دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 29, 2024
آیت الله العظمی صافی

حوزه /جمال حسين عليه السلام، آينة تمام نماي مكرمت‌هاي اخلاقي است و ياد سيد الشهدا، مرور درس‌هاي اخلاق و معنويت است.

خبرگزاری «حوزه»، به مناسبت ولادت با سعادت حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام، جلوه‌هايي از مكارم اخلاق مولاي خوبان و امام شهيدان را به قلم آية الله العظمى صافى گلپايگانى منتشر می کند باشد که این جلوه‌هاي    بايسته در نگرش به حيات آن امام عدالت‌خواه ، مورد توجه ويژه ارادتمندان به  اهل بیت علیهم السلام قرار گيرد.

*حیات طیبه حسین(ع)

اكنون قرن‌هاست خورشيد حيات طيبة حسين عليه‌السلام، كه تجلي جمال الهي است در افق حركت جامعة بشري نورافشاني مي‌كند و كاروان كمال و تعالي، قافله‌‌سالاري هم چون حسين دارد،معرفت حسين و فضائل و مكارم اخلاق آن امام خوبي‌ها، درس جاودانة چگونه زيستن و چگونه بودن است.

 *يك آسمان كرم

حسين ‏عليه‌السلام‏ در آداب اجتماعي و حسن معاشرت با دور و نزديك، بلند پايه و بي‏نظير بود. خصال آن حضرت سرشار از عفو و گذشت است.

جمال الدين محمد زرندي حنفي مدني روايت كرده كه از حضرت زين‌العابدين از پدرش حسين ‏عليه‌السلام‏ نقل مي‌كند كه فرمود: «اگر مردي به من دشنام دهد در اين گوش (و به گوش راستش اشاره فرمود) و عذر بياورد در گوش ديگرم، عذر او را مي‏پذيرم؛ زيرا اميرالمؤمنين ‏عليه‌السلام‏ از جدم پيغمبر صلي الله عليه و آله براي من نقل فرمود: لا يَرِدُ الْحَوْضَ مَنْ لَمْ يَقْبَلِ الْعُذْرَ مِنْ مُحِقٍّ اَوْ مُبْطلٍ

وارد حوض (كوثر) نمي‏شود كسي كه عذر را نپذيرد، خواه عذرآور حق بگويد يا باطل.(1)

حسين ‏عليه‌السلام‏ با فرزندان، بانوان، خويشان و اهل‌بيت خود در نهايت ادب، محبت، رحمت، مهرباني، انس و مودت برخورد مي‌كرد.

ابن قتيبه روايت مي‌كند كه مردي خدمت امام حسن ‏عليه‌السلام‏ آمد، و از آن حضرت درخواست چيزي كرد.

حضرت فرمود: «سؤال، شايسته نيست مگر براي وام سنگين يا فقرِ خوار كننده و يا ديه و تاواني كه ادا نكردن آن سبب رسوايي شود.»

عرض كرد: «نيامدم به خدمت شما مگر براي يكي از آنها.»

حضرت، فرمان داد صد دينار به او دادند.

سپس آن مرد خدمت حسين ‏عليه‌السلام‏ رفت و از آن حضرت نيز سؤال كرد، حسين ‏عليه‌السلام‏ هم همان سخن برادرش را به او فرمود و همان پاسخ را شنيد؛ سپس پرسيد: «برادرم به تو چقدر داد؟»

عرض كرد: «صد دينار.»

حسين ‏عليه‌السلام‏ نودونه دينار به او عطا كرد؛ زيرا نخواست با برادرش برابري كرده باشد.(2)

ياقوت مستعصمي از اَنَس روايت مي‌كند كه در خدمت حسين ‏عليه‌السلام‏ بودم؛ كنيزكي دسته گلي براي آن حضرت آورد. حسين ‏عليه‌السلام‏ فرمود: اَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللهِ تَعالي ،تو براي خدا آزادي.

گفتم: «كنيزكي يك دسته گل برايت آورده و تو او را آزاد مي‏كني؟» فرمود: «اين چنين خدا به ما ادب آموخته است؛ زيرا مي‌فرمايد:  وَ اِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّة فَحَيُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها اَوْ رُدُّوها»(3)

هرگاه كسي شما را ستايش كند، شما نيز بايد در مقابل به ستايشي بهتر از آن، يا مانند آن، پاسخ دهيد. و نيكوتر از اين دسته گل، آزاد ساختن او بود.(4)

 * امام عدالت‌خواه و پرچم عدالت‌خواهي

خاندان علي ‏عليه‌السلام‏ به عدالت و حمايت از مظلوم، همانندي در عالم ندارند. حكاياتي كه از عدل علي عليه‌السلام در كتاب‌هاي تاريخ، نگاشته شده نشان مي‏دهد كه او دلباختة حق و فاني در عدالت بود. او به فرزندانش وصيت فرمود:  كُونا لِلظّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً(5) دشمن ستمگر و يار ستمديده باشيد.

حسين ‏عليه‌السلام‏ فرزند آن پدر و وارث همان صفات مي‌باشد. از ستم‌هايي كه بني اميه و عمّال آنها به مردم مي‏نمودند بيش از هر كس رنج مي‏كشيد و به شدت ناراحت مي‏شد. قيام او، قيام عليه ظلم، بيداد و ستمگري، و نهضت او نهضت نجات بخش ستمديدگان و مظلومين بود.

يكي از داستان‌هايي كه گواه بر شدت علاقه حسين عليه‌السلام به دفاع از مظلومين و حمايت از بيچارگان بي‏پناه مي‌باشد، داستان اُرينب دختر اسحاق و همسر عبدالله بن سلام است. يزيد كه به اصطلاح، شاهزاده و وليعهد معاويه بود و تمام اسباب شهوتراني، از جمله پول، مقام، زور، كنيزكان ماهرو و زن‌هاي رقاصه و خوانندة خودفروش در اختيارش بودند

با اين وجود، باز چشم طمع به بانوي شوهرداري دوخت كه بايد او و پدرش معاويه پاسدار عصمت و عفت او باشند. يزيد همچون اراذل و شهوت پرستاني كه در وفور عيش و نوشِ حكومت، تربيت مي‏شوند ناآرام شد، اما از آنجا كه آن زن، نجيب، پاكدامن و عفيفه بود دسترسي به او از راه فريب و منحرف ساختن وي از طريق پارسايي محال مي‏نمود. معاوية ناپاك، كه خود را اميرالمؤمنين مي‏خواند، براي خواهش نفس و شهوت يزيد دست به نيرنگ بسيار عجيب و بي‏سابقه‏اي زد. او مرد بدبخت را از زن عفيفه و زيبايش جدا نمود و مقدمات كاميابي يزيد از آن زن را فراهم ساخت.

اما حسين عليه‌السلام با غيرت و جوانمردي در مقابل اين تصميم زشت و شيطاني معاويه ايستاد، و نقشة او را نقش بر آب كرد. حسين عليه‌السلام غيرت و حميّت هاشمي و علاقة خود به حفظ نواميس مسلمين را نشان داد و مانع از رسيدن يزيد به هوس ناپاك و شريرش گرديد. افتراقي را كه معاويه با نيرنگ ايجاد كرد، به اتصال مبدل نمود، و آن ستم بزرگ را از عبدالله بن سلام و همسرش دفع گردانيد. اين داستان در تاريخ مفاخر آل علي ‏عليه‌السلام‏ و مظالم بني اميه جاودان باقي مانده است.(6)

* به رنگ سادگي

بهترين نشانة زهد كامل و خوار شمردن دنيا، همان فداكاري و گذشت سيد الشهداء عليه‌السلام از جان خود، جوانان، برادران، اصحاب و ياران و تن دادن به آن همه مصيبت و بلا بود.

اگر دنيا و مال و نعمت‌هاي دنيوي در نظر كسي بي‏قدر و ارزش نباشد نمي‏تواند اين گونه در راه حق و ياري دين خدا و بزرگداشت هدف عالي خود پايداري و استقامت ورزد تا به حدي كه بدن قطعه قطعة عزيزانش را ببيند، صداي نالة كودكانش را از زحمت تشنگي بشنود، گرية زن و فرزند، دل پر مهر و عاطفه او را به درد آورد و برپيكرش آن همه زخم‌هاي كاري وارد آيد اما در ياري دين خدا ثابت و پا برجا بماند، در مقابل باطل، نرمش نشان ندهد و چون كوه در برابر تمام اين مصائب استوار بماند.

آري! به حسين ‏عليه‌السلام‏ پيشنهاد كردند كه با يزيد از در مسامحه و سازش در آيد و به نحوي كه در عرف اهل دنيا خلاف شأن و شرف او شمرده نشود با او كنار بيايد و در عوض، خود، خاندان، فاميل و خويشانش از دنيا متمتع و بهره‏مند شوند؛ اما حسين عليه‌السلام كسي نبود كه براي زندگي دنيا و خوشگذراني، مصالح اسلامي را ناديده انگاشته و با گرفتن حق السكوت، برقراري آن دستگاه فاسد و سراسر ظلم و كفر را امضا نمايد و در اداي تكليف و وظيفة مهمي كه از سوي خدا عهده‌دار شده مسامحه و كوتاهي نمايد.

حسين عليه‌السلام پسر كسي است كه فرمود: «اگر آفتاب را در دست راست، و ماه را در دست چپم بگذارند كه دست از دعوت بردارم، برنخواهم داشت».(7)

او پسر كسي است كه مي‏گفت: «دنياي شما نزد من از آب بيني يك بز زكامي خوارتر است».(8)

علائلي مي‏نويسد: «حسين عليه‌السلام در اين ناحيه، بزرگ و يگانه بود. زندگي دنيا را خوار مي‏شمرد و از مرگ بيم و هراسي نداشت. جز به برهان پروردگارش، كه همه چيز را فداي آن مي‏كرد، به هيچ چيز توجه نداشت. از اين جهت سزاوار است مانند شاعر هندي، معين الدين اجميري، او را دومين بنا كنندة كاخ اسلام بعد از جدش، و مجّدِد بناي توحيد و يكتا پرستي بناميم.»(9)

و نيز علائلي مي‏نويسد: «حسين عليه‌السلام به كل وجود و تمام هستي‌اش از دنيا رو گردانده بود.»(10) پس حسين عليه‌السلام مانند پدرش، رئيس و سيد زهاد بود. پدر مي‏گفت:

وَاللهِ لِابْنِ اَبيطالِب انَسٌ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْي اُمِّهِ(11)

به خدا سوگند! انس فرزند ابي‌طالب نسبت به مرگ از انس طفل به سينة مادرش بيشتر است.

وَ ما اَنَا اِلّا كَغارِبٍ وَرَدَ اَوْ كَطالِب وَجَدَ(12)

پسر مي‏گفت:

اِنِّي لا اَرَي الْمَوْتَ اِلاّ سَعادَةً، وَ لاَ الْحَياةَ مَعَ

الظّالِمينَ اِلاّ بَرَماً(13)

ابن شهر آشوب در جمله‏اي در مورد زهد آن حضرت گويد كه به او گفته شد: «بيم تو از پروردگارت به چه ميزان بزرگ است؟» فرمود:

لا يَأمَنُ الْقِيامَةَ اِلاّ مَنْ خافَ اللهُ فِي الدُّنْيا

درامان نيست‌كسي در روز قيامت، مگر آن‌كس‌كه دردنيا از خدا بترسد.(14)

 *از افتادگي تا عزت

هرچه معرفت، خداشناسي، توحيد، علم و حكمت انسان بيشتر شود، تواضع و فروتني او زيادتر مي‏گردد. تكبر بشر ناشي از جهل، ناداني، غفلت و خودپسندي است. در آيات كريمه و احاديث از تكبر به شدت مذمت، و از تواضع، مدح و ستايش شده است.

حسين عليه‌السلام در نزد مردم بسيار محترم بود. زماني كه او و برادرش، حسن مجتبي ‏عليهما السّلام پياده به حج مي‏شتافتند تمام رجال و شيوخ صحابه كه همراه آنها بودند به احترامشان از مراكب پايين آمده و پياده راه مي‌پيمودند. احترام حسين ‏عليه‌السلام‏ در ميان مردم نه براي آن بود كه او كاخ مجلل داشت يا مركَب‌هاي سواري او گران قيمت بودند يا غلامان و سربازاني پيشاپيش يا دنبال مركَب او مي‏رفتند يا آنكه مسجد پيغمبرصلي الله عليه و آله را براي او خلوت مي‏نمودند و راه‌ها را در موقع آمد و شد وي بر مردم مي‏بستند، نه! براي هيچ يك از اينها نبود. حسين عليه‌السلام با مردم زندگي مي‏كرد و جدايي از آنها را نمي‌پذيرفت. زندگي او مالامال از سادگي بود. همه ساله پياده به حج مي‏رفت و با مردم نشست و برخاست، و آمد و شد مي‌نمود؛ با فقرا معاشرت مي‏كرد، در نماز جماعت، حاضر مي‏شد، به عيادت بيماران مي‏شتافت، در تشييع جنازه‏ها شركت مي‏جست و در مسجد جدش پيغمبر با دوستان و اصحاب مي‏نشست. او دعوت فقرا را مي‏پذيرفت و آنها را ميهمان مي‏نمود، خودش براي محتاجان، بينوايان، بيوه زنان و يتيمان، نان و غذا مي‏برد.

وقتي سپاهيان ستم پيشه و سنگدل كوفه بدن مطهر ايشان را عريان بر خاك افكندند، بر شانة مباركش نشان از برداشتن بار ديدند، از علت آن جويا شدند، حضرت سجاد فرمود: «اثر انبان‌هايي است كه در مدينه به دوش مبارك بر مي‏گرفت و به خانه‏هاي فقرا، ايتام و بيوه‌زنان مي‏برد.»(15)

آيينه جمال

نگرشی بر مكارم اخلاق حضرت اباعبدالله الحسين عليه‌السلام .آية الله العظمى لطف الله صافى گلپايگانى

*پى ‏نوشت‏ ها

(1) - نظم درر السمطين، ص 209.

(2) - سمو المعني، ص 152.

(3) - سورة نساء، آية 86.

(4) - سمو المعني، ص 159؛ ابوالشهداء، ص 72.

(5) - نهج البلاغه، حكمت 48.

(6) - در بعضي از خصوصيات اين داستان مانند بعضي اعلام اختلافاتي بين مصادر آن ديده مي‏شود. آنچه كه ما اجمال آن را نقل كرديم موافق است با نقل شبراوي در «الاتحاف»، وابن قتيبه در «الامامة والسياسة».

(7) - تاريخ طبري، ج2، ص325 و 326.

(8) - نهج البلاغه، خطبة3.

(9) - سمو المعني، ص 119 نقل به معنا.

(10) - سمو المعني، ص 102 نقل به معنا.

(11) - شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج1، ص214.

(12) - نهج البلاغه، خطبة5؛ و من دربارة مرگ نيستم جز مانند تشنه‌كامي كه در پي آب است يا طلب‌كننده‌اي كه مي‌يابد.

(13) - بحار الانوار، ج44، ص381؛ به راستي كه مرگ را جز سعادت نمي‌بينم و زندگي با ستمكاران را جز زحمت و هلاكت.

(14) - مناقب، ج 4، ص 69.

(15) - مناقب، ج2، ص222.

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha