اما کیست که نداند و نفهمد که تا نیایی شادمانی طعم غم دارد؟!
مولا! در این روزهای منتهی به نیمه شعبان که یاد و نام تو و زلال محبتت در کوچه پس کوچه های شهر و دیارمان، عطر دل انگیز امید و انتظار را می پراکند و شمیم یار را به گوش جان می رساند و می نشاند، درست در اوج شادی و شور، غمی غریب و قریب، غمی زیبا و دلنشین، سراسر وجودم را فرا می گیرد و نم اشک را بر گونه هایم جاری می کند.
آری؛ «جای خالی تو...»! از این سهمناک تر سراغ داری؟!
مولای مظلوم شبهای بی قراری! آقای تنهای روزهای حرص و ولع ما! مرد غمگین انبان گناههای امت!
تنهای تنهای تنهای این زمان و زمانه! یا مهدی!
می دانم که می دانی در هرم این شور و ولوله های بی امان ما مدعیان انتظار و یاری، چیزی از جنس بی خیالی و غبار فراموشی، سالهاست جاخوش کرده و آیینه دلمان را کدر و دیدگان قلبمان را کم سو.
می دانم که می دانی اگر منتظرت بودیم حتی به اندازه «یک لیوان آب» و یا یک جرعه خواب، روزگارمان دگر بود و حالمان دیگر...آری!
تو غایبی نه اینکه حاضر نباشی؛ و فرق است میان حضور و ظهور. و این ماییم که در غربت غفلت و بی دلی هایمان گم شده ایم و تو را صلا می زنیم. غافل از اینکه تو هستی و این ماییم که رفته ایم و گمگشته.
کی بوده ای نهان که هویدا کنم تو را
کی رفته ای ز دیده که پیدا کنم تو را
آری؛شهر ما در آستانه نام تو؛ غرق در نور و سرور است اما...
اما کیست که نداند و نفهمد که تا نیایی شادمانی طعم غم دارد؟!
ای غم زیبای دلنشین!
یا مهدی(عج)...