقصر انگارى:
مؤمن در مراتب بالاى ایمان، هر آنچه به او مى رسد را خیر و به صلاح خویش مى بیند.
مؤ من همواره با نظر سوء به نفسش نگاه مى کند و حسن نظر به خداى متعال دارد. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يُمْسِي وَ لَا يُصْبِحُ إِلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ» بدانید بندگان خدا که مؤ من شب را به صبح و صبح را به شب نمى آورد مگر آنکه درباره نفسش بدگمان باشد. (بحار ج67، ص78)
احساس عزت و غلبه پنجمین ویژگی ایمان است: آیا کسى که دلش با حق تعالى پیوند خورده است ممکن است که ترس و بیم داشته باشد؟ پاسخ منفى است. خوف از چه چیز؟ او با همه کاره عالم سر و کار دارد، پس، از چه بترسد؟ امام صادق علیه السلام در این زمینه فرموده اند: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ مَنْ يَخَافُهُ كُلُّ شَيْءٍ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ عَزِيزٌ فِي دِينِ اللَّهِ وَ لَا يَخَافُ مِنْ شَيْءٍ وَ هُوَ عَلَامَةُ كُلِّ مُؤْمِن»؛ همانا همه موجودات از مؤ من مى ترسند، زیرا که او به دین عزت یافته است یعنى محکوم هواهاى نفسانى نیست و از چیزى نمى هراسد و این نشانه هر مؤ منى است. (بحار الانوار ج 64، ص 305)
ایمان علاوه بر آثار فردی آثار اجتماعی را نیز به همراه دارد، که این آثار بسیار است.
تحکیم وحدت مؤمنین را میتوان نخستین اثر ایمان برشمرد. ایمان مى تواند میان مؤ منان محبت برقرار سازد. محبت پایه و محور ایمان است. «فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ أَ مِنَ الْإِيمَانِ هُوَ فَقَالَ وَ هَلِ الْإِيمَانُ، إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُون»
فضیل بن یسار از امام صادق علیه السلام سؤ ال کرد که آیا حب و بغض جزو ایمان است. حضرت فرمودند: آیا «ایمان» جز حب و بغض چیز دیگرى است ؟!
در حقیقت، ایمان تحت جاذبه اى قرار گرفتن و از نفوذ جاذبه اى روى گردان شدن است.سپس، حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: « وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»
«خداوند ايمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهايتان زينت بخشيده، و(به عكس) كفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است؛ كسانى كه داراى اين صفاتند هدايت يافتگانند!»، (حجرات7) و به این ترتیب، خواستند به قرآن استشهاد کنند که سنخ ایمان از سنخ محبت است. سپس حضرت این کلام را به صورت قاعده اى بیان فرمودند:
مؤمن همیشه خود را غالب مى داند، چون با موجودى پیوند دارد که همه عوالم وجود مسخّر او هستند. در آیات قرآن، صفت عزت اختصاصاً براى مؤ من به کار رفته است.عزت حالتى است براى روح که خویش را غالب مى بیند امام صادق(ع) فرمود: «صَدِيقُ عَدُوِّ اللَّهِ عَدُوُّ اللَّه» دوست دشمن خدا، دشمن خداست. (امالی صدوق، ص605) بنابراین، مهمترین اثر اجتماعى ایمان، تنظیم حب و بغضهاى اجتماعى است.
قرآن کریم مى فرماید: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ» اى رسول ما! هرگز نمى یابى قومى را که به خدا و روز جزا ایمان آورده باشند اما به دشمنان خدا و رسول مهر بورزند. اگر چه آنها پدران، فرزندان، برادران و اقوامشان باشند. (سوره مجادله، آیه 22)
استقرار عدالت اجتماعى، ویژگی دوم ایمان محسوب میشود. ایمان، باعث تعهدات اجتماعى است و مبنا و پشتوانه این تعهدات، محبت است. از این رو، براى برقرارى عدالت اجتماعى هیچ عاملى برتر از تقویت روحیه ایمانى نیست. با تقویت ایمان از فشار موانع در تحقق عدالت کاسته مى شود.
مقابله با فساد و انحراف شاخصه سوم ایمان است، انحراف اجتماعى اشکال گوناگون دارد و مؤ من در برابر هر انحرافى که متوجه جامعه مى شود، مسئول است و باید به مقابله برخیزد. مثلا فساد عملى را مى بیند، باید براى دفع آن اقدام کند.باب امر به معروف و نهى از منکر براى همین منظور گشوده شده است. گاهى فساد عملى نیست. بلکه انحراف بینشى است. خود دین در معرض انحراف و تحریف واقع شده است. مؤمن باید مقابله کند.
این گونه انحرافات اجتماعى دو وجه دارد و مبداء هر دو وجه، هواهاى نفسانى است.
وجه اول، آن است که برخى انسانها با احکامى مواجه مى شوند که با مزاج انسانى سازگار نیست لذا سعى مى کنند دائره اسلام را تنگ کنند. مثلا اسلام دفاع و جهاد دارد، این افراد به دلیل روحیه رفاه طلبى، از جهاد و دفاع سر باز مى زنند و اجراى این حکم را به امام معصوم علیه السلام واگذار مى کنند.
وجه دوم، آن است که قالب اسلام را تنگ مى بینند و براى رسیدن به هواهاى نفسانى در صدد بر مى آیند تا این قالب را بسط دهند. هر دو صورت، انحراف است و مؤ من باید در برابر آن بایستد. از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روایت شده است:
« قَالُوا إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَعَلَى الْعَالِمِ أَنْ يُظْهِرَ عِلْمَهُ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ سُلِبَ نُورَ الْإِيمَانِ»؛ اگر عالم در برابر بدعتها، عملش را آشکار نکند، نور ایمان از وى سلب مى شود. (بحار ج48، ص252) اسلام لال نیست، اگر گوش شنوایى باشد، اسلام کاملا فصیح و گویا سخن مى گوید، لکن ترک هواى نفس شرط این استماع است.
بر اساس روایت امام رضا (ع) تفقه در دین بخشی از ایمان است. تفقه در دین، چگونه جزیی از حقیقت ایمان شمرده میشود؟
برای جواب دادن به این سؤال باید به معنای تفقه نظر کرد.
در گذشته فقه به دو اصطلاح به کار میرفته است.
* فقه اکبر و فقه اصغر
فقه اکبر همان اصول دین یا اعتقادات است و فقه اصغر همین استنباط احکام شرعیه از قرآن و روایات میباشد و
ظاهرا منظور امام در این کلام گهربار تفقه در فقه اکبر است زیرا تفقه در فقه اصغر برای همه لازم نیست.
شخص میتواند تقلید کند و کار او نیز صحیح است.
ولی در اعتقادات و فقه اکبر تقلید صحیح نیست و مکلف باید تمام اعتقادات را برهانی و جزمی یاد بگیرد و تفقه کند.
فقیه در دین دارای چه ویژگیهایی در لسان ائمه(ع) است، و بر چه کسی صدق میکند؟
ظاهرا در این سؤال اشاره به فقه اصغر میباشد که در روایات ما ویژگیهایی برای این فقیه ذکر شده:
امام حسن عسکری علیه السلام در روایتی ویژگیها و شاخصهای فقیه را بیان میکنند.
«فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ»
« از دانشمندان احكام شرعيّه که نگاه دارنده شخص خود و حفظ كننده دين و آئين خويش و مخالف هوا و خواهش نفس و مطيع و فرمانبر امر مولاى خود باشد بر عوام و توده مردم لازم است كه از او تقليد و پيروى نمايند.» (بحارج2 ص 88). بر اساس این روایت هر فقیهی، شایستگی پیرویکردن را ندارد، بلکه باید در عین اینکه دارای مقام فقهات باشد، متخلق به شاخصههای دیگری باشد که مخالفت با هوای نفسانی و اطاعت امر مولای خود از آن جمله است.
بخش دیگر روایت امام رضا (ع) به تقدیر در معیشت اشاره داشت، مفهوم این جمله چیست؟
و جَعَلَ لِكُلِّ روُحٍ مِنْهُمْ قُوتاً مَعْلُوماً مُقْسُوماً من رِزْقِهِ، لايَنْقُصُ من زادَهُ ناقِصٌ، و لايَزيدُ من نَقَصَ مِنْهُمْ زائدٌ.(وَ جَعَلَ لِكُلٍّ مِنْهُمْ قِتَيةً مَقْسُومَةً من رزقِهِ. لايَنْقُصُ من زادَهُ مِنْهُم ناقِصٌ «وَ جَعَلَ لِكُلّ ذى روُحٍ» نيز آمده است و به هر زندهای، به فراخورِ نياز زندگى، از روزىِ قسمت شده خويش، توشه اى بر نهاد، [به گونه اى كه] بر هر كس، فراخى و فزونى بخشيد، كاهنده اى را ياراى كاستن از آن نیست و از هر كس كه بكاست، افزاينده اى را قدرت افزودنِ بر آن، نيست. (رياض السالكين، ج 1، ص 276)
تقدیر در معیشت یعنی نه افراط و نه تفریط
نه آنقدر خور کز دهانت در آید
نه آنقدر کز ضعف جانت در آید
مؤمن به خاطر روح ایمانی که دارد فقط و فقط خود را محتاج خدا و اولیاء او میداند و هیچ امری باعث نمی شود که او دستش را در برابر غیر به ویژه نا اهل دراز کند
پس فرد مؤمن قناعت را پیشه خود قرار میدهد تا دستش در جلوی هر کس و نا کس دراز نشود و مناعت طبع خویش را با این کار آلوده نکند.
در کلمات معصومین علیهم السلام نیز توجه به این امر وارد شده است.
«اَطيَبُ العَيشِ القَناعَةُ»؛ خوشترين زندگى، زندگى با قناعت است. غررالحكم، ح 2918
و حضرت امام صادق جعفر بن محمد علیهما السلام میفرمایند:
اقنَعْ بما قَسَمَ اللّهُ لكَ ولا تَنظُرْ إلى ما عِندَ غيرِكَ ولا تَتَمَنَّ ما لَستَ نائلَهُ؛ فإنّهُ مَن قَنِعَ، شَبِعَ ومَن لم يَقنَعْ لم يَشبَعْ، وخُذْ حَظَّكَ مِن آخِرَتِكَ.
به آنچه خداوند قسمت تو كرده قانع باش و به آنچه ديگران دارند چشم مدوز و آنچه را كه بدان نمىرسى، آرزو مكن؛ زيرا كسى كه قانع باشد، سير مىشود و كسى كه قانع نباشد، سير نمىشود و بهره آخرتت را درياب.
الكافي: 8/ 243/ 337
در فراز دیگری از روایت، امام رضع (ع) به صبر بر رزایا اشاره کردهاند. رزایا یعنی چه؟ و صبر بر آن چگونه تحقق مییابد؟
در روایتی که از حضرت امیرالمؤمنین نقل شده آمده است.
« لَا يَذُوقُ الْمَرْءُ مِنْ حَقِيقَةِ الْإِيمَانِ حَتَّى يَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ الْفِقْهُ فِي الدِّينِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْمَصَائِبِ وَ حُسْنُ التَّقْدِيرِ فِي الْمَعَاش».
كسى طعم ايمان را نمى چشد، مگر آنكه از سه خصلت بهره مند باشد: فهم درست دين، بردبارى در مصيبتها، و اندازه دارى نيكو در معاش. (بحار ج1، ص210)
با اندکی تأمل در گفتار حضرت علی علیهالسلام معلوم میشود که رزایا در روایت حضرت امام رضا علیه السلام همان مصائب در روایت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است که با زبانی دیگر بیان شده و از نظر لغت رزایا جمع «رزیة» است که به معنای مصیت بسیار بزرگ است و صبر بر آن با ایمان و توکل بر خداوند تحقق مییابد. مقام صبر مقامی است که تنها با تهذیب، تزکیه و توکل بر خدا تحقق مییابد، اینکه انسان در مصائب، جزع و فزع نکند و خدا را مالک و شاهد بر تمام امور بداند، مرحله به مرحله ایمان را کسب میکند؛ از این رو یکی از ویژگیهای ایمان، صبر بر مصائب و پرهیز از شِکوه است. با صبر، انسان به چنان آرامشی میرسد که حلاوت ایمان را با تمام وجود احساس میکند.
والسلام