به گزارش خبرگزاری «حوزه»، استاد سید علی اکبر پرورش، یکی از اعضای حزب جمهوری اسلامی در کنار حضرات آیات، بهشتی، خامنهای، هاشمی رفسنجانی و دیگر بزرگان بود که فعالیت های سیاسی بسیاری در زمان انقلاب داشته است. مرتضی نجفی قدسی خاطراتی از این شخصیت انقلابی را در قالب کتاب «خاطراتی از استاد پرورش» به رشته تحریر درآورده که در شماره های گوناگون تقدیم حضور علاقمندان خواهد شد.
* تجليل مراجع عظام تقليد از استاد پرورش
سَلامٌ عَلى إِلْياسينَ إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنين؛
سلام بر آل ياسين! ما نيكوكاران را اينگونه پاداش مىدهيم. بىترديد او از بندگان مؤمن ما بود.
بيست و نهم دي ماه 1392، در سالروز خجستة نبي مكرم اسلام، حضرت ختمي مرتبت، محمد مصطفي(ص) و ميلاد امام صادق(ع) به اتفاق خانوادة مرحوم استاد پرورش، با چهار نفر از مراجع عظام تقليد قم ديدار كردیم. چند نفر ديگر هم كه فرصت ديدار آنها حاصل نشد به وقت ديگري موكول شد.
اما آنچه در اين ديدارها حائز اهميت بود، مطالب بسيار ارزشمند و گرانسنگي بود كه حضرات آيات عظام مكارم شيرازي، جعفر سبحاني، جوادي آملي و گرامي قمي در تجليل از شخصيت مرحوم استاد پرورش بيان فرمودند.
با توجه به اهميتي كه فرمايشات مراجع معظم تقليد (دامت بركاتهم) دارد و بندة حقير نيز در اين ديدارها توفيق حضور داشتم، نگاهي اجمالي بر سخنان آنان خواهيم داشت و سپس به بيان خاطراتي به اقتضاي مباحث مطرح شده خواهيم پرداخت.
حضرت آيت الله العظمی مكارم شيرازي تأكيد فرمودند: مرحوم استاد پرورش شخصيت فوق العادهاي بود و از ابتدا تا آخر زندگي خود در مسير صحيح انقلاب بود و هيچگاه مسيرش را تغيير نداد.
ايشان افزودند: پيام رهبر انقلاب به مناسبت درگذشت ايشان، نمايانگر شناخت همه جانبهاي بود كه از استاد پرورش داشتند و بايد گفت که اين پيام، پرمعنا و پرفيض و كم نظير بود.
حضرت آيتالله مكارم شيرازي اهتمام استاد پرورش به عبادات و معنويات را مورد ستايش قرار داده و فرمودند: تقيّدات ايشان به نماز شب و تهجد و شب زندهداري، زيارت عاشورا و خدمتگزاري به مادر در طول زندگي قابل توجه بود. اميدوارم خداي متعال ايشان را با اوليای خود و شهداي راه اسلام محشور فرمايد!
ايشان همچنين تصريح فرمودند: مرحوم استاد پرورش در بيان خطابههاي ديني بسيار قوي و پرشور صحبت ميكرد و جلسات ارزشمندي در راستاي ترويج قرآن و معارف اسلامي برگزار ميكرد و خيل عظيمي از جوانان و دانشجويان و عموم مردم در طول سالهاي انقلاب از سخنرانيهاي ايشان همواره بهرهمند بودند.
حضرت آيتالله العظمی جعفر سبحاني نيز با اشاره به آية شريفة «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»، مرحوم استاد پرورش را از مصاديق اين آيه دانستند و فرمودند: آقاي پرورش، هم انسان مؤمني بود و هم عمل صالح انجام ميداد. و خداي متعال هم به همين سبب محبت او را در قلوب مردم قرار داد و ديديد كه تشييع جنازهاي براي او برگزار شد كه در حد تشييع مراجع تقليد بود.
ايشان افزودند: در مجلس خبرگان قانون اساسي كه چهار ماه در خدمت ايشان بوديم، همه فكر مرحوم پرورش اين بود كه يك قانوني تنظيم شود كه هم دنياي مردم را تأمين كند و هم آخرت آنها را. در مجلس كمتر سخن ميگفت، اما هرگاه سخن ميگفت، بسيار مفيد، عالمانه و محكم بود.
آيت الله العظمی سبحاني تأكيد داشتند كه استاد پرورش دانشمندي بود كه در بعد تربيتي نيز توفيقات بسيار خوبي داشت و شاگردان زيادي تربيت كرد. ان شاء الله هر كار خيري که شاگردان ايشان انجام دهند، ثواب آن به ايشان هم برميگردد.
حضرت آيت الله العظمی جوادي آملي نيز در ارتباط با استاد پرورش فرمودند: حيات و ممات براي افرادي مثل استاد پرورش يكسان است؛ چرا كه فرمودهاند:
العُلَماءُ باقونَ ما بَقِيَ الدَّهرُ، أعيانُهُم مَفقودَةٌ، وأمثالُهُم فِي القُلوبِ مَوجودَةٌ؛ تا دنيا باقى است دانشمندان باقىاند، پيكرهايشان از ميان مىرود، امّا يادهايشان در دلها مىماند.
اين حديث شريف، حتي شامل شاگردان علما نيز ميشود. ايشان تأكيد فرمودند: استاد پرورش كسي بود كه اولاً در ارتباط با علما و بزرگان، معارف قرآن و عترت را دريافت، و ثانياً باوركرد، و ثالثاً متخلق شد، و رابعاً عمل كرد.
ايشان اضافه فرمودند: آقاي پرورش از جمله كساني نبود كه خود بنشيند و به ديگران بگويد برويد، اول خودش راه را ميرفت و سپس ميگفت: من رفتم شما هم بياييد. و مردم پشت سر چنين كسي راه ميروند كه خودش اول حركت كند و آنها هم در متابعت از او حركت كنند. آنگاه چنين كسي را قائد گويند، نه قاعد!
آيت الله العظمی جوادي آملي در پايان، ضمن دعا براي علو درجات استاد پرورش، اظهار اميدواري فرمودند شاگردان و دست پروردگان ايشان همچنان راه اين مرد بزرگ را ادامه دهند.
حضرت آيت الله گرامي قمي نيز طي سخناني فرمودند: آشنايي بنده با استاد پرورش به سالهاي 1347 به بعد مربوط میشود. بنده در آن زمان برای سخنرانی در كانون علمي و ديني احمديه و ديگر جاها مكرر به اصفهان دعوت ميشدم.
من در ايشان دو جهت را به طور مشخص ديدم. اولاً سعي ميكند معارف را از مبدأ وحياني آن خوب فرا بگيرد و دريافت كند و به همين جهت بسيار اهل مطالعه و مراوده با علما و بزرگان بود. و ثانياً هميشه تلاش ميكرد تا يافتههاي خود و معارفي را كه كسب كرده است به ديگران نيز منتقل نمايد. و اين ويژگي عناصر فرهنگي است كه بايد مطالب و معارف را خوب دريافت كنند و به ديگران هم آموزش بدهند.
ايشان اضافه فرمودند: استاد پرورش اولاً از نعمت سيادت بهرهمند بود كه نعمت بزرگي است، و ثانياً اهل توسل به اهلبيت علیهم السلام بود و اهتمام خوبي به زيارت عاشورا و ديگر زيارات و ادعيه داشت. و خوشبختانه شيعيان از اين جهت موفق هستند؛ چرا كه بعضي از گناهان هيچ راهي براي زدودن ندارند، جز اينكه به اهلبيت علیهم السلام متوسل شويم. در زيارت جامعة كبيره ميخوانيم:
يَا وَلِيَّ اللَّهِ إِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا يَأْتِي عَلَيْهَا إِلَّا رِضَاكُم؛ يا ولىّ الله ميان من و خدا گناهانى هست كه جز رضاى شما آن را محو نميكند.
و اين موضوع نشان ميدهد كه حتي توسل، فوق تعبد است. شايد هم دليل آن اين باشد كه تعبد به معناي واقعي آن شايد حاصل نشود، ولي به هر حال اين توسلات و زيارات، فرصتي است براي انسانها تا بتوانند خود را پاك كنند و استاد پرورش حقيقتاً در توسل به اهلبيت يد طولايي داشت.
سخنان مراجع معظم تقليد در توصيف شخصيت استاد پرورش بسيار عالي و حائز اهميت و گوياي منزلت ايشان در جامعه و در نزد بزرگان است.
بنده حقير نيز كه سالها از نزديك با استاد پرورش حشر و نشر داشتهام، اين ويژگيها را تماماً و كمالاً در ايشان يافتهام و اصلاً شيفتگي بسياري از شاگردان نسبت به استاد در پرتو همين معاني بوده است.
زیارت حرم امام رضا(ع)
به سفرهاي زيارتي فوق العاده علاقه داشت و مكرر به حج و عمره مشرف شد و در مدينه منوره و در بيت الله الحرام حالاتي داشت كه خوشبختانه بنده از نزديك شاهد آن بودم. از ميقات مسجد شجره تا سعي صفا و مروه و طواف خانه خدا و ديگر مناسك تا شب عرفه و روز عرفه و مشعرالحرام و رمي جمرات و قرباني، همه توصيف خاص خود را دارد و خدا توفيق دهد.
به زيارت مشهدالرضا(ع) علاقة وافري داشت. در زيارت ادب و سلوك خاصي داشت. بلافاصله وارد حرم مطهر امام علیه السلام نميشد. معمولاً در مدخل ورودي حرم كه اذن دخول ميخوانند، مينشست و مثل باران اشك ميريخت. واقعاً شدت بكاء ايشان را در كمتر كسي ديدهام.
اگر بگویيم ايشان از بكائين روزگار بود، حرف گزافي نگفتهايم. بسا در بعضي روزها چندين بار گريه ميكرد. در سفرهاي زيارتي و در حرمهاي مطهر كه ديگر جاي خود داشت.
شايد دو ساعت تمام در مدخل ورودي حرم امام رضا علیه اسلام معطل ميشد و پيوسته اشك ميريخت و چندين دستمال از اشکشان خيس ميشد. سپس با حالتي بسيار متضرعانه وارد حرم مطهر شده و به زيارت مشغول ميشد. و باز هم اين حالت انابه و تضرع ادامه داشت.
در سفري كه در معيت ايشان بودم، پس از اينكه زيارتها تمام شد و ميخواستيم از حرم مطهر امام رضا خارج شويم، ديدم سرو دستان خود را به ديوار بقعة منوره گذاشته و ملتمسانه و با اشك ريزان اين شعر حافظ را ميخواند:
از در خويش خدايا به بهشتم مفرست كه سر كوي تو از كون و مكان ما را بس
حرم امام رضا(ع) را از بهشت بالاتر ميدانست و از فرط لذتي كه در حرم مطهر رضوي داشت، آنجا را به بهشت ترجيح ميداد و اين بيت شعر زيباي حافظ را زمزمه ميكرد و عاجزانه تقاضا ميكرد كه از اين در كه باب الله است، جاي ديگري نرود؛ چرا كه كوي پروردگار همينجاست.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِّ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلَاةً كَثِيرَةً نَامِيَةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِك!
* استاد پرورش در مقام دعا و تضرع
وَ اذْكُرْ رَبَّكَ في نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلينَ؛
پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، ياد كن؛ و از غافلان مباش!
همانطور كه در مطلب گذشته اشاره گرديد، يكي از ابعاد وجودي استاد پرورش حالت تضرع ايشان در هنگام دعا و نيايش و زيارت اهل بيت(ع) بود.
هميشه به ياد خدا بود و اين موضوع در وجود او نهادينه شده بود. حتي هنگامي كه مشغول كارهاي روزمره و شخصي هم بود، از ياد خدا غافل نبود و اين دلبستگي به پروردگار عالم كه محبوب جهان ميناميدش، ملكة وجودياش گرديده بود.
آنچه میگویم اغراق نيست. و از خدا مي خواهم تا بتوانم شرح اين ماجراها را بگويم. او حقيقتاً از مصاديق حديث شريف «مَن يُذَكِّرُكُمُ اللّهَ رُؤيَتُهُ» بود. يعني از جمله كساني بود كه ديدارش شما را به ياد خدا ميانداخت. خوشا بر احوالش، دل مصفايي داشت! و اين همه را در پرتو كسب معارف قرآن و نهجالبلاغة اميرمؤمنان(ع) و صحيفة سجادية امام سجاد(ع) و ادعيه معصومين(ع) به دست آورده بود.
عمق آشنايي ايشان با قرآن به حدي بود كه خود ايشان به بنده فرمودند: من حداقل سی دوره كامل تفسير قرآن را مطالعه كرده ام، ولي هيچيك به حد تفسير «الميزان» نميرسد. اين تفسير را هم بارها مطالعه كرده ام.
ايشان عملاً حافظ قرآن بود. يعني هر آيه اي را قرائت مي كردي، ادامة آن را مي توانست قرائت كند. براي او درك مفاهيم قرآن از اوجب واجبات بود و معتقد بود كه آيات قرآن را بايد فهميد و لذت و شيريني درك آن را چشيد و در حقيقت آن آیه را نوش جان كرد. هرگاه به آن آیه، از عمق جان به ايمان و باور برسد و عامل به آن باشد، ميتواند بگويد من حامل قرآن هستم.
ايشان ضمن اينكه به تلاوت قرآن اهتمام داشتند، اما درك مفهوم و معاني آيات را اصل ميدانستند و معتقد بودند که شيريني واقعي قرآن در فهم آيات آن است و اصلاً قابل قياس با تلاوت سطحي و ظاهري آن نيست، هرچند اين مهم را مقدمة فهميدن ميدانستند.
از اين رو غالب سخنراني هاي ايشان عملا ً تفسير و تبيين آيات الهي است كه با احاديث اهلبيت(ع) جان مي گيرد و با اشعار شاعران و عارفان تلطيف و تزئين مي شود.
حديث زيبايي از امام حسين(ع) روایت شده است که قرآن كريم را شامل عبارات، اشارات، لطايف و حقايق معرفي ميكند.
آقاي پرورش مي فرمودند: ما بايد در مرتبة عبارات متوقف نشويم و به بقية مراحل هم برسيم. در قرآن عميق شويم تا ـ انشاءالله ـ به لطايف و حقايق آن هم برسيم.
در خاطر دارم كه سالها پيش از جناب جحت الاسلام و المسلمين قرائتي كه منزلشان جنب منزل استاد پرورش بود، شنیدم که میفرمود: اين آقاي پرورش در همسايگي ماست. هرگاه من خدمت ايشان ميرسم و بحثي از آيات قرآن ميشود، ميبينم ايشان برداشتهاي جالب و زيبايي از قرآن ارائه ميكنند كه براي من بعد از اين همه سال مطالعه در تفاسير قرآن، جديد است و تازگي دارد.
فرمايشات جناب استاد حبيب الله عسكراولادي در همايش بزرگداشت استاد پرورش، موجود است. ايشان در بياناتشان در تبيين شخصيت استاد پرورش میفرمودند: ما ايشان را يك مفسر قرآن و يك عارف سالك ميشناسيم و از اشارات تفسيري ايشان بهره ها برده ايم. شاهد مثالي را هم در آن جلسه آورده اند.
اين را هم اضافه كنم كه استاد پرورش معتقد بودند كه انسان بايد استاد ببيند و طي اين طريق بدون استاد ممكن نيست و خودشان نيز محضر بسياري از علما را درك كرده بودند، اما بيشتر از همه متأثر از شهيد مظلوم آيت الله بهشتي بودند كه از ابتداي جواني به واسطة همشهري بودن با ایشان انس و ارتباط داشتند.
البته مراودة ايشان با شهيد مطهري و حضرت علامه طباطبايي نيز حائز اهميت بوده است و بارها برداشت هاي تفسيري خود را با صاحب تفسير «الميزان» به صورت حضوري يا مكاتبه اي در ميان گذاشته اند و از راهنماييهاي معظم له بهره ها برده اند، به طوري كه در غالب سخنرانيها بياني از حضرت علامه طباطبايي و يا خاطره اي از ايشان نقل مي گرديد.
از همة اينها كه بگذريم، استاد پرورش در عين حال كه در مراتب بالاي فضل و دانش بود، در مقام دعا و انابه مانند يك عبد ذليل و ضعيف آنچنان ميگريست كه انسان واقعاً به حالت ندبه و تضرع ايشان غبطه ميخورد.
به قرائت دعاي كميل اهتمام ويژه اي داشت و معتقد بود يك انسان عارف اگر بخواهد در پيشگاه پروردگار عالم تضرع نمايد، دعای کمیل بهترين و زيباترين مضامين را دارد. ايشان وقت خاص دعاي كميل را سحرهاي شب جمعه مي دانستند و با قرائت اين دعا در اول شب زياد موافق نبودند و ميفرمودند: روح اين دعا ايجاب ميكند كه در دل سحر خوانده شود.
البته اين نكته را اضافه كنم که اهتمام به دعاي كميل در بين مردم اصفهان سابقه اي ديرينه دارد و از استاد پرورش شنيدم كه فرمودند: روزي به رهبر معظم انقلاب، حضرت آيت الله خامنه اي ـ مدظله العالی ـ عرض كردم: آقا، شما نگران نيروي انساني اين انقلاب نباشيد. فقط همين شهر اصفهان به تنهايي قادر است نيروي انساني انقلاب را تأمين كند.
بعد توضيح دادند كه ريشة دينداري مردم اصفهان چند صد ساله است و اگر دعاي كميل در اكثر شهرها پس از پيروزي انقلاب اسلامي باب شد، در اصفهان دعاي كميلي كه در تخت فولاد آن هم در دل سحر ميخوانند، از زمان صفويه تاكنون ادامه دارد و اين مردم با دعا و عبادت از دير زمان خو كرده اند و هر لحظه لازم باشد، حاضر به جانفشاني هستند و به حق در طول جنگ تحميلي نيز اين مهم را ثابت كردند.
حضرت امام خمينی(ره) نيز به اين مطلب اشاره فرمودند كه در كجاي دنيا شهري مانند اصفهان پيدا ميكنيد كه در يك روز سيصد شهيد را بر دوش خود حمل كنند!
به خوبي به خاطر دارم آن شبي كه سيصد شهيد را در بين مساجد شهر تقسيم كرده بودند و هر شهيد در محله خود يك شب مهمان بود، ما در آن شب براي ديدار اين شهيدان كه بعضي از آنها مانند شهيد مطيع، شهيد رضايت، شهيد هدايت و ديگران از بچه هاي حزب جمهوري اسلامي و از شاگردان استاد پرورش بودند، به مساجد رفتيم و تا صبح در آنجا بيتوته كرديم.
صبح هنگام نيز مردم در مساجد شهر مجتمع شده و مانند رودهاي خروشاني از تمام نقاط شهر به سمت گلزار شهدا واقع در تخت فولاد اصفهان سرازير شدند. در آن روز اصفهان يكپارچه عزا و ماتم بود و جمعيت به صورت ميليوني اين سيصد شهيد را تشييع كردند و براي من زيباترين روز بود. در آن روز احساس ميكرديم خدا با ماست و ملت با خداست، همه يكدل و يكرنگ به سوي خدا، و به سوي گلزار شهدا در بدرقة معراجيان... .
بسيار مناسب ميدانم از دوست عزيزم شهيد مطيع كه از شاگردان استاد پرورش بودند در همينجا يادي بكنم كه بسيار گرانقدر بود. جنازه اين شهيد عزيز را آن شب به مسجد ملك اصفهان آوردند. در اول شب جمعيت زيادي بودند، ولي به تدريج همه رفتند تا ما سه نفر از دوستان شهيد مطيع با ايشان در مسجد مانديم و تا اذان صبح برنامه تلاوت قرآن داشتيم.
سحرگاه خسته شده بوديم، قرآن را بستم و به شهيد مطيع عرض كردم هر جاي قرآن را دوست داري بياور تا بخوانم. با همين نيت قرآن را باز كردم. این آية شريفه آمد:
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً؛ و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى از پيامبران و صدّيقان و شهيدان و شايستگان خواهند بود كه خدا به آنان نعمت [ايمان، اخلاق و عمل صالح] داده؛ و اينان نيكو رفيقانى هستند.
آيه بسيار مناسب بود. هم ريشه كلمة فاميلي شهید مطيع در اين آيه بود و هم تصديقی بر این مطلب بود که وي هم اكنون از شهداست و با پيامبران، صالحان و صديقين و ديگر شهدا محشور است.
ابتدا تصور كردم اين آيه شايد اتفاقي آمده باشد، تصميم گرفتم قرآن را بسته و دوباره باز كنم، اگر واقعاً نظر شهيد مطيع به اين آيه باشد، مجدداً بايد همين صفحه بيايد و خلاصه تا سه بار اين كار را تكرار كردم و يقين پيدا كردم شهيد مطيع پيام دارد و ميخواهد بگويد من اولاً جزء شهدا هستم و ثانياً با چه كساني در اينجا رفيق هستم.
رضوان الله عليهم اجمعين!