یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024

خبرگزاری حوزه/ قرار است در این مجال و در غروب پنجشنبه و پگاه آدینه، حرف دلمان را بزنیم و از دردهایمان بگوییم؛از دردها و امیدها و شعر و شعورمان؛ از غمها و غصه ها و شوق و شیداییمان.که وقت انتظار از جنس همین چیزهایی است که گفتیم.وقت خوف و رجاست؛ وقت امید و یأس؛ وقت شادی و غم؛ همین وقت هایی که همه مان خوب می شناسیمش، حتی اگر نتوانیم تعریف و توصیفش کنیم.

تاریکی گرچه مهبط غم و تداعی تنهایی است اما مجلای نوری است که از روزنه ایمان برون می تراود و در کورسوی شب دیجور انسانِ آخرالزمان، نوای انتظار سر می دهد و غریو امید می پراکند.

و عصر پنجشنبه و صبح جمعه تا آنگاه که به غروب آدینه می رسد؛ زمان اوج دلدادگی های ماست در غم هجران آن یار غایب از نظر.

همیشه رهسپرم سوی جاده ی خورشید

منم مسافر پای پیاده ی خورشید

چه فرق می کند از پشت ابر هم باشد

به طالبش برسد استفاده ی خورشید

منم که کاسه به دستم منم که تاریکم

دو جرعه نور دهیدم ز باده ی خورشید

اگر چه دورم از آقای خود ولی از او

جدا نگشتنی ام چون بُراده ی خورشید

چنین نوشته خدا درشناسنامه ی دل

منم غلام مه وبنده زاده ی خورشید

سلام می دهم از عمق این دلِ تاریک

به آخرین پسر خانواده ی خورشید

اما واگویه غمهای دورا غیبت و طعم تلخ فراق یار تنها در زمان و زمانه ما جاری و ساری نیست؛ بلکه از روزگار آغازین و از کلام و بیان ائمه ایمان و عشق هماره بر فراز تاریخ و در مجلای زمان و مجاری زمانه در تراوش بوده است.

از مولای متقیان حضرت امام علی (ع) نقل است که فرموده اند:

 روزگاری بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز نشانی ، و از اسلام جز نامی  باقی نخواهد ماند . قرآن خوانده می‌شود ولی به آن و دستوراتش عمل نمی‌شود. مردم خود را مسلمان می نامند در صورتی که دورتر از همه کس به اسلام هستند.

 مسجدهای آنان در آن روزگار آبادان ، اما از هدایت ویران است. مسجد نشینان و سازندگان بناهای شکوهمند مساجد ، بدترین مردم زمین می باشند ، که کانون هر فتنه ، و جایگاه هرگونه خطاکاری اند ، هرکس از فتنه بر کنار است او را به فتنه بازگردانند ، و هرکس که از فتنه عقب مانده او را به فتنه ها کشانند ، که خدای بزرگ می فرماید : به خودم سوگند ! بر آنان فتنه ای بگمارم که انسان شکیبا در آن سرگردان ماند!. و چنین کرده است ، و ما از خدا می خواهیم که از لغزش غفلت ها در گذرد.   

و نیز از سرور آفرینش و دلیل هستی حضرت محمد (ص) نیز چنین آمده است که در بیانی مشابه با فرمایش مولای مردان، فرموده اند: روزگاری بر مردم بیاید که از قرآن جز نشان بجای نماند ، و از اسلام جز نامی نماند ، مردم خود را مسلمان می نامند در صورتی که دورتر از همه کس به اسلام هستند ، مسجد های آنان  در ظاهر  آباد است ولی  در باطن  از هدایت  و حقیقت  ویران ، ... ، قتنه از نزد آنها بیرون آید و به همان ها نیز باز می گردد.  

باری؛ اینها حکایت روزگار ماست که آخرالزمانش نامیده اند و خوانده؛ و تو خوب میدانی که می توانی شمعی باشی در گرداب این ظلمات و نوری در خسران این درکات.

آری؛ ارزش نور، نه تنها به قدر و حجم وسعتش، بلکه به میزان تاریکی و غباری است که دل و دیده را فراگرفته باشد و چونان آبی زلال و گوارا که به کام تشنه ای برسد، تاریکی و تلخی را به روشنان زیبایی و امید مبدل می سازد.

و شیعه می تواند و باید با استعانت از حقیقت منجی آخرین و موعود امم، منبع لایزالی باشد برای این امیدآفرینی و زیبایی بخشی.

اما دلگویه های ما در این غربتکده آخر؛ از جنس دیگری است.

حکایت دلدادگی است و حدیث هجر؛ شمیم وصل است و امید رسیدن.

کاش یادت

اینهمه آغشته نبود به نبودن

و عشقت به خمار سکوت

کاش وقتی می خواندمت

گل می کردی روی سینه ی آوازهایم

و عاشقانه پل می زدی به غرب کافرانگی ام

ببین

خود را چه به پای شوقت آویخته اند

ریشه هایی که بوی مرگ می دهند

امروز جمعه ی تلخ بی گواهی توست

یا شنبه ی آگاهی مرگ من

نمی دانم

فقط بگو

سنگ مزار مرا

با حرف اول آمدنت ...

و بالاخره اینکه:

این جاده ته قرار...وقتی برسد

تالحظه ی انتظار...وقتی برسد

یکباردگرمعجزه راخواهی دید

آن دست به ذوالفقار...وقتی برسد...

 پی نوشتها:

*شعر:محسن عرب خالقی، علیرضا حکمتی، نسرین حیایی تهرانی

*( نهج البلاغه حکمت 369 )

*(روضة الکافی جلد 2 صفحه 138)

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha