به گزارش خبرگزاری «حوزه»، استاد سید علی اکبر پرورش، یکی از اعضای حزب جمهوری اسلامی در کنار حضرات آیات، بهشتی، خامنهای، هاشمی رفسنجانی و دیگر بزرگان بود که فعالیت های سیاسی بسیاری در زمان انقلاب داشته است. مرتضی نجفی قدسی خاطراتی از این شخصیت انقلابی را در قالب کتاب «خاطراتی از استاد پرورش» به رشته تحریر درآورده که در شماره های گوناگون تقدیم حضور علاقمندان خواهد شد.
* ناشئه ليل از زبان استاد پرورش
لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً؛
مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مىكنند.
در ديداري كه خانوادة مرحوم استاد پرورش با مرجع عاليقدر، حضرت آيتالله نوري همداني (دامت بركاته) داشتند، ايشان تأكيد فرمودند كه مرحوم استاد پرورش يك شخصيت علمي، سياسي، ديني و فرهنگي ممتازي بودند كه تشريح ابعاد وجودي ايشان ميتواند براي نسل جوان و جامعة فرهنگيان و علاقهمندان به انقلاب اسلامي الگو قرار گيرد. بايد جوانان ما بدانند براي اين انقلاب و نظام چه تلاشهايي شده است و اشخاصي مانند آقاي پرورش چه زحماتي كشيدهاند.
علت اصلي اين نوشتار دقيقاً همين معناست كه ابعاد وجودي شخصيتهاي ارزشمندی مانند استاد پرورش كه از پشتوانههاي معنوي و انقلابي و سياسي كشور محسوب ميشوند، بيشتر تبيين شده و قدر و منزلت آنان حتي براي دوستداران و ارادتمندانشان بيشتر روشن گردد تا ان شاء الله بتوانيم با الگو قراردادن سيرة علمي و عملی آنان در مسير صلاح و سداد طي طريق نماييم.
استاد پرورش نمونة اخلاق عملي يك انسان مسلمان بود كه حقيقتاً خود را متخلق به اخلاق الهی كرده بود و آنچه از مفاهيم آيات قرآن و روايات اهلبيت(ع) به دست آورده بود، به آنها عمل میکرد.
سحرخيزي و دلدادگي او در سحرگاهان با حضرت دوست بسيار زيبا بود و در اين كار اهتمام عجيبي داشت.
تلاوت قرآن، عبادت، تفكر و حمد و ثناي الهي را در دل شب بسيار دوست داشت. در حقيقت با اين سحرخيزي و انس با شب براي فرداي خود تجديد قوا ميكرد.
ايشان در تبيين آيات سورة «مزمل» كه به پيامبر اكرم(ص) تأكيد مينمايد كه شب برخيزد، نصف شب يا قدري بيشتر و يا كمتر به عبادت و تلاوت قرآن مشغول شود، دليل آن را قول ثقيل و رسالت سنگيني بر ميشمرد كه بر دوش پيامبر اكرم(ص) ميباشد.
حضرت براي انجام اين وظايف نياز به نيرو و قدرتي دارند كه در پرتو «ناشئة ليل» حاصل ميشود؛ چرا كه فرموده است: «إِنَ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلاً». يعني اين «ناشئة ليل» دو خاصيت دارد: اولاً به پاهاي شما نيرو و استواري ميدهد. ثانياً بيان و گفتار قوي و محكم پيدا ميكنيد.
حالا اين زانوي قوي و پاي محكم و استوار و بيان قوي را براي چه ميخواهد؟ آيه بعد مشخص ميكند كه «إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَويلاً؛ و تو در روز تلاش مستمر و طولانى خواهى داشت!» يعني شما در روز در يك درياي طولاني بايد شناگري كنيد. انسان باید بتواند در درياي متلاطم زندگي به خوبي شنا كند تا غرق نشود. و شنا كردن طولاني نيرو و قدرت ميخواهد. پس نيازمند نيرويي است كه در پرتو «ناشئة ليل» بايستي شبانگاهان كسب نمايد.
در كتابي كه استاد پرورش به بنده اهدا كردهاند، اين اشعار را قلمي فرمودهاند:
چنين شنيدم كه هر كه شبها، نظر ز فيض سحر نبندد // ملك زكارش گره گشايد، فلك به كينش كمر نبندد
سري كه باشد ز صبح خيزان، دلي كه باشد به ياد يزدان // لبي كه باشد به صوت قرآن، خدا ز رويش نظر نبندد
چقدر اين اشعار زيباست، افق فكري ايشان در دل شبها و سحرگاهان تلألؤ پيدا ميكرد و ميفرمود: خدا شاهد است هيچ دو شبي مثل هم نيست و خداي متعال براي هر كس كه هر شبي برخيزد، به يك صورت جلوهگري ميكند، اين دلدادگي به محبوب جهان در دل شبها غوغا ميكند و اين انسان ضعيف را به عرش خود ميبرد.
صبحدمي كه بر كنم ديده به روشناييات // بـر درآسـمان زنم حـلقه آشنـاييات
به ياد دارم زماني كه ايشان وزير آموزش و پرورش بودند، هر دو هفته يك بار به اصفهان ميآمدند و سحرگاه شب جمعه مجلس دعاي كميل نيمه خصوصي با ايشان داشتيم كه سحرهاي بسيار نوراني و با معنويتی بود، به طوري كه شوق ديدار استاد پرورش و انتظار كشيدن تا دو هفته ديگر و دعاي كميلي ديگر و سعادت درك فيض و محضر ايشان، براي بنده بسيار سخت و طاقت فرسا بود.
تا اينكه شبي در عالم رؤيا به ايشان عرض كردم: حاجآقا شما تهران تشريف ميبريد، دوري شما براي ما سخت است و تا اين دو هفته طي شود ما واقعا اذيت ميشويم. يا حضرتعالي تهران نرويد، يا ما هم با شما بياييم. خلاصه اين دوري و فراق دو هفتهاي براي ما سخت است!
ايشان در همان عالم رؤيا جواب بسيار زيبايي دادند و فرمودند: عجب! شما دوري خدا را ميتواني تحمل كني، دوري مرا نميتواني! ايشان با اين بيان، مشكل ما را حل كردند و اين جمله مانند آبي بود كه روي آتش ريختند.
در پايان اين مقال اين نكته را بگويم كه در بين شاگردان ايشان افرادي بودند كه واقعاً در غم فراق يار و محبوب جهان ميسوختند. يك نمونة آن شهيد جلال افشار بود كه پيوسته گريههاي عاشقانهاي داشت تا اينكه به درجة رفيع شهادت نايل آمد.
ديگري شهيد هدايت بود كه چون خانواده با رفتن او به جبهه موافق نبودند، ايشان هم نميخواست خلاف نظر پدر و مادر كاري انجام دهد، فقط يك جمله گفت و آن اينكه ميفرماييد جبهه نروم، نميروم، اما بدانيد من در اينجا زنده نميمانم و از فراق يار ميميرم. خانواده بالاخره به او اجازة جبهه رفتن دادند و او نيز به فيض شهادت نايل آمد.
هستند ديگر شهدايي كه نفس استاد پرورش آنها را زنده كرده بود و شرارة عشق از تمام وجودشان شعله ميكشيد و هم اكنون «في روضات الجنات» مأوي گزيدهاند.
--------------------------------------------
* تبليغ دين و نهراسيدن از غير خدا
الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى بِاللَّهِ حَسيباً؛
(پيامبران) پيشين كسانى بودند كه تبليغ رسالتهاى الهى مىكردند و (تنها) از او مى ترسيدند، و از هيچ كس جز خدا بيم نداشتند؛ و همين بس كه خداوند حسابگر (و پاداشدهنده اعمال آنها) است!
تبليغ دين يكي از وظايف اصلي پيامبران الهي بوده است. نبي مكرم اسلام نيز در راه ابلاغ رسالت و تبليغ و ترويج شعائر اسلام بيشترين رنج و زحمت را كشيده اند. اوليای الهي و ائمة معصومين هم وظيفة اصلي خود را همين مهم برشمرده و همواره حافظ دستورات الهي بوده و همگي جان خود را در راه حفظ دين و شريعت محمدي(ص) تقديم كرده و به شهادت رسيده اند.
بنابراين، همة كساني كه حميت ديني دارند، از امر تبليغ و ترويج دين اسلام و قرآن و فرمايشات گهربار ائمه طاهرين(ع) غافل نيستند و همواره سعي ميكنند از هر فرصتي كه برايشان پيش مي آيد در راه تبليغ دين استفاده كنند.
استاد پرورش نيز در اين زمينه يد طولايي داشت. ایشان از همان اوان جواني اولاً سعي میكردند مطالب ديني را خوب بفهمند و فرا گيرند و ثانياً در ترويج و گسترش آنها بكوشند و جامعه را نسبت به وظايف ديني خود آشنا كنند.
زماني كه ايشان براي انجام خدمت سربازي به شهر اصطهبانات در استان فارس اعزام شده بودند، به عنوان فرماندة ژاندارمري منصوب میشوند.
همزمان با شروع خدمت سربازي ايشان، به مناسبت چهارم آبان ماه (روز تولد محمدرضا شاه) مجلس جشن بزرگي در شهر بر پا شده بود و از آقاي پرورش به عنوان فرمانده ژاندارمري نيز به عنوان سخنران دعوت مي شود.
استاد پرورش از اين فرصت حداكثر استفاده را مي برند و در آن اجتماع بزرگ به ايراد سخن مي پردازند و با اينكه در آن زمان مرسوم بوده كه مسئولان دولتي با نام خدا و شاه و ميهن سخن خود آغاز کنند، استاد پرورش بدون اينكه نامی از شاه ببرند، با نام خدا و درود بر پيامبر و ائمة اطهار(ع) سخن خود را آغاز میکنند و سخنراني مفصلي در رابطه با امام زمان حضرت مهدي (عج) ايراد ميفرمايند.
این در حالی است كه اصلاً غرض تشكيل جلسه و جشن و آن اجتماع صرفاً براي تبليغ شاه و دستگاه حاكمه بوده است و با اين سخنان در واقع نقض غرض ميشود.
بالاخره برگه يادداشتي به ايشان مي دهند كه در رابطه با شاهنشاه آريا مهر هم شما سخني بگوييد كه ايشان بلافاصله اعلام ميكنند كه بله! برگه داده اند كه دربارة شاهنشاه هم سخن گفته شود كه متأسفانه ديگر فرصت نيست و ما تنها يك دعا براي ايشان مي كنيم و آن اينكه پروردگارا، شاهنشاه آريا مهر را با خشايارشاه محشور بفرما!!
خلاصه جلسة جشن شاهنشاهي به مضحكه اي در بين مردم تبديل ميشود و ايشان از فرصت پيش آمده، حتي در مجلس شاهي براي تبليغ و ترويج دين اسلام استفاده مي كنند.
استاد پرورش در كوران مبارزات انقلاب اسلامي نيز به اقصي نقاط ايران سفر میكرد و با سخنرانيهای جذاب خود، تنور انقلاب را گرم مي نمود و در بیشتر تظاهرات هاي ضد رژيم سخنراني هاي كوبنده اي میکرد و از زندان رفتن و شكنجه شدن هيچ باكي نداشت كه شرح اين قضايا فرصت خود را مي طلبد.
تبليغ معارف ديني همواره مورد توجه بود، چه زماني كه وزير بودند و چه زمانی که وكيل بودند و يا در جبهه به سر میبردند و يا در زمان بازنشستگی، هميشه بر گسترش مفاهيم قرآن و تفسير آيات قرآن و تبيين آنها به نسل جوان اهتمامي فوق العاده داشتند، به طوري كه اكنون صدها نوار از سخنرانيهاي علمي و ديني ايشان موجود است که خود مجموعهای ارزشمند از معارف اسلامي است.