یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۶ شوال ۱۴۴۵ | May 5, 2024
نقد و بررسی روش شناسی کشف نظام عناصر دین

حوزه/ نشست علمی «نقد و بررسی روش شناسی کشف نظام عناصر دین»، در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، نشست علمی "نقد و بررسی روش شناسی کشف نظام عناصر دین"، در مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) برگزار شد.
در این نشست علمی که به میزبانی گروه کلام و فلسفه دین مؤسسه امام خمینی (ره) و با همکاری موسّسه رسانه‌ای شناخت و مرکز پژوهشی و تولید محتوای امام هادی (ع) تشکیل شد، حجت الاسلام رضا پوراسمعیل، پژوهش‌گر طرح نظام عناصر دین به بررسی ابعاد روش شناختی این پژوهش پرداخت.
حجت الاسلام محمد رضا کدخدایی به عنوان ناقد و حجت الاسلام سیدعلی هاشمی به عنوان دبیر علمی نشست مشارکت داشتند. جلسه در محل سالن اندیشه موسّسه امام خمینی (ره) با مشارکت حضوری و مجازی جمعی از اندیشمندان این حوزه برگزار شد. ابتدا حجت الاسلام و المسلمین هاشمی جلسه را با توضیح اجمالی در اهمیّت و ضرورت مباحث نگرش نظام‌مند به دین آغاز نمود.

وی با تصریح بر این مطلب که نگاه نظام‌مند به دین یکی از ضروریّات جامعه امروز ماست با نقل قول از بزرگانی همچون امام خمینی (ره) و مقام معظّم رهبری، اهمیّت بالای این نوع نگاه را بیان کرد. سپس با بیان مواردی از تلاش‌های علمی صورت گرفته برای کشف نظام دین، همچون طرح ارائه شده توسّط شهید صدر و استاد صفایی حائری، مقام معظّم رهبری و علامه طباطبایی، بر ضرورت ادامه این نوع پژوهش‌ها تاکید داشت. همچنین با اشاره به پروژه پژوهشی نظام عناصر دین، این طرح را از تئوری‌های متمایز در این عرصه دانستند که با استفاده از مبانی خاص خود می‌تواند افق‌های روشنی را در مقابل اندیشمندان این حوزه باز کند.

در ادامه حجت الاسلام پوراسمعیل با تشریح اهمیّت بحث روش‌شناسی، بر تأثیر بالای درستی روش پژوهش، دراتقان نتیجه حاصل از آن تاکید کرده و در آغاز، به تحلیل روشی اندیشمندان صاحب نظر در این عرصه پرداختند. ایشان به صورت مقایسه‌ای در چهار حوزه کلّی جزئیّات روشی اندیشمندان پیشین را قابل مقایسه دانست.

۱. وجه مسئلگی و ضرورت توجّه به نظام

به بیان وی، گرچه ضرورت‌های متعدّدی اقتضای ورود اندیشمندان به این مسائل را داشته است، اما در میان نظرات بررسی شده دو ضرورت عمده را می‌توان بیان نمود. اول بروز و نمود نظام‌های غیر دینی و ضرورت ارائه نظامی بر پایه تعالیم اسلامی برای مقابله با آن نظام‌ها که در طرح‌هایی مثل طرح شهید صدر مشاهده می‌شود. و دوّم اصل تحقّق دین و اجرای آن است که اگر نظام‌مند نباشد قابل فرض نیست. ضرورت دوّم را در غالب پژوهش‌ها می‌توان یافت.

۲. مراحل نظام

بر اساس بیان ایشان، دو مرحله طرح و اجرا یا ثابت و متغیّر اصل مشترک میان همه طرح‌های ارائه شده در عرصه نظام‌سازی دینی است. ایشان در توضیح فرمودند: نظام به عنوان مجموعه‌ای از اجزا که در راستای غایت با یکدیگر تعامل و تأثیر و تاثّر دارند، در در دو مقام قابل فرض است، مقام ثبوت و مقام اجرا. مقام ثبوت قواعد کلّی هستند که ناظر بر فرد و مصداق خارجی خاص نیستند. مثلاً رابطه‌ای ثبوت میان نماز و زکات برقرار است. این رابطه مختصٌ به مصادیق خاصّی از نماز و زکات نیست، بلکه قاعده‌ای کلّی است که در هر نماز و زکاتی این رابطه برقرار است. به تعبیر دیگر قضایای بیان کننده این روابط کلّی به نحو قضایای حقیقیّه است. امّا مقام اجرا همان قواعد کلّی به تناسب ویژگی‌های متغیّر مورد بررسی قرار می‌گیرند که از آن به عنوان سازوکار نیز یاد می‌شود. در پژوهش‌های پیشین در این رابطه این می‌توان توجّه به این تفکیک را مشاهده کرد. امّا سوال دیگری که در این مورد مطرح می‌شود این است که در مقام تبیین اصول و قواعد کلّی نظام، یا همان نظام ثبوتی، آیا لازم است که فرد با تجربه اجتماعی مفاهیم مربوط به نظام را کشف کند؟ در بیان شهید صدر یک نگاه حداکثری را در این رابطه شاهد هستیم. یعنی از دیدگاه ایشان، عناصر و نوع روابط آن‌ها از همان نظام محقّق در خارج انتزاع می‌شود. امّا در نگاه استاد هادوی و استاد رشاد این دخالت به میزان کم‌رنگ‌تری نمود دارد و طرح استاد صفایی از این جهت بیشترین تحفّظ را داراست.

۳. تبیین کارکرد نظام

حوزه سومی که در نگاه روشی می‌توان به آن توجه کرد، کارکرد نظام است. به نظر در هیچ یک از نظریّات نظام‌سازی، توجّه به غایات را نمی‌توان نادیده گرفت. اساس نظام به عنوان مجموعه دارای هدف مشخّص معنا پیدا می‌کند. به همین جهت استاد صفایی حائری این غایات را به عنوان عامل وحدت بخش و نظم دهنده میان عناصر معرّفی می‌کنند.

۴. حجیّت و استناد نظام به دین

یکی از مهم‌ترین بخش‌های روشی نظام، استناد آن به واقع دین است. حجیّت، در مقام ثبوت و قبل از مرتبه اجرا با بررسی اصول استنباط شکل می‌گیرد. تبعا در این بخش اختلافی نیست. امّا سخن در آن است که آیا در مقام اجرا، استناد نظام بر تجربه امری صحیح است یا خیر؟ به بیان دیگر آیا مثل شهید صدر و استاد رشاد می‌توان عنوان کرد که اگر بر اساس تجربه آن کارایی لازم در نظام دیده نشد می‌توان در حجیّت نظام و استناد آن به دین تردید نمود؟ یا خیر باید همچون استاد صفایی حائری، حجیّت‌دار بودن نظام را صرفاً با همان اصول استنباط از دین تأمین کرد و تجربه در این راستا نقشی ندارد.

پس از بیان چهار محور اساسی، ایشان به تبیین نظریّه مختار پرداختند. در باب ضرورت و وجه مسئلگی، نگاه کلّی به دین و رابطه آن با تکوین منظّم، اقتضا دارد تا دین به صورت نظام‌مند فهم و اجرا شود. بر این اساس گرچه تقابل با نظام‌های سکولار می‌تواند ضرورت دیگری به این بحث بدهد امّا ضرورت اصلی امری درونی است نه بیرونی. همین ضرورت نیز اقتضا می‌کند در تبیین نظام، توجّه ما به درون و ماهیّت درونی عناصر دین باشد. معنای عناصر باید در بطن دین و با تحلیل درونی منابع دین مشخّص گردد نه با تعیّنات اجتماعی بشر که غالباً حاصل تجربه بشری با جهان‌بینی مادّی است. بر این اساس توجّه به خود عناصر دین و مفاهیم تصوّری و تصدیقی برآمده از آن امری ضروری است. چرا که غالباً مفاهیم بشری خالی از جهت‌گیری‌ها نیستند. و همین ویژگی تاکید بر عناصر وحیانی است که تمایزی خاص میان این پژوهش با اغلب پژوهش‌های سابق ایجاد می‌کند. این توجّه خاص مانع از نگاه کارکردی به دین نیست، چرا که همه این عناصر در مقام تحقّق و عینیّت خارجی البتّه بدون لحاظ عناصر متغیّر مراد این پژوهش است. و این تحقّق با نگاه به اهداف سنجیده خواهد شد. تبعا باید بر اساس روشی منطقی چگونگی تحقّق اهداف دین را مورد مطالعه و بررسی قرار داد. این روش نوعی تبیین علّی است که بر پایه تحلیل عقلی و نقلی به عنوان منابع دین صورت می‌گیرد. با این تحلیل، نظام تحقّق دین شکل می‌گیرد. حجّیّت متعاضد عقل و نقل استناد آن به دین را تأمین می‌کند. حیث انضمامی و تحقّق خارجی دین در مرحله بعد است و خارج از نظام است که با عنوان سازوکار اجرای نظام از آن یاد می‌کنیم. سازوکار روش اجرایی همان نظام تحقّق است و سعی می‌کند با ابزارهای مختلف و بر اساس قواعد کلّی اجرایی یک سیستم اجرایی ایجاد کند. این سیستم اجرایی امری غیر از همان نظام استنباط شده نیست، با این تفاوت که بر اساس امور متغیّر جامعه هدف طراحی شده است. با توجّه به اصول تبیین شده روش کشف نظام در مرحله گام‌های پیشین و گام‌های اجرایی تبیین می‌شوند. گام‌های پیشین استنباط اصول کلّی است که موضوع مورد بررسی را مشخّص می‌کند. در حقیقت همین اصول بیان شده در این گام‌ها استنباط می‌شوند.

در ادامه وی گام‌های پیشین را محور اصلی این نشست خواندند و تبیین گام‌های اجرایی را به فرصت دیگری موکول کردند و در سه محور بحث خود را تبیین نمودند. محور اوّل بحث در مراتب دین است. بدین معنا که حقیقت واحد دین را در سه مرحله می‌توان تصوّر کرد. اوّلین مرتبه دین، دین نفس الامری است. این مرتبه از دین ریشه در مشیّت و اراده تشریعی خداوند دارد. مرتبه دوّم دین منزَل است که همان دین نفس الامری در قالب وحی به انبیا نازل می‌گردد. و مرتبه سوّم دین مبیَّن است که همان دین منزل از طریق عقل و نقل بر انسان کشف می‌شود. آن‌چه مراد ما در پژوهش است دین مبیّن در مقام تحقّق است یعنی این دین منزل اگر بخواهد در خارج محقّق شود اجزا آن در خارج چه رابطه‌ای با یکدیگر دارند. در نتیجه آن‌چه از نظام مراد ماست و غایات بیان شده را تأمین می‌کند، نظام تحقّقی دین است. بدین معنی یک جز دین برای تحقّق خود چه عواملی را باید داشته باشد؟ این مرتبه تحقّق در دو مقام قابل بررسی است که ما با عناوین نظام ثبوتی و سازوکار از آن یاد می‌کنیم. بر اساس این دیدگاه می‌توان با صرف نظر از امور متغیّر و اقتضائات زمان و مکان و با رجوع به منابع دین یک نظام ثبوتی استنباط نمود که در هر حالتی میان عناصر دین حاکم است. لحاظ متغیّرات شرایط زمانی و مکانی در مرحله بعد و با عنوان سازوکار شکل می‌گیرد.

محور دوّم در گام‌های پیشین روشی کشف نظام، توجّه مفردات وحیانی در قبال گزاره‌ها ست. به بیان ایشان، وقتی سخن از رابطه می‌شود مراد نسبت بین دو شیء است. و گزاره‌ها خود بیان‌گر رابطه اتّحادی میان دو شیء هستند. بر این اساس رابطه بین دو گزاره تنها در صورت ارتباط میان مفرداتش معنا می‌یابد. همچنین در ارائه نظام دین باید بر عناوین و مفردات وحیانی تکیه شود. به باور ما این نگاه موجب دقّت در نتیجه خواهد شد. زیرا تمرکز بر این عناوین و اصطلاحات و پرهیز از عنوان‌سازی در کشف نظام معارف دین، ذهن ما را از دقت‌های وحیانی موجود در این عناوین بهره‌مند ساخته و از جهت‌گیری‌ها و غفلت‌های بشری آن می‌کاهد. مثلاً در طرح علامه مصباح رحمه الله، معارف دین در قالب‌هایی مانند «خداشناسی، جهان‌شناسی، انسان شناسی و…» سامان‌دهی شده‌اند. قالب این نظام‌ها هر چند مفید و مورد تأیید است اما باعث می‌شوند، ذهن مخاطب با زاویه دید خاصی به سراغ معارف دین برود و جامعیت و دقت‌های عناوین وحیانی را از دست بدهد.

اکثر پژوهش‌های یاد شده در این باب، به دنبال کشف نظام عناوین وحیانی موجود در ادبیات دین نبوده‌اند. این طرح‌ها با توجه به تخصص و برداشت‌های صاحبان آن‌ها، در قالب‌های عقلی یا عقلایی از معارف دین انتزاع شده‌اند. طرح‌های شهید صدر، استاد هادوی تهرانی، نمونه‌های از این نوع طرح‌ها هستند؛ البته برخی طرح‌ها مانند طرح حجت الاسلام صفایی حائری که بر مفردات قرآنی تأکید داشته‌اند با این پژوهش هم راستا هستند، هرچند در روش و میزان استفاده از عناوین بیان شده در قرآن و سنت تفاوت‌هایی با هم دارند.

در ادامه وی توجّه به روابط عِلّی را حوزه سوم از گام‌های پیشین و خصیصه دیگر این طرح دانست. در مقام توضیح این مطلب بیان نمود: «عناصر دین در مقام تحقّق، واقعیّت های خارجی هستند. امّا این‌گونه نیست که همه آن‌ها حاکی از حقایق خارجی باشند برخی عناصری هستند که ناظر بر روابط بین عناصر هستند. این عناصر یا بیانگر رابطه تکوینی هستند همچون «علّت»، «سبب»، «شرط»، «مانع» یا رابطه ارزشی بین عناصر را بیان می‌کنند. همچون «وجوب»، «حرمت»، «استحباب»، «باید»، «حسن»، «قبیح» و …. بر اساس این تبیین، روابط میان عناصری قابل فرض است که خود حاکی از واقع هستند. نه میان عناصری که نحوی از ربط را بیان می‌کنند.

نظام، بر اساس آن‌چه که بیان شد، جایی تحقّق می‌یابد که اجزا در راستای هدف کلّی، متوقّف به یکدیگر باشند. برای مثال واقعیّت انسان خارجی به نحوی است که برای رسیدن به غایت «فلاح» نیازمند «ایمان» و «عمل صالح» است. پس تحقّق «فلاح» وابسته و متوقّف است به تحقّق «ایمان» و «عمل صالح». این همان معنای علیّت میان عناصر است. البته علیّت ممکن است به شکل تامّه، ناقصه یا حتی معدّ باشد و این که علیّت بین دو واقعیّت شکل بگیرد یا میان حیثیّات متفاوت یک موجود باشد که به علیّت تحلیلی معروف است»

سپس وی به طور خلاصه عنوان کردند که در گام‌های اجرایی نیز بعد از اصطیاد عناصر از منابع حیانی و به ویژه قرآن، با تفکیک میان عناصر موقعیّتی و ثابت و عناصر اصلی و فرعی، به تحلیل چیستی عناصر و روابط میان آن‌ها پرداخته خواهد شد. و سپس نظام عناصر اصلی ارائه شده و با ادامه همین روند، نظام عناصر فرعی نیز به مرور کشف خواهد شد.

پس از اتمام ارائه آقای پوراسمعیل در این زمینه، دکتر هاشمی دبیر جلسه با تشکر از ایشان، از آقای دکتر کدخدایی تقاضا نمودند تا مطالبشان را در راستای نقد توضیحات ارائه شده ذکر کنند.

حجت الاسلام و المسلمین کدخدایی معاون پژوهش مؤسسه شناخت و نویسنده چندین مقاله در عرصه نظام‌سازی، بیاناتشان را با ذکر اهمیّت و خطیر بودن عرصه فعالیّت در مباحث نظام‌سازی آغاز نمودند. ایشان با تشبیه شهید صدر به ابن جنید به عنوان واسطه میان فقه روایی و فقه استدلالی، شهید صدر را واسطه میان فقه سنّتی و فقه نظام عنوان نمودند و ورود به این مباحث را به عنوان ضروریّات جامعه امروزی و علی‌الخصوص حاکمیّت اسلامی پس از انقلاب اسلامی ایران دانست.

در ادامه با اشاره به برخی اشکالات صوری و قالب‌بندی مقاله ارائه شده، به طور کلّی محتوای آن را فاقد مطلبی دانست که به صراحت بتوان آن را اشتباه و غلط قلمداد کرد. امّا نقدهایی را به جهت مبهم بودن و ادّعاهای اثبات نشده برای طرح وارد دانستند. اولین نقدی که ایشان بیان نمودند با این عنوان بود که مفهوم نظام یکی از مفاهیم اعتباری است که بعد الاجتماع شکل می‌گیرد. ذات این مفهوم با انضمام و عینیّت در فضای جامعه شکل می‌گیرد. بنا بر این نمی‌توان این مفهوم را در مرتبه ثبوتی، به شکلی که ادّعای این طرح است متصوّر شد. اگر هم معنای برای نظام در این مرتبه بیان شود، اشتراک لفظی خواهد بود. دین ناظر بر مقام اجرا و تحقق است و نمی‌توان فرض کرد که دین به عنوان برنامه اجرایی همین حقایق خارجی، به صورت جدا از این انضمامات طرح گردد. بر همین اساس ادّعای کشف نظام به صورت مطلق از دین بدون فهم روابط حاکم خارجی و انضمامات اجتماعی نمی‌تواند ادّعای صائبی باشد.

در ادامه وی نقد دیگر وارد بر این طرح را ایجازهای مخلّ موجود در متن ارائه شده دانست. به عنوان مثال عنوان «عناصر» در جای جای متن تکرار شده است و در بخشی از متن، عناصر به عنوان موضوعات گزاره‌های دین بیان شده است، با این که در بخش دیگری، مثال‌هایی برای عناصر دین مطرح شده است که به عنوان محمول در گزاره‌ها استعمال می‌شوند. صرف نظر از این مطلب، آیا عناصر صرفاً عناصر قرآنی را شامل می‌شود یا روایات را هم در بر می‌گیرد؟ اگر ما بیان کنیم که عناصر شامل همه مفردات دین می‌شود در این صورت به حدّی متکثّر می‌شوند که قابل احصاء نخواهد بود. برای نمونه هر فعلی از افعال بندگان می‌توان عنصری از عناصر دین باشد زیرا دین حکمی مربوط به آن را دارد. و این تکثّر زیادی را ایجاد خواهد کرد که با اصل حکمت نظام‌سازی که انسجام بخشی است تنافی دارد.

از دیگر موارد ایجاز و ابهام موجود در طرح، می‌توان به برخی موارد گام‌های اجرایی ذکر شده اشاره نمود. برای مثال بیان شده است که یکی از گام‌ها تفکیک میان عناصر اصلی و فرعی است. در صورتی که ملاک روشنی برای این تفکیک ذکر نشده است. یا عنوان شده است که باید میان عناصر ثابت و موقعیّتی تفکیک شود. اصل لزوم این تفکیک مورد وفاق است امّا در رابطه با ملاک این تفکیک اختلاف نظر بسیار است که باید به صورت روشن ملاک صحیحی برای این تفکیک بیان شود. برای نمونه در همین بخش مثال رباط الخیل به عنوان عنصر موقعیّتی عنوان شده است که برخی در اصل همین مطلب نیز اشکال می‌کنند. برخی از سنّت‌گراها، همه پیشرفت‌های بشر در عرصه‌های مختلف تکنولوژی را به عنوان آفت زندگی بشر و عوامل اختلال از در زیست انسانی می‌دانند. پس این ادّعا که عقل موقعیّتی بودن یک عنصر را درک می‌کند در مصادیق بسیار چالشی می‌شود.

نقد کلّی سوّم وی به طرح در بخش تاکید بر استفاده از عناصر وحیانی بیان گردید. بر اساس طرح ارائه شده، عناصر دین، عناصر تصریح شده در آیات و روایات هستند و طرح اندیشمندانی که از عناوین بشری استفاده کرده‌اند، طرحی متفاوت با این پژوهش عنوان گردید. از جمله طرح استاد مصباح یزدی (ره) در نظامی که ایشان تحت عناوینی چون خداشناسی، جهان، شناسی، انسان، شناسی و… ارائه کرده‌اند بیان گردید. به نظر می‌رسد این سخن دقیق نیست. چون اوّلا عناوینی که ایشان استعمال کرده‌اند همچون خدا و جهان و انسان، قرآنی هستند یا معادل قرآنی دارند. ثانیاً این تاکید برای عناوین وحیانی برای زندگی انسان در این جامعه فعلی که ذهنش مملو از عناوین برساخته از زیست اجتماعی عصر خاصّ است جز یک نظام انتزاعی که نمی‌تواند با عصر خودش ارتباط برقرار کند نخواهد بود.

پس از بیان نقدهای وارد بر طرح، دکتر هاشمی ضمن تقدیر و تشکر از نقدهای دقیق و علمی استاد کدخدایی، به صورت خلاصه و دسته بندی شده این نقدها را برشمردند و از آقای پوراسمعیل تقاضا کرد که در کوتاه‌ترین زمان ممکن پاسخ‌هایشان را بر این نقدها ذکر کنند.

آقای رضا پوراسمعیل در آغاز به عدم وابستگی مفهوم نظام به اجتماع اشاره کرده و گفت: «معنایی که از نظام در این پژوهش قصد می‌شود، به معنای مجموعه دارای اجزایی است که در راستای هدف با یکدیگر رابطه دارند؛ این مفهوم از اعتباریات بعد الاجتماع نیست. بلکه معقول ثانی فلسفی است. زیرا انسان برای درک این معنا نیازی به زیست اجتماعی و فهم روابط حاکم بر آن ندارد. بلکه با فهم معنای تأثیر و تأثر که از علیت درک می‌کند و فهم معنای مرکب و بسیط و هدف می‌تواند مفهوم نظام را درک کند. هیچیک از این مفاهیم درکشان مترتّب بر وقوع فی الاجتماع نیست. به همین دلیل انسان قبل از اجتماع معنای نظام و سیستم را می‌تواند در اموری مثل سیستم بدن خودش درک کند.

حتی اگر نظام از مفاهیمی باشد که بعد از تحقق اجتماع پدید آمده باشد، می‌توان برای آن مقام ثبوتی دارای قواعد ثابت و مقام ناظر به متغیرهای اجتماعی تصور کرد. مثلاً مفهوم مالکیت ممکن است بعد از داد و ستدهای اقتصادی بین افراد جامعه پدید آمده باشد (بعد الاجتماع)، اما همین مفهوم می‌تواند روابطی با دیگر اجزا نظام اقتصادی اسلام داشته باشد که ثابت باشد و متغیرهای اجتماعی در آن تأثیرگذار نباشد مثل این که مالکیت شخصی در نظام اقتصاد اسلامی پذیرفته شده است. این یک قاعده کلی و ثابت است که صرف نظر از تغییر زمان و مکان و… می‌تواند استنباط شود؛ البته برخی از روابط مالکیت با دیگر اجزا نظام اقتصاد اسلامی متأثر از شرایط متغیر است. بنابراین می‌توان قواعد ثابت دین برای مفاهیم دینی پدید آمده در بستر اجتماعی مثل نظام بر فرض پذیرش بعد الاجتماع بودن آن را نیز استنباط کرد.

امّا در رابطه با نقدی که نسبت به موجز بودن برخی تعابیر در طرح بود، این نقد را به صورت یک نقد کلّی قبول داریم، عامل اصلی آن هم محدودیّت حجم مقاله است که این قالب موجب تضییق در بسط و توضیح بیشتر مطالب شد. در موارد ذکر شده مثلاً عنوان عناصر به صورت مطلق به همه مفردات دینی چه به عنوان موضوع و چه به عنوان محمول اطلاق می‌گردد. در این صورت فرض تکثّر نیز فرض واردی نیست. زیرا مفردات و عناوین استعمال شده در آیات و روایات محدود هستند. استاد محترم چون دین را در همان مرتبه تحقّق عینی و به نحو قضایای خارجیه در نظر گرفته‌اند این‌گونه نقد کرده‌اند که به تعداد افعال انسان‌ها موضوع گزاره دینی داریم. اگر نگاه ثبوتی داشته باشیم و به نحو قضیّه حقیقیّه نگاه کنیم نه خارجیّه؛ در آن صورت مفردات دینی محصور خواهد بود. در بخش تفکیک میان عناصر اصلی و فرعی نیز ملاک جامعیّت و شمول ارائه شده است که در جای دیگر به تفصیل توضیح داده شده است که عنصر جامع‌تر نسبت به عنصر زیرین خود اصلی محسوب می‌شود.در بخش عناصر موقعیّتی و ثابت هم بیان شده است که اصل بر ثابت بودن عناصر دین است؛ مگر این‌که به قرینه عقلی یا نقلی موقعیّتی بودن آن ثابت گردد. اشکالی که در رابطه با مثال بیان گردید یک اشکال صغروی بود. ولی اصل کبرای بیان شده قابل تبیین و اثبات است.

در باب نقد مربوط به تاکید بر گزاره‌های وحیانی، ما دو بحث داریم. بحث مفاهیم دینی و مفاهیم دین. مفاهیم دینی مفاهیمی هستند که از دین انتزاع شده‌اند و به آن نسبت داده می‌شوند. این انتزاع و نسبت دادن اگر بر اساس اصولش باشد صحیح است امّا بر اساس نوع نگاه و زاویه دید افراد است نه آن جهتی که دین مورد نظر دارد. به همین جهت ذکر طرح امثال استاد مصباح (ره) از باب اشتباه بودن محتوی و روش آن نیست بلکه تاکید بر این مطلب است که تا حدّ امکان برای فهم دقیق نظام دین باید بر اساس نوع نگرش و خط مشی وحی حرکت کرد. امّا این که این نظام کشف شده یک نظام انتزاعی خواهد بود و تناسب با زندگی بشر که آمیخته با مفاهیم اعتباری دیگر است نخواهد داشت باید بیان کرد که نظام بر آمده از دین نتیجه نهایی نیست بلکه باید سازوکار اجرایی بر اساس این نظام و متغیّرات موجود در جامعه طراحی گردد و به نتیجه نهایی برسد. به همین جهت این نظام انتزاعی در مقام سازوکار به تناسب هر جامعه و محیط به فعلیّت خواهد رسید و از اشکال ذکر شده مصون است.

در انتها دبیر علمی با تشکر از حضّار و شرکت کنندگان مجازی، جلسه را با ذکر صلوات به اتمام رساندند.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha