واژة «حول» در لغت به معناي حركت و جنبش و كلمة «قوّة» به مفهوم استطاعت و توانايي است؛ بنابراين معناي عبارت فوق چنين است: هيچ حركت و استطاعتي جز به مشيت خداوند بزرگ نيست.(1)
در تفسير مفهوم فوق بايد گفت: تمام افعال انسان ها با قدرت الهي به وجود مي آيد اگرچه به لحاظ اينكه انسان ها در انجام آن برخوردار از اراده و اختيار هستند، به عنوان كارهاي بشري به شمار مي روند؛ اما حقيقت اين است كه توانايي بشر در انجام كارهاي خود، تنها از جانب خداي قادر متعال است. البته فراموش نكنيم كه حديث مورد بحث، به هر نوع قدرت و توانايي و هر نوع جنبش و تحركي در همه جهان هستي نظر دارد، نه فقط قدرت استطاعت در انسان، لذا چنين برداشتي شكوه ويژه اي به معناي حديث مي دهد و تأثير بسزايي در خداشناسي و خداباوري يك انسان با ايمان دارد.
پس براساس اين حديث، جريان هر چيزي به مشيت خواست الهي است و خواست خداوند بر همة خواست ها غلبه مي يابد و هر آنچه كه پروردگار متعال اراده كند، انجام مي دهد.
شخصي از امام محمد باقر عليه السلام دربارة معناي عبارت «لا حول و لا قوة الا بالله» پرسيد، آن حضرت در پاسخ فرمود: ما تواني در ترك معصيت الهي و قدرتي در اطاعت پروردگار جز با توفيق و ياري خداوند نداریم.
زماني كه «عباديه بن ربعي» از علي عليه السلام دربارة استطاعت و قدرت بندگان خدا پرسيد، آن حضرت فرمود: آيا قدرت تو در انجام كارها به طور شركت و معيت با خداست يا آنكه در افعال و كارهاي خود مستقل هستي، به طوري كه محتاج به خدا نيستي؟. «عباديه» ساكت و متحير شد. حضرت فرمود: چرا پاسخ نمي دهي؟. اگر بگويي در كارهاي خود با اشتراك خدا قادرم، تو را مي كُشم، زيرا اين عقيده مستلزم شرك به خداست و نيز اگر بگويي به نحو مستقل قادرم، تو را خواهم كُشت، زيرا اين عقيده مستلزم ضعف سلطنت الهي است، «عباديه» عرض كرد: پس چه بگويم؟. علي عليه السلام فرمود: بگو با اعطاي قدرت از جانب خداوند قادرم؛ آيا نشنيده اي كه مردم، قدرت را از خداوند طلب مي كنند و مي گويند: «لاحول و لا قوة الا بالله».
پس خداوند منشاء همه قدرت هاست و هر كاري تنها با قدرت الهي تحقق مي يابد.
اهميت حديث:
اهميت حديث «لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم» در اين است كه هم در متون روايي و آثار فقهي و هم در دانش هايي چون كلام و اخلاق و نيز در دعا و مناجات مورد كاربرد و استناد قرار گرفته است. در اين نوشتار سعي شده به طور اختصار از سه منظر عمده به آن توجه شود:
1 . از جهت «فضيلت»
2 . از حيث «آثار».
3 .از نظر «آداب و احكام».
فضيلت حديث:
با مطالعه و تحقيق دربارة اين حديث، در مي يابيم، كه خداوند براي آن ارزش و فضيلت ويژه اي قرار داده است.
رسول خدا صلي الله عليه و آله در سفر معراج خود به خدا عرض كرد: پروردگارا! تو به انبياي خود فضايلي كرامت نمودي، به من نيز كرامت كن. خدا فرمود: در ميان آنچه عطا كردهام، به تو دو كلمه عطيه داده ام كه در زير عرشم نوشته شده است و آن دو كلمه عبارتست از كلمة «لاحول ولا قوة الا بالله... و كلمة «لامنجا منك الا اليك»(2)
ابن مسعود از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت كرده كه فرمود: من ابراهيم عليه السلام را در شب معراج ديدم و به من گفت: اي محمد! سلام مرا به امت برسان و به آنها بگو، زمين بهشت، زمين پاكيزه و قابل كشت و زرع، و آب آن گواراست و همه آن دشت هموار مي باشد و نهال هايي كه مي توانيد بفرستيد كلمة «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر» و كلمه «لاحول ولا قوة الا بالله» است!.
امام صادق عليه السلام فرمود: وقتي بنده اي مي گويد: ماشاء الله لاحول و لاقوة الا بالله» خداوند به ملائكه مي گويد: بنده من تسليم است، پس او را كمك كنيد و او را دريابيد و حاجت او را برآورده سازيد.(3)
علي عليه السلام روايت نمود كه پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود: يا علي! آيا تو را به گنجي از گنج هاي بهشت راهنمايي كنم؟. علي عليه السلام گفت: آري يا رسول الله، پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «آن گنج عبارت است از سخن لاحول و لاقوة الا بالله»(4)
پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: بافضيلت ترين عبادت ها، سخن «لا اله الا الله و لا حول ولا قوة الا بالله» است،(5)
آثار حديث:
آثار ذكر «لاحول ولاقوة الا بالله العلي العظيم»:
از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله روايت شده است كه وقتي بنده اي گفت: «لاحول ولاقوة الا بالله» همانا سرنوشت خود را به خدا واگذار كرده است بنابراين برخداوند است كه او را كفايت نمايد (و همه نيازهاي او را برآورده سازد).(6)
نيز از آن حضرت نقل شده كه هر كس موقع خارج شدن از خانۀ خود بگويد: بسم الله الرحمن الرحيم، دو فرشته به او ميگويند: هدايت يافته اي، و اگر بگويد لا حول ولاقوة الا بالله، آن دو فرشته مي گويند: حفظ شده اي و اگر بگويد: توكلت علي الله، آن دو مي گويند: در كفايت قرار گرفتي، آن گاه شيطان مي گويد: بنده اي كه هدايت شده و حفظ گشته و در كفايت قرار گرفته چگونه براي من است (يعني من نمي توانم چنين انساني را فريب دهم و از راه بندگي بيرون كنم).(7)
شيبة هذيلي، از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله خواست تا به او سخني بياموزد كه در اثر آن به او فايده رسد و كار بر او آسان باشد، لذا پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود: بعد از نماز صبح ده مرتبه بگو: سبحان الله العظيم و بحمده و لا حول و لاقوة الا بالله العظيم؛ كه در اثر آن خداوند تو را از نابينايي و جنون و جذام و پيري (زودرس) در امان مي دارد.(8)
از پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله نقل شده است: شخصي كه نعمت هاي الهي به او روي آورده بگويد: «الحمدلله رب العالمين» و كسي كه از فقر رنج مي برد پيوسته بگويد: «لاحول و لاقوة الا بالله العلي العظيم» زيرا آن گنجي از گنج هاي بهشت است و در آن از هفتاد و دو بيماري شفا است كه آسان ترين آنها دل مشغولي مي باشد.(9)
رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: كسي كه از چيزي اندوهناك شد پس بگويد: «لاحول ولاقوة الا بالله»(10).
جمعي از مفسران گفته اند: آيه شريفة «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا ...» دربارة عوف بن مالك نازل شده است كه از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله بود، وقتي كه دشمنان اسلام فرزندش را اسير كردند، او به محضر رسول خدا آمد و از اين ماجرا و نيز از تنگدستي خود شكايت كرد. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در پاسخ فرمود: تقوا پيشه كن و شكيبا باش و بسيار ذكر «لاحول و لاقوة الا بالله» بگو. او اين كار را كرد، ناگهان در حالي كه درخانه اش نشسته بود، فرزندش از در آمد؛ معلوم شد كه از يك لحظه غفلت دشمن استفاده كرده و فرار نموده و حتي شتري از دشمن را با خود آورده است. اين بود كه آيه فوق نازل شده و از گشايش مشكل اين شخص باتقوا و روزي او از جايي كه انتظارش را نداشت خبر داد. البته بايد توجه داشت كه هرگز مفهوم سخن بالا اين نيست كه انسان تلاش وكوشش در زندگي را به دست فراموشي بسپارد و بگويد: در خانه مي نشينم و تقوا پيشه مي كنم و ذكر «لاحول ولا قوة الا بالله» مي گويم تا از آنجا كه گمان ندارم به من روزي رسد!(11) بلكه هدف تقوي و پرهيزكاري توأم با تلاش و كوشش است، اگر با اين حال، درها به روي انسان بسته شد، خداوند گشودن آنها را تضمين فرموده است.
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه هر كس هزار بار بگويد: «لاحول ولاقوة الا بالله العلي العظيم»، خداوند زيارت خانه خدا را نصيب او مي كند پس اگر اجل او نزديك باشد، خداوند آن را به تأخير مي اندازد تا بتواند حج را به جاي آورد.(12)
همچنين از آن حضرت نقل شده است كه هر كس در روز صد بار ذكر «لاحول ولا قوة الّا بالله» بگويد، ابداً فقير نمي شود.(13)
از امام رضا عليه السلام روايت شده است كه هر كس بعد از نماز فجر، صد بار بگويد: «بسم الله الرحمن الرحيم لاحول و لا قوة الا بالله العلي العظيم»، به اسم اعظم نزديكتر است از سياهي چشم نسبت به سفيدي آن، و همانا داخل شده است در او اسم اعظم.(14)
از امام جعفر صادق عليه السلام روايت شده است كه هر كس پس از نماز فجر و نماز مغرب هفت بار بگويد، «بسم الله الرحمن الرحيم لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم»، خداوند او را از هفتاد بلا مي رهاند كه سبكترين آن ها، برص و جنون است؛ و اگر آن شخص شقي باشد، نام او از دفتر شقاوتمندان پاك مي شود و در دفتر سعادتمندان نوشته مي شود.(15)
آداب و احكام
برخي از كتاب هاي روايي كه در بر دارنده احاديث فقهي اند، بابي مستقل دربارة استحباب ذكر «لاحول و لاقوة الا باالله» دارند(16) که به عنوان نمونه چند مورد اشاره می گردد:
مستحب است انسان قبل از مسافرت، غسل كند و در وقت غسل بگويد: «بسمِ اللهِ و باللهِ و لاحولَ ولا قوّةَ الاّ بالله»(17) و همچنين مستحب است موقع داخل شدن در حمام، ذكر «بسم الله و بالله و لاحول و لا قوة الا بالله» را بگويد.(18)
در روايت آمده است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در قنوت «وتر» در نماز شب در كنار ديگر اذكار ذكر «لاحول و لا قوة الا بك» را مي گفت.(19)
گفتن: «لا حول ولا قوة الا بالله» در وقت پوشيدن لباس نو مستحب است.(20)
همچنين مستحب است موقع رفتن به بازار يا مسجد و نيز حين سوار شدن به مركب، اين ذكر را بگويد.(21)
نتيجه:
حديث مذكور با توجه به معناي عميقي كه دارد ما را به يكي از اوصاف بسيار مهم خداوند توجه مي دهد. زيرا صفت قدرت مطلق، يكي از صفات اساسي خداوند است و هر انسان خردمند و خداشناس ناگزير است در حوزه خداشناسي خويش به آن توجه كند و از آن تصور و بينش درستي داشته باشد.
لذا همانگونه كه از احاديث شريف و كلمات معصومين عليهم السّلام استفاده مي شود، اين ذكر داراي فضيلت و منزلت بسيار والا است و خداوند آن را به منزله گنجي از گنج هاي بهشت قرار داده و براي آن اسرار و آثار زيادي نهاده است.
پاورقی:
1. ابن منظور، لسان العرب، ج3، ص403. و علي اكبر، دهخدا، لغت نامة، ج6.
2. طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، مترجم سيد محمدباقر موسوي همداني، ج13، ص17.
3. همان، ج12، ص30.
4. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج90، ص190.
5. همان.
6. حرعاملي، وسايل الشيعه، ج7، ص218.
7. همان، ج6، ص28.
8. همان، ص475.
9. همان، ج7، ص188.
10. بحارالانوار، همان، ج90، ص190.
11. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج24، ص238. و امين الاسلام طبرسي، مجمع البيان، ج10، ص460
12. تاج الدين شعيري، جامع الاخبار، ص55.
13. همان.
14. نوري، حسين، مستدرك الوسايل، ج5، ص89.
15. حرعاملي، وسايل الشيعه، ج6، ص479.
16. همان، ج7، ص220.
17. همان، ج11، ص383.
18. همان، ص381.
19. طباطبايي، محمدحسين، تفسير الميزان، مترجم سيد محمدباقر موسوي همداني، ج6، ص479.
20. وسايل الشيعه، همان، ج5، ص47.
21. شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج3، ص187.
منبع: مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه قم