یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024

موضوع روابط دختر و پسر در جامعه ما،ويژگي­هاي خاص و غريبی دارد.از يك سو اين مبحث تا همين چند سال پيش جزء «تابو»هاي كلامي و فكري،خاصه در عرصه رسانه و مجامع و تريبونهاي عمومي بود و كماكان نيز-بعضا- هست.از طرف ديگر همين موضوع چندي است به طرز عجيبي،دستمايه ابتذال همين مجامع و تريبونها و رسانه­ها گشته است.

نوشتن و گفتن در اين‌باره نوعي سهل و ممتنع است.از طرفي موضوعي كشورشمول،پخش و پلا و نُقل مجلس و نَقل همه كس و همه جاست و از سوي ديگر هنوز در گير و دار بسياري از تعارضات و چانه­زنيها  و به قول معروف «من بميرم،تو بميري­...»ها گير كرده و گويي راه برون رفت هم ندارد!

به نظر ميرسد،مساله اصلي خود بحث روابط دختر و پسر نيست.آنچه امروز در جامعه ما تحت لواي اين بحث گنجانده و طرح ميشود،في­الواقع مباحث ساختاري،اجتماعي و فرهنگي و سياسي ديگري است كه به لحاظ عدم موقعيت طرح –درست يا نادرست- در جايگاه تحت عنوان اصلي خود،جايي بهتر و ديواري كوتاهتر از اين مبحث نمي­يابد.

اگر قرار باشد اين موارد را رديف كنيم،به صف طويلي از خواسته­ها،نيازها،شرايط اجتماعي،ويژگيهاي مدني و،خاصيت­هاي تكنولوژيك،غرايز فطري و امور روحي،رواني ميرسيم كه پرداختن و شايد حتي يادآوري همه آنها مشكل باشد و غيرممكن.

از بحث ازدواج-حال چه بصورت دايم و چه از نوع موقتش- گرفته تا روند شهرسازي و شهرنشيني و روحيات و خلقيات تزريقي اين نوع خاص از مدنيت امروزي،از عرصه بي در و پيكر شبكه جهاني اينترنت و سازه­ها و محافل مجازي با رشد و كميت محيرالعقول گرفته تا بي نظمي و سردر گمي مهيب ريشه دوانده و مخفي در نظم نوين جهاني و از محدوديت و تهديد سنت-ها و آيين­ها و نمادها و نمودهاي مذهبي و آموزه­هاي ديني گرفته تا...درد فقر و معضل بي هويتي، همه و همه جزء زمينه­ها و مقدمات پيدا و ناپيداي روحيه و به عبارت ديگر فرهنگي است كه جامعه و بويژه جوانان را به سمت محيط و اخلاقي ميكشاند كه مثلا يكي از جلوه­هاي بيروني و البته به چشم آمدني و خطيرش بحثي تحت عنوان كلي و نه چندان رساي «روابط دختر و پسر» است.اين بحث را از چندين منظر ميتوان نگريست و به بررسي گذاشت.

در آموزه­هاي ديني­مان اشارات صريح و روشني در اخبار و روايات داريم كه با شدت و غلظت متفاوت به اين نكته اشاره داشته­اند.مثلا در روايتي حد گفتگوي مرد و زن اجنبي به اندازه سه كلمه،آنهم در حد ضرورت تعيين شده است.

از اين دسته اشارات در آيين­ها و حتي رسوم و سبقه تاريخي اهل دين و مذهب به چشم ميخورد.

از سوي ديگر در همين تاريخ ديني،شخصيت­هاي بزرگي همچون صديقه طاهره(س)،زينب كبري(س) و سميه و...هستند كه ظهور و جلوه حضور اجتماعي و سياسي و فرهنگي آنها كاملا جدي و رسا و معتبر است.به نحوي كه گاه موجبات تغيير ساختار حكومت و روند هدايت مردم و تغيير مسير تاريخ را به همراه داشته است.

از سوي ديگر،جهان امروز،با تمام پيچيدگي­هايش،ما را موظف به تفكر ساختاري و برنامه­ريزي بر اساس موقعيت كنوني-با تمام خوبيها و بديها و تمام مضايق و معايبش- مي­سازد.كه البته گاه با آنچه در نمادهاي آييني و آموزه­هاي ديني آمده است سازگار نيست.

همين موضوع «روابط دختر و پسر» هم به نوعي و از جهتي،زاييده تكنولوژي است.در گذشته نه چندان دور و در روزگاري كه از مولفه­هاي مدرن امروزي مثل چت،بلوتوث،اي ميل و ساير فضاهاي مجازي خبري نبود اين موضوع هم بدين شكل مطرح نبود.گرچه وجود داشت اما ماهيتي نه اينگونه،بلكه كاملا در تحديد و سنتي و البته مقيد به بسياري از قيود و آداب و حتي آيين­ها و مرام ها و حدود بود.

به نظر ميرسد حل اين موضوع راهي مي طلبد كه از دل«آيين­ها» ،«تكنولوژي» و قبل از هر چيز «فطرت» انساني انسان بيرون مي­آيد.

اما نكته بسيار مهم ديگري كه به مناسبت اين موضوع قابل اشاره و توجه است،بحث «فهم و معرفت فرهنگ»ي است.به نظر می رسد،مسئولين و نخبگان و ساير اقشار جامعه و اساسا هر كسي و جايي كه به اين موضوع ربط پيدا ميكند كه به گمانم تمام آدمهايي باشند كه «نفس ميكشند» مي بايستي اين نكته ريشه­اي و اصيل و همه جانبه و لازم را مدنظر داشته باشند كه «فرهنگ»سازي مقدمه و موخره و اول و آخر و بالا و پايين هر رفتار منطبق بر نظم-حال هر نظمي،خاصه نظم عقلايي و منطقي- است.به عبارت ديگر و البته ساده­تر و كاربردي،مردم ما و جامعه ما بايد اهالي معرفت و فرهنگ و فكر و انديشه،باشند و من هيچ راهي جز «مطالعه» و دريافت ورودي فكري و علمي- و در اين ميان صد البته و خاصه«وحياني»- نميشناسم تا به اين مهم نايل آييم.

بحث روابط دختر و پسر،البته با توجه به عوامل،خواستگاهها و ريشه­ها و كاتاليزورهاي حقيقي و مجازي­اش در حوزه­ها و از منظرهاي مختلف،بحثي مفصل است كه مجالي بيشتر ميطلبد.

اما در اين مقال و در پايان اين نوشتار،قصد دارم به يك پيشنهاد و نكته كاملا كاربردي اشاره كنم و آن اينكه:حدس ميزنم اگر جوانان ما اهل «مطالعه كتاب» باشند و تحليل داشته باشند –هر چند غلط- وضعيت نرمال و طبيعي ارتباطات و تعاملات اجتماعي­شان اينگونه به فساد و فحشا و منكرات هوش و حواس­بر و دل و دين بر آب ده منجر نميشود.

حيف كه جوانان ما «كتاب» نمي­خوانند و الا ثابت مي­كردم كه حرفم به حقيقت نزديك است،بسيار نزديك!

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha