شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
آیت الله تبریزی(ره)

حوزه/ کسی که قضای صلاة یا صلوات فرایض بر گردن دارد، آیا جایز است قضای آن‌ ها را گذاشته و صلاة مستحبی که شارع آن ‌ها را تشریع نکرده که قبل ‌از فریضه خوانده شود را بخواند؟

خبرگزاری«حوزه» در ادامه انتشار سلسله درس های خارج فقه مرحوم آیت الله العظمی تبریزی، تقریر درس این مرجع فقید شیعه با موضوع: «خواندن نافله در وقت فریضه قبل ‌از ادای فریضه» را منتشر می کند.

«یجوز الاتیان بالنافلة ولو المبتدئه فی وقت الفریضة ما لم تتضیق و لمن علیه فائتة علی الاقوی، ‌و الاحوط الترک بمعنی تقدیم الفریضة و قضاؤها». (عروه/1/528/مسئله16)

صاحب عروه‌ (ره) مسئله‌ ای را که به حسب اختلاف، معرکه آرای فقها است، (جواهرالکلام/7/241) بیان می ‌کند،‌ منشأ اختلاف هم اختلاف روایات است، صاحب عروه‌ (ره) دو مطلب را ذکر می‌ کند:

مطلب اول، کسی که در اول وقت صلاة فریضه، صلاة مستحبی می ‌خواند. مثلاً نماز شب را که از او فوت شده، قضا می ‌کند و صلاة ظهر و عصر را به تأخیر می ‌اندازد. صاحب عروه مسئله را چنین عنوان می ‌کند: «التنفل فی وقت ‌الفریضة قبل اداء الفریضة»، قبل ‌از این‌ که فریضه را ادا کند، می ‌خواهد نافله بخواند.

مطلب ثانی، این است: کسی که قضای صلاة یا صلوات فرایض بر گردن دارد، آیا جایز است قضای آن‌ ها را گذاشته و صلاة مستحبی که شارع آن ‌ها را تشریع نکرده که قبل ‌از فریضه خوانده شود را بخواند؛ کسی که آن نافله را در وقت فریضه، قبل ‌از اتیان به اداء فریضه، اتیان می ‌کند. آیا مشروع است یانه؟

نکته این ‌که خواندن نافله مثل نافله ظهر و عصر بلااشکال جایز است بحث در این قسم نیست بلکه بحث در مورد همان دو مطلب است.

در این مسئله باید در دو جهت بحث شود: یکی «التنفل فی وقت ‌الفریضة قبل اداء الفریضه». دیگری این است که «التنفل لمن علیه قضاء الفریضه، قبل ‌الاتیان بقضاء الفریضة» قبل ‌از این ‌که از قضای فریضه فارغ شود، تنفل پیدا می ‌کند. جماعتی ملتزم شده ‌اند که نه این «التنفل لمن علیه ‌القضاء» جایز است، و نه هم آن کسی که تنفل می‌ کند در آن وقتی که وقت فریضه قبل ‌از ادا است، نه آن مشروع است و نه این یکی مشروع است. خلافاً للمشهور مابین المتأخرین و جماعتی از متقدمین که گفته ‌اند، عیبی ندارد. [ر.ک. موسوعة الامام ‌الخویی/11/322] می ‌تواند قبل ‌از فریضه صلاة نافله و صلاة لیلش را که فوت شده است، قضا کند، بعد صلاة ظهرش را اتیان کند، یا کسی که قضای فریضه بر گردن او هست، قضا را اتیان نکند، نافله را اتیان کند، نافله ‌اش مشروع است. افضل این است که فریضه را قضا کند، بعد نافله را بخواند. این را حمل بر افضلیت کرده ‌اند. آیا از روایات در مقام، این حکم استفاده می ‌شود، یا نه؟

* مطلب اول اتیان نوافل قبل ‌از ادای فریضه

* عدم مشروعیت نافله در وقت فریضه قبل ‌از ادا فریضه

به روایاتی تمسک شده است بر این ‌که نافله در وقت فریضه قبل ‌از اداء فریضه یا نافله لمن علیه القضاء، قبل ‌از اتیان بالقضاء صحیح نیست. یکی از این ‌ها روایت زراره (وسایل ‌الشیعه/4/284 /ح3) است: «و عنه» یعنی محمدبن الحسن باسناده عن الحسین ‌بن سعید، «عن ابن ابی ‌عمیر عن عمر‌بن اذینه، عن زرارة،‌ عن ابی ‌جعفر‌ علیه ‌السلام» در ذیلش دارد که «... و لایتطوع برکعةٍ حتی یقضی الفریضة» تطوع یعنی نافله اتیان کردن، تا این ‌که فریضه را قضا کند، قضا به معنای اتیان است. چون قضا در لغت به معنای اتیان است و در روایات هم به معنای اتیان بسیار استعمال شده است. مگر قرینه ‌ای باشد که این قضاء مقابل اداء است. قرینه قضایی یا ادایی باشد. ظاهر «لایتطوع» یعنی مشروعیت ندارد. مثل این ‌که «دعی الصلاة‌ ایام اقرائک» (وسایل ‌الشیعه/2/277/ح4)، ارشاد بر این است که امر ندارد، مشروعیتی ندارد.

روایت دیگری صحیحه زراره (وسایل ‌الشیعه/4/ 264/3) است: «و باسناده» یعنی شیخ «عن الحسین ‌بن سعید» ـ این حسین ‌بن سعید چه جلالت و چه توقیری داشت! در تمام ابواب الفقه‌ ـ الا قلّ و ندرـ روایت دارد. کسی را که خیلی کتاب دارد، می ‌گفتند: مثل کتب حسین‌ بن سعید است. این ‌ها اشخاص نادر هستند لذا شیخ‌ (ره) روایات مختلفی از حسین ‌بن سعید در تهذیب در نوع ابواب الا شذ و ندر نقل می ‌کند ـ «عن النضر» که نضر‌بن سوید است «عن هشام‌ بن سالم، عن زرارة» صحیحه است «عن ابی‌ جعفر‌ علیه ‌السلام ، قال: سألته عن رکعتی الفجر قبل ‌الفجر او بعدالفجر» زراره سؤال می ‌کند که نافله صلاة صبح قبل ‌از صلاة صبح خوانده می ‌شود یا بعد از فجر خوانده می ‌شود؟ «فقال:‌ قبل ‌الفجر، انهما من صلاة ‌اللیل» نافله صلاة صبح از صلاة‌ لیل است که قبل ‌از طلوع فجر خوانده می ‌شود. پس صلاة لیل سیزده رکعت است که رکعتین اخیرتین آن نافله صبح است «أترید ان تقائس؟» استدلال به این است، «اترید ان تقائس؟ لو کان علیک من شهر رمضان أکنت تطوع» بعد فرمود: «اذا دخل علیک وقت الفریضة فابدأ بالفریضة».

* بررسی دلالت صحیحه زراره

این روایت در نافله صلاة فجر وارد است. سابقاً خواندیم، گفتیم: صلاة‌ نافله فجر را قبل ‌از فجر و نیز بعداز فجر هم می ‌شود خواند، روایات صحیحه دارد (وسایل ‌الشیعه/4/268/ باب52) که «قبل ‌الفجر و عندالفجر و بعدالفجر». لذا سؤال زراره از نافله صلاة فجر است. این ‌که امام‌ علیه ‌السلام می‌ فرماید: قبل ‌از فجر بخواند، غایتش افضلیت است. قبل ‌از فجر افضل است، حکم الزامی نیست که بعداز فجر مشروع نیست. بعد امام‌ علیه ‌السلام می‌ گوید: «أترید ان تقائس؟» اگر بخواهی قیاسی کنی، امام می ‌خواهد رد عامه را به زراره یاد بدهد. در عامه معروف است که نافله فجر بعداز فجر خوانده می ‌شود. (الحدایق ‌الناظره/6/245) این ‌که در شب خوانده می‌ شود و از صلاة اللیل است، این مذهب شیعه است. حضرت به زراره یاد می ‌دهد که اگر مقابله کردی. این ‌جور به آن‌ ها بگوید: شما ملتزم هستید کسی که صوم واجب به گردن او است، نمی ‌تواند صوم مستحبی اتیان کند. این را عامه هم قبول دارند. قیاس را هم که آن ‌ها قبول دارند. با آن ‌ها به همین صورت قیاس کن. که پس نافله را نمی ‌تواند اتیان کند. پس این روایت به جهت این است که امام‌ علیه ‌السلام به زراره کیفیت مجادله را یاد بدهد، چون زراره فقیه بود. اگر به او اعتراض کردند که چرا می ‌گویی: شب بخوان؟ بگو: قاعده ‌اش این است که باید شب خوانده شود، قیاس به صوم کنید کسی که صوم واجب دارد، نمی ‌تواند نافله اتیان کند، کسی که در وقت صلاة‌ واجبی است و طلوع فجر شد، نافله نمی ‌تواند اتیان کند. بدان‌ جهت این روایت در مقام تعلیم کیفیت فرار از مخاصمه با عامه است، برای این ‌که خود امام ابی‌جعفر‌ علیه ‌السلام درروایات دیگری فرمود: قبل‌ از فجر بخوان، بعداز فجر بخوان، مع ‌الفجر بخوان، که در صحیحه محمد‌بن مسلم چنین بود. (وسایل ‌الشیعه/4/268/ح1)

پس در مانحن فیه یکی روایت صحیحه زراره است «لاتطوع برکعة حتی یقضی‌ الفریضة» مقتضایش این است که تطوع در وقتی که انسان فریضه برایش هست مشروعیتی ندارد. [که ربطی به جهت اول ندارد]

اما روایات دیگر؛ یکی از آن روایات موثقه محمدبن مسلم (وسایل‌الشیعه/4/227/ح3) است: «و باسناده عن الطاطری» علی ‌بن حسن طاطری است، شیخ یک سند نقل می‌ کند به کتاب علی ‌بن حسن طاطری، این سندش پیش مشهور اشکال دارد. چون در آن علی ‌بن محمد‌بن زبیر است، ما به او اشکال نمی ‌کنیم، لکن شیخ یک سند دیگری دارد به کتاب حسن ‌بن محمد‌بن سماعه. «و باسناده» سند دوم است «عن الحسن‌ بن محمد‌بن سماعه جمیعاً» سند دومی صحیح و معتبر است بله حسن ‌بن محمد‌بن سماعه واقفی است ولی موثقه می ‌باشد «عن عبدالله ‌بن جبلة» که ثقه است «عن علاء ‌بن رزین عن محمد‌بن مسلم، عن ابی ‌جعفر‌ علیه ‌السلام » روایت موثقه می ‌شود «قال: قال لی» محمد‌بن مسلم گفت: امام باقر‌ علیه ‌السلام به من فرمود: رجلی از اهل مدینه به من گفت: «قال لی رجل من اهل المدینة: یا أباجعفر! ما لی لا اراک تتطوع؟» چرا من نمی ‌بینم تو را که نافله بخوانی «بین الاذان و الاقامه؟» ‌بین ‌الاذان والاقامه دو رکعت نافله نمی ‌خوانی؟ «کما یصنع ‌الناس» کما این‌که مردم هم می خوانند. از این‌ جا معلوم می ‌شود که عامه،‌ نافله خوانده مابین اذان و اقامه را مستحب می ‌دانستند «فقلت:» امام باقر‌ علیه ‌السلام می ‌گوید: در جواب آن رجل گفتم: «انا اذا اردنا ان نتطوع»، وقتی که اراده کردیم تطوع بکنیم،‌ صلاة نافله بخوانیم «کان تطوعنا فی غیر وقت فریضة»‌ تطوع ما در غیر وقت فریضه می ‌شود «فاذا دخل ‌الفریضة‌ فلاتطوع» وقتی که وقت فریضه داخل شد، نافله را اتیان نکن. این را هم از روایاتی است که دلالت می ‌کند که وقتی فریضه داخل شد، نافله مشروعیت ندارد.

همین ‌طور بر این موضوع مثل صحیحه ادیم ‌بن الحر و معتبره ابی ‌بکر حضرمی (وسایل‌ الشیعه/4/228/ح6و7) و نیز روایت اسماعیل ‌بن جابر (همان/4/229/ح11) و یا صحیحه زراره (همان/229/باب36/ح1) دلالت دارند.

در جهت اولی ما قبول داریم و روایاتی وارد شده است که ظاهرشان نفی ‌الجنس است که ظاهرشان این است «فابدأ بالفریضة» یعنی نافله مشروعیتی ندارد. لکن مدعای ما در مقام اول این است. ظهور این روایات را قبول داریم، ولکن این ظهور، ظهور امر است ‌و در مقام نهی است که نافله نخوان! این ظهور بالاتر از ظهور امر و نهی که نیست. همان‌ طور که اگر در آن موارد، دلیلی قائم بشود که می ‌تواند نافله را قبل ‌از ادای فریضه در وقت‌ الفریضه بخوانی، حمل به مرجوحیت می ‌کنیم. یعنی اگر انسان نافله را قبل ‌از فریضه بخواند، مشروع است، چون عبادت بدون استحباب نمی ‌شود. باید رجحانی در او باشد. منتها افضل این است که فریضه مقدم بشود و نافله تأخیر بیفتد. مقتضای جمع عرفی در مقام اول این است که تطوع فی وقت ‌الفریضة قبل ‌از ادائها است،‌ مقتضای صناعت فقهی این است که این روایات را حمل به مرجوحیت بکنیم. افضلیت تقدیم فریضه فی اول ‌الوقت است.

* روایات دال بر مشروعیت اتیان نافله قبل ‌از فریضه

قرینه بر این تقدیم، روایاتی است که دلالت بر این معنا دارند که صلاة نافله قبل ‌از ادای فریضة الوقت مشروع است.

صحیحه محمدبن مسلم یکی از آن روایات، صحیحه محمد‌بن مسلم (وسایل ‌الشیعه/4/230/ح2) است: «و عن علی ‌بن ابراهیم» کلینی، از صاحب تفسیر قمی نقل می‌ کند «عن ابیه عن ابن ابی ‌عمیر، عن ابی ‌ایوب الخزاز «عن محمد‌بن مسلم» روایت من حیث ‌السند صحیحه است «قال: قلت لأبی ‌عبدالله‌ علیه ‌السلام اذا دخل وقت ‌الفریضة» وقت فریضه داخل شد «أتنفل أو أبدأ بالفریضة؟» نافله بخوانم یا صلاة‌ فریضه را بخوانم؟ «قال: ان ‌الفضل أن تبدأ بالفریضة» فضلیت در این است که فریضه را مقدم کنی. یعنی آن هم عیب ندارد،‌ این کلام را نمی ‌شود حمل به نافله صلاة ظهر کرد. این سؤال از مطلق ‌النافله است، زیرا این دلیل دارد که نافله ظهر را بخواند و بعد صلاة ظهر را بخواند. (وسایل ‌الشیعه/4/ 229/باب36) بنابراین، این صحیحه دلیل است بلکه صریح است و اگر اغماض کنیم، اظهر است که نافله مشروع است. قهراً آن «لاتطوع» حمل بر مرجوحیت می ‌شود. یعنی ابتدا کردن به فریضه فضیلت است.

روایت دیگر، صحیحه اسحاق ‌بن عمار (وسایل ‌الشیعه/4 /226/ح2) است: «و عنه، عن احمد‌بن محمد عن الحسین ‌بن سعید، عن عثمان ‌بن عیسی، عن اسحاق ‌بن عمار، قال: قلت: أصلی فی وقت فریضة نافلة؟» صلاة‌ مستحبی در وقت فریضه بخوانم؟ «قال: نعم فی اول ‌الوقت اذا کنت مع امام تقتدی به» اگر اول وقت باشد، بخواهی نماز جماعتی بخوانی که امامش عادل است و به او اقتدا می ‌شود اگر امام جماعت گاهی تأخیر می ‌اندازد که نوعاً همین‌ طور است، تا مردم جمع شوند، تو در آن فاصله نافله بخوان! و منتظر جماعت باش، جماعت افضل است.

* موثقه سماعه

روایت دیگر، موثقه سماعة (وسایل ‌الشیعه/4/226/ح1) است: «محمد‌بن یعقوب عن محمد‌بن یحیی، عن محمد‌بن الحسین، عن عثمان ‌بن عیسی، عن سماعة، قال: سألته (سألته أباعبدالله‌ علیه ‌السلام ) عن الرجل یأتی المسجد» شخصی به مسجد می ‌آید «و قد صلی أهله» اهل آن مسجد نماز جماعت را تمام کرده ‌اند «أیبتدی بالمکتوبة أو یتطوع؟» شروع به نماز واجب بکند یا می ‌تواند نماز مستحبی بخواند؟ «فقال: ان کان فی وقت حسن فلابأس بالتطوع قبل ‌الفریضة» در وقت فریضه است می ‌فرماید فلابأس «و ان کان خاف ‌الفوت» که وقت تمام بشود نافله بخواند، مثلاً طلوع شمس بشود، یا غروب شمس بشود «من أحل ما مضی من ‌الوقت» چون از دخول وقت خیلی گذشته است «فلیبدأ بالفریضة و هو حق الله» فلابأس، منافاتی با مرجوحیت ندارد. این بیان اصل مشروعیت است. «الا ان یخاف فوت ‌الفریضة».

بعد در ذیلش می ‌فرماید وقتی انسان تنها می ‌خواند، افضل این است که «... و الفضل اذا صلی الانسان وحده ان یبدأ بالفریضة اذا دخل وقتها لیکون فضل اول ‌الوقت للفریضة» او را درک کند. آنی را که می‌ گفتیم ان الفضل ان یبدأ بالفریضة این‌ جا امام‌ علیه ‌السلام تصریح می ‌کند. لذا در جهت اولی هیچ جهت اشکالی ندارد و «لاتطوع» مثل این است که «لاصلاة لجار المسجد الا فی ‌المسجد». آن ‌جا گفتیم: اگر در غیر مسجد بخواند نمازش صحیح است، منتها نمازش مرجوح است. یعنی اقل ثواباً است، این ‌جا هم «فلا تطوع» یعنی مرجوح است، ولکن با مشروعیت منافاتی ندارد.

* مطلب دوم اتیان نوافل قبل ‌از اتیان قضای فرایض

عمده جهت ثانیه است که آیا کسی که صلاة قضایی به عهده او هست، می ‌تواند نوافل اداء یا قضاء اتیان کند؟ فرق نمی ‌کند، نوافل مستقله باشد یا نوافل مترتبه باشد که فوت شده است، یا فوت نشده، آیا صلاة هم مثل صوم است، که کسی که صوم قضایی دارد نمی ‌تواند صوم مستحبی بگیرد یا خیر؟

در ما نحن فیه کلام این است که اصلاً من حیث ‌الدلیل، منع تمام نیست. نه این‌ که ادله مانعه هست و از ظهور آن‌ ها رفع ید کرده‌ ایم، فرق مابین این جهت ثانیه و جهت اولی این است که فقیه بگوید که در جهت ثانیه اصلاً برای منع دلیلی نداریم.

ببینیم آیا این ‌طور است که در جهت ثانی مقتضی تمام نیست، یا جهت ثانی هم مثل اول است؟ مقتضی آن تمام است، و باید رفع ید بشود. ببینیم در این مقام دلیل چیست؟ عمده دلیلی که در این مقام اقامه کرده ‌اند، صحیحه زراره است.

* صحیحه زراره

از این صحیحه زراره استفاده کرده ‌اند که نافله خواندن «لمن علیه ‌الفریضة»، مثل صوم است و فرقی‌ ندارد. صحیحه زراره (وسایل ‌الشیعه/8/256/ح3) چنین است: «محمد‌بن یعقوب عن علی ‌بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی ‌عمیر، عن ابن اذینه، عن زرارة عن ابی ‌جعفر‌ علیه ‌السلام انه سئل عن رجل صلی بغیر طهور» بدون طهور نماز خواند «او نسی صلوات لم یصلها» نماز یادش رفت، در وقتش نخواند «او نام عنها» یا خوابید «فقال: یقضیها اذا ذکرها فی أی ساعة ذکرها من لیل أو نهار» معنایش این است: واجب مضیق نیست، موسع است. در ذیلش دارد «فاذا دخل وقت ‌الصلاة و لم یتم ما قد فاته» وقت صلاة داخل شد، آن صلاة قضایی را که قبلاً قضاء شده، تمام نکرده بود «فلیقض مالم یتخوف أن یذهب وقت هذه الصلاه التی قد حضرت» آن صلاتی که فعلاً حاضر شده است هنوز موسع است، اول آن قضاء را بخواند، که مسئله سابقی بود که گذشت. اگر خوف فوت وقت آن را نداشته باشد این قضاء را بخواند. اما اگر خوف داشته باشد «و هذه احق بوقتها فلیصلها» این را بخواند. این‌ ها سابقاً مباحثش گذشت. در ذیلش دارد: «فاذا قضاها فلیصل ما فاته مما قد مضی» بعد دارد «و لایتطوع برکعة» تطوع نکند به رکعتی «حتی یقضی ‌الفریضة کلها» تا کل فریضه را اتیان کند.

* اشکال بر دلالت صحیحه زراره در عدم اتیان نافله با وجود فریضة

این روایت من حیث ‌السند صحیحه است و گفته ‌اند: من حیث دلالت هم واضح است مادامی که فریضه بر گردن او است، نافله خوانده نمی ‌شود. لکن این استدلال صحیح نیست، چرا؟ چون این «و لایتطوع برکعة» عطف بر جزای این «فاذا دخل وقت ‌الصلاة» است، یعنی فاذا دخل وقت ‌الصلاة‌ ولم یتم ما قد فاته فلیقض و لایتطوع برکعة حتی یقضی الفریضة کلها. این ‌که می ‌گوید: «و لایتطوع» بر فرض دخول وقت فریضه است که حمل بر استحباب کردیم. در مقام اول حمل بر استحباب کردیم. این عطف به این جزء است، نه این ‌که حکمی مستقل در مقابل قضیه شرطیه است «و لایتطوع» ولو در غیر وقت فریضه، که این‌ جور گرفته ‌اند. این جمله اخیری را که «و لایتطوع برکعة حتی یقضی ‌الفریضة کلها» در مقابل شرطیه مستقل گرفته ‌اند، ولکن نه، این عطف بر آن جزاء است. می‌ گویید: قرینه آن چیست؟ قرینه ‌اش این است که اگر این حکم در مقابل قضیه شرطیه بود، این را باید اول می ‌گفت که «سئل عن رجل صلی بغیر طهور أو نسی صلاة لم یصلها او نام عنها قال: یقضیها اذا ذکرها فی أی ساعة ذکرها من لیل أو نهار و لایتطوع برکعة حتی یقضی الفریضة کلها» این جایش آن‌ جا بود. از این‌ که در آخر ذکر کرده است، معلوم است که عطف بر جزای شرطیه است. اگر معلوم هم نباشد، کسی می ‌گوید: این‌ جور حرف زدن عیب ندارد، می ‌گوییم پس محتمل است. لااقل محتمل است که این عطف بر جزا بشود، که در وقت فریضه نافله خوانده نمی ‌شود. این جهت اولی می ‌شود که امروز فارغ شدیم و او را حمل بر استحباب کردیم، روی این حساب این دلیل را از دستشان گرفتیم.

اما روایت زراره (وسایل ‌الشیعه/4/264/ح3) را که در جهت اول خواندیم که از امام‌ علیه ‌السلام سؤال کرد یابن رسول ‌الله‌! نافله فجر قبل ‌از فجر است یا بعداز فجر، أترید أن تقائس لو کان علیک من شهر رمضان، أکنت تطوع اذا دخل علیک وقت الفریضة، فابدأ بالفریضة» وقت فریضه داخل شد، تطوع ندارد. حمل بر استحباب کردیم که: وقتی فریضه داخل شد، عیب ندارد. اما «لمن علیه قضاء الصلوات» نمی‌ تواند نافله بخواند، این‌ جور دلالتی در این روایت نیست؛ به جهت اولی دلالت می ‌کرد.

این روایت دو اشکال دارد: یکی این است که اصلاً مقیس در این روایت تنفل در وقت فریضه است نه قضای فریضه «مقیس علیه» ولو قضای صوم است، صوم مستحبی با صوم واجبی است، ولکن در مقیس تطوع فی ‌الوقت است که دلیل داشتیم تطوع در وقت عیب ندارد. اشکال دوم این است که مورد کبری، نافله فجر است بعدالفجر، نافله فجر بعداز فجر اداء است. پس ربطی به قضا ندارد. چون روایات دلالت می‌ کرد که نافله فجر را ولو قبل ‌از فجر می ‌شود خواند، ولکن مع ‌الفجر یا بعدالفجر وقتش است، تا مادامی که اصفرار پیدا نشده است وقتش است، می ‌شود نافله را خواند.

* صحیحه یعقوب ‌بن شعیب

یکی از روایاتی که در مانحن فیه به آن تمسک کرده ‌اند صحیحه یعقوب ‌بن شعیب (وسایل‌ الشیعه/4/284/ح4) است. «و باسناده» یعنی شیخ «عن سعد»‌بن عبدالله «عن محمد‌بن الحسین، عن صفوان ‌بن یحیی، عن یعقوب‌ بن شعیب، عن ابی ‌عبدالله‌ علیه ‌السلام ، ‌قال: سألته عن الرجل ینام عن ‌الغداة حتی تبزغ ‌الشمس»‌ تبزغ یعنی تطلع ‌الشمس «أیصلی حین یستیقظ او ینتظر حتی تنبسط ‌الشمس؟» در روایات بود: عند طلوع ‌الشمس نخوان، می ‌گوید که من صبر کنم عند طلوع ‌الشمس بخوانم یا شعاعش منبسط بشود؟ می ‌فرماید: «فقال: یصلی حین یستیقظ» این ‌که می ‌گویند: حین طلوع الشمس نخوانم، نه، این ‌جور نیست می ‌توانی بخوانی، منتهی کراهت هم دارد، یا ندارد؟ بحثش جدا است. «قلت: یوتر» صلاة وتر هم قضاء است قضای آن مستحب است «أو یصلی الرکعتین؟» نافله صبح هم که وقت شده است، «قال: بل یبدأ بالفریضة» را شروع کند. گفته ‌اند: ‌ظاهرش این است که تعین دارد به این‌ که فریضه را شروع کند، یعنی آن مشروع نیست. می‌ گوییم این روایت در موردش موثقه‌ ابی ‌بصیر است.

روایت موثقه ابی ‌بصیر (وسایل ‌الشیعه/4/284/ح2) «و عنه» یعنی محمد‌بن حسن باسناده عن حسین ‌بن سعید «عن فضالة، عن حسین ‌بن عثمان، عن سماعة، عن ابی ‌بصیر، عن ابی ‌عبدالله‌ علیه ‌السلام قال: سألته عن رجل نام عن ‌الغداة» ‌این از نماز صبح خوابیده «حتی طلعت ‌الشمس، فقال: یصلی رکعتین، ثم یصلی ‌الغداة» نافله ‌اش را بعداز طلوع شمس بخواند، بعد صلاة صبح را قضا کند. این با آن معارض است. معارض که شد هر دو هیچ می ‌شود. اگر معارض نگیرید که معارضه ندارد کما هوالصحیح، معنایش این است که أبدأ بالفریضة، اول نماز صبح را قضا کند بعد آن ‌ها را قضا کند، افضل است آن هم می ‌گوید: بالفریضه، اول نماز صبح را قضا کند بعد آن ‌ها را قضا کند، افضل است. آن هم می ‌گوید: عیب ندارد. این بظهوره می‌ گوید: نمی ‌شود اول نافله را قضا کند، افضل است. آن هم می ‌گوید: عیب ندارد. این بظهوره می‌ گوید: نمی ‌شود اول نافله را قضا کرد. او بصراحته می‌ گوید: می‌ شود اول قضا کرد. منتها تعین دارد اول نافله قضا بشود، روایت دومی می ‌گوید: شروع به قضای نافله یا صلاة وتر را قضا کند. این هم جمع عرفی است.

روایتی هم در مستدرک (مستدرک‌ الوسایل/3/161) است: نبی‌ صلی ‌الله ‌علیه ‌وآله ‌وسلم کأن فرموده است: «لا صلاة لمن علیه الصلاة» کسی که بر عهده ‌اش صلاة است، صلاة ‌ندارد. یعنی باید نمازی را که در عهده‌ اش است، بخواند، غیر او را نمی ‌تواند بخواند. نافله که در عهده نیست، واجبات در عهده می‌ شود.

اشکال این روایت است که در مستدرک مرسله نقل شده است و دلیل نمی ‌شود. «لاصلاه لمن علیه صلاة» ادائیه را هم می‌ گیرد «و قد فرضنا» که با وجود ادائیه، می ‌شود تطوع را خواند. «لاصلاة» حمل بر استحباب می ‌شود. لذا این موثقه ابی ‌بصیر هم دلالت کرد که نافله را می ‌شود قضا کرد آن کسی که قضای فریضه دارد، نافله صبح را هم بخواند، صلاة وتر را بخواند، بعد قضا کند. و ترک نافله مستقله است. رکعتین که نافله صلاة صبح است، بخواند بعد او را قضا کند. پس در مانحن فیه شبهه ‌ای نمی ‌ماند.

والحمدلله رب ‌العالمین

تنظیم و تحقیق: حجت الاسلام داود دهقانی دولت ‌آبادی

منبع: هفته نامه "افق حوزه"

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha