به گزارش خبرگزاری حوزه، محمدعلی مشایخیپور، استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه جامع امام حسین(ع) در سلسله یادداشت هایی به تبیین اهمیت انتخابات و لزوم مشارکت حداکثری مردم پرداخته است که تقدیم می شود.
۱-۱- باکفایت
کفایت از ماده (ک-ف- ی) در اصل واژهای عربی و به معنای کافی بودن آمده است. فلذا وقتی گفته شود «کفَی الرجلُ کِفایةً فهو کافٍ» یعنی فرد کافی و بس است. ادبیات فارسی این لفظ را در مجموعه واژگانی خود نیز به کار گرفته و لغویون فارسیزبان معانی حصول چیزی در صورت استغنای از غیر آن چیز و عدم احتیاج به غیر، بس بودن، بس شدن، شایستگی در اداره امور، عُرضه، قابلیت، لیاقت، قدرت و ... را برای آن بیان کردهاند.
لفظ باکفایت منبعث از گوهر معنایی ماده کفایت در لغت عرب و معنای شایع آن در ادبیات فارسی، ابداع و رایج شده است و با این وصف میتوان با اضافه "با" به معانی پیشگفته برای کفایت، معانی بالیاقت، باعرضه، کافی، کاردان، کارآمد، لایق، قابل، باجربزه، باوقوف و... را برای آن بیان داشت؛ بنابراین وقتی درباره فردی گفته شود وی در فلان کار فردی باکفایت است یعنی وی شایستگی، توان، کارآمدی و کارآیی لازم را برای مدیریت آن کار را داشته و از عهده آن برمیآید و نیازی به دیگران در آن کار نیست.
کفایت ارتباط مستقیمی با کار و مسئولیت مدنظر دارد؛بدینمعنا که هر کاری اقتضائات و شرایط خاص خود را دارد که باید مدیریت شود و فرد در آن مسئولیت از کفایت مدیریت آن برخودار باشد؛ به دیگر سخن هر کار با ویژگیها و شرایطی که دارد کفایت خاصی را برای خود طلب میکند و افراد باید کفایت لازم متناسب آن کار را در خود ایجاد کنند و این خود تداعیگر مراتبداری کفایت است. برخوداری کفایت از درجه و سطوح مختلف، به تفاوت محتوایی کفایت انجامد؛ گاه فردی برای کاری مناسب است و از کفایت لازم برای آن کار برخودار است وی را برای آن باکفایت خوانند همان فرد برای کاری دیگر از کفایت لازم برخوردار نیست فلذا گفته شود برای این کار کفایت لازم را ندارد چرا کار دیگر شرایط و اقتضائاتی دارد که فرد از آنها برخوردار نیست.
با طرح مسئله تعریف کفایت متناسب با تکلیف، کار، وظیفه، مسئولیت و هر عنوان دیگری نظیر آنها دقت در مصادیق کفایت حائز اهمیت است...
با ما همراه باشید
ادامه دارد...