خبرگزاری حوزه/ زندگی علمای ربانی ما سراسر نشانه های روشنی از عشق و شور و مستی در بارگاه حضرت خداوندی است. آنانکه با رسیدن به مقام وصل و چشیدن طعم قرب، عطر دل انگیز روحانیت را با مشام جان خویش شنیدند و طعم گوارای توجه و تنبه به ذات اقدس الهی را با تمام وجودشان درک کردند. و نماز، بالاترین و والاترین مرتبه ای است که در آن، نور منیر عشق بازی با یار به تلألو در آمده و معراج مومن می شود.
دانى كه چيست دولت ؟ ديدار يار ديدن
در كوى او گدائى بر خسروى گزيدن
بوسيدن لب يار اول ز دست مگذار
كاخر ملول گردى از دست و لب گزيدن
فرصت شمار صحبت كز ايندو راه منزل
چون بگذريم ديگر نتوان بهم رسيدن
در این مجال مبارک، نکته هایی خواندنی از حالات روحانی علمای ربانی را با هم مرور می کنیم.
*حجتالاسلام شفتى
اين سيد بزرگوار، پيوسته مراقب بارى تعالى بود و چيزى او را از حالت حضور و مراقبت باز نمى داشت ، گوشه هاى چشم او از كثرت گريه كردن در مقام تهجّد مجروح شده بود.
يكى از نزديكان اين بزرگوار گفته است: با آن مرحوم به يكى از روستاها رفتيم و شب را در راه گذرانديم . سيّد به من فرمود: نمى خوابى ؟ من رفتم كه بخوابم ، چون سيّد گمان كرد كه من خوابيدم، برخاست و مشغول نماز شد، به خدا قسم ديدم بندهاى دوش و اعضايش مى لرزيد به طورى كه كلمات نماز را از شدت حركت فكّين و اعضا مكرّر مى نمود تا آن را صحيح ادا كند.
مرحوم تنكابنى ، درباره فرزند حجت الاسلام شفتى ، مرحوم آقا سيد اسداللّه نيز چنين مى نگارد: هر شب از نصف شب تا صبح ، در جايى خلوت به دعا، مناجات، گريه، عبادت و نماز اشتغال دارد و در گريستن از خوف خداوند متعال ، مانندى براى او نيست .1
*آخوند ملاّ محمّد كاشى
در شرح احوال آخوند ملا محمّد كاشانى ، استاد آقا نجفى قوچانى، حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى و بسيارى از ديگر اعاظم ، آورده اند:هر نيم شب ، نمازى چنان به سوز و گداز مى خواند و بدنش به لرزه مى افتاد، روزى پس از ختم درس، يكى از طلاّب به مَدْرس آن بزرگوار آمد و گفت : آقا، اين آقا شيخ مى گويد كه ديشب به وقت سحر ديدم كه از در و ديوار صداى ((سبّوحٌ قدّوس ، ربّنا و ربّ الملائكة و الرّوح )) بر مى آيد و چون نگريستم ديدم كه آقاى آخوند در سجده ، اين ذكر را مى گويد. آخوند فرمود: اين كه در و ديوار به ذكر من متذكّر باشند امرى نيست ؛ مهمّ آن است كه او از كجا محرم اين راز گشته است )).2
*شيخ جعفر كاشف الغطاء
در احوال اين محقق بزرگ آورده اند:
«شيخ در عبادت، صفاى باطن و حالت تضرّع و زارى به درگاه حضرت بارىتعالی و تهجّد و سحرخيزى و دعا و مناجات ، يكى از اوتاد روزگار بوده و تا سر حدّ قدرت نمى گذاشته عمل مستحبى از او فوت شود)).3
شهيد محراب ، ملاّ محمد تقى برغانى قزوينى مى گويد:
«روزى مرحوم شيخ جعفر كاشف الغطاء وارد قزوين شد و در منزل يكى از بزرگان رحل اقامت افكند. در آن منزل ، باغى نيز وجود داشت . وقت خواب فرا رسيد و همه خوابيدند و من هم در گوشه آن باغ خوابيدم .چون پاسى از شب گذشت ، شنيدم شيخ مرا صدا مى زند و مى گويد: برخيز و نماز شب به جاى آر.
عرض كردم ؛ بلى بر مى خيزم. شيخ رد شد و من دوباره خوابيدم . ناگهان صدايى به گوشم خورد، به دنبال آن روانه شدم ، وقتى به نزديك جايى كه سر و صدا مى آمد رسيدم، ديدم جناب شيخ به تضرّع، گريه و مناجات مشغول است و صداى ايشان چنان در من اثر گذاشت كه از آن شب تا كنون كه 25 سال مى گذرد، هر شب بر مى خيزم و به مناجات مشغول مى شوم )).4
آيت اللّه شيخ آقا بزرگ تهرانى رحمه الله عليه مى گويد: روزى علاّمه محمّد حسين كاشف الغطاء به استاد بزرگمان علامه نورى گفت : بعضى از شبها احساس سنگينى مى كنم و نماز شب از دست مى رود. علامه نورى با عتاب پدرانه اى فرمود: چرا؟ چرا؟ برخيز! برخیز!.
روزى علاّمه كاشف الغطاء به من فرمود: صداى رساى استادم محدّث نورى هر شب ساعتى به سپيده صبح به گوشم مى رسد و مرا بيدار مى كند و به نماز شب بر مى خيزم . صدايى كه «صلا» در مى دهد: محمّد حسين ! فرزندم ! چرا؟ چرا خوابيده اى ؟ بيدار شو، برخيز، برخيز!5
*آقا نجفى قوچانى
مرحوم آقا نجفى قوچانى رحمة الله عليه ضمن گزارش ماجراهاى دورانِ طلبگى خود در اصفهان ، مى نويسد:
«... در اين حجره تازه كه حجره هایمان به هم وصل بود، از ميان طاقچه سوراخ نموديم و ريسمانى در آن كشيديم كه يك سرِ ريسمان در حجره رفيق بود و يك سر ريسمان را من به دست خود مى بستم كه سحر هر كدام زودتر بيدار شويم ديگرى را بدون اين كه صدايى بزنيم، به توسط همان ريسمان، بيدار كنيم كه مبادا طلبه اى از صداى ما بيدار شود و راضى نباشد.»6
*آیت الله العظمی سید محمدباقر درچهای
گويند كه مرحوم آيت اللّه سيّد محمد باقر درچه اى ، استاد آيت اللّه بروجردى و ميرزاى نائينى و آقا نجفى قوچانى و... در قنوتِ نماز شب ، دعاى ابوحمزه ثمالى را با حالت ايستاده ، مى خواندند.
كنونت كه چشم است اشكى ببار
زبان در دهان است عذرى بيار
*شهید مطهری و رهبر انقلاب
رهبر معظّم انقلاب اسلامى حضرت آيت اللّه خامنه اى درباره شهيد مطهرى رحمه الله عليه فرمود: اين مرد نيمه شب تهجّد با آه و ناله داشت . يعنى نماز شب مى خواند و گريه مىكرد به طورى كه صداى گريه و مناجات او افراد را از خواب بيدار مى كرد...
يك شب ايشان منزل ما بودند. نصف شب از صداى گريه ايشان خانواده ما از خواب پريده بودند. البته اوّل ملتفت نشده بودند صداى كيست ، اما بعد فهميدند كه صداى آقاى مطهرى است . بله ايشان نصف شب نماز شب مى خواند همراه با گريه ، با صدايى كه از اتاق دیگر مى شد آن را شنيد.7
* سید احمد کربلایی
علاّمه آقا بزرگ تهرانى درباره مرحوم كربلايى مى فرمايد: به هنگام نماز بر وجود خود تسلّطى نداشته و اشكهاى او همانند ابر بهاران فرو مى باريد. او كثير البكاء بود... من چندين سال همسايه او بودم ، در اين مدّت كارهاى شگفتى از او ديدم ... در نماز به ويژه به هنگام نوافل ليليّه ، عنان اختيار از كف مى داد و از خود بى خود مى شد.
*تبدیل بصر به بصیرت
يكى ديگر از معاصرين ايشان مى گويد: يگانه كسى بود كه بصر او به بصيرت تبديل شده و پرده هاى ضخيم طبيعت را به واسطه كثرت عبادت و توغّل در ادعيه و اوراد و مواظبت دايمى بر اداى نوافل از جلوى چشم خود برداشته بود و كسى را بدان مقام نديدم .
سيّد السالكين آيت اللّه سيّد احمد كربلايى سرانجام در يك نماز عشق - نماز عصر - به قرب حق نايل شد و به وصال جانان رسيد و مشاهد ابدى محبوب خويش گرديد.8
*میرزا جوادآقا ملکی تبریزی
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هيچ يك از مردم نمى خوابد مگر اينكه فرشته اى بر او نگهبان است و هر شب دو بار او را از خواب بيدار مى كند و مى گويد: اى بنده خدا! برخيز براى ياد خدا (و مناجات و نماز شب ) او ثناى فرشته اى كه او را بيدار مى كرد مى شنيد.
مرحوم ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى ، ذيل اين روايت مى نويسد: اين اخبار را انكار نكن ، من خدا را شاهد مى گيرم كه از شب زنده داران و متهجّدين ، كسى را مى شناسم كه صداى فرشتهاى كه او را در هنگام سحر بیدار مىكند مىشنود كه او را به لفظ آقا خطاب مىكند و او براى ذكر خدا و نماز شب بر مى خيزد.
تصور مى شود اين شخص كه براى اقامه نماز شب با صداى فرشته بيدار مى شود خود ميرزا جواد آقاست كه براى پرهيز از خودستايى اين حقيقت را به اين عبارت بيان كرده است . او جز خدا و خواست او هوايى در سر نداشت و به چيز ديگرى نمى انديشيد.9
*حاج شیخ عباس قمی
حجت الاسلام على محدّث زاده درباره پدرش مرحوم حاج شيخ عبّاس قمى (ره ) مى گويد:
يك روز صبح پدرم برخاست و شروع به گريه كردن نمود، از او پرسيدم : چرا اشك مى ريزيد؟
فرمود: براى اين كه ديشب نماز شب نخواندم !
گفتم : پدر جان ! نماز شب كه مستحب است و واجب نيست ، شما كه ترك واجب نكرده ايد و حرامى به جا نياورده ايد، چرا اين طور نگرانيد؟
فرمود: فرزندم ! نگرانى من از اين است كه من چه كرده ام كه بايد توفيق نماز شب خواندن از من سلب شود؟10
*حضرت آيت اللّه العظمى مرعشى نجفى رحمه الله عليه به فرزندش وصيت كرد:
سجّاده اى كه 70 سال بر روى آن نماز شب به جا آورده ام ، و تسبيحى از تربت امام حسين عليه السلام كه با آن در سحرها به عدد دانه هايش استغفار كرده ام، با من دفن شود.11
دوستان و آشنايان شهيد قدوسى (ره )، در مقام بیان معرفت و ربانیت ایشان گفته اند:
«... او حتّى به مستحبّات ومكروهات ، بسيار اهميّت مىداد و نماز شب را براى روحانى لازم مىدانست . يك شب در مسجد گوهر شاد با نگرانى خاصّى مى فرمود: برايم بسيار ناگوار و غير منتظره بود كه شنيدم ؛ يكى از اساتيد مدرسه [حقّانى ] مقيّد به نماز شب نيست . با ايشان صحبت كردم ، معلوم شد سبكى معده را در شب رعايت نمىكند.
«... تَهَجّد و نماز شب و دعاهاى متنوّع و مأثور، جايگاه خاصّى نزد او داشت. كمتر مجلسى بود كه قدوسى در آن سخن گويد: ولى نماز شب و اهميّت آن مطرح نشود. او معتقد بود طلبهاى كه نتواند خواب و بستر گرم را رها كرده ، براى نماز شب از آن بگذرد، در آينده از خيلى چيزها نخواهد گذشت ... او ريا را آفت اخلاص مى دانست و در عين حال مىگفت : گاهى شيطان با همين حربه ريا، نفس را بر شما حاكم مىسازد. و به اسم اين كه ((شايد ريا شود)) مانع نماز شب شما مى شود و جلو مناجات و دعاى شما را مىگيرد...
عصر روز عرفه ، با اينكه براى درس اهميّت فوق العادهاى قائل بود، كلاسها را تعطيل مىكرد تا طلاّب ، دعاى ((عرفه )) بخوانند. براى محصّلين پيك نيك مسجد ((جمكران )) تشكيل مىداد تا در آن مسجد دعا و نماز برگزار شود. محبوبترين و والاترين محصّل مدرسه ، مطرح مىكردند، اگر به جاى نماز شب و دعا به مطالعه پرداخته شود، بهتر خواهد بود؛ مى گفت : حضرت آيت اللّه العظمى امام خمينى مىفرمودند: نماز شب وقت چندانى نمى گيرد و بدين وسيله ضرورت تعبّد را در كنار تعلّم ، گوشزد مى كرد. او مى گفت : طلبه اى كه هنگام نماز شب بيدار باشد و نماز شب نخواند از اشرار خواهد بود.))
«... اين مرد بزرگ و مربّى نمونه ، نماز شبش ترك نمى شد و هر وقت شب بيدار مى شد تجديد وضو مى كرد و بعد مى خوابيد، چون خود را در محضر خداوند مى ديد.»
...................................................................................................................................................................
1.قصص العلماء: 137، 123.
2.تاريخ حكماء و عرفاء متأ خر بر صدرالمتأ لهين : 75.
3.وحيد بهبهانى : 195.
4.قصص العلماء: 193. 10
5.يادنامه شهيد آيت اللّه قدوسى : 76، 77.
7.يادنامه شهيد آيت اللّه قدوسى : 129 - 130.
8.همان : 66.
9.وصيت نامه آيت اللّه مرعشى نجفى : ص 19.
10.سجده (32): آيه 17.
11.شب مردان خدا: ص 44 و 45.
12.اسرار الصلوة : ص 289. (ملكى تبريزى)