یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
سس

یازدهم شعبان، مصادف با رحلت چهار عالم ربانی و فقیه نورانی است که جملگی در راه احیای معارف اسلامی و نشر فضایل اهل بیت(ع) جانانه خدمت کرده‌اند ملامحمدتقی مجلسی،ملا اسماعیل خواجویی، شیخ موسی شراره و آقا نجفی اصفهانی.

خبرگزاری حوزه/ امروز دوشنبه 19 خرداد، مصادف با 11 شعبان المعظم برابر است با سالروز رحلت چهار عالم ربانی و فقیه نورانی که جملگی در راه احیای معارف اسلامی و نشر فضایل اهل بیت(ع) و هرچه پرفروغ تر نمودن حوزه علمیه شیعی تلاش و ممارستی برجسته و جانانه به انجام رساندند.

حضرات اساتید بزرگوار ملامحمدتقی مجلسی،ملا اسماعیل خواجویی، شیخ موسی شراره و آقا نجفی اصفهانی که نام و یادشان در آستان علم و آسمان معرفت و دریای معانی عرانی، هماره جاوید و زنده و مواج است.

ملا محمداسماعیل خواجویی

که در محضر بزرگانی همچون شیخ محمدجعفر بن محمدطاهر خراسانی اصفهانی، شیخ بهاءالدین محمد اصفهانی و شیخ حسین ماحوزی بحرانی علوم مختلف حوزوی را آموخت از سرامدان روزگار خود در عرصه علم دین و معرفت آیین بود.

از جمله رویدادهای مهم عصر ملا محمداسماعیل خواجویی می توان به فتنه افغان‌ها در ایران و به ویژه اصفهان در سال (1122 هـ.ق) اشاره کرد که افغان‌ها به ایران حمله کردند و سیزده سال بعد یعنی در سال (1135 هـ.ق) کاملا بر ایران مسلط شدند.

در این زمان برخی از عالمان حوزه علمیه اصفهان در فراز و نشیب حوادث، یا به شهادت رسیدند یا مفقودالاثر شدند و یا از آن جا برای همیشه کوچ کردند. مراکز علمی‌‌ و فرهنگی اصفهان توسط مهاجمان ویران گردید و کتاب‌های کتابخانه‌های بزرگ این شهر تاریخی به عنوان سوخت در حمام‌های اصفهان بکار گرفته شد.

این عالم فرزانه در نگاه بزرگان جایگاهی والا و منزلتی بزرگ دارد.

چنانکه سید محمدباقر خوانساری درباره ایشان معتقد است:

 عالم جلیل مولانا اسماعیل خواجویی، عالمی ‌‌است بارع و حکیمی ‌‌است جامع و ناقدی است بصیر و محققی است نحریر، از اجلای متکلمین و فقهای اذکیا است. دارای هوش سرشار، فطرتی شریف، نفسی سلیم، هیبتی عظیم و روحی قوی است؛ و نیز قلبی پاک، درونی تزکیه شده، زهدی فراوان و اخلاقی پسندیده دارد و مستجاب الدعوه و بی‌ادعا می‌‌باشد و در دیده پادشاهان و اعیان عظیم و سربلند است.

تاریخ گواهی می دهد که نادرشاه با آن سطوت و صولتی که داشت به کسی از علمای عصر خود اعتنایی نداشت؛ اما در مقابل شخصیت والای علامه خواجویی خاضع بود و اوامر و دستورات وی را بی‌چون و چرا اجرا می‌‌کرد. این خود نتیجه زهدی بود که از خوراک و نوشیدنی و لباس، به اندکی بسنده می‌‌کرد و از غیر خدا قطع نظر داشت و در آن چه می‌‌کرد، قصد قربت می‌‌نمود.

بسیاری از بزرگان حوزه علمیه اصفهان از محضر مرحوم خواجویی تلمذ نموده اند که از آن جمله اند:

میرزا ابوالقاسم مدرس خاتون‌آبادی، ملا محراب گیلانی اصفهانی، میرزا محمدعلی بن میرزا مظفر، آقا محمد بیدآبادی، ملا مهدی نراقی و... .

شیخ عباس قمی درباره این عالم ربانی می گوید:

 المولی اسماعیل... مستجاب الدعوه، مسلوب الادعاء یروی عنه العالم الجلیل المولی مهدی النراقی. (صاحب مشکاه العلوم)

آن بزرگوار محبت بسیاری نسبت به سادات و اولاد حضرت فاطمه زهرا علیهماالسلام داشت و کمال اخلاص خود را نسبت به آنان ابراز می‌‌نمود. او دارای مقامات بلند و کرامات باهره بود.

با اینکه ملا محمداسماعیل خواجویی زندگی مشقت باری داشت اما همواره به تحقیق و پژوهش پرداخت و حوادث ناگوار، این عالم نستوه را از تألیف بازنداشت. آثار متنوع ایشان در فقه، اصول، حدیث، رجال، حکمت، کلام و... نگاشته شده است.

صاحب «روضات الجنات» تعداد آثار ایشان را یکصد و پنجاه اثر ذکر کرده است؛ اما صاحب «حدیقه الشعرا»، آثار محققانه مرحوم خواجویی را سیصد اثر می‌‌داند.

برخی از آن‌ها عبارتند از:

 بشارات الشیعه، ذریعه النجاه من مهالک تتوجه بعد المماه، الفوائد فی فضل تعظیم الفاطمیین، رساله منیره الفرقه الناجیه عن غیرهم، رساله فی تحقیق و تفسیر الناصبی، طریق الارشاد الی فساد امامه اهل الفساد، رساله أینیه، رساله در توجیه مناظره شیخ مفید با قاضی عبدالجبار معتزلی و... .

از جمله تكايايي كه در قسمت لسان الارض واقع شده تكيه ملا اسماعيل خواجويي مي باشد كه به واسطه وجود تعداد بيشماري از عالمان حوزه حكمت و فلسفه، از اهميت بالايي برخوردار مي باشد.

اين تكيه پس از وفات ملا اسماعيل خواجویی از بزرگترين علما و حكماي عصر افشاريه كه بيشترين آثار و رسالات علمی را بين علماي مدفون در تخت فولاد دارد، به سال 1173 هـ.ق و دفن وي در اين بخش از تخت فولاد ايجاد شد.

آیت الله العظمی شیخ محمدباقر آقا نجفی اصفهانی یکی از برجسته ترین والمرتبه ترین علمای بزرگوار شیعه در طول قرون متمادی گذشته بود که عظمت و منزلت را می توان هم در مجاهدتهای علمی ایشان پی گرفت، هم در سلوک شخصی ایشان دنبال کرد و هم در روش و منش تربیت و آموزش شاگردان بزرگی که جملگی فحول علمی و عملی حوزه علمیه در طول سالهای متمادی بودند یافت.

ایشان در حوزه علمیه اصفهان، سالهای طولانی به طلبگی به معنای تام و تمام آن، همت گماشت و در ارج و قرب علمی و بزرگی نام و جلال این خطه هنرپرور و عالم خیز نقشی کم نظیر داشت.

آقا شیخ محمد باقر نجفی فرزند آیت الله شیخ محمدتقی رازی ایوانکی یا همان شیخ محمد تقی اصفهانی عالم بزرگوار ربانی بوده و در میان طلاب علوم دینی به صاحب حاشیه مشهور و مألوف است و این لقب نیز به دلیل کتاب ارجمند ایشان هدایةالمسترشدین به ایشان نسبت داده شده.

کتابی که می توان آنرا جزء اولین آثار علم اصول دانسته و مولفش را از متقدمین در تألیف و تصنیف کتب اصولی حوزه فقه دانست.

ایشان متولد ایوانکی  و همانطور که یاد کردیم از علمای بزرگ اصولی حوزه علمیه اصفهان بوده اند که یکی از وجوه تمایز و جلوه های اصلی و کارردهای جدی شان که به عنوان یادگاری ارجمند از آن عالم روحانی برجای مانده است، تربیت شاگردان و تحویل دادن فحولی از رادمردان علم و ایمان و عمل به جامعه اسلامی و مکتب شیعی بوده است.

از معروف ترین شاگردان مبرز ایشان می توان به مرحوم آیت الله میرزای شیرازی صادرکننده حکم مهم و مشهور تحریم تنباکو و رهبر قیام تنباکو اشاره کرد.

این عالم برجسته و روحانی ربانی برای تحصیل علوم دینی به نجف  اشرف رفت و فقه و اصول فقه را در کلاس درس شیخ حسن کاشف الغطاء و شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر آموخت و به دست مبارک شیخ مرتضی انصاری به درجه رفیع اجتهاد نائل گشت.

بعد از رجعت از نجف و سکنی گزیدن در اصفهان کلاس درس برپا داشت و به صدور فتوا همت گماشت و به اجرای فرامین الهی و احکام دینی مبادرت ورزید و نیز با برپایی نماز در مسجد امام اصفهان همواره ملجأ و مأمن مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان جامعه بود.

از جمله شاگردان ایشان می توان به بزرگانی همچو جهانگیرخان قشقایی سید اسماعیل صدر سید محمدباقر درچه‌ای و سید محمدکاظم طباطبایی یزدی اشاره نمود.

و نیز از جمله آثار و تألیفات ایشان نیز می توان به رساله‌ای در حجیت ظنّ طریقی،  لبّ الاصول و لبّ الفقه اشاره کرد.

حضرت آیت الله العظمی شیخ محمدباقر آقا نجفی اصفهانی در سال ۱۳۰۱ هجری قمری در نجف اشرف به دیدار یار شتافت و روی در نقاب خاک کشید و رخت از جهان فانی بربست.

گفتن از عالم ربانی و مجاهد بزرگی همچون علامه محمدتقی مجلسی کاری است سخت و شیرین.

مرور زندگی و تأمل در فراز و فروهای حیات طیبه علامه محمدتقی مجلسی گویای  حقیقتها و واقعیتهای دلنوازی است.

این عالم ربانی در سال 1003 ق. در اصفهان پایتخت صفویه قدم به عرصه گیتی نهاد.

كودكی محمدتقی در محیطی آكنده از صفا و عشق به دین و پیشوایان دین سپری پدرش ملا علی مجلسی عالمی دانشمند و از اهالی معرفت و حکمت بود و خود از راویان احادیث اهل بیت علیهم السلام محسوب می شد.

 ذوق و قریحه شاعرانه و سرایندگی او نیز شهرت داشت و به «مجلسی» تخلص می‌كرد و چه بسا نام مجلسی هم از همین محل بدو متصف شده باشد.

ملا علی مجلسی از همان اوان كودكی محمدتقی، اعتقادات و مبانی دینی را به او تعلیم می‌داد.

و نیز در کنار ایشان دو عالم برجسته و پیر معرفت اندیش دیگر یعنی درویش محمد عاملی، پدربزرگ مادری او و نیز حافظ ابونعیم اصفهانی (متوفی 403 ق) جزء اولین استادان بنام ایشان بوده اند.

و علاوه بر این با همراهی پدر با استادان بزرگ حوزه اصفهان آشنا شد و به راهنمایی ایشان به حضورعلامه ملا عبدالله شوشتری رسید.

این عالم ربانی از تربیت یافتگان حوزه نجف بود و علامه مجلسی فقه، حدیث، اصول فقه، كلام و تفسیر را نزد وی آموخت و تحصیل علم حدیث و روایت را نیز در محضر او فراگرفت. خود علامه در این باره می گوید: «او بزرگ استاد ما و بزرگ استاد شیعه در عصر خویش بود. وی علامه‌ای محقق و دقیق و زاهدی عابد و باورع بود. بیشتر مطالب این كتاب (روضه المتقین كه كتابی روایی است) از افادات اوست...».

پس از رحلت این استاد برجسته، علامه محمدتقی در محضر درس پسرش ملا حسنعلی شوشتری حضور یافت و از محضرش کسب فیض نمود.

همزمان با دوران تحصیل نزد علامه عبدالله شوشتری درک محضر فقیه و محدث بزرگ «شیخ بهایی» نیز توسط علامه محمدتقی شروع شد.

علامه مجلسی بزرگ از سال‌های آغازین تحصیل، نسبت به عرفان جذبه‌ای شدید در خود می دید و حس‌ می‌كرد كه فقه اصول و علوم متداول روز نمی تواند پاسخگوی همه نیازهای متعالی و رو به کمال روح او باشد و در این راه به امور طیبه دیگری هم نیازمند است.

بهاءالدین محمد عاملی، معروف به شیخ بهایی که در آن زمان از اساتید شاخص و برجسته حوزه اصفهان محسوب می شد و در علوم گوناگون صاحب تبحر و کمال یافته بود بهترین گزینه برای درس گرفتن علامه مجلسی از محضر پرفیض و متبرکش به شمار می آمد و خود علامه مجلسی درباره این استادش می گوید: «او بلندمرتبه و والامقام بود و حافظه‌ای سرشار داشت. من كسی را مانند او در كثرت علوم و وفور فضل و بلندی مرتبه ندیده‌ام».

همراهی علامه مجلسی با شیخ طوسی خاصه با عنایت به ویژگی های عرفانی این شخصیت و سیر و سلوك روحانی و زهد و قناعت آن عارف و فقیه عزیز و بینظیر عالم تشیع باعث شد تا میان او و محمدتقی مجلسی از لحظه آشنایی تا آخر عمر همراهی و مودت و همنشینی و کسب فیضی مستمر و مدام شکل بگیرد و امتداد یابد. علامه مجلسی علاوه بر آن از مجلس درس علمای دیگری همچون میرفندرسكی، قاضی ابوالسرور، امیراسحاق استرآبادی، شیخ عبدالله بن جابر عاملی (پسرعمه‌اش) ملا محمدقاسم عاملی (دایی‌اش) نیز بهره مند گردید.

در سال 1304 ق. كه سی و یك سال از عمر مجلسی گذشته بود ایشان با سفر به نجف به راه تازه و خاصی در جرگه اهل معرفت و در امتداد تحصیل و تهذیب نفسش گام نهاد که جلوه و جلایی دیگر برای او به همراه داشت.

سالهای حیات این مرد ربانی در جوار بارگاه نورانی حضرت امیرالمومنین(ع) که ثمرات و برکات و نعماتی بی نظیر و ارزشمند و روحانی برایش به همراه داشت. علامه مجلسی درباره آن دوران می‌گوید: «در حوالی روضه مقدس ـ در مقام مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف ـ شروع به مجاهده نفس نمودم و خداوند به بركت مولای ما ـ كه درودهای خدا بر او باد ـ باب‌های مكاشفه را كه عقل‌های ضعیف تحمل آن را ندارند، بر روی من گشود».

در نجف از محضر درس بزرگانی نظیر «سید شرف‌الدین علی شولستانی» از علما و محدثان بزرگ حوزه نجف، بهره ‌برد و در 33 سالگی به كسب اجازه از ایشان نائل گردید.

در دوران اقامت علامه مجلسی در نجف رویاهای صادقه فراوانی برایش اتفاق افتاد که مایه هدایت و ارشاد و ارائه طریق به او از جانب حضرات معصومین(ع) می گردید. از جمله یکی از این خاطرات که ایشان در خواب علی علیه السلام را دید كه به او می‌فرمود تا به اصفهان برگردد اما او اصرار فراوانی می‌كرد كه حضرت اجازه دهد در جوار بارگاهش اقامت داشته باشد. امام علیه السلام فرمود كه وجود او در اصفهان برای هدایت مردم مفیدتر است. پس از آن مجلسی به اصفهان بازگشت و به تألیف و تدریس مشغول شد.

از جمله خدمات علمی و معنوی ایشان در این دوران یکی هم نوشتن شرحی بر صحیفه سجادیه بود. «وی در مقابله و تصحیح و نشر صحیفه تلاش بسیاری كرد و در اثر اهتمام او به این امر صحیفه سجادیه در میان مردم شناخته شد و از هجران و فراموشی بیرون آمد».

اما علامه مجلسی همواره دغدغه و تصمیم و عزمی راسخ داشت كه به شرح و تفسیر روایات معصومین علیهم السلام بپردازد. اما چون این کار امری بزرگ و خطیر و شگرف و سترگ به شمار می آمد و نیازمند مقدمات و امکانات فکری و امادگی های روحی بسیاری بود جرأت انجام آن را در خود نمی دید.

تا اینکه به بیماری سختی مبتلا و تا حد مرگ پیش رفت و در همان بستر بیماری به رویای صادقه ای نائل آمد:

«مجلسی در رؤیا به دست ائمه علیهم السلام شفا یافت و در رؤیایی دیگر از غذا و میوه‌های بهشتی كه رسول خدا ‌صلی الله علیه و آله برایش فرستاده بود، خورد. خود می‌گوید: «پس از آن كه از خواب بیدار شدم آن را به علم تعبیر كردم. گویی به قلبم الهام شده بود كه به شرح و تفسیر حدیث بپردازم. پس به این امر مشغول شدم».

از جمله تألیفات ایشان در حوزه حدیث و كتب روایی می توان به آثاری همچون «اربعین» (چهل حدیث از معصومین علیهم السلام)، «شرح زیارت جامعه»، «شرح حدیث همّام» به زبان فارسی، «الاحیاء الاحادیث» كه شرحی است ناتمام بر كتاب «تهذیب الاحكام» تألیف شیخ طوسی و از آخرین تألیفات آن محدث گرانقدر بوده و اجل مهلت اتمام آن را به او نداده است، «لوامع الصاحب قرانی» كه شرحی است فارسی بر «من لایحضره الفقیه» تألیف شیخ صدوق و «روضه المتقین» كه شرحی است بر كتاب «من لایحضره الفقیه» اشاره نمود.

«روضه المتقین» ملا محمدتقی مجلسی یكی از بهترین شرح‌های نوشته شده بر این كتاب بوده و همچنان‌ كه مجلسی خود در آخر كتاب می‌گوید «عصاره دانش و معلومات فقهی، اصلی و كلامی او در طول پنجاه سال تحصیل و تحقیق است».

بی تردید تألیف چنین كتابی در آن مایه از سترگی و شگرفی و عظمت و دقت نیازمند احاطه بر بسیاری از علوم و از آن جمله تسلط بر علم لغت، رجال، فقه، اصول فقه، تفسیر و كلام داشته كه خود گویای عظمت علمی و قدرت اندیشه و قلم و بیان و بنان مولف آن است.

علامه مجلسی از جمله مدرسان بزرگ حدیث و فقه در حوزه عظیم الشأن اصفهان به شمار می‌رفت و به تدریس اصول، فقه، تفسیر، كلام و رجال اشتغال داشت.

ایشان در مسجد جامع اصفهان به تدریس پرداخته، جمع زیادی از دانش پژوهان و طالبان علوم اهل بیت علیهم السلام در محضر درسش حضور یافته و کسب فیض می نمودند.

از جمله شاگردان ملا محمدتقی مجلسی می توان به علامه محمدباقر مجلسی، سید عبدالحسین خاتون آبادی، محقق خوانساری، سید نعمت الله جزایری، ملا میرزای شیروانی، ملا محمدصالح مازندرانی، ملا محمدصادق كرباسی، سید شرف الدین علی گلستانه، ملا عزیزالله و ملا عبدالله مجلسی، میرزا ابراهیم اردكانی یزدی،ملا ابوالقاسم بن محمد گلپایگانی، بدرالدین بن احمد عاملی و میرزا تاج الدین گلستانه اشاره نمود.

و سرانجام عالم عامل و عارف واصل علامه محمدتقی مجلسی در یازدهم شعبان سال 1070 ق. در اصفهان دار فانی را وداع گفته و به دیدار یار شتافت و پیكرش در همان شهر تدفین گشت.

آری؛ گفتن از عالم ربانی و مجاهد معرفت اندیش و نیکوخصالی همچون علامه محمدتقی مجلسی بسان گلگشتی در گلزار مصفای علم و ایمان و عمل برای مومن مفرح و جانفزاست.

در سال 1267 هجری قمری در خاندان شراره پسر به دنیا آمدکه آینده سازی بزرگ و مجاهدی عظیم الشأن در عرصه احیای ارزشهای والای دینی و مروج و مبین مراتب عالیقدر هویت آیینی شد.

سید موسی آل شراره؛ او که پس از تحصیل مقدمات علمیه راهی نجف شد و در محضر علمای بزرگ نجف کسب فیض نمود.

موسی در هیئت جوانی بیست ساله در سال 1288 هجری قمری به سوی نجف اشرف رهسپار شد.

از جمله اساتید ایشان در نجف می توان به بزرگانی از این دست اشاره نمود:

1 ـ شیخ مهدی شمس الدین عاملی

2 ـ آیت الله شیخ محمد علی خوانساری. كتاب رسائل شیخ انصاری را تدریس می كرد.

3 ـ آیت الله شیخ ملا علی همدانی. كتاب قوانین را نزد ایشان خواند.

4 ـ آیت الله شیخ محمد حسین الكاظمی در فقه

5 ـ آیت الله شیخ محمد تقی ایروانی در حكمت

6 ـ آیت الله شیخ عبدالحسین طریحی در فقه و اصول

7 ـ آیت الله شیخ محمد تقی گلپایگانی در حكمت و فلسفه

8 ـ آیت الله شیخ ملاحسین قلی همدانی در اخلاقی و سلوك

9 ـ آیت الله شیخ ملا محمد كاظم آخوند خراسانی در اصول

شیخ موسی که جد و جهد تام و تمام و مجاهدت علمی ارزشمند خویش در مراتب بالای فهم و درک مبانی دینی بود و محضر بزرگانی از علما و اندیشمندان و مدرسان برجسته حوزه بزرگ نجف را درک کرده بود به درجه رفیع اجتهاد و فقاهت رسید.

در رشته های مختلف علوم اسلامی خاصه در فقه و اصول و ادبیات عرب عالمی سرشناس شد.

 فهم والا و دقیق فلسفی به هماره حافظه ی بسیار قوی و بالتبع حضور ذهنی بایشته و شایسته او را در میان طلاب با كلامی متین و كوبنده و تقریری مستدّل و عمیق و عالمانه، تبدیل به یکی از قطب های علمی و مراجع اندیشگی کرده بود.

ایشان در ادبیات چه در نظم و چه در نثر هم دستی داشت و آثاری ارزشمند عرضه نمود.

مشاعرات و مساجلات مكتوب بین ایشان و برخی شعرای هم روزگارش همچون آیت الله سید محمد سعید حبوبی (ادیب برجسته عراق) گواهی کافی و وافی از این قدرت و درک و ذوق و استعداد والاست که در ایشان بود.

شیخ موسی، پس از ده سال به «بنت جبیل» و به میان شیعیان هموطن خویش در جنوب لبنان بازگشت تا با انجام فعالیتهای علمی و تبلیغ و تبیین معارف دینی به مردمان آن سامان خدمت کند.

علوم صرف، نحو، منطق، معانی و بیان در مقدمات، فقه و اصول در مقطع سطح، در مدرسه ی تازه تأسیس بنت جبیل تدریس می شد. این مدرسه مركزی شد برای اجتماع و رفت و آمد كثیری از فضلای ساكن در جنوب لبنان و فعالیت علمی آنان.

ایشان در اقدامی دیگر مجالس عزای سید الشهداء، علیه السلام، را از وجود برخی خرافات و اوهام و کذبیات پاک نمود و روضه ی امام حسین را تنزهی نو بخشید.

شیخ مردم شهر را مجاب كرد كه با توجه به فقر عمومی، پس از مرگ هر مؤمنی، خویشاوندان میت برای خیرات آن میت و شادی روحش سه روز، فقرا را اطعام کنند.

ایشان با توجه به پشتوانه و فهم عمیق و ذوق سرشار خود از شعر و ادب تلاش کرد تا هنر شعر را در جهت انتشار دین به مبلغان یاداوری نموده و در این راه سنگ بنایی نو گذارد.

ایشان در موعظه، از سخنان گهربار امیرمؤمنان علی، علیه السلام، در نهج البلاغه استفاده می نمود مردم بیشتر با این ابرمرد تاریخ بشریت و کتاب ارزشمندش که همسایه قران است آشنا شوند.

همروزگاران شیخ و شاگردان او، همگی گواهند بر اینکه شیخ موسی با آن جایگاه علمی و ادبی والا و بلندمرتبه که در میان فضلا از آن برخوردار بود، مردی فوق العاده متواضع و افتاده و بی ریا بود که هرگز فخر و تکبر نورزید و خود را از دیگران برتر ندید و هماره در میان مردم و همانند طلاب ساده زندگی نمود.

نقل است که «ایشان علاقه ی وافری به حضرات ائمه، علیهم السلام، مخصوصاً حضرت سیدالشهداء، علیه السلام، داشت و به هر كجا كه قدم می نهاد، سعی در زدودن رسوم خرافه و كذب از مجالس عزای ائمه، علیهم السلام، می کرد.

برای سادات احترام ویژه ای قائل بود. نسبت به درشت خویی افراد به دیده ی اغماض می نگریست. در مقابل اهل علم بسیار نرم خو بود.»

از جمله تألیفات آیت اله شیخ موسی شراره باید نام برد از این آثار:

1 ـ الدره المنظمة. منظومه ای بلند در اصول فقه جعفری.

2 ـ مواریث الفقه. منظومه ای از باب ارث در فقه ـ

3 ـ رساله ی تهذیب نفس مشتمل بر مسائل اخلاقی

4 ـ رساله ی اصول دین كه شامل اصول عقاید شیعه است.

و نیز برخی جزوات متنوع و پراکنده که شامل ردّیه هایی بر منكران شیعه و مناظرات ایشان با مخالفان می شود.

در اواخر سال 1304 قمری آیت الله شیخ موسی شراره بر اثر عود بیماری كه در عراق گریبان گیرش شده بود، به بستر بیماری افتاد و در نهایت در یازدهم شعبان همان سال دیده به دیدار یار گشود و به ملکوت اعلی پرکشید.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha