پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
کد خبر: 270243
۲۲ آذر ۱۳۹۰ - ۰۰:۵۸

اشاره: سیره و اخلاق عملی اهل بیت‌(ع) بهترین شیوه تمسک به آداب و اصول رفتاری فرد و اجتماعی انسان‌ها است فراگیری، بازکاوی و تخلق به این آداب، بی‌شک می‌تواند علاوه بر اصلاح اخلاقی و رفتاری فرد، جامعه را به سوی سعادت رهنمون شود.

حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا جباری، دارای کارشناسی ارشد الهیات و معارف اسلامی و کارشناسی ارشد تاریخ اسلام و دکتری علوم قرآن و حدیث؛ نویسنده کتاب سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه علیهم السلام و کتاب مکتب حدیثی قم که به عنوان اثر اول در کنگره بزرگداشت حضرت معصومه منتشر شد در گفتگو با مرکز خبر حوزه، سیره اخلاقی امام حسین علیه السلام را مورد بررسی قرار داد .

* مقدمه:

 در نگاه ما بخش‌های گوناگون زندگی و حیات طیبه پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) برای ما الگو می‌باشد کما اینکه قرآن کریم در آیه 59 سوره نساء امر به اطاعت از این موجودات مقدسه نموده است « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ...» زندگی اهل بیت‌(ع) دارای جنبه‌های مختلفی می‌باشد و می‌توان از منظر‌های مختلف به زندگی و حیات طیبه ایشان توجه نمود و بر اساس آیه تطهیر « إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»؛ «سوره احزاب آیه33» ایشان موجودات پاک و مطهری هستند که طهارت محض دارند و می‌توان رفتار و سیره عملی ایشان را الگو قرار داد، یکی از این منظر‌ها، سیره اخلاقی این خاندان کریم است .

بررسی رفتار و عمل اهل بیت(ع) فارق از سخنان ایشان در جای خود کار گشا است و باید مورد توجه قرار بگیرد و رفتار آنان می‌تواند، نقش الگو دهی داشته باشد. در خصوص مباحث اخلاقی، همانطور که قرآن کریم پیامبر اکرم‌(ص) را صاحب خلق عظیم معرفی می‌کند « وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيمٍ»؛ «سوره قلم آیه 4» اهل بیت عصمت و طهارت نیز دارای خلق عظیم می‌باشند، ما اهل بیت‌(ع) را جدای از پیامبر نمی دانیم و از متن آیات و روایات بدست می‌آید که همه آنها نور واحد هستند لذا اهل بیت‌(ع) هم صاحب خلق عظیم هستند و شواهد گزارش شده دلالت بر این مطلب می‌کند که ایشان نمونه مجسم مکارم اخلاقی بوده اند .

 در مورد هر یک از معصومین‌(ع) مطالبی از سنت رفتاری ایشان بدست ما رسیده است و ما در این مبحث به رفتارها و سنت عملی در مقابل سنت قولی ایشان می‌پردازیم.

یکی از مهمترین محورهایی که در سیره اخلاقی ائمه اطهار‌(ع) می‌توان مورد بررسی قرار داد، سیره عبادی و نحوه ارتباط آنها با خداست، در سیره عبادی و نوع نگرش ایشان با خداوند متعال و در سیره عبادی ائمه مخصوصا، امام حسین علیه السلام مطالب جالبی نقل شده است که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌کنیم.

* خدا ترسی:

 به عنوان مثال راجع به خداترسی امام حسین‌(ع) و توجه ایشان به ذات باری تعالی و احساس خضوع در مقابل خدای متعال، علامه مجلسی در بحار الانوار؛ جلد 44 صفحه192 روایت جالبی نقل می‌کند «قِيلَ لَهُ مَا أَعْظَمَ خَوْفَكَ مِنْ رَبِّكَ قَالَ لَا يَأْمَنُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا مَنْ خَافَ اللَّهَ فِي الدُّنْيَا » به حضرت گفته شد، شما چقدر نسبت به خدا خائف هستیدحضرت فرمود: از خوف روز قیامت کسانی بیمه هستند که در دنیا از عقاب خدا و عذاب الهی ترسیده باشند و کسانی در قیامت اهل امن هستند که در دنیا خدا ترسی داشته باشند.

* اوج حضور

روایت دیگر راجع به حالت وضوی حضرت نقل شده است که رنگ چهره حضرت در هنگام وضو متغییر می‌شد « امام حسين(ع) چون وضو مي‌گرفتند، مفصل‌های او می‌لرزید و رنگ او متغیر می‌شد از او علت را پرسيدند حضرت فرمود، پيش پادشاه بزرگوار می‌ایستد باید رنگش زرد شود و اعضاى او بلرزد. «كاشف الاستار در ترجمه جامع الاخبار، ص: 61 » و این مطالب اوج حضور قلب حضرت را می‌رساند.

درباره طواف حضرت نیز روایت جالبی نقل شده است، طواف هم یک حالت عبادی است، حضرت خانه خدا را طواف می‌کرد و در مقام ابراهیم نماز بجا می‌آورد و گونه بر مقام می‌گذاشت و می‌گفت: « الهی عبیدک ببابک ... ».

 خوب است ما نیز این تعابیر را در نماز و سجده‌های آن بخوانیم .

* همنشینی با فقرا

آن حضرت با فقرا انس و الفتی داشت و خود را ملزم به حمایت و دستگیری از آنها می‌دانستند.

« أنّه مرّ بمساكين و هم يأكلون كسرا لهم على كساء فسلّم عليهم فدعوه إلى طعامهم فجلس معهم و قال لو لا أنّه صدقة لاكلت معكم ثمّ قال: قوموا الى منزلى فأطعمهم و كساهم و أمر لهم بدراهم‏»؛ «المناقب: 2/ 192»

 حضرت در بین راه با عده ای فقیر برخورد کردند و بر آنها سلام کردند، آنان حضرت را به سفره خواندند و امام به جمع فقرا پیوست و فرمود: اگر این طعام از صدقه نبود می‌خوردم، اما چون صدقه بر اهل بیت حرام است حضرت نخوردند، اما برای قدردانی از ایشان آنها را به منزل دعوت نمودند و خوراک و غذا به آنها دادند و دستور دادند به هر یک مقداری پول دهند و این قدر‌شناسی حضرت نسبت به کسانی است که به ایشان احترام کردند، هر بخش این روایت قابل عبرت گیری است

* گونه‌های عبادات حضرت

 نماز

 حضرات اهل بیت علیهم السلام، همانطوریکه به کیفیت عبادات توجه داشتند به کمیت آن نیز اعتنا داشتند متاسفانه در بین ما نوعا به واجبات اکتفا می‌شود و حال آنکه اهل بیت‌(ع) به نوافل توجه خاص داشتند و حتی ائمه‌(ع) زمانی که مشغول کار بودند در حال نماز می‌باشند، در نماز‌های مستحبی لازم نیست رو به قبله ایستاد لذا می‌توان تعبیر امام سجاد علیه السلام نسبت به پدر بزرگوارشان را که فرمودند: « كَانَ يُصَلِّي فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ أَلْفَ رَكْعَة»؛ «وسائل‏الشيعة ج: 4 ص: 100» پدرم در شبانه روز هزار رکعت نماز می‌گذاشت را توجیه کرد به عبارتی حضرت حتی حین کارهایی که در طول شبانه روز انجام می‌دادند، مشغول نماز مستحبی بودند لذا اهل بیت‌(ع) توجه به کمیت و کیفیت عبادات داشتند .

 حج

نقل شده است ک حضرت با پای پیاده بیست و پنج مرتبه به حج مشرف شده اند « لَقَدْ حَجَّ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع خَمْساً وَ عِشْرِينَ حَجَّةً مَاشِيا؛ «بحار الانوار، ج، 4 ص 193 » .

* سفارش به امام سجاد‌(ع) در آخرین لحظات واقعه عاشورا

روایت معروفی از امام سجاد علیه السلام از لحظات آخر عمر پدر نقل شده است و این روایت در کتاب الدعوات مرحوم رواندی صفحه 54 نقل شده است: « ضَمَّنِي وَالِدِي ع إِلَى صَدْرِهِ يَوْمَ قُتِلَ وَ الدِّمَاءُ تَغْلِي وَ هُوَ يَقُولُ يَا بُنَيَّ احْفَظْ عَنِّي دُعَاءً عَلَّمَتْنِيهِ فَاطِمَةُ ع وَ عَلَّمَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلَّمَهُ جَبْرَئِيلُ ع فِي الْحَاجَةِ وَ الْمُهِمِّ وَ الْغَمِّ وَ النَّازِلَةِ إِذَا نَزَلَتْ وَ الْأَمْرِ الْعَظِيمِ الْفَادِحِ قَالَ ادْعُ بِحَقِّ يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَى حَوَائِجِ السَّائِلِينَ يَا مَنْ يَعْلَمُ مَا فِي الضَّمِيرِ يَا مُنَفِّسُ [مُنَفِّساً] عَنِ الْمَكْرُوبِينَ يَا مُفَرِّجُ [مُفَرِّجاً] عَنِ الْمَغْمُومِينَ يَا رَاحِمَ الشَّيْخِ الْكَبِيرِ يَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ يَا مَنْ لَا يَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِيرِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِي كَذَا وَ كَذَا » امام سجاد‌(ع) می‌فرمایند: پدرم در حالی که بدنش خون آلود بود مرا به آغوش گرفت و فرمود: پسرکم دعایی که مادرم فاطمه به من آموخت را به تو می‌آموزم و تو آن را حفظ کن و در حاجاتت و هر امر مهمی که به تو روی آورد و در هر حادثه اندوه باری که برای تو وارد می‌شود آن را بخوان و این دعا را فاطمه‌(س) از پیامبر‌(ص) آموخت و او از جبرئیل آن را آموخت و حضرت در ادامه دعا را نقل می‌کنند.»

* نکات اخلاقی برگرفته از این روایت

الف) تعبیر ملاطفت انگیز نسبت به فرزند

حضرت با تعبیر « بنی » فرزندش را خطاب کرد و این خود یک درس است و تعبیر پدر به پسر ملاطفت انگیز است چنانچه در باره لقمان نقل شده زمانی که خواست فرزندش را نصیحت کند گفت یا بنی « وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَی»؛ «سوره لقمان:آیه 14»

ب) اهتمام امام به تعلیم فرزند حتی در آخرین لحظات

 امام علیه السلام حتی در لحظات آخر عمر شریف اهتمام بسیاری به انتقال سفارشات و تعلیمات دینی دارد و القاء چنین دعایی بلند در آخرین لحظات حیات نشان از عظمت و بلندی مضامین این دعای شریف دارد، مضامین این دعا اوج توحیداست و حکایت از اوج توجه امام حسین علیه السلام به خدا و استغاثه و توجه به خدا در نهایت سختی‌ها دارد .

 * دنیا گریزی:

نوع نگاه امام به دنیا و کوچک شمردن آن در اشعار و کلمات حضرت و سیره امام واضح و روشن است آن حضرت حرکت و قیام کردند و کسانی را که دین را بدنیا فروختند ملامت نمودند: «النَّاسُ عَبيدُ الدُّنيا وَالدِّينُ لَعِقٌ عَلى‏ الْسِنَتِهِم يَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعايِشُهُمْ فَاذا مُحِصُّوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ؛ «موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 374 به نقل از مقتل خوارزمى، ج 1، ص 234 و بحارالانوار، ج 44، ص 383 » مردم بندگان دنيا مى‏باشند و دين لقلقه زبانشان است، حمايت و پشتيبانيشان از دين تا آنجا است كه زندگى‏شان در رفاه است و آنگاه كه در بوته امتحان قرار گرفتند دينداران كم خواهند بود، در اشعار حضرت هم این نگاه منعکس است، حضرت در شعری که ابن شهر آشوب در مناقب جلد 3 صفحه 181 نقل کرده است

يا أهل لذات دنيا لا بقاء لها * ان المقام بظل زايل حمق

 کسانی که اهل لذت دنیایی هستید که بقایی ندارد، همانا غره شدن و فریب خوردن به سایه گذرا نشان حماقت است

* طاغوت ستیزی امام:

 قصه کربلا بلندترین نمونه طاغوت ستیزی است، انبیا و اولیای بزرگی برای طاغوت ستیزی به شهادت رسیدند، اما قصه کربلا قصه دیگری است، حضرت همه اهل بیت و یارانش را فدا کرد، تا طاغوت حاکم نشود و حضرت در اوج عزت فرمود: « وَ مِثْلى‏ لا يُبايِعُ مِثْلَه؛ مقتل الحسين، خوارزمى، ج 1، ص 267؛ لهوف، سيد بن طاووس، ص 10 » يزيد مردى فاسق و شرابخوار است كه قاتل نفس محترمه مى‏باشد و فسق و فجور را علناً مرتكب مى‏شود و كسى مانند من با چنين فردى بيعت نخواهد كرد .

عزت طلبی در اولیاء الهی و کسانی مانند امام حسین علیه السلام بحث بسیار مهمی است، این معانی در کلمات حضرت به وفور دیده می‌شود از باب نمونه زمانی که به حضرت گفته می‌شود: با بنی امیه بیعت کن حضرت می‌فرماید: «لا واللّهِ، لا أُعطيكم بيدي إعطاء الذليل، ولا أفرّ فرار العبيد»، ثمّ نادى‏: «يا عباد اللّه، إنّي عُذت بربّي وربّكم أن ترجمون، أعوذ بربّي وربّكم من كلّ متكبّر لايؤمن بيوم الحساب؛ «الإرشاد: 2: 97- 99 وانظر: تأريخ الطبري: 3: 318»

بخدا قسم مانند ذلیل دست بیعت به شما نمی دهم و زمانی که حضرت محاصره شدند و 30000 هزار نفر در برابر افراد معدود امام قرار گرفتند، حضرت فرمود: « وَ لا افِرُّ فِرارَ الْعَبِيد»؛ «ارشاد شيخ مفيد، ص 235 » به خدا قسم كه من هرگز نه دست ذلت به شما مى‏دهم و نه مثل بردگان فرار مى‏كنم؛ مردانه مقاومت مى‏كنم تا كشته بشوم .و این شعر حضرت معروف است(بحارالانوار، ج 45، ص 50)

الْمَوْتُ اوْلى‏ مِنْ رُكوبِ الْعارِ وَ الْعارُ اوْلى‏ مِنْ دُخولِ النّارِ

يعنى كشته شدن بر مرتكب شدن عار مقدم است و عار بر داخل شدن آتش جهنم حق تقدم دارد. در تمامی این کلمات روحیه عزت طلبی حضرت قابل مشاهده می‌باشد، حضرت اشاره به این نکته دارد در ارتباط با عزت طلبی حضرت نقل شده است « كَانَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع جَالِساً فَمَرَّتْ عَلَيْهِ جَنَازَةٌ فَقَامَ النَّاسُ حِينَ طَلَعَتِ الْجَنَازَةُ فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع مَرَّتْ جَنَازَةُ يَهُودِيٍّ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى طَرِيقِهَا جَالِساً فَكَرِهَ أَنْ تَعْلُوَ رَأْسَهُ جَنَازَةُ يَهُودِيٍّ فَقَامَ لِذَلِكَ»؛ «كافي ج: 3 ص: 192» امام حسين عليه السّلام نشسته بود كه جنازه‏اى را از نزد آن بزرگوار عبور دادند. مردم پس از ديدن آن جنازه از جاى برخاستند؛ امام حسين فرمود: جنازه يهودى را از آن راهى بردند كه پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بر سر آن راه نشسته بود. چون پيامبر خدا دوست نداشت سر مبارك خود را براى جنازه يهودى بلند كند لذا از جاى برخاست.

چقدر ائمه ما اهل عزت بوده اند و این امر برای امت اسلامی قابل توجه هست، متاسفانه سردمداران کشورهای اسلامی مقابل اسرائیل و استکبار جهانی چقدر منفعلانه و ذلیلانه برخورد می‌کنند در حالی که سیره پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام نسبت به اجانب و یهود هرگز اینگونه نبوده است .لذا حضرت می‌فرماید: مسلمان حتی در این حد نباید اجازه دهد که مستکبرین به ویژه یهود بر اهل اسلام برتری داشته باشد.

* شجاعت و بخشش امام

کسی که اهل قیام و طاغوت ستیزی است طبیعتا شجاعت لازم را باید داشته باشد در روایتی از امام نقل شده است: « شَرُّ خِصَالِ الْمُلُوكِ الْجُبْنُ مِنَ الْأَعْدَاءِ- وَ الْقَسْوَةُ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَ الْبُخْلُ عِنْدَ الْإِعْطَاء»؛ «بحار الأنوار، ج‏44، ص: 189» از لوازم زمامدار این است که ترسو نباشد، اگر زمامدار از دشمن ترسید طبیعتا امتیاز می‌دهد .

در تاریخ و مجامع روایی ما نمونه‌های عملی از شجاعت امام نقل شده است از باب نمونه نقل شده است که: « أَنَّهُ كَانَ بَيْنَ الْحُسَيْنِ ع وَ بَيْنَ الْوَلِيدِ بْنِ عُقْبَةَ مُنَازَعَةٌ فِي ضَيْعَةٍ فَتَنَاوَلَ الْحُسَيْنُ ع عِمَامَةَ الْوَلِيدِ عَنْ رَأْسِهِ وَ شَدَّهَا فِي عُنُقِهِ وَ هُوَ يَوْمَئِذٍ وَالٍ عَلَى الْمَدِينَةِ فَقَالَ مَرْوَانُ بِاللَّهِ مَا رَأَيْتُ كَالْيَوْمِ جُرْأَةَ رَجُلٍ عَلَى أَمِيرِهِ فَقَالَ الْوَلِيدُ وَ اللَّهِ مَا قُلْتَ هَذَا غَضَباً لِي وَ لَكِنَّكَ حَسَدْتَنِي عَلَى حِلْمِي عَنْهُ وَ إِنَّمَا كَانَتِ الضَّيْعَةُ لَهُ فَقَالَ الْحُسَيْنُ الضَّيْعَةُ لَكَ يَا وَلِيد»؛ «بحارالأنوار ج: 44 ص: 191» بين آن حضرت و وليد بن عقبه راجع به يك آب و ملكى منازعه درگرفت. امام حسين عمامه وليد را كه والى مدينه بود از سرش ربود و آن را بگردن وليد بست! وليد گفت: بخدا قسم تا امروز نديده بودم كه كسى نسبت به امير خود يك چنين جراتى پيدا كرده باشد! وليد گفت: قسم بخدا من اين سخن را از روى غضب و خشم نگفتم، ولى تو براى اين حلمى كه من دارم با من حسودى كردى، آن آب و ملك از تو ميباشد. امام حسين عليه السّلام فرمود: اكنون كه‏ قبول كردى اين ملك از من است آن را بتو بخشيدم. اين بفرمود و از جاى برخاست.

نکته: امام در جایی که بحث گرفتن حق است، با شجاعت به میدان می‌آید و آنجا که طرف مقابل اعتراف می‌کند، حضرت با کرامت می‌بخشد و این بخشش در اوج شجاعت است .

* تواضع:

 از مهمترین خصال اولیای الهی تواضع می‌باشد و این تواضع همیشه همراه با عزت است، امام علیه السلام در برخورد با آحاد جامعه، رفتاری متواضعانه داشتند در زندگی امام علیه السلام چند نمونه جالب در این رابطه نقل شده است، اولیای الهی اهل عزت و در عین حال تواضع هستند و ما باید به تبع ائمه در عین عزت نسبت به آحاد مردم اهل تواضع باشیم و نباید عزت سر از تکبر در آورد . شخصی بامام علیه السلام گفت:« قَالَ رَجُلٌ لِلْحُسَيْنِ ع إِنَّ فِيكَ كِبْراً فَقَالَ كُلُّ الْكِبْرِ لِلَّهِ وَحْدَهُ وَ لَا يَكُونُ فِي غَيْرِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ»؛ «بحار 44 ص 198 ح 13» همانا در تو کبر هست ! شاید این شخص تحت تبلیغات بنی امیه قرار گرفته بود و شاید هم روحیه عزت طلبی امام او را به این وهم انداخته که این حرف را زد . امام در جواب او فرمودند: این که در من می‌بینی کبر نیست بلکه عزت طلبی است و این عزتی است که خدا برای خود و رسولش و مومنین امضا کرده است، اما ردای کبریائی مختص حق متعال است چون همه در مقابل بزرگی او کوچکند.

* تکریم به بزرگتران:

احترام حضرت نسبت به برادر بزرگترشان برای ما همه الگوست تکریم کسانی که بزرگان دینی ما هستند و احترام به پدر و مادر و برادر بزرگتر از درس‌هایی است که امام در سیره عملی خود به ما می‌آموزد، روایتی در جلد 43 بحار ص 319 نقل شده است که امام باقر علیه السلام فرمودند: « مَا تَكَلَّمَ الْحُسَيْنُ بَيْنَ يَدَيِ الْحَسَنِ إِعْظَاماً لَهُ وَ لَا تَكَلَّمَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ بَيْنَ يَدِي الْحُسَيْنِ ع إِعْظَاماً لَهُ» هیچگاه امام حسین علیه السلام در پیشگاه امام حسن مجتبی‌(ع) سخن نمی گفت و محمد بن خلیفه نزد حسین‌(ع) سخن نمی گفت؛ یعنی خودی نشان دادن و خطبه خواندن کما اینکه تا زمانی که پیامبر اکرم‌(ص) در قید حیات بود علی علیه السلام خطبه ای نخواند و عرض اندامی نکرد .

* منزلت اجتماعی امام:

امام علیه السلام دارای منزلت اجتماعی بودند و این درسی برای پیروان امام که باید در اجتماع بگونه ای برخورد کنند که منزلت اجتماعی ایشان نزد اهل حق آسیب نبیند و محفوظ باشد و انسان باید آبروی خود را در جامعه حفظ کند در جلد 43 ص 319 بحار نقل شده: « فِي حَدِيثِ مُدْرِكِ بْنِ أَبِي زِيَادٍ قُلْتُ لِابْنِ عَبَّاسٍ وَ قَدْ أَمْسَكَ لِلْحَسَنِ ثُمَّ الْحُسَيْنِ بِالرِّكَابِ وَ سَوَّى عَلَيْهِمَا أَنْتَ أَسَنُّ مِنْهُمَا تُمْسِكُ لَهُمَا بِالرِّكَابِ فَقَالَ يَا لُكَعُ وَ مَا تَدْرِي مَنْ هَذَانِ هَذَانِ ابْنَا رَسُولِ اللَّهِ ص أَ وَ لَيْسَ مِمَّا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيَّ بِهِ أَنْ أُمْسِكَ لَهُمَا وَ أُسَوِّيَ عَلَيْهِمَا » مدرك بن ابو زياد مي‌گويد: من به ابن عباس كه ركاب امام حسن‌(ع) و امام حسين‌(ع) را مي‌گرفت و ايشان را سوار مي‌كرد گفتم: تو از ايشان بزرگترى آيا جا دارد كه ركاب آنان را بگيرى و ايشان را سوار كنى!؟ گفت: اى احمق! تو كه نمي‌دانى ايشان كيانند! ايشان پسران پيامبر خدايند آيا نه چنين است كه خدا بمن منت نهاده كه ركاب آنان را بگيرم تا سوار شوند!؟.

باز در روایتی آمده است « ِ أَنَّ رَجُلًا نَذَرَ أَنْ يَدَّهِنَ بِقَارُورَةٍ رِجْلَيْ أَفْضَلِ قُرَيْشٍ فَسَأَلَ عَنْ ذَلِكَ فَقِيلَ إِنَّ مَخْرَمَةَ أَعْلَمُ النَّاسِ الْيَوْمَ بِأَنْسَابِ قُرَيْشٍ فَاسْأَلْهُ عَنْ ذَلِكَ فَأَتَاهُ وَ سَأَلَهُ وَ قَدْ خَرِفَ وَ عِنْدَهُ ابْنُهُ الْمِسْوَرُ فَمَدَّ الشَّيْخُ رِجْلَيْهِ وَ قَالَ ادَّهِنْهُمَا فَقَالَ الْمِسْوَرُ ابْنُهُ لِلرَّجُلِ لَا تَفْعَلْ أَيُّهَا الرَّجُلُ فَإِنَّ الشَّيْخَ قَدْ خَرِفَ وَ إِنَّمَا ذَهَبَ إِلَى مَا كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَ أَرْسَلَهُ إِلَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع وَ قَالَ ادَّهِنْ بِهَا أَرْجُلَهُمَا فَهُمَا أَفْضَلُ النَّاسِ وَ أَكْرَمُهُمُ الْيَوْمَ»؛ «بحار الانوار ج 43 ص 319 » مردى نذر كرده بود كه پاهاى بزرگوارترين قريش را روغن بمالد. وقتى از بزرگوارترين قريش جويا شد گفته شد: فعلا مخرمه عالمترين مردم است به حسب و نسب قريش، برو از او جويا شو، هنگامى كه نزد مخرمه كه از پيرى خرف شده بود و پسرش هم نزد وى بود آمد و در باره اين مطلب پرسش نمود، مخرمه پاهاى خود را دراز كرد و گفت: اين پاهاى مرا روغن مالى كن! مسور پسر مخرمه به آن مرد گفت: اين كار را انجام مده، زيرا اين مرد خرف شده و عمل مردم جاهليت را انجام ميدهد. آنگاه مسور آن مرد را بجانب امام حسن و امام حسين راهنمائى كرد، زيرا كه فعلا ايشان بزرگوارترين و گرامى‏ترين مردم بشمار مي‌روند.

* دیگر گرایی و مواسات امام

معصومان علیهم السلام اهل جود و بخشش بودند و هرگز از محرومان غفلت نداشتند: « دَخَلَ الْحُسَيْنُ ع عَلَى أُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ وَ هُوَ مَرِيضٌ- وَ هُوَ يَقُولُ وَا غَمَّاهْ فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ ع وَ مَا غَمُّكَ يَا أَخِي- قَالَ دَيْنِي وَ هُوَ سِتُّونَ أَلْفَ دِرْهَمٍ فَقَالَ الْحُسَيْنُ- هُوَ عَلَيَّ قَالَ إِنِّي أَخْشَى أَنْ أَمُوتَ- فَقَالَ الْحُسَيْنُ لَنْ تَمُوتَ حَتَّى أَقْضِيَهَا عَنْكَ- قَالَ فَقَضَاهَا قَبْلَ مَوْتِهِ»؛ «بحار الأنوار،ج‏44،ص:189» امام حسين عليه السّلام نزد ]اسامة بن زيد اسامه بن زید از صحابی پیامبر بود و در دوره امیر المومنین جزو قاعدین بود[ كه مريض بود رفت، شنيد كه اسامه مي‌گفت: وا غماه! امام حسين فرمود: اى پسر برادرم! غم و اندوه تو چيست؟ گفت: قرض من مي‌باشد كه به شصت هزار درهم رسيده. امام حسين عليه السّلام فرمود: قرض تو را من ادا مي‌كنم اسامه گفت: مي‌ترسم بميرم. فرمود: تو نخواهى مرد تا من قرض تو را ادا نمايم. راوى مي‌گويد: امام حسين‌(ع) قبل از فوت اسامه قرض وى را ادا كرد.

* پاسخ دادن به افراد سائل و فقیر اعتراف دشمن به فضل امام حسین‌(ع)

دراین باب روایاتی نقل شده است و این خصلت در امام حسن و امام حسین علیه السلام بگونه ای بود که به این خصلت معروف شده بودند و اگر کسی از مردم کمک می‌خواست مردم به امام حسن و امام حسین ارجاع می‌دادند، روایتی است در جلد 43 بحار الانوار ص 332

متن روایت این است: « إِنَّ رَجُلًا مَرَّ بِعُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ وَ هُوَ قَاعِدٌ عَلَى بَابِ الْمَسْجِدِ فَسَأَلَهُ فَأَمَرَ لَهُ بِخَمْسَةِ دَرَاهِمَ فَقَالَ لَهُ‏ الرَّجُلُ أَرْشِدْنِي فَقَالَ لَهُ عُثْمَانُ دُونَكَ الْفِتْيَةُ الَّذِينَ تَرَى وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى نَاحِيَةٍ مِنَ الْمَسْجِدِ فِيهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ ع فَمَضَى الرَّجُلُ نَحْوَهُمْ حَتَّى سَلَّمَ عَلَيْهِمْ وَ سَأَلَهُمْ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ ع يَا هَذَا إِنَّ الْمَسْأَلَةَ لَا تَحِلُّ إِلَّا فِي إِحْدَى ثَلَاثٍ دَمٌ مُفْجِعٌ أَوْ دَيْنٌ مُقْرِحٌ أَوْ فَقْرٌ مُدْقِعٌ فَفِي أَيِّهَا تَسْأَلُ فَقَالَ فِي وَجْهٍ مِنْ هَذِهِ الثَّلَاثِ فَأَمَرَ لَهُ الْحَسَنُ ع بِخَمْسِينَ دِينَاراً وَ أَمَرَ لَهُ الْحُسَيْنُ ع بِتِسْعَةٍ وَ أَرْبَعِينَ دِينَاراً وَ أَمَرَ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ بِثَمَانِيَةٍ وَ أَرْبَعِينَ دِينَاراً فَانْصَرَفَ الرَّجُلُ فَمَرَّ بِعُثْمَانَ فَقَالَ لَهُ مَا صَنَعْتَ فَقَالَ مَرَرْتُ بِكَ فَسَأَلْتُكَ فَأَمَرْتَ لِي بِمَا أَمَرْتَ وَ لَمْ تَسْأَلْنِي فِيمَا أَسْأَلُ وَ إِنَّ صَاحِبَ الْوَفْرَةِ لَمَّا سَأَلْتُهُ قَالَ لِي يَا هَذَا فِيمَا تَسْأَلُ فَإِنَّ الْمَسْأَلَةَ لَا تَحِلُّ إِلَّا فِي إِحْدَى ثَلَاثٍ فَأَخْبَرْتُهُ بِالْوَجْهِ الَّذِي أَسْأَلُهُ مِنَ الثَّلَاثَةِ فَأَعْطَانِي خَمْسِينَ دِينَاراً وَ أَعْطَانِي الثَّانِي تِسْعَةً وَ أَرْبَعِينَ دِينَاراً وَ أَعْطَانِي الثَّالِثُ ثَمَانِيَةً وَ أَرْبَعِينَ دِينَارٍ فَقَالَ عُثْمَانُ وَ مَنْ لَكَ بِمِثْلِ هَؤُلَاءِ الْفِتْيَةِ أُولَئِكَ فَطَمُوا الْعِلْمَ فَطْماً وَ حَازُوا الْخَيْرَ وَ الْحِكْمَةَ »

مردى نزد عثمان آمد و او کنار در مسجد نشسته بود و از وى درخواست پول كرد و او پنج درهم به او داد، آن مرد گفت: مرا راهنمايى كن، عثمان به او گفت: نزد آن جوان‏هايى كه مى‏بينى برو، و با دستش به ناحيه‏اى از مسجد كه حسن‌(ع) و حسين‌(ع) و عبد اللَّه بن جعفر نشسته بودند اشاره كرد، آن مرد نزد آنان آمد و به آنها سلام داد و از آنها درخواست پول كرد. حسن(ع) و حسين(ع) به او گفتند: اى شخص! سؤال كردن جز در سه جا روا نيست: خونبهايى كه دردناك است، يا بدهى كه دل شكستگى دارد، يا فقرى كه انسان را زمين‏گير مى‏كند، تو براى كدام يك سؤال مى‏كنى؟ ]ائمه‌(ع) اگر صدقه ای پرداخت می‌کردند بصیرتی هم می‌دادند تا گدایی نکنند و سد باب گدایی شود[ گفت: براى يكى از اين سه مورد. پس امام حسن(ع) دستور داد به او پنجاه دينار دادند و امام حسين(ع) نيز دستور داد به او چهل و نه دينار دادند و عبد اللَّه بن جعفر نيز دستور داد به او چهل و هشت دينار دادند و آن مرد برگشت و نزد عثمان آمد. عثمان به او گفت: چه كردى؟ گفت: نزد تو آمدم و از تو تقاضای کمک كردم و پرداخت کردی و از من نپرسيدى كه براى چه تقاضا‏ مى‏كنم ولى چون از صاحب موهاى بلند ]امام حسین‌(ع)[ سؤال كردم به من گفت: اى شخص براى چه سؤال مى‏كنى چون سؤال كردن جز در سه مورد روا نيست و من علت سؤال كردنم را به او گفتم و به من پنجاه دينار داد و دومى چهل و نه دينار و سومى چهل و هشت دينار دادند، عثمان گفت: براى تو چه كسى مانند اين جوان‏ها مى‏شود؟ آنان علم را يك جا به دست آورده‏اند و خير و حكمت را اندوخته‏اند.

در همین زمینه باز روایتی نقل شده است «وُجِدَ عَلَى ظَهْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ يَوْمَ الطَّفِّ أَثَرٌ فَسَأَلُوا زَيْنَ الْعَابِدِينَ ع عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ هَذَا مِمَّا كَانَ يَنْقُلُ‏ الْجِرَابَ عَلَى ظَهْرِهِ إِلَى مَنَازِلِ الْأَرَامِلِ وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ»؛ «بحار الانوار ج 44 ص 190» در روز عاشورا بر پشت حسین بن علی علیه السلام اثر کبودی دیده شد زمانی که درباره آن از امام سجاد سوال شد حضرت فرمودند: این اثر حمل انبان‌های غذا به در خانه مستمندان است .

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha