پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ |۱۷ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 28, 2024
جنگ تمدن ها

حوزه/ سیر عجیب و سریع تحولات ۴۰ ساله پس از انقلاب کبیر اسلامی که منبر پیام هایی بزرگ و تحول زا در تمامی ابعاد سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی در مقیاس جهانی است همه نظریه پردازان جهان کفر و نفاق را به تردید و آشفتگی در فکر؛ و همه راهبردنگاران نظام لیبرال دمکراسی را به شگفتی و آشفتگی در محاسبه کشانده است.

به گزارش خبرگزاری«حوزه»، ابراهیم نیک منش عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم،در یادداشتی و به قول خود در دلنوشته ای در توصیف 40 سالگی انقلاب کبیر اسلامی و حوادث پیشرو، به جنگ تمدن ها و پایان تاریخ؛ گفتگوی تمدن ها و سراب گفتمانی؛ پایان تاریخ کفر و نفاق و جنگ آخرالزمانی و سال های پیش رو پرداخته که به این شرح است:

فصل اول جنگ تمدن ها و پایان تاریخ

 هانتینگتون در تئوری خود تمدن‌های جهان را به چند بخش تقسیم می‌کند که شامل تمدن غرب، تمدن اسلامی، ارتدوکس‌ها، تمدن شرق آسیا، آمریکای لاتین، آفریقا، تمدن بودایی و هندوئیسم می‌شود. هانتینگتون با اشاره به موضوعاتی چون جنگ یوگسلاوی و درگیری هند و پاکستان، مذهب را به عنوان نقش کلیدی در این درگیرها و ترکیه و ایران را به عنوان کشورهای نوظهور در عرصه بنیاد گرایی اسلامی مطرح می‌سازد. این تئوری در یک مقاله با نام «برخورد تمدن ها» در سال ۱۹۹۳، واکنشی به کتاب »پایان تاریخ و آخرین انسان»  (The       End of History and the Last Man)فرانسیس فوکویاما بود که در سال ۱۹۹۲منتشر شده بود.

بر مبنای این نظریه امروزه نظام لیبرال دموکراسی به ویژه بعد از فروپاشی اتحاد شوروی به صورت یک جریان غالب و مسلط درآمده ‌است که همه کشورها و جوامع باید در برابر آن تسلیم شوند تا آخرین حد تلاش‌ها و مبارزات ایدئولوژی‌های مختلف در نهایت در قالب ایدئولوژی بی رقیب لیبرال دمکراسی سر برآورد. بنابراین تصور این که یک نظام سیاسی قوی تری به عنوان بدیل جایگزین این نظام باشد نه منطقا و نه عینا وجود ندارد.

فوکاياما[1] در کنفرانسی که در اورشليم برگزار شد به ترسيم انديشه سياسی شيعه پرداخت. او در اين کنفرانس که بازشناسی هويت شيعه نام داشت و در اوج پیروزی های ما در دهه اول که با جنگ نظامی روزگار می گذراندیم چنین توصیف می کند: شیعه پرنده ای است که افق پروازش بسیار بالاتر از تیرهای زهراگین سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی، اخلاقی و ... و دارای دو بال سبز و سرخ است. بال سبزش، همان مهدویت و عدالت خواهی اوست چون شیعه در انتظار عدالت به سر می برد، لذا امیدوار است و انسان امیدوار هم شکست ناپذیر است. اما بال سرخ شیعه، شهادت طلبی است که ریشه در کربلا دارد و لذا شیعه را فنا ناپذیر کرده است. از منظر وی، شیعه با این دو بال به حقیقتی امیدوار و فناناپذیر تبدیل شده است . اما شیعه در بعد حکمرانی و اجرای احکام اجتماعی دین در جامعه بعد سومی بنام «ولایت فقیه» دارد که بمثابه یک زره و مبتنی بر ولایت پذیری امت و صلاحیت دینی فقیهِ حاکم عمل می کند. حال ترکیبی از این ابعاد باعث شده شیعه علاوه بر اعتقادات، هیمنه نظام اسلامی را نیز در عمل، تهدید ناپذیر کند. البته وی در سال 1384 می گوید این ها فاو را تسخیر کردند و قطعاً می روند کربلا و سپس قدس را هم می گیرند!

وی برای عملیاتی کردن نظریه شکستن قائمه انقلاب (ولایت فقیه) ، نظریه ای تکمیلی با عنوان «میکروپولتیک میل ها و میکروفیزیک قدرت» ارائه می دهد و پیروزی بر ایران انقلابی را تنها با «شکستن روحیه مقاومت» از طریق «تغییر میل مردم از شهادت طلبی، عدالت خواهی، استقلال طلبی و دهها عنصر هویتی- فرهنگی ؛ وتبدیل آن  به رفاه طلبی، غرب زدگی، حرص اجتماعی و ...» ممکن می داند. نکته مهم دیگر در این نظریه تاکید بر این است که این میل ها و ارتکازات هم تغییر نمی کنند مگر این که ارکان قدرت در ایران از آن حمایت کنند تا بتوان از تضعیف ولایت فقیه که حلقه پیوند بین دو بال سرخ و سبز شیعه در زمان غیبت است مطمئن شد و فرآیند «فروپاشی ایدئولوژیک» را با کمک بازوی جهانی بنام «ناتوی فرهنگی غرب»تسریع کرد. بر این مبنا، دکترین ثابت غربی ها در 40 سال گذشته، بر تغییر رژیم و ساختار قدرت در ایران انقلابی از طریق نفوذی های دست پرورده خود در هر لباس و منصبی متمرکز بوده و هست.

فوکایاما در نظریه اش می گوید: برابر اسناد تاریخی، سال 2007 ( دو سال قبل از فتنه 88) زمان رویارویی غرب با شیعه است لذا باید با برنامه ای دقیق، قدرت فزاینده شیعه را جمع کنیم و هژمونی خود را گسترش دهیم. با همین نگاه، وی به تحدید قدرت رو به رشد انقلاب اسلامی در منطقه که بعدها به جریان « بیداری اسلامی» شهرت یافت توجه می کند و از «هلال شیعه» که از سوریه و عراق و عربستان می گذرد و تیری را در دست دارد که عقبه اش در قندهار و به سمت قدس نشانه رفته است به عنوان منطقه استراتژیک شیعه سخن می گوید و لذا بر اساس پیش بینی های آخرالزمانی صهیونیست ها پیشنهاد می کند: «آمریکا باید افغانستان را اشغال کند تا این تیر نتواند از این منطقه شلیک شود!»

 فصل دوم گفتگوی تمدن ها و سراب گفتمانی

ایده گفت‌وگوی تمدن‌ها که در ابتدا توسط فرح پهلوی و قبل از انقلاب اسلامی مطرح شد، پس از انقلاب توسط سید محمد خاتمی، به عنوان یک نظریه آکادمیک در حوزه روابط بین‌الملل ولی بدون رعایت حقوق معنوی ایده ها در سازمان ملل و بنام ج.ا.ا. از سوی بالاترین مسئول اجرایی کشورمان معرفی شد. نظریه‌ گفت‌وگوی تمدنی در واکنش به نظریه «برخورد تمدن‌ها»ی هانتینگتون است. این نظریه تنها در تحقیق و نظر باقی نماند و در دولت خاتمی به عنوان تنها دکترین سیاسی حاکم بر دولت اصلاحات که ادامه دولت 8 ساله کارگزاران در دومین دهه انقلاب و سنگ بنای اندیشه و رفتار کدخدا محور و تن دادن به مذاکرات و سازش سیاسی امنیتی دولت اعتدال در دهه چهارم است عملا در مقابل دکترین سیاسی «عزت، مصلحت و حکمت» امامین انقلاب بکار گرفته شد و توانست در سال های 78 و 88 و طی سال های حاکمیت مجدد لیبرال های وطنی – یعنی همان دنباله های سیاسی اجتماعی اندیشه برخورد تمدن ها و رقم خوردن پایان تاریخ به نفع نظام لیبرال دمکراسی- در 5 سال اخیر (97-92) و بدست گرفتن مجدد قدرت در دولت و مجلس، هزینه های بسیاری را بر رهبری، مردم و نظام ایران اسلامی تحمیل کند.

 این اندیشه نخ نما شده داخلی ها نه تنها منجر به بهبود روابط بین‌المللی با ایران و بهبود دیپلماسی نشد، بلکه در همان سالی که به ظاهر، مورد استقبال زیادی در سازمان ملل قرار گرفت و در بیانیه‌ای سال ۲۰۰۱ را «سال گفتگوی تمدن‌ها» نام نهادند باعث شد ایران توسط بوش کوچک به عنوان «محور شرارت» در جهان معرفی شود! هم چنین توسط نتانیاهو در سال 88 به جریان جنبش سبز (یعنی ملغمه ای از اندیشه اصلاحات و کارگزاران و ... که پدر اصول گرایان قلابی و اعتدالیون امروزی است) ، لقب دوستان اسرائیل که به نیابت از غرب، با نظام ولایت فقیه می جنگند داده شود. پر واضح است دشمن قسم خورده ای که از پشتوانه تئوریک و دنباله های اجتماعی در داخل برخوردار است بخوبی می دانست ایده گفتگوی تمدن ها در این توحش مدرنیته، جز یک سراب گفتمانی بیشتر نیست و آنچه حرف آخر را در میدان می زند قلم منطق، زبان بلیغ و سلاح مقاومت است؛ نه دریوزگی امنیتی و دیاثت سیاسی، در لفافه کلمات دیپلماتیک و حول شعارهای فریبنده ای چون اصلاحات و صلح طلبی و نفی دشمنی روشن و خسارت بار؛ و نه با آویزان شدن به سران کفر و نفاق جهانی مانند آمریکا و عربستان . اشاره به تنها بخشی کوچک از این بساطت فکری که توسط محمد خاتمی در کتاب گفتگوی تمدن ها آمده است تاییدی بر ادعای بالاست:

«گفتگوی تمدن ها می‌خواهد پایان زندگی سرشار از تبعیض، دورویی، جنگ و ویرانی را اعلام کند و راه تازه‌ای در زندگی بشر آغاز کند، راهی که باید با همت و تلاش نسل نوپا به صلح و آشتی بیانجامد. زندگی مطلوب، زندگی خالی از دروغ، تزویر، زور و تبعیض است و این خواسته فطرت آدمی است. گفتگوی تمدن ها در واقع آغاز راه شکوفایی فطرت انسانی است. انسان، ذاتاً عدالت‌خواه و زیبا پسند است. گفتگوی تمدنها و سیاست تنش زدایی علاوه بر اهدافی که ذکر شد هدف دیگری را نیز دنبال می‌کند و آن از میان بردن یک توهم بسیار وحشتناک در عرصه روابط بین‌المللی است. قدرتهای بزرگ غربی، همواره توهم وجود یک دشمن بزرگ را ایجاد کرده‌اند و از طریق آن توانسته‌اند بسیاری از رفتارهای غیرعادلانه خود را در دنیا توجیه کنند.»

اما در آن سوی دنیا واقعیت ها بگونه ای دیگر در حال رقم خوردن است.گرچه اخیرا خالق کتاب »پایان تاریخ و آخرین انسان» با مشاهده شکست های پی در پی ائتلاف غربی- عبری- عربی در منطقۀ همیشه تاریخی غرب آسیا (موسوم به خاورمیانه) که قدمتی هزاران ساله به درازای حضور انبیاء الهی دارد و در همین نقطه نیز تکلیف ظهور موعود امم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پایان تاریخ واقعی بشر روشن خواهد شد از تفکرات باطل خود تا اندازه زیادی فاصله گرفته است و بقول «جرج ایتون» دبیر سیاسی «نیواستیتس من» طی گزارشی تحت عنوان «فرانسیس فوکویاما: سوسیالیزم باید بازگردد» می نویسد: «تاریخ دارد از فرانسیس فوکویاما انتقام می‌گیرد. کتاب جدید فوکویاما که نهمین آنها به شمار می‌رود، با عنوان «هویت: تقاضا برای شأنیت و سیاست خشم» است. وقتی با این استاد ۶۵ ساله استنفورد در محل کارمان در لندن ملاقات کردم، او «با احتیاط» بر تداوم افکارش تاکید می‌کرد. هر چندکتاب پایان تاریخ، پاسخی به کمونیست‌ها بود که کمونیزم را آخرین مرحله پیشرفت ایدئولوژیک بشریت می‌دانستند اما در کمال تعجب، او امروز ادعایی متفاوت دارد. وی می گوید: در شرایط فعلی به نظرم می‌رسد برخی چیزهایی که مارکس گفته، درست از آب در آمده است! چالش نظرات فوکویاما احتمال وقوع جنگ بین آمریکا و چین است. در پایان فوکویاما به لیبرال‌ها هشدار می‌دهد که فکر نکنند لیبرال دموکراسی پایان جدید تاریخ است!»

 

فصل سوم- جنگ تمدن ها، پایان تاریخ کفر و نفاق

با مروری بر آنچه از دو تفکر «پایه و وابسته» در خارج و داخل بیان شد در این فصل بناست اشاره وار به حقیقتی مهم – یعنی بدست گرفتن امامت جهان توسط مستضعفان عالم (سوره قصص آیه 5) - که هزاران سال است آرزوی تمامی انبیای الهی و مومنان همه اعصار و امصار است نظری بیفکنیم:

  1. سیر عجیب و سریع تحولات 40 ساله پس از انقلاب کبیر اسلامی که منبر پیام هایی بزرگ و تحول زا در تمامی ابعاد سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی در مقیاس جهانی است همه نظریه پردازان جهان کفر و نفاق را به تردید و آشفتگی در فکر؛ و همه راهبردنگاران نظام لیبرال دمکراسی را به شگفتی و آشفتگی در محاسبه کشانده است. نمونه بارز آن را می توان در فروپاشی نظریه مبنایی پایان تاریخ و آخرین بازمانده جنگ تمدن ها – یعنی نظام لیبرال دمکراسی- و شکست پی در پی ائتلاف های اردوگاه غرب و بسط ید نظام اسلامی از ایران تا یمن دید.
  2.  رویارویی سنگین دو تمدن اصلی با دو ایدئولوژی متضاد حق و باطل که همه تمدن های گفته و ناگفته هانتیگتون را در خود جای می دهد امری قطعی و در شرف نهایی شدن است؛ به گونه ای که بر خلاف نظر وی، کیان بخش شرقی تفکر مادیت – یعنی نظام سوسیالیزم کفرآلود- در سال 1991 که ناشی از تولد و رشد انقلاب اسلامی ما بود پایان یافت تا جایی که امروز باید تفکر کمونیسم را در موزه های تاریخ جستجو نمود. هم چنین رشحات افول بخش غربی این تمدن – یعنی نظام لیبرال دمکراسی نفاق آلود- که در سال های اخیر به اذعان دوست و دشمن به ضعیف ترین وضعیت از زمان رنسانس و ظهور استعمارهای کهنه، نو و فرانو رسیده است برای اهل خرد آشکار شده است.
  3. این یک واقعیت است که مقیاس محاسبه ظهور و افول تمدن ها نه روز و هفته و ماه و سال بلکه دهه است. یک تمدن – اعم از الهی و التقاطی و الحادی- چون ریشه در فرهنگ و مولفه های هویتی دارد و از دیگر سو ضرباهنگ رشد و نکس یا ظهور و افول فرهنگ هم آرام و کند است لذا اگر از افول تمدن مادی سخن می گوییم و پایان تاریخ کفر و شرک و نفاق را در شرف کمال می دانیم در واقع از دهها سال بالندگی انقلاب نور و شکنندگی تمدن ظلمانی خبر می دهیم. به بیان ساده تر، افول تمدن کفر نه از چند سال اخیر که از 40 سال پیش آغاز شده است؛ به گونه ای که  با پیروزی انقلاب و نفی استبداد داخلی، جلوه هایی ناپیوسته از یک نمونه موفق از تمدن نوین جهانیِ در حال تکوین ، نوید داده شد.
  4. امام خمینی عظیم الشان در بدو پیروزی انقلاب اسلامی که مقارن با 1400 هجری قمری بود در تحلیلی عرفانی سیاسی که شاید بر برخی گوش ها نیز سنگین می نمود فرمودند: «آن چیزى که مى‏خواستم امروز عرض کنم این است که در ولادت حضرت رسول- صلى اللَّه علیه وآله- قضایایى واقع شده است، قضایاى نادرى به حسب روایات ما و روایات اهل سنت وارد شده است که این قضایا باید بررسى بشود که چى است. از جمله قضیه شکست خوردن طاق کسرى‏ و فرو ریختن چهارده کنگره از آن قصر و از آن جمله خاموش شدن آتشکده‏هاى فارس و ریختن بتها به روى زمین ... اینکه چهارده کنگره از کنگره‏هاى قصر ظلم خراب شد، به نظر شما نمى‏آید که یعنى‏ در [پایان] قرن چهاردهم این کار مى‏شود، یا چهارده قرن بعد این کار مى‏شود؟ به نظر شاید بیاید این، محتمل هست که این بناى ظلم شاهنشاهى بعد از چهارده قرن از بین مى‏رود و بحمداللَّه رفت از بین.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 432)
  5. امام خامنه ای، خلف صالح معمار انقلاب که چندین سال است از تمدن نوین اسلامی و مراحل 5 گانه آن - یعنی تکمیل کننده جریان بالنده انقلاب اما در مقیاسی منطقه ای و جهانی – سخن می گویند در آستانه جشن 40 سالگی انقلاب، با تبیین ابعاد الگوی تمدنی پیشرفت و عدالت، از ضرورت پی ریزی نقشه راه تدوین بنیان های مغزافزاری و نرم افزاری اداره نظام اسلامی تا 1400 شمسی؛  و در سخنرانی های متعدد، از افول قدرت های مسلط؛ و رسالت ما در جایگزینی عناصر انسانی و نرم افزاری و سخت افزاری در داخل و خارج دفاع می کنند. آیا بنظر نمی رسد بلوغ 40 سالگی انقلاب و گذشت 14 قرن هجری شمسی ( که آن نیز مبدأش هجرت پیامبر از مکه به مدینه و غرس کردن پایه حکومت جهانی اسلام در آن زمان است) رابطه ای تنگاتنگ – این بار با نفی طواغیت جهانی و نه ملی- و برپایی تمدن نوین که تنها در ید قدرت امام موعود است داشته باشد؟ به تعبیر امام عزیز راحل لااقل می توان آنرا محتمل دانست.
  6. بی تردید اگر از 5 مرحله تمدن ساز–یعنی انقلاب، نظام، دولت، کشور و تمدن اسلامی- بپذیریم که تحقق 4 مرحله آن در ید قدرت امام عادل فقیه و پیروان صدیق اوست اما حتما مرحله تمدن سازی در مقیاس جهانی که پنجمین آنهاست تنها در دست با کفایت ولیّ تاریخ ساز و معصوم است که خداوند متعال برای چنین ایامی ذخیره کرده است.
  7. امام خامنه ای در تشریح ویژگی های 4 دهه اخیر انقلاب،  از رخداد 4 جنگ تحمیلی دشمن بر ما – بترتیب: جنگ نظامی دهه اول و جنگ فرهنگی دهه دوم و جنگ سیاسی دهه سوم و جنگ اقتصادی دهه چهارم - و آبدیده شدن ملت ایران در انواع نبردهایِ ماقبل تمدنی چنین سخن می گویند: « مطمئنّاً ملّت ایران و انقلاب عزیز اسلامی و نظام جمهوری اسلامی همچنان‌که از مراحلِ سختِ دیگری گذشته است، از این مراحل [جنگ اقتصادی]  که از آنها آسان‌تر است براحتی ان‌شاءالله خواهد گذشت... خب، آمریکا امروز متمرکز شده بر جنگ اقتصادی با ما؛ جنگ نظامی [ مانند دهه اول انقلاب یا دهه 60]  نیست و نخواهد شد امّا جنگ اقتصادی هست. الان متمرکزند روی جنگ اقتصادی؛ چرا؟ چون از جنگ نظامی مأیوسند. حتّی از جنگ فرهنگی هم مأیوسند. ببینید؛ در دهه‌ی ۷۰ که دهه‌ دوّم انقلاب ما بود، یک حرکت فرهنگی خباثت‌آلودی علیه کشور ما شروع شد که بنده همان‌وقت مسئله‌ تهاجم فرهنگی را مطرح کردم، مسئله‌ شبیخون فرهنگی را مطرح کردم، برای اینکه جوانها حواسشان باشد، چشمشان باز باشد، مردم بدانند. یک حرکت وسیع فرهنگی علیه کشور ما در دهه‌ی ۷۰ شروع شد؛ حالا شما نگاه کنید؛ متولّدین دهه‌ی ۷۰، امروز دارند میروند به‌عنوان مدافع حرم جان میدهند، سر میدهند و نیرو میدهند.[چون] جمهوری اسلامی یک فنّاوری نرم را به وجود آورد، یعنی حرکت عمده‌ی راهیان نور. راهیان نور یک فنّاوری است؛ یک فنّاوریِ قدرتِ نرم است. میلیون‌ها جوان راه افتادند رفتند در جبهه‌های جنگ، در آن کانون معرفت و قدس، در آن کانون فداکاری، آنجا دیدند که چه وضعیّتی بوده است و چه اتّفاقاتی افتاده است؛ ... جمهوری اسلامی این است؛ مدافع حرم تربیت می کند... در جنگ امنیّتی ـ سیاسی هم ما پیروز شدیم. جنگ امنیّتی ـ سیاسی‌شان سال ۸۸ و حوادث سال ۸۸ بود. برای آن حوادث سالها زحمت کشیده بودند؛ آن‌جور حوادث، یک‌ساعته و یک‌روزه که به وجود نمی‌آمد؛ چند سال برای آن زحمت کشیده بودند؛ ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی بر توطئه‌ دشمن فائق آمد و پیروز شد.... حالا دشمن بعد از شکستی که در جبهه‌ فرهنگی خورده و در جبهه‌ امنیّتی خورده و در جبهه‌ سیاسی خورده و در جبهه‌ نظامی خورده، متمرکز شده روی جبهه‌ اقتصادی. من به شما عرض بکنم دشمن به توفیق الهی در این جبهه هم شکست خواهد خورد..» (در دیدار با اقشار مختلف مردم2۲ /مرداد/ ۱۳۹۷)
  8. انقلاب اسلامی نبوی (صلی الله علیه وآله ) در 14 قرن پیش و انقلاب اسلامی ما در 40 سال پیش و انقلاب جهانی حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آینده ای که از ما مخفی است همگی« مسجد محور » بوده و خواهد بود. رمز پیروزی ما که از چشم دشمنان داخلی و خارجی مخفی نماند و با سازوکارهای غیرقانونی و متاسفانه قانونی و با پول بیت المال و بدست خودی های غافل و گاهی متغافل باعث شد که با میراث گرانقدر امام خمینی راحل (ره) که نهادهای انقلابی و جبهه مردمی مسجدمحور بود معامله سازمان ها و قوانین وارداتی رسمی کنند و این اکسیر حیات بخش – یعنی بیت الله- که محور آمایش سرزمینی و موتور محرک انقلاب اسلامی در دهه اول و نوسازی بیت الناس، حول ارزش ها بود آرام آرام به ساختاری فشل و حاشیه ای برای عبادت پیران تنزل یافت. گرچه مجاهدت های زیادی از سوی اهل بصیرت در سال های پس از جنگ برای احیای این عنصر ِ محوری در تمدن سازی صورت گرفت اما هیچگاه نتوانست در نقشه های توسعه خسارت بار، عرض اندامی جدی کند.[2] فراموش نکنیم ستاد فرماندهی قرارگاه حکومت جهانی حجت موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همچنان مسجد (کوفه) خواهد بود.
  9. مردم همواره مهمترین عامل شکست و پیروزی هر نظامی در هر زمان و مکانی بوده و هستند. تاکید هزاران باره آیات و روایت و نیز گفتمان امامین انقلاب ، بر حفظ جبهه مردمی و نوسازی آنْ به آنِ این ظرفیت بی بدیل – اما مبتنی بر ارزش های الهی- دقیقا در همین راستا قابل ارزیابی است. ظرفیتی که با خیانت مفسدان قدرت طلب در صدر اسلام به یغما رفت و خانه نشینی دهها ساله امامان معصوم  و غیبت کبرای  1111 ساله حجت حق را سبب شد. انقلاب اسلامی ما نیز برای تداومش هیچ راهی جز بازنگری در شیوه های نوسازی این ظرفیت بزرگ ندارد.
  10. برای ظهور شرایطی ذکر شده است که از مهمترین آنها شکست الگوها و مفاهیم مادی و مکاتب خودساخته شرق و غرب عالم؛ و دیگری توجه عمومی مردم - بویژه مستضعفان عالم -به منجی موعود بدلیل اشباع فساد و ظلم در عالم و بنوعی توبه جمعی بشر یا حداقل، توجه به این توبه است که بنظر می رسد این شرایط در بسیاری از مناطق – از جمله ایران اسلامی – در حال رخ دادن است. فراموش نکنیم که علت غیبت مولایمان جز استغراق عوام و خواص ، در شهوات و نفاق و مخالفت علنی و گسترده با صاحبان اصلی ولایت و خلافت نبود و لذا طبیعی است که رفع غیبتش نیز جز به رفع این موانع بزرگ نبوده و نیست.

فصل چهارم- جنگ آخرالزمانی و سال های پیش رو

  از مجموع ادله و شواهد نقلی – اعم از آیات و روایات و کلمات بزرگان دین و انقلاب طی دهه ها بلکه سده های گذشته که از حوادث انقلاب اسلامی و اتصال بلا واسط آن به زمان ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخن گفته اند و نیز ادله و شواهد عقلی و تحلیل شرایط خارق العاده دهه ها بویژه دهه اخیر که شدّت و حدّت حوادثش طی عمر بشر بر کره خاک بی نظیر بوده و از اتفاقات بزرگ موعود در آینده دور و نزدیک خبر می دهد می توان دریافت و حداقل، احتمال صحیح داد که جنگ آخرالزمانی به نفع جامعه ایمانی در حال رقم خوردن است. حتی اگر سخن مهدوی پژوهان را مبنی بر تحقق اکثر قریب به اتفاق دهها علایم ظهور نیز نادیده بگیریم اما می توان منطقا باور کرد اراده خداوند متعال در وراثت زمین و زمان و قرار گرفتن تحت رایت امام معصوم (علیه السلام)  برای وارد کردن محکم ترین و آخرین ضربه تاریخ ساز بر گرده ظالمان و کافران در حال تحقق است.

اگر تا 40 سالگی انقلاب، مردم ما بلکه بسیاری از مردم حوزه مقاومت اسلامی، انواع جنگ ها را برای آماده شدن در جنگی بزرگتر و جامع در دهه پیش رو تجربه کرده اند از آن رو بوده است که آگاهانه و پرانگیزه در جنگ نهایی که از جنس جنگ تمدنی است برای درهم شکستن مدنیت کفر و ظلم، بیش از هر زمان و هر مکان مشارکت حداکثری و تعیین کننده داشته باشند و بتوانند حوادث کمرشکن آخرالزمانی را بهتر تحمل کنند. توجه شود اگر جنگ و آثارش در مقیاس محلی و ملی باشد عِدّه و عدّه و تحمل حوادث – مانند مرگ و میر و خرابی ها و ... – چندان زیاد نیست اما حتما در مقیاس منطقه ای و جهانی بسیار گسترده و عمیق خواهد بود تا جایی که در برخی روایات  از مرگ سرخ و سفید دو سوم اهل زمین در آنزمان سخن می گوید.[3]

پس هم می توان بلکه باید خود را آماده مهمترین رسالتی کرد که خداوند در لوح محفوظ بر جامعه ایمانی در اقامه حکومتِ  الله بر زمین در آخرالزمان نبشته است و هم دیگران را به دو گمشده این زمان ها – یعنی صبر و بصر – سفارش نموده است. طبعا اگر از حوادث آخرالزمانی سخن می گوییم به معنای پایان عمر بشر بر کره خاکی نیست بلکه بعکس، آغاز هزاران سال حکومت عادلانه حجج معصوم (علیهم السلام)  است که یا به ظهور یا رجعت، سکان هدایت ناس را در دست می گیرند و طعم شیرین توحیدمداری را به دوست و دشمن می چشانند. 

اگر دشمن از آرزوی خود مبنی بر ندیدن جشن 40 سالگی انقلاب توسط انقلابیون، پرده برداری و تمام قامت همه عناصر برنامه ریز و هسته های عملیاتی خود را که دهها سال روی آنها برای چنین روزهایی سرمایه گذاری کرده است مصروف براندازی نظام اسلامی می کند و از درون نظام اسلامی - خواسته یا ناخواسته- مرتبا هم آوایی و همراهی با دشمنان در تمامی عرصه های اقتصادی و سیاسی و امنیتی و اجتماعی و فرهنگی دیده و شنیده می شود باید یقین کرد که دشمن نیز به این جمعبندی حیاتی رسیده است که هیچ گزینه دیگری جز هدم کامل نظام اسلامی و حوزه مقاومت وجود ندارد؛ آنهم در زمانی که بنیه و آبروی دشمنان به کمترین حد طی دهها بلکه صدها سال گذشته رسیده است .

ادعای بالا گزافه نیست و اگر مجال بود دهها مستند از زبان دشمن مبنی بر اثبات افول هژمونی اردوگاه غرب در ابعاد سیاسی ، اجتماعی، اخلاقی و حتی علمی و مدیریتی در سال های اخیر تقدیم می شد. از آن سو، شجره طیبه انقلاب در مناطق هدف که هر سال در حال گسترش است  با رویشی غرور انگیز – پس از صدها سال سکون و انحراف و ارتجاع- از خاک ایران و با محوریت عاشورا هر روز تنومندتر می شود. ثمره آن نیز تربیت میلیونها انسان جان برکف که خون سر  و دل را صادقانه تقدیم حضرت ارباب کرده و می کنند و نمونه موفقی همچون حرکت 20 میلیونی اربعین را با حضور بیش از 90 ملیّت در محدوده ای 80 کیلومتری و در فاصله زمانی 10 روزه با هدف اثبات ظرفیت عظیم و نهفته تشیع در نظام سازی همه جانبه و تمدن سازی نوین اسلامی می آفرینند و نرم نرمک با این مشق سیاسی اجتماعی برای دوران ظهور، خود را در قلوب صدها میلیون انسان موحد از هر مذهب و دین و مرامی جای می دهند و نوید حکومت جهانی به رهبری پسر فاطمه (علیهماالسلام) را از قلب مسجد کوفه در سال های پیش رو می دهند تا دوست و دشمن، با شیعه مظلوم اما مقتدر بیش از پیش آشنا شوند و بدانند که می توان انسان زیست و انسان رفت و آنچه تابحال تجربه شده جز سرابی از زندگی لذت محور در کورس رقابت بر سر مظاهر پست دنیوی نبوده است که حاصل آن نه فرد و خانواده و جامعه ایمانیِ آماده ظهور بلکه ملغمه ای از انسان و جامعه مادی کم معرفت بوده است.[4]

هرچند دشمنان نیز با انسجامی قوی در اطاق های «فکر و برنامه و فرمان» خود و با مطالعه کتب آسمانی و غیر آسمانی و جمعبندی آخرین اطلاعات و آمار میدانی از انواع ظرفیت های خودی مرتبا در حال سازماندهی هسته های ضدمقاومت درایران و منطقه و جهان اند اما ما نیز با ایمانی راسخ و همتی عالی درکنار آینده نگاری جریان اسلام ناب وتغییر برخی راهبردها ومراقبت از نفوذ اسب تروای دشمن در عقبه بنیادی و راهبردی نظام اسلامی و به روزرسانی آخرین اطلاعات خودی های مردد و مشکوک که گاهی ناخواسته نقش ستون پنجم را بازی می کنند می توانیم سال های پیش رو را که همه قراین از وقوع نبردی تعیین کننده بین همه کفر با همه ایمان خبرمی دهد با توفیق کامل سپری کنیم وجشن بلوغ انقلاب را با جشن بزرگ ظهور پیوند زنیم. مجدد بر این نکته تاکید می کنیم که این سخنان بمعنای توقیت ظهور نیست که حرامی بیّن وقطعی است؛چه اینکه گفته شد افول یک تمدن –مانند ظهورش- به دهها سال زمان نیاز دارد. اما بدین معنا هست که بخشی از این مسیر پیموده شده است و امید داریم خداوند متعال بر نوع بشر رحم کند و بقیه غیبت حجتش را بر ما ببخشاید.

نکته آخر اینکه حتی در فرض افول کامل تمدن موجود که امروز غالب بر دیگران است باز دهها سال نیازمند نوسازی مغزافزاری و نرم افزاری و سخت افزاری و البته انسانی هستیم تا تمدنی تراز اسلام ناب و شایسته تکریم، طراحی و اجرایی شود. هرچند انقلاب اسلامی توانست بخشی اندک از این مسیر طولانی را فقط با مدیران و عناصر جهادی خود محقق کند اما نمی توان خود را فریب داد که راههای ناپیموده انقلاب وتمدن اسلامی اصولا قابل مقایسه با راههای اندک پیموده شده نیست.  

امید است ما نیز در زمره یاران خاص حجت موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اقامه کنندگان حکومت جهانی مستضعفان قرار گیریم.

اللَّهُمَّ وَ أَدْرِكْ بِنَا أَيَّامَهُ وَ ظُهُورَهُ وَ قِيَامَهُ وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ اقْرِنْ ثَارَنَا بِثَارِهِ .

 

                                                                                                                                          الحمدلله

                                                                                                            

                                                                                                         

 

[1] علت انتخاب و تاکید ما بر نظریه فوکویاما را باید در دقیق تر و مبنایی تر بودن آن نسبت به دیگر نظربات تئوریسین های غربی جستجو کرد تا جایی که بسیاری از خرده نظریات و عمده راهبردهای براندازی نظام اسلامی طی 4 دهه گذشته منبعث از همین نظریه شیطانی است. گرچه امروزه شکست این نظریه حتی بر خود وی نیز روشن شده است که دلیل آن را باید در عدم درک کامل کفار از حقیقت ایمان که نیازمند تقوا و نورانیت است دید.

[2]  با درک این خطر بزرگ در مسیر تکاملی انقلاب و برای پیاده سازی مطالبات و فرامین رهبری معظم ، طرحی کاربردی در خصوص نظام سازی مسجدمحور در تمامی ابعاد علمی فرهنگی اجتماعی سیاسی امنیتی اقتصادی آماده و البته بخشی از آن در حال اجراست تا بتوان آرزوی انبیاء و اولیای الهی در طول تاریخ را از طریق محوریت بیت الله و ارزش های الهی محقق کرد و زمینه ساز ظهور شد.

 [3] این کشتار وسیع الزاما بدست حضرت نخواهد بود و نتیجه سرکشی ها و جنگ افروزی های طاغیان زمان بعد ظهور یا متصل به آن است. طاغیانی که دو جنگ باصطلاح جهانی سده اخیر با مرگ دهها میلیون نفر را رقم زدند. این واقعیت تلخ و در شرف تحقق گویای این واقعیت خواهد بود که الان طواغیت جهان با فناوریهای  قوی تر نظامی و پزشکی و... برای انهدام نسل بشر و حفظ هژمونی کفر با حذف دو سوم جمعیت جهان آماده تر از هر زمانی اند. (ر.ک. به چندین مستند در این خصوص در مقاله مواضع مقامات غربی درباره کاهش جمعیت: https://www.farsnews.com/news/13940704000176/%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AC%D9%85%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%DA%A9%D8%A7%D9%87%D8%B4-%D9%86%D8%AF%D9%87%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%DA%86%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AF-

 

[4]  ان شاءالله در مقاله بعدی، از ابعاد عجیب رستاخیز مردمی اربعین حسینی در سال های اخیر به عنوان نمادی از باطل السحر دشمن در تمامی عرصه های اجتماعی سخن خواهیم گفت.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha