به گزارش خبرگزاری «حوزه»، استاد سید علی اکبر پرورش، یکی از اعضای حزب جمهوری اسلامی در کنار حضرات آیات، بهشتی، خامنهای، هاشمی رفسنجانی و دیگر بزرگان بود که فعالیت های سیاسی بسیاری در زمان انقلاب داشته است. مرتضی نجفی قدسی خاطراتی از این شخصیت انقلابی را در قالب کتاب «خاطراتی از استاد پرورش» به رشته تحریر درآورده که در شماره های گوناگون تقدیم حضور علاقمندان خواهد شد.
- یادی از استاد پرورش
مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً؛
از ميان مؤمنان مردانىاند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند. برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيدة خود را] تبديل نكردند
خبر تأسف بار ارتحال استاد سید علی اکبر پرورش برای همة دوستداران و عزیزانی که با ایشان آشنایی داشتهاند، سخت و اندوهبار است، اما چه کنیم که مرگ حق است و به فرمودة قرآن کریم «كُلُ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُون؛ هر نفسى چشنده مرگ است، آنگاه به سوى ما بازگردانيده خواهيد شد.»
البته برای او که یک عارف به تمام معنا بود و پیوسته مشتاق لقاء الله، مرگ بسیار شیرین و زیبا بود. همانطور که امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
وَاللَّهِ لَابنُ أبي طالِبٍ آنَسُ بِالمَوتِ مِنَ الطِّفلِ بِثَديِ امِّهِ؛ به خدا سوگند كه انس پسر ابو طالب با مرگ، بيشتر است از انس كودك با پستان مادرش!
استاد پرورش انسان بسیار بزرگی بود که ابعاد وجودی او به آسانی قابل تبیین نیست. ایشان از پیشگامان نهضت انقلاب اسلامی به شمار میآمد و با بسیاری از بزرگان این نهضت همانند شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید رجایی، شهید باهنر، رهبری معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله العظمی خامنهای ـ مد ظله العالی ـ و حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی و بسیاری دیگر از اعاظم، همچون آیتالله مهدوی کنی، مرحوم حبیبالله عسگراولادی و دیگران همراه و همگام بود.
به حق باید گفت که ایشان یکی از استوانههای انقلاب اسلامی بود، و به خصوص در منطقة اصفهان که زادگاه ایشان بود، یکی از سه رکن اصلی انقلاب، پس از مرحوم آیتالله سیدحسین خادمی و آیتالله سیدجلالالدین طاهری محسوب میشد.
شرح مبارزات و سخنرانیهای انقلابی و کوبنده و روشنگرانه ایشان در طول نهضت انقلاب اسلامی مایة دلگرمی تمام انقلابیون اصفهان بود و بسیاری از شهدای گرانقدر انقلاب از شاگردان و دستپروردگان فکری ایشان بودند.
ولی همة اینها بیانگر عظمت وجودی ایشان نیست و برای ما که از دوران کودکی ایشان را دریافته و تا آخر در بسیاری از سفرها و حضرها، خلوتها و جلوتها، و در عموم و در خواص، ایشان را از نزدیک دیدهایم، آنچه که برایمان بیشتر از همه جلوهگری میکند، عظمت معنوی ایشان است که به حق و انصاف انسانی عارف و عاشق پروردگار و محبّ اهل بیت علیهم السلام بود.
او برای ما میگفت که «انسان خوب است معروف باشد، نه مشهور!» و اضافه میکرد که معروف برای اهل آسمان شناخته شده است و مشهور برای اهل زمین. اهل معرفت را آسمانیها میشناسند. از این رو از شهرت گریزان بود، ولی به عرفان و معرفت بسیار مشتاق.
ابعاد معنوی و عرفانی استاد پرورش حقیقتاً بسیار فراتر از ابعاد انقلابی و مبارزاتی و مسئولیتهای سیاسی ایشان است. اگرچه ایشان در تمام این زمینهها یک الگوی بسیار خوب از انسان مسئول و مبارز انقلابی بود، ولی هنگامی که به تبیین مسائل و نکات دقیق عرفانی میپرداخت، و از آیات و روایات برداشتهای عرفانی ارائه میکرد، و با ادبیات کهن ایران که مشحون از عرفان و اخلاق است، آنها را درمیآمیخت، بسیار زیباتر و عاشقانه و دلنشینتر میشد، مخصوصاً هنگامی که در بیان معارف الهی اشکش سرازیر میشد، تا عمق وجود در دل شاگردان نفوذ پیدا میکرد.
او بسیاری از اوقات اشعار حافظ را با معرفت بیان میکرد و عاشقانه اشک میریخت و حتی خوابی را هم از مرحوم حافظ نقل کردند که حافظ در عالم رؤیا برای ایشان یک بیت شعر خوانده بود و دوباره در جایگاهش آرمیده بود.
کس چو حافظ نگشود از رخ اندیشه نقاب // تا سر زلف عروسان سخن شانه زدند
ایشان میگفتند: در فکر بودم که چرا حافظ از بین همة اشعار خود، این یک بیت را برایم خواند؟! خوب که تأمل کردم، دیدم در این یک بیت تقریباً بیست صنعت شعری به کار رفته است.
به هر حال تسلط استاد پرورش بر ادبیات و شعر و سخن، توان ایشان را در سخنوری قدرتی چند برابر داده بود، به طوری که گاهی برخی سخنرانیها تا سه ساعت هم به طول میانجامید، ولی دلهای مشتاق و جوانان جویای عرفان و معرفت، با تشنهکامی همچنان به بیانات ایشان گوش فرا میدادند و سر از پا نمیشناختند.
ایشان در جوانی سخنوری بسیار توانمند بودند، به طوری که از ایشان برای مجالس بسیار مهم دعوت میشد. نمونة آن سخنرانیهای ایشان در مسجد قبای تهران، به دعوت شهید دکتر مفتح و با حضور بزرگانی چون شهید مظلوم آیتالله دکتر بهشتی و شهید آیتالله مطهری و بسیاری دیگر از شخصیتهای علمی و فکری آن دوران بود.
«اهل تهجد» بودن یکی از ویژگیهای اصلی ایشان بود و در طریق عرفانی بر شبزندهداری و انس با شب و سحر و تفکر و عبادت سحرگاهی تأکید فراوان داشت، چنانکه در آیات قرآن و روایات نیز بر این مهم بسیار تأکید شده و در اشعار حافظ و دیگران نیز بر سحرخیزی و دعا و ورد سحری اشارات مکرر شده است.
یکی دیگر از ابعاد وجودی استاد پرورش، «اخلاص» ایشان بود که این مهم در اثر سالها تمرین و مبارزه با نفس به وجود آمده بود. اخلاص ایشان به حدی بود که بسیاری از بزرگان را نیز مجذوب خود میکرد.
خاطرهای کوتاه از شهیدی گرانقدر به نام جلال افشار نقل کنم که شهید بسیار عارف و والامقامی است و خود لحظات شهادت او را در عملیات رمضان، در جبهه شاهد بودم. شهید جلال افشار که از شاگردان معنوی و فکری استاد پرورش بود، در فرازی از وصیتنامهاش نوشته است: «استادم پرورش! شما با اخلاصتان مرا سوزاندید!» این جملة بسیار معناداری است. چقدر اثر آن اخلاص عمیق بوده است که شهید آن را در وصیتنامهاش اینچنین میآورد.
شهید افشار هنگامی که میخواست به جبهه برود، تفألی به قرآن زده بود و این آیه از قران آمده بود:
مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليم؛ كسى كه به ديدار خدا اميد دارد، [بداند كه] اجل [او از سوى] خدا آمدنى است، و اوست شنواى دانا.
باید به شهید افشار و همة شهدایی که به وجود استاد پرورش افتخار میکردند و زمزمة دعای کمیل ایشان آنها را سر مست از عرفان میکرد بگوییم: هماکنون استاد از پیش ما پر کشیده و به نزد شما آمده است. او را در بر بگیرید و به اعلی علیین ببرید و از خداوند عزیز منان بخواهید که ما هم به شما ملحق شویم. «وَ نَحْنُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لَاحِقُون».