جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ |۱۱ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 13, 2024

گفتن از بزرگمردی همچون علامه محمدباقر مجلسی عالم عامل و مجاهد برجسته و کم نظیر عرصه معارف اسلامی و محقق بزرگ و مولف آثار ماندگار و جاودانه مکتب تشیع، کاری است خطیر و البته تأمل برانگیز، جانفزا و شورانگیز.

مردی که در سالهای پربرکت عمر خویش، کمر همت بست و با تصنیف و تدوین تعدادی از مهم ترین و برجسته ترین و مفصل ترین کتابهای معارف دینی و شیعی و نیز مساعدت و همدلی و همیاری شیعیان در سالهای حضور خویش در دستگاه حاکمیت صفوی، برگ زرینی بر کارنامه نورانی و پرجلال و جبروت خویش افزود.

براستی که چه ابهتی دارد کارنمای زندگی و شرح سیره علمی و عملی و زیست فردی و اجتماعی علامه محمدباقر مجلسی!

باری؛ علّامه بزرگ ملّا محمد باقر اصفهانى معروف به «علّامه مجلسى» و «مجلسى دوم» سومين پسر دانشمند ملّا محمد تقى مجلسى اول است. بگفته مير عبد الحسين خاتون‏آبادى در تاريخ «وقايع الايّام و السِّنين» علّامه مجلسى در سال 1037 در دار العلم اصفهان ديده بدنيا گشود.

علّامه مجلسى از همان اوان كودكى با هوشى سرشار و استعدادى خدا داد و پشت كارى مخصوص، بتحصيل علوم متداوله عصر پرداخت. چون در سايه تعليمات و مراقبت پدر علّامه‏اش كه خود نمونه كامل يك فقيه بزرگ و عالم پارسا بود، شروع بكار نمود، در اندك زمانى مراحل مختلفه علمى را يكى پس از ديگرى طى كرد. از همان سنين جوانى آثار نبوغ از سيماى جالبش آشكار بود، و هر كس او را ميديد آينده درخشانى را برايش پيشبينى ميكرد.

وی بعد از تكميل تحصيلات خود در فنون و علوم مختلف، با واقع بينى مخصوصى، به تحقيق در اخبار اهل بيت عصمت و طهارت(ع) پرداخت، و با استفاده از شرائط مساعد و قدرت سلطان وقت شاه سليمان‏ صفوى، به جمع ‏آورى كتابهاى مربوطه و مدارك لازمه، از هر مرز و بومى كه بود، همت گماشت.

آنگاه براى تأمين هدف بزرگ و منظور عالى خود و مسئوليتى كه بعهده گرفته بود، يك دوره كامل اخبار روايات ائمه اطهار را در هر باب و هر موضوعى از نظر گذرانيد.

سپس در زمانى كه درست وارد چهل سالگى عمر گرانبهايش شده و بكمال عقل رسيده بود، با بنيه‏اى سالم و نشاطى عجيب و دانشى پر مايه و اطلاعى وسيع، دست به يك اقدام دامنه دار و اساسى زده، شالوده بناى عظيمى را پى ريزى كرد و با تكميل اين بناى محكم و تأمين آن منظور ضرورى كه همانا تأليف كتاب بزرگ «بحار الأنوار» است نام ناميش در همه جا پيچيد و آوازه فضل و علم و همت بلندش در سراسر دنياى اسلام بگوش دوست و دشمن و عالى و دانى رسيد. بطورى كه در حيات خودش آثار قلمى و فكريش، در اقصى نقاط دنياى اسلام و بلاد كفر منتشر گشت، و همچون قند پارسى به بنگاله بردند!

علّامه مجلسى با تأليف كتاب «بحار الانوار» و ديگر كتب نافع و مؤثر خود و نفوذ روز افزونش، شخصيّت ممتاز و مقام علمى و عمليش زبانزد خاص و عام بود، تا جايى كه اركان دولت و شخص شاه صفوى نيز تحت تأثير جامعيّت و موقعيّت وى قرار گرفتند، از ميان آن همه دانشمندان مشهور كه در اصفهان و ساير شهرهاى ايران ميزيستند، فقط او كه در آن موقع شصت و يك سال داشته است، از طرف شاه سليمان صفوى بمنصب شيخ الاسلامى كه بزرگترين مقام دينى بود برگزيده شد و تا پايان عمر نيز در اين سمت باقى بود...

علّامه مجلسى با احراز منصب شيخ الاسلامى قدرت مهمى بهم زد، و از آن فرصت، حد اكثر استفاده را نمود و تا سر حدّ امكان، در رونق و رواج علم و حديث شيعه، و حمايت از اهل علم و مردم بى ‏پناه و امر بمعروف و نهى از منكر و محدوديت بيگانگان اسلام، و مبارزه با ظلم و زور گوئى كه پيش از وى كسى قدرت جلوگيرى آن را نداشت كوشيد، و بهمين جهت او يگانه ملجأ ستمديدگان و مايه اميد بى‏ پناهان و خانه او مجمع فضلاء هر ديار اعم از عرب و عجم بود، و به بهترين وجه از طالبان علم و فضل دستگيرى و دلجوئى مينمود.

 

مطابق نقل مرحوم سيد محمد باقر خوانسارى مؤلف «روضات الجنات»، از كتاب «حدائق المقرّبين» تأليف مير محمد صالح خاتون ‏آبادى، شاگرد و داماد علّامه مجلسى، وی در شرح حال استادش مجلسى، می گوید:

((هيچ يك از دانشمندان گذشته و متأخرين آنها، در جلالت قدر و عظمت شأن و جامعيت بپاى او نرسيدند. وى از جهاتى چند بر مذهب شيعه حق دارد كه از همه روشنتر شش حق است كه ذَيلاً بدان اشاره مى‏شود:

اول- اينكه علّامه مجلسى شرح "كتب اربعه" شيعه را كه در تمام اعصار، مدار استفاده دانشمندان ما بوده است، تكميل كرد و مشكلات آن را حل نمود، و مطالب پيچيده آنها را كه بر فضلاى اقطار پوشيده بود، روشن ساخت. او "كافى" و "تهذيب" را شرح كرد. در شرح "مَن لا يَحضُرُهُ الفقيهُ" اكتفا بشرح پدرش (مجلسى اول) نمود و مرا (= میر محمد صالح خاتون آبادی را) مأمور ساخت كه "استبصار" را شرح كنم، و از بركت اشاره آن بزرگوار من هم آن را شرح كردم. هنگام وفاتش وصيت كرد كه بقيه شرح او را بر كتاب "كافى" نيز تمام كنم (مِرآة العقول)، و اينك بر حسب امر شريف او مشغول بشرح آن هستم.

دوم- اينكه وى ساير اخبار ما را كه از ائمه اطهار (ع) روايت شده و اخبار كتب اربعه، در مقابل آن مانند قطره در برابر درياست، در مجلدات (25 جلدی قدیم و 110 جلدی جدید) بحار الانوار گرد آورد. بحار الأنوار كتابى است كه حتی تأليف يك جلد آن براى علما طاقت فرسا است!‏ و از لحاظ جمع‏ آورى و ضبط و فوائدى كه دارد، و احاطه بادلّه و اقوال علماء در هر باب، در مَجامِع شيعه مانند آن نوشته نشده است. اين كتاب بيست و پنج جلد است (به چاپ سنگی رحلی بزرگ قدیم؛ برابر با صد و ده جلد جدید!)...

سوم- اينكه مؤلفات فارسى بسيار سودمند او داراى نفع دنيوى و اُخرَوى است، و باعث هدايت غالب عوام اهل عالم شده، بطورى كه كمتر خانه‏اى از شهرهاى شيعه ‏نشين است كه يكى از تأليفات وى به آنجا نرسيده باشد!

ششم- اينكه وى در بر آوردن نيازمنديهاى مؤمنين و دفاع از حقوق آنان چنان بود كه نمي‌گذاشت ستمگران بآنها ظلم كنند، و شرّ آنها را از سر ايشان بر طرف مي‌ساخت، و خواسته‏هاى بيچارگان را بگوش اولياى امور مي‌رسانيد، تا به كار آن درماندگان آن طور كه ميبايد رسيدگى كنند...

كتابهاى حَيات القلوب، حِلية المتّقين، حقّ اليقين، عَين الحَيوة، جلاء العيون، توحيد مُفضَّل، و زاد المعادِ آن علّامه جليل القدر از كتبى است كه هنوز هم در اغلب خانه‏ هاى مردم ايران و افغانستان و پاكستان و هندوستان و عراق و غيره موجود و مرد و زن شيعه با رغبت تمام و ميل فراوان آنها را ميخوانند، و از آثار فكرى و راهنمائى‏ هاى آن عالم عاليقدر استفاده مينمايند.

علّامه مجلسى و پدرش مجلسى اول نخستين دانشمندانى هستند كه احاديث شيعه را به فارسى قابل استفاده و سليس و ساده ترجمه كردند. چه، پيش از آنها هر چند كتبى از طرف علماى دينى بفارسى ترجمه ميشد، ولى قلم آنها روانى قلم اين دو بزرگوار را نداشت و اغلب هم موضوعات غير اخبار و روايات بود...

محدّث نورى در الفيض القدسى مي‌نويسد: «يكى از اساتيد بزرگ ما به يك واسطه از علّامه بحر العلوم نقل مي‌كرد كه وى آرزو داشت تمام تصنيفات او را در نامه عمل مجلسى بنويسند، و در عوض يكى از كتب فارسى مجلسى كه ترجمه متون اخبار، و مانند قرآن مجيد، در تمام اقطار شايع است در نامه عمل او نوشته شود!» سپس محدّث عاليقدر مزبور ميگويد: «چرا علّامه بحر العلوم اين آرزو را نداشته باشد، با اينكه روزى و ساعتى از اوقات شبانه روزى مخصوصاً در ايام متبرّكه و اماكن مشرّفه نمي‌گذرد مگر اينكه هزاران نفر از عُبّاد و صُلَحا و زُهّاد چنگ بريسمان تأليفات وى زده و متوسّل به تصنيفات او مي‌گردند؛ يكى از روى كتاب او دعا ميخواند، و ديگرى با نوشته‏هاى وى مناجات ميكند، سومى زيارت مي‌نمايد، و چهارمى ناله و گريه سر ميدهد...».

درود و رحمت خداموند و همه پاکان و نیکان روزگار بر روح پرفتوح آن عالم ربانی و محقق آسمانی و مولف برجسته که عمری را در راه نشر معارف اهل بیت(ع) صرف نمود و آثارش، چراغی فروزان، فرا راه علاقمندان و عاشقان مکتب نورانی اسلام و مذهب حقه جعفری گردید.

یادش گرامی و راهش پررهرو باد!

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha