جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ |۱۱ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 13, 2024
عرفان

آیا بعد از برچیده شدن بردگی در اسلام، بردگی های دیگری نیز وجود دارد؟ باید پاسخ داد ما معتقدیم اسارت های معنوی که امروزه وجود دارد از بردگی ظاهری کمتر نیست بلکه گاهی خطرناکتر است.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»،حجت الاسلام والمسلمین عرفان در دوره کوتاه مدت امام حسین(ع) شناسی در حرم مطهر به موضوع "جهان بینی حسینی" پرداخت و گفت: جهان بینی حسینی نوع نگرش حضرت أباعبدالله(ع) به دنیاست که حسینیان عالم نیز باید این نوع نگرش را داشته باشند.

امام حسین(ع) در حدیثی می فرمایند: «اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعِقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ/ به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مى شوند».

*آیا مردم همچنان برده هستند

در توضیح این جمله که مردم بردگان دنیا هستند، باید گفت؛ چند نوع بردگی داریم و در پاسخ به این سوال که آیا بعد از برچیده شدن بردگی در اسلام، بردگی های دیگری نیز وجود دارد؟ باید پاسخ داد ما معتقدیم اسارت های معنوی که امروزه وجود دارد از بردگی ظاهری کمتر نیست بلکه گاهی خطرناکتر است.

*برخی از قلمروهای بردگی

1/ عده ای برده حالات خود بوده و کارهای خاصی انجام می دهند که نمی توانند آن را از خود دور کنند؛ یعنی به هرچه تصمیم گرفتند، به همان عمل می کنند؛ مانند: غضب و شهوت که نمی توانند حاکمیت این دو را از خود دور کنند.

ما برخی از افراد مانند «آیت الله اردوبادی» را نیز داریم که از بردگی غضب خارج شده بودند. در احوالات ایشان آمده؛ کسی گفته بود من این آقا را به غضب خواهم آورد گفته بودند نمی توانی! آن شخص آمده بود یک سیلی محکم در گوش آیت الله اردوبادی زده بود؛ ایشان نه تنها غضبناک نشد؛ بلکه به آن فرد گفته بود: «این سیلی را جدی زدی یا از روی شوخی؟» که او پاسخ داد: جدی زدم که آقا فرموده بودند: مشکلی نیست؛ چون من با تو حساب شوخی ندارم، اشکالی ندارد.

*آب دهان و عکس العمل شیخ محمدرضا معزی دزفولی

همچنین در احوالات آقا شیخ محمد رضا معزی دزفولی (ره) نقل شده؛ سیدی نزد ایشان می آید و می گوید: به من کمک کنید؛ به او کم کمک می‌کند، ظاهراً به آن مبلغ راضی نمی‌شود و آب دهان بر روی آقا شیخ می‌اندازد مرحوم معزی در جواب فرموده بودسید صورت مرا تبرک کرد!

*برده صفات

2/ عده ای برده و اسیر صفات هستند. فرق میان حالت و صفت این است که حالت، زودگذر است؛ ولی صفت از حالات ماندگار است و برخی اسیر صفات پایدار همانند طمع و بخل هستند.

*خسیسی که هنگام مرگ سکه های خود را بلعید!

عالمی است به نام شیخ عبد الحسین حجتی که همه خانواده و فامیل ایشان بدون استثناء زرتشتی بودند؛ ولی او از نه سالگی به طلبگی علاقه پیدا کرده و طلبه شده و بعد از آن که مسلمان شد به نجف رفته و از علمای بزرگ می شود. ایشان صفات عجیبی داشتند، یکی سخاوت و دیگری آنکه هنگام اذان، عبای خود را بر دست گرفته و بلند اذان می گفت. نکته ای که در اینجا باید بیان کرد، این است در منازل خود بلند اذان بگویید؛ بزرگان ما همچون آیت الله العظمی گلپایگانی(ره) و شهید مطهری(ره) در خانه خود بلند اذان می گفتند یکی از علماء هم در وصیت نامه خود نوشته بود: من تا پایان عمرم بیش از هزار درد بی درمان را با اذان درمان کرده ام و در روایت نیز داریم کسی که فرزند دار نمی شود، اگر در خانه خود بلند اذان بگوید، خداوند به او فرزند عطا می نماید و در روایتی دیگر آمده است اهل آسمان از اهل زمین چیزی بجز اذان را نمی شوند.

شیخ عبد الحسین حجتی نقل می‌کند: وقتی در نجف اشرف بودیم، مردی عاقل و کامل همواره در وسط جلسه‌ای دست خود را فوت می کرد و این رفتار برای ما سؤال بود. از او پرسیدیم در جواب گفت: اینکه دستم را فوت می کنم انگیزه و داستانی دارد. من در خانه خود به فقیری جا داده بودم. بعد از سال ها موقع جان دادن، این فقیر به من گفت: یک لیوان و یک قطعه سنگ برای من بیاور، نمی دانستم می خواهد چه کند. به من گفت: از اتاق بیرون برو؛ ولی تجسس کرده و از لای درزی او را مخفیانه نگاه می کردم. دیدم این فقیر خسیس در طول عمر خود چند سکه ذخیره کرده است و می ترسد که این سکه بعد از مرگش به دست شخص دیگری بیفتد، سکه ها را با سنگ لوله می کند و با آب می بلعد!!! او سکه ها را فرو داد و مرد. من با خود فکر کردم برای اینکه این سکه ها از دستم نرود، مرده فقیر را در زیرزمین خانه خود دفن کنم و پس از چند وقت، قبر را شکافته و سکه ها را بردارم. بعد از مدتی که بدن پوسیده بود، قبر را شکافتم دید سکه ها از وسط قبرش می درخشید. خواستم سکه را بردارم دیدم این سکه ها مانند آتش می سوزد. به دنبال انبر رفتم، دیدم آن هم مانند آتش جهنم شد. فهمیدم چون این سکه ها برای این خسیس است، اصلا خوردنی نیست و روح او در این سکه ها اثر گذاشته است. دیدم با انبر هم نمی توانم سکه ها را بردارم، قبر را پوشانده و از این سکه ها گذشتم؛ ولی عجیب است هر گاه که به یاد این حادثه می افتم، دستم می سوزد و اینکه می بینید من گاهی در وسط جلسه دست خود را فوت می کنم، به همین دلیل است.

امام علی(ع) فرمودند: «طعام البخیل داء/ غذای کسانی که خسیس هستند، درد است، یعنی درد آفرین است و همچنین فرمودند: «طعام الکریم دواء/ طعام فرد کریم، شفاست».

«اسارت صفات»، اسارتی است که از بردگی زمان جاهلیت و بعد از آن کمتر نیست و اگر می خواهیم عبید دنیا نباشیم و دین فقط آویزه زبان ما نباشد، باید از اسارت صفات خارج شویم.

«غلام همت آنم که زیر چرخ کبود                ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است»

خروج از اسارت صفات، انسان را به آزادی معنوی می رساند و برای رسیدن به عبودیت، باید از اسارت این صفات دور شویم.

*سه قسم طمع که با حرف "پ" شروع می شوند!

یکی دیگر از این صفات مذموم، طمع است که که بر سه قسم «طمع پست، طمع پول و طمع پوست» و از عوامل یزیدی شدن در تمام طول تاریخ بوده است.

یکی از سران یزیدیان، عمر بن سعد است که طمع پست داشت و در حالیکه با خاندان رسالت خویشاوندی هم داشت، دچار طمع پست شد و آن داستان ها از او نقل شده است؛ اما ما کسانی را نیز داریم که از پست و مقام گذشته و به آن پشت پا زدند.

از جمله کسانی که به همراه ظهور امام زمان(عج) به همراه ایشان هستند، اصحاب کهف می باشند. آنها کسانی هستند که خداوند برای آنان سوره نازل کرده و منظور ما از این جمله «وَ بِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فیهِ/ و بحق هر مؤمنی که در این قرآن مدحش کرده‌ای» که در شب های قدر بیان می کنیم، اصحاب کهف هستند.

*سکه های یزید از شفاعت جد تو برای من بهتر است!

طمع پول، از دیگر اقسام طمع است که انسان را یزیدی می کند. در روز عاشورا بر اساس ادله فراوان، هنگامی که حضرت أباعبدالله الحسین(ع) بر زمین افتاده و با لبان مبارکشان ذکر می گفتند، قاتلین، از کشتن ایشان خودداری می کردند؛ لذا عمر سعد فریاد زد: «من یاتینی براس الحسین فله من الجائزه ما یتمنی» در این هنگام شمر ملعون به قصد انجام این کار، بر سینه امام حسین(ع) نشست و مطلب عجیبی که مقاتل آنرا ذکر کرده اند، این است که حضرت أباعبدالله الحسین(ع) که مظهر رحمانیت الهی بودند، حتی قصد داشتند شمر جالس بر سینه را نیز هدایت کنند و فرمودند؛ اگر دست از این کار برداری، به شفاعت جد من نائل می شوی. در آن لحظه رحمت امام حسین(ع) موج می زد؛ ولی شمر لعین در جواب گفت: سکه های یزید از شفاعت جد تو برای من بهتر است.

طمع بعدی، طمع پوست است مسئله شهوت می باشد و شرح آن در این زمان میسر نیست و اگر انسان بخواهد به عبودیت برسد، باید از این اسارت ها پاک شده و رهایی یابد.

*برده عادات

3/ اسارت دیگر، اسارت عادات است که حضرت امیر(ع) در حدیثی می فرمایند: «العادۀ عدو متملک/ عادت دشمنی است که مالک انسان شده و انسان را به بردگی می کشاند».

همچنین در حدیثی دیگر از معصومین(ع) آمده است: «أصعب السیاسات تغییر العادات/ سخت ترین سیاست ها تغییر عادت هاست، هنگامی که عادت ها، انسان را به بردگی کشید، برخی حتی از دین خود نیز می گذرند؛ لذا برای رسیدن به آزادگی معنوی باید از شر عادت ها رها شویم.

*بیانی  زیبا از آیت الله العظمی بهاءالدینی(ره)

آیت الله العظمی بهاءالدینی(ره) می فرمود: باید مبدأ میل عوض شود. کانون تمایلات ما قلب است و اگر میل قلبی ما عوض شود، عادت های ما نیز عوض می شود ما در اسارت عادات هستیم و این نوع اسارت از خطرناک ترین اسارت هاست و راه رهایی از آن، دعا کردن، کوشیدن و بالا بردن تلاش برای تغییر مبدأ میل مان است.

*برده عشق و دلبستگی

4/ از دیگر اسارت ها که از عوامل یزیدی شدن نیز می باشد، دلبستگی ها، عشق ها و وابستگی هاست. وقتی انسان به این دردها مبتلا شد، اسیر می شود و وقتی اسیر شد: «حُـبّ ٌ الشَّـیءِ یُعـمـی و یُـصِـمّ/ علاقه به چیزی، انسان را کور و کر می‌کند[و قدرت درک واقعیت را از او می‌گیرد]».

در روايت مفضل بن عمر از حضرت صادق(ع) پرسيد: عشق چيست؟ «فقال(عليه السلام): قلوب خَلَت من ذكر الله فاذاقها الله حب غيره/ دل هايي كه از ياد خدا خالي باشد خدا كيفري دردناك به آنها مي چشاند» و آن علاقه ي به باطل و عشق به دنيا و لذايذ زودگذر و خلاصه محبت كاذب است؛ لذا در ازدواج ها باید عاقلانه انتخاب و عاشقانه زندگی کرد. 

*برده احتیاجات             

5/ یکی از اسارت های دیگر، احتیاج است. حضرت علي(ع) در بيان لطيفي مي فرمايند: «احتج الي من شئت تكن اسيره، استغن عمن شئت تكن نظيره، احسن الي من شئت تكن اميره/ محتاج هر كه شوي اسير او خواهي بود، بي نياز از هر كه گردي با او برابر خواهي شد و هركه را مورد نيكي و احسان خود قرار دهي فرمانرواي او خواهي شد».

«آنکه شیران را کند رو به مزاج                              احتیاج است احتیاج است احتیاج»

زراره از امام صادق(ع) نقل می کند: «أنّ رَجُلاً اتاهُ فقالَ: انّی لا أحسِنُ أن أعمَلَ عَمَلاً بِیَدی و لا اُحسِنُ أن أتجرؤ و أنا محارِفٌ محتاجٌ، فقالَ: اعمَل و احمِل عَلی رأسِکَ و استغنِ عَن الناس؛/ مردی به حضور امام صادق(ع) آمد و عرض کرد دست سالمی ندارم که با آن کار کنم، سرمایه ندارم تا با آن تجارت کنم مرد محروم و مستمندی هستم چه کنم؟ حضرت می دید که سر آن مرد سالم است و می تواند طبق رسوم محلی با آن کار کند فرمود: بار را بر سرت ببر و خود را از مردم بی نیاز بدار (وگدایی نکن). اصول کافی ج5 ص 75

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha