به گزارش خبرگزاری حوزه، دکتر محمدحسین مظفری در مقاله ای به چالشهای اخلاقی بحران ویروس کرونا پرداخته است، مقاله این محقق و پژوهشگر به این شرح است:
از زمان ظهور بحران ویروس کرونا در جهان، دانشمندان و محققان رشتههای مختلف علمی دربارة نحوة مواجهة دولتهای مختلف با این پدیدة استثنایی و مقابله با شیوع این بیماری همهگیر از نظر علمی و فنی و اجتماعی و اقتصادی و دینی و فلسفی بحث کردهاند. ممکن است بسیاری از مردم گمان کنند که اقدامات دولتها در مبارزه با این بیماری به طور عمده متأثر از نظرات و تئوریهای پزشکی و شاخههای مرتبط با آن است و در نهایت پیامدهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آن هم مورد اعتنای دولتها قرار گیرد. از این رو، شاید برای بسیاری مردم روشن نباشد که دیدگاههای فلسفی و اخلاقی تا چه میزانی میتواند در تعیین استراتژی دولتها در مبارزه با این پاندمی فراگیر و اتخاذ اقدامات پیشگیرانه و فرایندهای درمانی و پروتکلهای پزشکی مؤثر باشد.
البته در همین جا مناسب است یادآوری کنم که اهالی فلسفه، روانشناسی و علوم ارتباطات در ورود به این بحث تردید نکرده و هر یک از رشته های علمی به فراخور موضوع کار خود، یادآوریهای لازم را از مسئولان امر دریغ نکردند. از میان اهالی فلسفه، جورجو آگامبن، فیلسوف ایتالیایی یادداشتی دربارة پاندمی ویروس کرونا نوشته است و این یادداشت در محافل فکری و فلسفی جامعة ایران بازتاب داشت و توسط نگار داوری اردکانی به فارسی ترجمه شد.[۱] وی تاکید دارد که «باید درباره پیامدهای اخلاقی و سیاسی این اپیدمی جهانگیر بیاندیشیم. موج ترسی که جامعه را فلج کرده است، نشان میدهد که جامعة ما دیگر به هیچ چیز جز «خود زندگی» باور ندارد». در واقع، آگامبن ما را به پیامدهای اخلاقی و سیاسی ویروس کرونا توجه داده است. شرایطی که ایتالیاییها را مجبور کرده است روابط اجتماعی، کار و حتی دوستیها، احساسات و تکالیف سیاسی و مذهبی را فقط برای نفس حیات ترک کنند و به جامعهای عادت کنند که تنها ارزش آن بقای خویشتن است.[۲]
من در این نوشتار میخواهم جایگاه و منزلت دیدگاههای اخلاقی را در تعیین استراتژی دولتها در مبارزه با این اپیدمی فراگیر و اتخاذ اقدامات پیشگیرانه و فرایندهای درمانی آن بررسی کنم. آگامبن پیامدهای سیاسی و اخلاقی اپیدمی ویروس کرونا را مدّ نظر قرار داده است و اینکه جامعهای که به شرایط قرنطینگی عادت کرده است، از نظر اخلاقی چه وضعی خواهد داشت و هشدار میدهد که چه بسا این شرایط استثنایی برای مردمان و دولتها عادی شود و تبعات آن در دوران پساکرنا هم ادامه یابد. پس باید محققان و دانشمندان دربارة این پیامدها بیاندیشند «آنچه نگران کننده است، فقط وضع اکنون ما نیست، بلکه مهمتر از حال، پیامدهای آینده آن است».[۳] حال آنکه این نوشتار میخواهد تأثیر دیدگاههای اخلاقی را در شکلگیری اقدامات پیشگیرانه و فرایندهای مبارزه با اپیدمی کرونا بررسی کند. برای شناخت اهمیت رویکردهای اخلاقی در شکلگیری چارچوب کلی سیاست دولتها و اقدامات آنها در مبارزه با این اپیدمی جهانگیر، نظرات آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان را با سخنان دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحد امریکا مقایسه خواهم کرد و نشان خواهم داد که دستهبندی کلیشة رایج کشورها به دموکراسیهای لیبرال و کشورهای غیردموکراتیک از تبیین واقعیتهای این جوامع ناتوان و در مواردی گمراه کننده است. مقایسة دیدگاههای مقامات سیاسی دو کشور مهم در دنیای غرب که هر دو در دسته دموکراسیهای لیبرال جای میگیرند، مدلل میسازد که در مواجهه با بحران کرونای عالمگیر، هر یک گویی نمایندة یک مکتب اخلاقی هستند و در این بحران انسانی مدلولات آن را روایت میکنند.
آنگلا مرکل در نطق مهمی خطاب به ملت آلمان دربارة مبارزه با ویروس کرونا به وضوح بیان کرد که از زمان جنگ جهانی دوم، اینک آلمان با بزرگترین چالش خود روبرو شده است. وی تأکید کرد که تلفات ناشی از این همهگیری جهانی از آن جهت اهمیت دارد که ما در آمار با صرف اعداد و ارقام مجرد مواجه نیستیم، بلکه هر عدد از حیات یک انسان حکایت دارد و برای ما زندگی هر فردی مهم است. زیرا، هر عدد نشانگر از دست رفتن یک پدر یا پدر بزرگ، مادر یا مادربزرگ یا همسر و شریک زندگی است. آنها مردم هستند و ما در جامعهای زندگی میکنیم که در آن هر زندگی و هر فردی اهمیت دارد.
شاید این عبارت مرکل به این جملة مشهور اشاره دارد که «مرگ یک انسان فاجعه است، اما مرگ میلیونها انسان فقط آمار است». عبارتی که به استالین منسوب است و البته شواهد نشان میدهد که سالها قبل توسط دیگران به کار رفته بود.[۴] ارزش ذاتی هر فرد انسان بدون توجه به هر حیثیت دیگر و فارغ از هرگونه پیامد به روشنی در کلمات و عبارات این خطابه تجلی یافته است. به نظر میرسد آنگلا مرکل در این خطابه به نمایندگی از یک سنت فلسفی سخن میگوید. زیرا، اندیشة کرامت انسان و ارزش ذاتی هر فرد در سنت فلسفی آلمان ریشه دارد که ایمانوئل کانت در رسالة خود «بنیاد متافیزیک اخلاق»، تعریف روشنی از آن ارائه داده و در قانون اساسی آلمان تبلور یافته است.
کانت میگوید که در زمینة اهداف و غایتها، هر چیزی یا دارای قیمت است یا کرامت. آن چیز که دارای قیمت است، میتوان به جای آن معادلی اعم از مثل یا قیمت (در مورد مثلی مثل و در مورد قیمی قیمت) آن را برنشاند. اما در مقابل، آن چیزی که والاتر از همة قیمتها قرار دارد و معادلی برای آن متصور نیست، دارای کرامت است. برای کانت، انسان با توجه به چنین منزلتی، از ارزشی مطلق برخوردار است که در وجود هر فرد انسان متأصل است.[۵] از این رو، از نظر کانت آدمی موجودی است که فینفسه و بدون توجه به هر هدف و غایت دیگری ارزش دارد. او غایت فینفسه و لنفسه است و به همین علت همواره در رفتار با بشریت باید او را به عنوان یک هدف و غایت لنفسه و فینفسه نگریست و هرگز نباید او را به عنوان ابزاری برای نیل به اهداف دیگر در نظر گرفت.
در مقابل، ما به صورت آشکار میبینیم که دولتهای دیگری هستند که با در مواجهه با بحران ویروس کرونا دیدگاهی منفعتگرایانه دارند یا با نگرشی ابزاری، افراد انسان را در چارچوب اهداف دولت و سیاستهای حزبی یا ملی ارزیابی کرده و مناسبات انسانی را در آیینة آمار تحلیل میکنند. برای مثال، دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحد امریکا با یادآوری اینکه براساس برخی پیشبینیها، تعداد کشتهها در آن کشور میتواند به ۲.۲ میلیون نفر برسد، گفت: «اگر ما بتوانیم تعداد کشتهها را به۱۰۰تا۲۰۰ هزار نفر کاهش دهیم، به این معنی است که ما عملکرد خوبی داشتهایم.» در واقع، برای سیاستمداری که درگیر یک کارزار انتخاباتی دشوار است، امروز از احتمال فوت صدها هزار نفر، بلکه میلیونها انسان خبر میدهد تا در بحبوحة انتخابات پیروزمندانه به مردم بگوید که با رهبری من تلفات کشور از حدّ ۷۰ یا ۸۰ هزار نفر فراتر نرفته است. درست مانند صاحب یک بنگاه اقتصادی یا مدیرعامل یک کارخانة اتومبیلسازی که دربارة افت سود بنگاه یا کاهش تولید کارخانه سخن میگوید.
در واقع، اصل این پرسش که حفظ رشد اقتصادی به قیمت جان چند نفر ارزش دارد، پرسشی بیرحمانه و غیرانسانی است. اما برای کسی که در فضای کسب و کار بوده است با اعداد و ارقام آشنایی دارد، ارزشهای اخلاقی را در چارچوب ارقام و آمار مدّ نظر قرار می دهد و ممکن است به راحتی برای جان انسانها قیمت بگذارد و مرگ میلیونها انسان در آیینة آمار برنشاند. همانطور که ترامپ خاطرنشان میکند که هر ساله میلیونها نفر در اثر آلودگی و تصادفات رانندگی، عوارض جانبی اقتصاد صنعتی و شبکههای حمل و نقل جان خود را از دست میدهند. اما ما کارخانهها را تعطیل و راهها را مسدود نکردیم تا زندگی این افراد را نجات دهیم. چنانکه، هرساله دهها هزار نفر در اثر آنفولانزا میمیرند، اما کالیفرنیا رستورانهای خود را تعطیل نمیکند.[۶] وی در ۹ مارس گفت: «سال گذشته ۳۷ هزار امریکایی در اثر آنفولانزا معمولی جان خود را از دست دادند و به طور متوسط بین ۲۷ هزار تا ۷۰ هزار نفر در سال است. اما هیچ چیز تعطیل نمیشود و زندگی و اقتصاد ادامه دارد.»[۷]
البته، برای پیروان مکتب فضلیت اخلاقی یا تکلیف گرایان و پیروان ادیان که وجود آدمی را تقدیس می کنند، تعیین قیمت برای جان انسان شوک آور است. جنگ افروزانی که با برافروختن آتش مخاصمات میلیونها انسان را به فنا بردند، ابتدا از منظر اخلاقی و فلسفی آنان را فاقد کرامت و ارزش دانستند. حتی داعشیان و سفاکانی که به نام دین حرث و نسل را به تباهی انداختند، ابتدا در ارزش انسانی مخالفان خود تردید کردند و سپس با اقدامات وحشیانه آنان را از میان بردند. پس مصلحان اجتماعی و آموزگاران اخلاق و فضیلت باید ایتدا جانب کرامت و ارزش ذاتی انسان را پاس دارند.
اما امروزه، سیاستمداران و محققان اقتصاد سیاسی برای جان انسانها قیمت گذاشته و فرمول آن را مشخص کرده اند. این همان نکته ای است در مقام نکوهش و هجو به استالین نسبت داده شده است: «مرگ یک انسان فاجعه است، اما مرگ میلیونها انسان فقط آمار است.» استدلال این است که در برنامه ریزی اقتصادی باید دانست که قیمت و ارزش جان یک انسان چقدر است. متداول ترین روشی که سازمانها برای نشان دادن ارزش زندگی استفاده می کنند، ارزش جان آماری (VSL) است. ارزش جان آماری قصد دارد مبلغ پولی را مشخص کند که شخص یا جامعه مایل است برای نجات جان یک انسان پرداخت کند. ارزش «جان یک انسان» در این زمینه به زندگی یک شخص خاص مربوط نمی شود، بلکه ارزش جان یک انسان گمنام (به عنوان مثال ۱ زندگی در یک میلیون) را تعیین می کند.[۸]
اما دیدگاههای بیرحمانهتر و شفافتری هم وجود دارد که به خوبی این نگرش ابزاری به انسان را بازنمایی میکند. گویا اینک هگل است که رابطة فرد و دولت را این بار به زبان ارقام و آمار اقتصادی تبیین میکند و اینکه چگونه با فنای جزئیت و فردیت در کالبد کشور، روح ملت جاودانه میگردد. یا شاید اکنون هیتلر است که اقتدار ملت را در رشد ثروت و قدرت نظامی ایالات متحد به عیان دیده است و گویا نیچه از فراسوی نیک و بد روایت می کند و ارزشهای اخلاقی را افسون فرودستان می خواند. پس اجازه دهیم کوید ۱۹ در میان جمعیت پراکنده شود، میلیونها نفر بمیرند و شمار به مراتب بیشتری در بیمارستانها بستری شوند، اما، امریکاییهای جوانتر و سالمتر اقتصاد کشور را حفظ میکنند و همچنان با قدرت جهان را رهبری خواهند کرد.[۹]
دن پاتریک، فرماندار جمهوریخواه ایالت تگزاس با اشاره به پیامدهای اقتصادی همهگیری کرونا برای اقتصاد این کشور، با اتخاذ رویکردی غیرانسانی، در مخالفت با توصیههای پزشکی و بهداشتی مبنی بر کاهش یا توقف بعضی از فعالیتهای اقتصادی گفته است: «بیایید به کار خود برگردیم، بیایید به زندگی بازگردیم.» وی در ادامه از قربانی کردن افراد بالای ۷۰ سال به منظور حفظ رشد اقتصادی کشور با صراحت تمام میگوید: «بیایید در این مورد هوشمندانه عمل کنیم. کسانی از ما که بالای ۷۰ سال داریم، از خود مراقبت خواهیم کرد. اما کشور را قربانی نکنید.»[۱۰]
شاید برای مردم ما که با واژة پلاس در صنعت خودروسازی، تلفنهای هوشمند و صنایع مشابه آشنا شدهاند، موجب شگفتی باشد که در این کارزار جهانی بحران ویروس کرونا، مقامات یک دولت مدعی رهبری جهان، در مبارزه با این پاندمی جهانگیر از استراتژی سونتی پلاس یا هفتاد پلاس سخن به میان آید.
این مقایسه کوتاه به ما نشان داد که دستهبندی کشورها در کلیشة رایج به کشورهای دموکراسیهای لیبرال و کشورهای غیردموکراتیک گمراهکننده است. مقایسة دیدگاههای مقامات سیاسی دو کشور غربی در مواجهه با بحران پاندمی کرونا که در گروه دموکراسیهای لیبرال دستهبندی میشوند، مدلل ساخت که حتی نمیتوان آنها را در چارچوب مکاتب اخلاقی تکلیفگرایی و منفعتگرایی جای داد. زیرا، حتی در رویکرد منفعتگرایی اخلاقی همچنان بیشترین منفعت برای بیشترین افراد انسان مد نظر خواهد بود. حال آنکه، در سخنان نقل شده از مقامات امریکایی، مدار استدلال از انسان به کشور ثروتمند و دولت قدرتمند منتقل شده است. از این رو، هر چند من با نظر آگامبن موافقم که ما را به پیامدهای اخلاقی و سیاسی ویروس عالمگیر کرونا توجه داده است، اما به نظر من، موضوع بسیار جدیتر از پیامدهای اخلاقی و سیاسی است. زیرا، چالشهای اخلاقی هم اینک گریبان بشریت را گرفته است. گویی این بحران انسانی میخواهد حقایق دیگری را برای مردم جهان آشکار کند. در نظامهای دموکراسی لیبرال، انسان و خواست و ارادة او در مرکز و محور نظام سیاسی قرار داشت، حال آنکه، در نظامهای فاشیستی دولت یا کشور، محور و مدار گفتمان سیاسی را تشکیل میدهد. بحران پاندمی کرونا از این حقیقت پرده برداشته است.
[۱] جورجو آگامبن؛مترجم: نگار داوری اردکانی؛ کرونا؛ جنگ با یک دشمن نامرئی که در کمین همگان نشسته است.
https://www.mehrnews.com/news/۴۸۸۳۳۴۴/%DA%A۹%D۸%B۱%D۹%۸۸%D۹%۸۶%D۸%A۷-%D۸%AC%D۹%۸۶%DA%AF
[۲] همان.
[۳] همان.
[۴] The death of one man is a tragedy. The death of millions is a statistic.
هر چند این جمله به استالین منسوب است، اما به نظر میرسد استالین آن را از مقالهای نقل کرده است که در سال ۱۹۳۲ توسط طنزپرداز صلحطلب فرانسوی کورت توچولسکی در آلمان منتشر شده بود. در آن مقاله یک دیپلمات از وزارت امور خارجه فرانسه پاسخ میدهد: «جنگ را نمیتوانم خیلی وحشتناک بدانم! مرگ یک مرد: این یک فاجعه است. صد هزار کشته: این یک آمار است.»
[۵] کانت، امانوئل؛ مابعدالطبیعةاخلاق: فلسفة فضیلت، (اصول اولیة ما بعد طبیعی تعلیم فضیلت)، مترجم: منوچهر صانعی درهبیدی، نقش و نگار، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۱۲۱.
[۶] عذرا کلاین، ۲۷ مارس، ۲۰۲۰. قابل دسترسی در:
https://www.vox.com/coronavirus-covid۱۹/۲۰۲۰/۳/۲۷/۲۱۱۹۳۸۷۹/coronavirus-covid-۱۹-social-distancing-economy-recession-depression
[۷] https://www.politico.com/news/۲۰۲۰/۰۳/۱۷/how-trump-shifted-his-tone-on-coronavirus-۱۳۴۲۴۶
[۸]برای مطالعة بیشتر، نک: Value of Life
http://www.socialvalueuk.org/app/uploads/۲۰۱۷/۰۸/Valuation-of-a-life.pdf
[۹][۹] عذرا کلاین، پیشین.
[۱۰] همان.