خبرگزاری حوزه/وجود مبارک حضرت اباعبدالله نور ناب و آفتاب عالم تابی است که در راه احیای همه زیباییها و به منصه ظهور و بروز رساندن همه خوبیها همه وجود خویش را در طبق اخلاص نهاده و برترین و والاترین و خالص ترین تصویر عبودیت را به رخ تاریخ کشانده است.
وجود نازنین آن مهر سپهر امامت و ولایتU همگی امتیاز و والایی و برتری و «خاصیت» است.
از ولادتش گرفته تا نامگذاریش، از کودکیش تا مردانگی، از شهادت تا عروج، از عبادت تا حضور از تربت تا مدفن، از زائر تا یار و همراه و از نام و یادش تا ذکر و فکرش... همگی و همگی نور ناب و شور عالمگیری است که از ازل تا ابد نماد و نمونه دیگری ندارد و نه هیچ هماوردی.
وجود اباعبدالله به تمامی خصائص است و امتیاز و آن حضرت در همه امور وجودی و در جسم و جان و جهانش سراسر امتیاز است و خلقتش از جهان پیشین تا دنیای پسین همگی نور است و امتیاز.
اسمش آفتاب دوار طبابت دلها و یادش تیمار جانهای بیمار. ولادتش نشانه های روشن خلقت و مراتب مرگش برآورندة اشرف شهیدان و سید رشید مردان.
مدفنش زیارتگاه اولیا و اوصیا و روضه خوانش حضرت حق جل و علا.
تربتش معراج مومنین و سجده گاه اهل یقین.
تنها خاک پاک اوست که دوای درد دلهای تبدار و جانهای خسته از درد بیمار و دوای زخم و مرهم سختی های این دنیاست و می توان تنها و تنها خاک قتلگاه او را نوش جان کرد و نیوشای ایمان و دربرگیرنده ماه مستنیر عرفان شد.
آری همان خاکی که خوردنش حرام است، وقتی رنگ و بوی حسین را می گیرد می شود دوای درد و مرهم زخم.
و چه نشانه و امتیازی از این والاتر و بالاتر در نمودار و برکشیدن شخصیت والای مردی که همه پیامبران پیش از خلقتش بر او گریسته و پیش از تدفینش به زیارت زمین مرقدش رفته اند.
تربت حسین نورانی است و نور سجده بر خاکش تا طبقه هفتم زمین و آسمان در عروج است و مومن را به معراج عرفانیش می برد.
تسبیحی که با خاک گلگون او باشد حتی بی ذکر ذاکر هم برآورنده شمع معرفت و یاد و نام خداست.
و دهها و صدها استحباب با خاک و یاد و نام او و از آن جمله اینکه در کفن و دفن مومن به کار معراجش آید که بر پارچه سپید کفنش با خاک خونرنگ او بنگارند و با تربت بهشتی او معطرش سازند و رهسپار بهشتش گردانند.
غبار خاک مرقد حسین نور خدا و بوی بهشت است و شفای درد جسم و جان.
و تو می دانی که با بوی خاک حسین و زیارت مرقدش دل به حزن آید و جان به شوق و حالتی قریب و غریب جان و جهان زائرش را دربرگیرد که در هیچ جای دیگر از این زمین و زمان چنین نباشد و نگردد.
و این همه از علامات ایمان است و رسیدن به معراج زیارت حضرتش.
و حسین در روز عاشورا در خوف و رجا بود؛ در گریه و خنده؛ در شور و شیدایی؛ در اضطراب و آرماش و در وقار و خاک و خون.
اما نور محض بود در همه این حالات عرفانی و لمحات روحانی.
که حسین خون خداست.
و خون خدا پاینده و جاوید است.
محمدرضا محقق
*برداشتی از کتاب مجالس شوشتری