جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۶ شوال ۱۴۴۵ | Apr 26, 2024
امام خمینی (ره)

حوزه/ دختر امام می‌گوید: ما امروز در خانواده امام آزادی کاملی را احساس می‌کنیم. هرکس در مورد کارهای خود تصمیم گیرنده اصلی است و خودش هم مسئول و جوابگوی عملکردش است. امام مستقلاً در مورد کارهای خود تصمیم گیرنده بودند و ما هم در تمام مسائل مربوط به خود تصمیم گیرنده بودیم.

به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب ماه تابان به قلم حسن کشوردوست به رشته تحریر درآمده و در آن به زندگی امام خمینی (ره) پرداخته است که بخش‌های گوناگون آن تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.

ادامه بخش ششم: امام در ایران (۷۶ تا ۸۷ سالگی)

نظر امام نسبت به موارد ذیل:

آزادی

دختر امام می‌گوید: ما امروز در خانواده امام آزادی کاملی را احساس می‌کنیم. هرکس در مورد کارهای خود تصمیم گیرنده اصلی است و خودش هم مسئول و جوابگوی عملکردش است.

امام مستقلاً در مورد کارهای خود تصمیم گیرنده بودند و ما هم در تمام مسائل مربوط به خود تصمیم گیرنده بودیم. این نعمت آزادی را مدیون امام هستیم. هر مرد و زنی که وارد خانواده ما می‌شود، از آنجا که می بیند خودش مستقل است و آزادی مشروع و کامل دارد، قدر آن را می‌داند و سعی نمی‌کند به طرف مقابل خود سخت بگیرد. یادم هست که اگر من از بیرون به خانه می‌آمدم، از من نمی‌پرسیدند: کجا بودی؟ و اگر می‌خواستم از خدمت ایشان مرخص شوم، نمی‌گفتند: کجا می‌روی؟ (۲۴۲)

امام غالباً در مسائل خانوادگی فرزندانشان دخالت نمی‌کردند، حتی در نامگذاری نوه‌هایشان هم نظر نمی‌دادند، هر چند اگر از ایشان نظرشان را می‌پرسیدند، جواب می‌دادند.

تحصیل

امام در مورد تحصیل دخترانشان دخالتی نمی‌کردند؛ ولی توصیه به تحصیل علم می‌کردند و به همین دلیل نوه‌هایشان همه تحصیل کردند و برخی از آنها مراحل دانشگاهی را هم طی کردند.

امام مشوق ادامه تحصیل آنها بودند، ولی تأکید می‌کردند که: علم برایتان حجاب نشود.

در مورد انتخاب رشته تحصیل، ایشان رشته‌های خاصی را پیشنهاد نمی‌کردند و معتقد بودند که انسان در هر رشته‌ای که تحصیل می‌کند، فقط یک هدف باید داشته باشد و آن هم رسیدن به قرب الهی. (۲۴۳)

اشتغال و فعالیت‌های سیاسی

درباره اشتغال زنان، نظرشان این بود که اشکالی ندارد؛ البته در صورتی که به خانواده لطمه نخورد. یکی از دخترانشان در اوایل انقلاب می‌خواستند در کارهای اجتماعی شرکت کنند؛ ولی به دلیل داشتن فرزند کوچک، امام از ایشان خواستند که به تربیت فرزندان خود بپردازید.

امام هیچ گاه فرزندانشان را از فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی منع نمی‌کردند؛ ولی نمی‌خواستند که از این مسأله سو استفاده شود، پس آنها را از تصدی مناصب حساس، منع می‌کردند.

مثلاً نمی‌خواستند دخترانشان نماینده مجلس بشوند. می‌گفتند: دلم نمی‌خواهد این احساس و توهم پیدا بشود که به خاطر منسوب بودن به من، دخترم فلان پست را گرفته است.

یا می‌گفتند: ما انقلاب نکردیم که پست بین خودمان تقسیم کنیم و اصلاً برای اینکه این شائبه در ذهن مردم به وجود نیاید، دنبال این کار نروید. هزار جور کار دیگر هست که می‌توانید آنها را انجام بدهید. (۲۴۴)

امام از اینکه یکی از عروس‌هایشان در نهضت سوادآموزی کار می‌کردند، خوشحال بودند و هرگاه ایشان را می‌دیدند از او می‌خواستند که از برنامه‌های کلاسشان توضیح دهد؛ و همچنین می‌دانستند که یکی از دخترانشان در قم مؤسسه نسبتاً بزرگی را اداره می‌کند؛ ولی ایشان را منع نمی‌کردند و می‌گفتند: فعالیت کنید؛ ولی حدود شرعی - از جمله رضایت همسر - را رعایت کنید. (۲۴۵)

امام و نوه‌ها

امام با نوه‌هایشان خیلی صمیمی و خیلی مهربان بودند. شاید چون آنها بچه سال و بعضاً جوان بودند، امام با آنها خیلی رفیق تر بودند و کارهای خودشان را به آنها می‌گفتند. مثلاً به نوه‌ها می‌گفتند: این لیوان را آب کن، یا آن داروی مرا بده، یا آن استکان را بردار. با آنها صمیمی تر و خودمانی‌تر بودند؛ آنها هم شیفته امام بودند. (۲۴۶)

توجه به آزادی بچه‌ها

امام به کودکان علاقه زیادی داشتند. ایشان همیشه نصیحت می‌کردند که تا پیش از مکلف شدن، بچه‌ها را راحت بگذاریم تا آزادانه بازی کنند؛ موانع را از سر راه آنها بردارید و کمتر به آنها امر و نهی کنید.

یک روز یکی از اعضای دفتر امام، رادیوی امام را روی میز کنار دستشان قرار داد. امام فرمودند: نه، باید جایی باشد که دست علی نرسد؛ آن بالا بگذارید و اشاره کردند به طاقچه نقابی شکل بالای تختشان. (۲۴۷)

یکی از کارکنان بیت امام می‌گوید: من علی را پیش امام می‌بردم گاهی دو - سه ساعت پیش امام می‌ماند، گاهی وقت‌ها هم می‌گفت: من نمی مانم و امام می‌گفتند: اختیار با خودش است؛ هر وقت نمی‌خواهد بماند؛ ببرش.

هر وقت که می‌خواهد بماند، کاری به او نداشته باش. هر موقع خودش خواست، بماند، هیچ وقت کاری به او تحمیل نمی‌شود. یک روز علی دلش نمی‌خواست پیش امام بماند؛ امام به او گفتند: علی جان! بیا حالا یک بوس به من بده، بعد برو.

علی گفت: امروز بوسم تلخ است امام هم خنده شأن گرفت و گفتند: خوب ببرش. (۲۴۸)

بازی با نوه‌ها

علی، فرزند حاج آقا، نوه خردسال امام بود. او علاقه بسیاری زیادی به آقا داشت. امام هم او را دوست داشتند. علی هر روز به اتاق ایشان می‌رفت؛ دوست داشت به عینک و ساعت آقا بازی کند. یک روز که ساعت و عینک آقا را برداشته بود، امام به علی گفتند: علی جان! عینک چشمهایت را اذیت می‌کند. زنجیر ساعت هم خدای ناکرده ممکن است به صورتت بخورد، صورتت مثل گل است ممکن است اتفاقی برائت بیفتد.

علی عینک و ساعت را به امام داد و گفت: خوب، بیایید یک بازی دیگر بکنیم. من می‌شوم آقا، شما بشوید علی کوچولو فرمودند: باشد. علی گفت: خوب، بچه که جای آقا نمی‌نشیند امام کمی خودشان را کنار کشیدند، علی کنار امام نشست و گفت: بچه که نباید دست به عینک و ساعت بزند آقا خندیدند و عینک و ساعت را به علی دادند و گفتند: بگیر، تو بردی.

مادر علی می‌گوید: علی خیلی دوست داشت وقتی مردم حسینیه می‌آمدند، او هم به حسینیه برود. بار اول که رفته بود گمان کرده بود، مردم به خاطر او آمده اند وقتی به خانه برگشت به من گفت: من که حسینیه رفتم، مردم شعار می‌دادند. تازه آقا هم با من آمده بود.

آقا وقتی که علاقه علی را می‌دید، می‌گفت به حسینیه می برمت؛ و علی آنقدر خوشحال می‌شد که گاهی نیمه‌های شب بیدار می‌شد و می‌پرسید: آقا پا نشدند؟ پس چرا صبح نمی‌شود؟

یک روز که همه دور هم در اتاق جمع بودیم، علی گفت: من امام می‌شوم، مادر هم سخنرانی کند؛ آقا هم مردم بشوند. علی از من خواست که سخنرانی کنم. من کمی صحبت کردم و بعد به آقا اشاره کردند که شعار بده. آقا هم همانطور که نشسته بودند شعار دادند. علی گفت: نه، نه، باید بلند بشوید، مردم که نشسته شعار نمی‌دهند. بعد آقا بلند شدند و شعار دادند. (۲۴۹)

احمد آقا می‌گوید: بارها شده بود که من وارد اتاق می‌شدم و امام مرا نمی‌دیدند. می‌دیدم که ایشان به زانو روی زمین نشسته اند و پسرم علی روی دوششان سوار است. (۲۵۰)

این خاطره یادآور سیره رسول گرامی اسلام (ص) است که نوه‌های خو حسن و حسین را بر دوش خود سوار می‌کردند.

فطرت پاک بچه‌ها

امام از آنجا که بچه‌ها را خیلی پاک می‌دیدند و نزدیکتر به فطرت خودشان می‌دانستند، به آنها علاقه عجیبی داشتند، حتی می‌گفتند: وقتی پدرها بچه‌هایشان را با خود به حسینیه می‌آورند، در میان آنهمه جمعیت، نگاهم روی بچه‌ها متمرکز می‌شود. گاهی اوقات نیز که می‌دیدند بچه‌ها در فشار جمعیت و گرما ناراحت می‌شوند، می‌فرمودند: من خیلی ناراحت می‌شوم که اینها را در این شرایط اینجا می‌آوردند، اینها صدمه می‌خورند و اذیت می‌شدند.

یک روز یکی از نوه‌های امام به دیدار ایشان رفتند. امام گفتند: حسین را نیاوردی؟ ایشان گفتند: شیطانی می‌کند! امام فرمودند: حسین بدی می‌کند؟ خوب بچه باید بدی کند. تازه اینها بدی نیست. بچه باید این کارها را بکند. اینها بدی نیست. شما اشتباه می‌کنید. مگر بچه بدی می‌کند؟ نوه امام گفت: آخر فکر می‌کنم شما را اذیت می‌کند.امام فرمودند: من از اینکه شما بیایید و بچه‌هایتان را نیاورید، اذیت می‌شوم. (۲۵۱)

توجه به همه بچه‌ها

یکی از کارکنان دفتر امام می‌گوید: امام بچه‌ها را دوست داشتند و نسبت به همه آنها مهربان بودند.

یک روز علی با دختر یکی از محافظان بیت امام بازی می‌کرد. علی به زور گفت: باید او را ببریمش پهلوی امام و او را پیش امام برد. وقت ناهار بود، امام به علی گفتند: دوستت را بنشان، می‌خواهیم ناهار بخوریم. او هم بچه را نشاند تا ناهار بخورند. من دو - سه بار برای بردن بچه به اطاق امام رفتم تا بچه مزاحم نشود. ایشان گفتند: نه بگذار ناهارش را بخورد. بعد که ناهارش را خورد، رفتم و بچه را آوردم. امام پانصد تومان هم به بچه هدیه داده بود.

ایشان با همه بچه‌ها الفت داشتند و مهربان بودند، فقط با علی اینطور نبودند؛ بلکه همه بچه‌ها را دوست داشتند. (۲۵۲)

ساعت ۱۰ روز یکشنبه ۱/۷/۵۸ همزمان با بازگشایی مدارس بود که امام به همراه فرزند گرامی شأن، حاج احمد آقا به دبستان فیض که در یکی از محلات جنوب شهر قم واقع شده است، رفتند و به بازدید از کلاس‌های مدرسه پرداختند. (۲۵۳)

توجه به فرزندان شاهد

درباره بچه‌های شهیدان می‌توان گفت که اگر آنها را بیشتر از بچه‌های خودشان دوست نداشتند، هم ردیف آنها دوست داشتند. امام بسیار به آینده و به ثمر نشستن این بچه‌ها فکر می‌کردند. شب‌ها برای آنها دعا می‌کردند و بارها به مسئولان درباره تحصیل و دیگر نیازهای این بچه‌ها سفارش می‌کردند. (۲۵۴)

امام به فرزندان شهدا بسیار علاقه مند بودند و آنان را دوست داشتند. اگر آنها را در تلویزیون می‌دیدند، می‌گفتند: خوشا به حال پدرانشان که ره صد ساله را، یک شبه طی کردند. معلوم نیست ما چطور خواهیم مرد.

ایشان شهادت را فوزی عظیم می‌دانستند. اگر بچه شهیدی به دیدنشان می‌آمد، بعدها برای اعضای خانواده از آن بچه تعریف می‌کردند. از دیدن بچه‌های شاهد واقعاً لذت می‌بردند و احساس خوبی پیدا می‌کردند. (۲۵۵)

امام نامه‌های محبت آمیزی که فرزندان شهدا و جانبازان می‌نوشتند، به آنها پاسخ می‌دادند و آنان را مورد لطف و محبت خود قرار می‌دادند.

روزی یک خانم ایتالیایی که شغل او معلمی و دینش مسیحیت بود، نامه‌ای آکنده از ابراز محبت و علاقه نسبت به امام و راه او، همراه با یک گردنبند طلا برای ایشان فرستاده بود. نامه همراه گردنبند به امام داده شد.

دو - سه روز بعد به طور اتفاقی دختر بچه دو یا سه ساله‌ای را آوردند که پدرش در جبهه مفقود شده بود. امام وقتی متوجه شدند، فرمودند: الان داخل بیاوریدش. سپس کودک را روی زانوان خود نشاندند و صورت خود را به صورت بچه چسبانیده و دست بر سر او کشیدند. حالتی که نسبت به فرزندان خودشان هم از ایشان دیده نشده بود و بعد مقداری با بچه صحبت کردند. آنگاه امام گردنبند زن ایتالیایی را به گردن بچه انداختند و دختر در حالی که در پوست خود نمی گنجید، از خدمت امام بیرون رفت. (۲۵۶)

تربیت مذهبی

یکی از دختران امام می‌گوید: امام همواره سعی داشتند کلام حق را با حلاوت و شیرینی و آرامش و ملاطفت قرین سازند. هرگز در این خصوص به عتاب متوسل نمی‌شدند. همسرم به جهت عادت خانوادگی، دخترم را از خواب صبحگاهی بیدار می‌کرد و به نماز وا می‌داشت. امام وقتی از این ماجرا خبردار شدند، برایش پیغام فرستادند که: چهره شیرین اسلام را به مزاج بچه تلخ نکن.

این کلام آنچنان مؤثر افتاد و اثر عمیقی بر روح و جان دخترم به جای گذاشت که بعد از آن، خودش سفارش کرد که برای اقامه نماز صبح، به موقع بیدارش کنم. (۲۵۷)

یکی از نوه‌های امام می‌گوید: وقتی بچه بودم، یک بار که امام مشغول نماز خواندن بودند، من هم رفتم و پشت سرشان ایستادم و همان کارهایی را که ایشان می‌کردند، تکرار کردم. امام چند جلد کتاب کودکان به من دادند.

هدیه امام به نوه‌ها (۲۵۸)

یکی از نوه‌های امام می‌گوید: روز مادر بود و پدر بزرگ به ما پولی دادند که با آن برای مادرانمان چیزی بخریم و به آنها تقدیم کنیم.

این خاطره شیرین برای کودکان خردسال به زیباترین صورت، ارزش و مقام مادر را زنده نگه می‌دارد و همچنین امام در اعیاد، به نوه‌های خود هدیه‌ای مناسب با شخص مورد نظر، مثل کتاب، عطر و جانماز می‌دادند.

یکی از نوه‌های امام می‌گوید: امام به دیگر نوه‌ها عطر هدیه دادند و به من چیز دیگر و فرمودند: چون تو ازدواج نکرده ای، بنابراین احتیاجی به عطر نداری. امام با این عمل خویش، یک حکم شرعی را به نوه خویش تعلیم می‌دهند و برای اینکه احساس تبعیض نشود، به گونه‌ای لطیف و زیبا علت تفاوت را بیان می‌کنند. (۲۵۹)

توصیه احترام به پدر و مادر

دختران امام هنگامی که مادر می‌شدند، ارزش ویژه در نزد امام می‌یافتند، آنها فقط دختر امام نبودند؛ بلکه مادر فرزندانی بودند که از احترام خاصی برخوردار بودند. امام به آنها کار نمی‌گفتند و از آنها چیزی طلب نمی‌کردند.

یکی از دختران امام نقل می‌کند: امام هیچ وقت کاری از من نمی‌خواستند، من ناراحت می‌شدم، می‌گفتم: آقا، از من هر کاری بخواهید. می‌گفتند که: سن من بالاست، بزرگم و مادر چندین فرزند؛ به همین دلیل به من احترام می‌گذاشتند (۲۶۰)

امام به بچه‌ها تأکید می‌کردند که به پدر و مادر، بخصوص به مادر احترام بگذارند. عروس امام می‌گوید: اگر من به یکی از بچه‌هایم می‌گفتم که کاری را برایم انجام دهد و او انجام نمی‌داد، آقا خیلی ناراحت می‌شدند، اگر کسی در اتاق بود، آرام و اگر کسی نبود، بلند به بچه می‌گفتند: چرا به حرف مادرت گوش نمی‌کنی؟ تو باید به مادرت احترام بگذاری. (۲۶۱)

و همچنین به دختران می‌گفتند: با بچه‌ها رو راست باشید، تا آنها هم رو راست باشند. الگوی بچه‌ها پدر و مادر هستند، اگر با بچه درست رفتار کردید، بچه‌ها درست بار می آیند. هر حرفی که به بچه‌ها زدید، به آن عمل کنید. (۲۶۲)

توصیه به نظارت بر کار بچه‌ها

امام بعد از سن تکلیف بچه‌ها، بیشتر دقتشان در تعلیم و تربیت آنها بود. همیشه از دخترانشان می‌پرسیدند: آیا شما می‌دانید بچه تان کی از خانه بیرون می‌رود و کی می‌آید؟ با چه کسی رفت و آمد می‌کند و یا چه صحبت‌هایی می‌کند؟ (۲۶۳)

حساسیت نسبت به محرم و نامحرم

از مسائلی که امام بیشتر به آن توجه داشتند، محدود بودن ارتباط بین زن و مرد بود. یکی از نوه‌های امام نقل می‌کند: یادم است که ده سال بیشتر نداشتم و با برادرهایم و پسر خاله ام، قائم موشک بازی می‌کردم. حجاب هم داشتم؛ اما امام یک روز مرا صدا کردند و گفتند: شما هیچ تفاوتی با خواهرتان ندارید، مگر او با پسرها بازی می‌کند که شما با پسرها بازی می‌کنید؟ از آن روز به بعد با پسرها بازی نکردم. (۲۶۴)

پدر و مادرها و بزرگترها اگر از همان ابتدا تکلیف، مسائل شرعی را برای نوجوانان و جوانان خود مطرح کنند و حلال و حرام را به آنان آموزش دهند، مسلماً در بزرگسالی خطا و انحراف پیش نخواهد آمد و یا حداقل کمتر خواهد شد.

حجاب و پوشش

یکی از نوه‌های امام درباره نظر ایشان نسبت به نوع لباس پوشیدن و رفتار نوه‌های خود بخصوص دختران می‌گوید: من هرگز به یاد ندارم که امام در مورد لباس پوشیدن من در منزل اشکالی گرفته باشند؛ ولی همیشه می‌گفتند: درست است که می‌گویند وجه و کفین پیدا باشد؛ اما جوانها بهتر است که کمی بیشتر خود را بپوشانند؛ و خیلی تأکید می‌کردند که در خارج از منزل، هیچ گونه عطری مصرف نشود. ۴۳

تفریح جوانان

امام با تفریح و جوانان کاملاً موافق بودند و ورزش را بهترین و سالم‌ترین تفریحات می‌دانستند. ایشان به نوه‌های خود می‌گفتند: در ساعت تفریح، درس نخوانید و در ساعت درس خواندن، تفریح نکنید؛ هر کدام در جای خود. همچنین می‌گفتند که از زمان کودکی به یاد ندارند که هیچ وقت ساعت این دو را با هم عوض کرده باشند و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند.

توصیه به نوشتن شعر و مقاله (۲۶۵)

امام به یکی از نوه‌های خود که تحصیلات خود را به پایان رسانده بود؛ گفتند: حالا که درست تمام شده، وقت آن است که به مردم خدمت کنی، وقت آن است که قلم برداری و بنویسی، شعر بنویسی، قصه و مقاله بنویسی؛ و بعد فرموده بودند: مرا می‌بینی، من چهل سال پیش درباره ولایت فقیه کتاب نوشتم. همانکه الان در بحث‌ها بر سر آن دعواست .(۲۶۶)

فصل سوم: موقعیت سیاسی جامعه و فعالیت‌های امام

ادارات، کارخانه و مغازه‌ها که با اعتصاب مردم در ماه‌های آخر انقلاب، تعطیل شده بود، به فرمان امام باز شد و مردم سر کارهای خود رفتند.

حضرت امام بلافاصله دستور تشکیل نهاد انقلابی جهاد سازندگی را برای سازندگی و آباد کردن کشور صادر کردند؛ و جوانان متعهد و متخصص راهی روستاها شدند و با تشکیل کمیته انقلاب اسلامی امنیت را در کشور برقرار کردند.

دولتمردان آمریکا و اسرائیل اعتراف کردند که انقلاب ایران، زلزله‌ای و ویرانگر برای جهان غرب بود. آمریکا یکی از مطلوب‌ترین پایگاه‌های خود را در کنار قدرت دیگر آن روز شوروی از دست داده بود. شوروی از اینکه دولتی با انگیزه‌های دینی توانست به پیروزی برسد و در برابر قدرتها قد علم کند، خشمگین بود.

پیام انقلاب به لبنان و فلسطین رسید. جنبش‌های اسلامی در مصر، تونس، الجزایر، سودان، عربستان و ترکیه احیا شد. اینک شعار نه شرقی، نه غربی تحقیق یافته بود.

کمتر از دو ماه از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود. در تاریخ دوازدهم فروردین ۱۳۵۸ مردم مسلمان در یکی از آزادترین انتخابات تاریخ و با بیش از ۲/۹۸ درصد به استقرار نظام جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند.

امام خمینی (س) در بزرگداشت این روز فرمودند: صبحگاه ۱۲ فروردین که روز نخستین حکومت الله است. از بزرگترین اعیاد مذهبی و ملی ماست. ملت باید این روز را عید بگیرند و زنده نگه دارند. روزی که کنگره‌های قصر دو هزار و پانصد سال حکومت طاغوتی و فرو ریخت و سلطه شیطانی رأی همیشه رخت بربست و حکومت مستضعفین که حکومت خداست - به جای آن نشست. (۲۶۷)

حوادث و وقایع سال‌های اول انقلاب

چند صباحی نگذشت که امواج فتنه‌ها و فشارهای خارجی بالا گرفت. آمریکا در صدد بود تا با استفاده از ستون پنجم و فعالیت سفارت آمریکا در ایران، جمهوری اسلامی را درگیر مشکلات داخلی کند و با دامن زدن به اختلافات، فرصت را برای سرنگونی آن فراهم سازد. رژیم بعثی عراق که بیش از سایر رژیم‌های عربی از پیروزی انقلاب اسلامی و امکان قیام مردمش احساس و وحشت می‌کرد، در استان‌های جنوبی کشور و کردستان به تجهیز عناصر ضد انقلاب پرداخت.

سفارت آمریکا و شوروی به وسیله ساواکی‌ها و سپس مانده‌های رژیم شاه و با تحریک گروهک‌های کمونیستی و مجاهدین خلق (منافقین) در حرکت‌های ایذایی علیه انقلاب مشارکت فعال داشتند.

گروهک تروریستی فرقان، اندیشمند برجسته و عضو شورای انقلاب، علامه استاد مطهری و آیت الله قاضی طباطبایی، دکتر مفتح، حاج مهدی عراقی و پسرش و تیمسار قرنی، رئیس ستاد ارتش را در کمتر از هفت ماه، یکی پس از دیگری ترور کردند. (۲۶۸)

در سال ۱۳۵۸، اولین سال پیروزی انقلاب، در آستانه سالگرد تبعید حضرت امام به ترکیه ۱۳ آبان خبر ملاقات اعلام نشده آقای بازرگان، رئیس دولت موقت، برژینسکی، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در الجزایره، به ایران رسید. روز ۱۳ آبان گروهی از نیروهای مسلمان دانشگاهی با نام دانشجویان پیرو خط امام، سفارت آمریکا در تهران را اشغال، و تفنگداران امریکایی و جاسوسان را بازداشت کردند. (۲۶۹)

یک روز پس از این واقعه، دولت موقت آقای بازرگان استعفا داد و امام استعفای آقای بازرگان را پذیرفتند و از حرکت انقلابی دانشجویان حمایت کردند و آن را انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول نامیدند. پس از این ماجرا، ایران اسلامی رسماً از سوی آمریکا و اقمار این کشور تحریم و محاصره شد. مردم ایران با الهام از پیام‌های امام خمینی (س) در دوران سخت محاصره را آغاز کردند؛ اما حاضر به تسلیم نشدند. در سال دوم انقلاب، آمریکا با دخالت در ایران از طریق طبس، با شکست مواجه شد و هواپیماهای نظامی آنان در بیابانها سقوط کردند.

سرانجام پس از ۴۴۴ روز اسارت جاسوسان آمریکا در ایران، با وساطت الجزایر و بنا به رأی نمایندگان مجلس شورای اسلامی و بر طبق توافقنامه الجزایره بین ایران و آمریکا، جاسوسان آزاد شدند و آمریکا متعهد به عدم دخالت در امور داخلی ایران و… شد. (۲۷۰)

انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری ایران در بهمن سال ۱۳۵۸ در حالی که امام خمینی (ره) در بیمارستان قلب تهران بستری بودند برگزار، و آقای ابوالحسن بنی صدر به ریاست جمهوری برگزیده شد. بنی صدر در سیاست داخلی خود اقدام به حذف نیروهای مذهبی و انقلابی و جایگزین کردن عناصر وابسته به گروهک‌های ضد انقلابی کرد و در دوران ریاست جمهوری او، خاک ایران بر اثر تجاوز نظامی گسترده عراق اشغال شد و بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا، در کار دفاع و دفع تجاوز دشمن کارشکنی کرده، و از تجهیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جلوگیری می‌کرد. سرانجام حضرت امام طی حکمی کوتاه، ایشان را از فرماندهی کل قوا عزل و متعاقب آن مجلس شورای اسلامی رأی به بی کفایتی وی داد.

در سی خرداد سال ۱۳۶۰ طرفداران بنی صدر دست به اغتشاش خونین زدند. ساعاتی بعد مردم تهران، آشوبگران را سرکوب و جمعی را دستگیری کردند. (۲۷۱)

در هفتم تیر فاجعه‌ای به وقوع پیوست و ۷۲ تن از یاران امام که در میان آنان رئیس دیوان عالی کشور دکتر بهشتی و چند تن از وزرا و سایر مسئولان حضور داشتند، بر اثر انفجار بمبی قوی به دست منافقین شهید شدند.

در هشتم شهریور همین سال محمد علی رجایی، چهره محبوب مردم ایران که بعد از عزل بنی صدر از سوی مردم به ریاست جمهوری انتخاب شده بود، به همراه حجت الاسلام دکتر محمدجواد باهنر نخست وزیر در محل دفتر نخست وزیری با انفجار بمبی دیگر به شهادت رسیدند. (۲۷۲)

در همین سال؛ چهره‌های برجسته دیگری نیز به وسیله اقدامات تروریستی منافقین از مردم گرفته شدند که می‌توان ترور آیت الله صدوقی، امام جمعه یزد، آیت الله اشرفی اصفهانی، امام جمعه کرمانشاه، آیت الله دست غیب امام جمعه شیراز، آیت الله مدنی، امام جمعه تبریز، آیت الله قدوسی به همراه سرتیپ دستجردی و حجت الاسلام هاشمی نژاد و دهها شخصیت روحانی دیگر نام برد که هر یک در منطقه‌ای وسیع از ایران بر دل‌های مردم حکومت داشتند و نقش آفرینان نهضت امام خمینی (س) بودند.

جنگ تحمیلی و دفاع هشت ساله امام و ملت ایران

شکست آمریکا در طرح‌ها و برنامه‌های فوق، هیأت حاکمه این کشور را در سال ۱۳۵۹ به سمت تجربه راه حل نظامی سوق می‌داد. انتخاب عراق به عنوان آغازگر جنگ، انتخابی بسیار حساب شده بود. عراق، کشور هم مرز ایران و دومین کشور از لحاظ نیرو و تجهیزات نظامی در منطقه بود. آمریکا و صدام پیش بینی کرده بودند که در روزهای اولیه هجوم عراق، ایران را تجزیه و یا جمهوری اسلامی ایران را ساقط کنند.

حمله عراق در روز ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ با تجاوز گسترده نظامی در طول ۱۲۸۰ کیلومتر مرز مشترک جنوب و غرب کشور، و همزمان بمباران فرودگاه تهران و مناطق دیگر به وسیله هواپیماهای نظامی عراق آغاز شد؛ و در مدت کوتاهی مناطق وسیعی از پنج استان به اشغال نیروهای عراقی در آمد. (۲۷۳)

ارتش ایران پس از پیروزی انقلاب، دوران اولیه باز سازی خود را می‌گذارند و سپاه پاسداران نیز به تازگی تأسیس شده بود و عوامل ستون پنجم و ضد انقلاب در اختیار صدام بود.

حضرت امام در نخستین و اکنش های خود فرمان مقاومت صادر کردند و در اولین تحلیل‌هایشان طی سخنانی، آمریکا را عامل اصلی جنگ و حامی و تحریک کننده صدام معرفی کردند. پخش خبر آغاز جنگ عراق علیه ایران، با همه اهمیتش با سکوت تمامی مجامع بین المللی و قدرت‌های مطرح جهان همراه بود.

در اولین روزهای جنگ، ده‌ها هزار تن از نیروهای مردم و داوطلب با پیام‌های امام خمینی (س) برای کمک به نیروهای نظامی عازم جبهه‌های شدند و در نخستین مرحله، پیشروی دشمن با جانبازی رزمندگان اسلام متوقف گردید. واقعیت‌های محاسبه نشده و تلخ برای آمریکا و عراق آشکار شد.

دور تازه ای از فشارهای سیاسی بر ایران با سردمداران کاخ سفید و از طریق مجامع بین المللی و کشورهای عربی آغاز شد و آنها به جای محکوم کردن تجاوز آشکار عراق، جمهوری اسلامی را تحت فشار گذاشتند تا آتش بس را بپذیرد. آغاز کننده جنگ، عراق بود و صدها روستا و مناطق گسترده نفت خیز غرب و جنوب کشور را اشغال کرده بود؛ ولی در هیچ یک از پیشنهادات عراق، تضمینی برای عقب نشینی به مرزها وجود نداشت و صدام مدعی بود مناطق اشغال شده بایستی به خاک عراق ملحق شوند. بنابراین تا عقب نشینی متجاوز به مرزهای شناخته شده و جبران خسارات وارده، پذیرش آتش بس منطقی و به نظر نمی‌رسید؛ ولی هیاهوی تبلیغاتی غرب چنان گسترده بود که صدای حقانیت و مظلومیت ملت ایران به گوش کسی نمی‌رسید.

در این جنگ نابرابر و ناجوانمردانه، آمریکا و متحدان اروپایی اش انواع سلاحهای پیشرفته ای را که حتی در شرایط صلح نیز تهیه آنها دشوار بود، به سرعت در اختیار صدام قرار دادند در همین حال، عربستان سعودی، کویت و امارات و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارسی تحت فشار آمریکا وادار شدند بودجه نظامی جنگ صدام را تأمین کنند. (۲۷۴)

در مصر علاوه بر اعزام خلبان و هواپیما، چندین هزار سرباز این کشور را به کمک صدام فرستاد، اردن نیز وضعیت مشابه داشت.

بمباران‌های وسیع شهرها و روستاها و مراکز اقتصادی و شلیک موشک‌های مخرب به مناطق مسکونی شهرها، حلقه ای دیگر از جنایات صدام بود (۲۷۵)

امام خمینی (ره) در شرایط دفاع مقدس ملت را هدایت می‌کردند که جمهوری اسلامی به طور رسمی از سوی آمریکا و اروپا تحریم تسلیحاتی شده بود و برای یافتن یک قطعه از هواپیماهایی که از اروپا و آمریکا در زمان رژیم گذاشته خریداری شده بود؛ ماه‌های وقت صرف باید می‌شد. اکثر قدرت‌های صنعت و نظامی جهان، هم در بلوک شرق و هم غرب از صدام پشتیبانی عملی می‌کردند. ایران یکه و تنها دفاع می‌کرد و فقط ایمان به خدا و باور به امدادهای غیبی و هدایت مردی الهی، پشتوانه ملت بود و شگفت آنکه، این جبه مظلوم و تنها، سرانجام پیروز شد و دشمن را قدم به قدم تا عمق خاکش عقب راند.

هشت سال از زندگی حضرت امام، در هدایت دفاع مقدس سپری شده است. در سومین سال جنگ پس از عملیات بیت المقدس که در سوم خرداد ۱۳۶۱ منجر به آزاد سازی بندر مهم و استراتژیک خرمشهر از دست قوای متجاوز عراقی گردید، امام معتقد به خاتمه دادن جنگ و دفاع در آن برهه بودند؛ اما مسئولان بلند پایه و متعهد جمهوری اسلامی بنابر دلایل سیاسی و نظامی، خاتمه دادن جنگ را در آن شرایط به صلاح کشور نمی‌داشتند. بنابراین، جنگ تا عقب نشینی عراق به خطوط مرزی ادامه یافت. (۲۷۶)

قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت برای خاتمه جنگ صادر شد. حضرت امام هیأتی از کارشناسان نظامی: سیاسی و اقتصادی متعهد را مسئول بررسی وضعیت تازه پس از صدور قطعنامه کردند. این هیأت به اتفاق آرا، نظر خویش را مبنی بر آماده بودن شرایط برای اثبات حقانیت جمهوری اسلامی در دفاع هشت ساله و ترک مخاصمه بر اساس قطعنامه ۵۹۸ اعلام کردند .(۲۷۷)

بنابراین، امام خمینی (س) در تاریخ ۲۹ تیرماه ۱۳۶۷ در پیامی، قطعنامه را پذیرفتند و پذیرش آن را در آن مقطع، به مصلحت انقلاب و نظام می‌دانستند.

امام در چهارمین سال انقلاب در مورد اسلامی شدن قوانین و عملکردها و رعایت حقوق مردم، فرمان هشت ماده‌ای مهمی را خطاب به قوه قضائیه و تمام ارگان‌های اجرایی صادر کردند. ایشان در پایان این فرمان متذکر شدند: باید همه بدانیم که پس از استقرار حاکمیت اسلام و ثبات و قدرت نظام جمهوری اسلامی… قابل قبول و تحمیل نیست که به اسم انقلاب و انقلابی بودن خدای نخواسته به کسی ظلم شود و کارهایی خلاف مقررات الهی و اخلاقی کریمه اسلامی، از اشخاص بی توجه به معنویات صادر شود. (۲۷۸)

در همین سال به دنبال روند نامطلوبی که در طرح سوالات غیر مرتبط با اسلام از سوی هیأت‌های گزینش پیش آمده بود، امام طی فرمانی به ستاد پیشگیری تخلفات اداری، تمام هیأتهای گزینش را منحل اعلام کردند و خواستار تعیین هیأت هایی متشکل از افراد صالح و متعهد و عاقل و صاحب اخلاق کریمه و فاضل و متوجه به مسائل روز شدند؛ و دستوری مبنی بر دوری از تجسس از احوال شخصی در غیر مفسدان و غیر گروه‌های خرابکار را صادر کردند.

امام در این فرمان دستور دادند کتابچه‌های مختصری شامل بعضی از مسائل شرعی مورد نیاز عموم و مسائل اعتقادی لازم تهیه شود .(۲۷۹)

همچنین در این سال، امام خمینی (ره) وصیتنامه سیاسی - الهی خود را نوشتند. ایشان در ابتدای وصیتنامه خود تذکراتی درباره حدیث شریف ثقلین و حوادث اسفباری که بر کتاب خدا و عترت پیامبر، پس از شهادت حضرت علی (ع) آغاز شد، بیان کرده اند و عقاید حقه خویش، و اهم آرا و تذکرات خود را درباره مسائل سیاسی و اجتماعی جوامع اسلامی در قالب تحلیل‌های مستند و تذکرات خیرخواهانه نوشته اند و همچنین راه‌های حفظ و بقای اسلام و حکومت اسلامی را متذکر شده اند.

حوادث مهم و ناگوار سال‌های آخر عمر امام

منسوبان حضرت امام در خاطرات خویش از حالات و روحیات سال‌های آخر عمر ایشان نکاتی نقل کرده اند که گویی ایشان لحظه دیدار یار و آقای محبوب را نزدیک می‌دیدند.

صرف نظر از حالات عرفانی امام در این سال‌ها، ویژگی‌هایی نیز در پیام‌ها و سخنرانی‌های و نوع مواضع و برخوردهای سیاسی ایشان وجود دارد که آنها را با موارد پیشین متفاوت می‌سازد. چند حادثه در این سال‌ها اتفاق افتاد که اثر آن بر روح امام سنگینی می‌کرد.

بی توجهی دولت‌های اسلامی در اقبال تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان و فجایع صهیونیست‌ها در این کشور و سرکوبی بی رحمانه مسلمانان به پا خواسته فلسطین در سرزمین‌های اشغالی به منظور انصراف آنها از هدف آزاد سازی قدس، از رنج‌هایی بود که بر قلب پیر جماران سنگینی می‌کرد.

شهادت مظلومانه حجاج بیت الله الحرام در کنار خدا و در مراسم حج سال ۱۳۶۶، یکی دیگر از این حوادث بود. در روز جمعه، ششم ذیحجه هنگامی که بیش از ۱۵۰ هزار زائر در خیابان‌های مکه برای شرکت در مراسم برائت را مشرکین حرکت می‌کردند مورد هجوم مأموران مخفی و علنی دولت سعودی با سلاح‌های گرم و سرد قرار گرفتند. در این واقعه غم انگیز حدود ۴۰۰ نفر از حجاج ایران، لبنان، فلسطین، پاکستان، عراق و دیگر کشورها به شهادت رسیدند و حدود ۵۰۰ نفر مجروح و عده‌ای بیگانه دستگیر شدند.

اکثریت شهیدان و مجروحان را زنان و سالخوردگان تشکیل می‌دادند که قادر به فرار سریع از مهلکه نبودند. آنها در نهایت مظلومیت و بی دفاعی به اتهام اینکه تکبیرگویان برائت از مشرکین را اعلام می‌کردند، به خاک و خون کشیده شدند و حضرت امام از این حادثه، بسیار اندوهگین و متأثر شدند .(۲۸۰)

در سال ۱۳۶۷ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت مبنی بر پایان جنگ، از سوی امام خمینی (ره) پذیرفته شد. ایشان ضمن تعبیر نوشیدن جام زهر در پذیرش قطعنامه، در بخشی از پیام خود فرمودند: … قبول قطعنامه که حقیقتاً مسأله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و بخصوص من بود، … اگر این انگیزه که همه عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمانان قربانی شود، نبود هرگز راضی به این عمل نمی‌بودم و شهادت برایم گواتر بود؛ اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم و به طور حتم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده، و خواهند بود. (۲۸۱)

در همین سال امام خمینی (ره) در پاسخ به نامه یکی از اعضای دفتر خود که خواستار تبیین نظر ایشان درباره اختلاف نظرهای موجود میان جناح‌های فکری وفادار به انقلاب شده بود، مطالب مهمی مرقوم فرمودند که در واقع منشور برادری جناح‌های فکری وفادار به انقلاب می‌باشد.

ایشان ضمن توصیه همه جناح‌ها به برخورد برادرانه و دوستان و تألیف قلوب و تلاش جهت زدودن کدورت‌ها و نزدیک ساخت مواضع، می‌فرمایند: البته یک چیز مهم دیگر هم ممکن است موجب اختلاف گردد، که همه باید از شر آن به خدا پناه ببریم، و آن حب نفس است، که این دیگر این جریان نمی شناسد… (۲۸۲)

در همین سال امام خمینی (س) پیامی به گورباچف دادند و در آن با اشاره به ناکامی کمونیست‌ها در سیاست‌های مذهب ستیز، خواستار آن شدند که گورباچف به جای امید بستن به ماده پرستی غرب، به خداوند و مذهب روی آورد. ایشان در قسمتی از پیام خود به رهبری شوروی تصریح کردند: مشکل اصلی کشور شما، مسأله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست، مشکل شما، عدم اعتقاد واقعی به خداست؛ همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده، و یا خواهد کشید؛ و همچنین گفتند: از این پس کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد. (۲۸۳)

در همین سال (۱۳۶۷) امام طی نامه‌ای به حجت الاسلام سید حمید روحانی بر تدوین تاریخ انقلاب تأکید کردند.

در بهمن ماه همین سال، سلمان رشدی کتابی علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر کرد. امام با مطالعه این کتاب و به جهت توهین‌های نویسنده به مقدسات اسلامی، او را مرتد و حکم ارتداد را نسبت به او اعلام کردند. (۲۸۴)

اسفندماه همین سال، ماه‌های آخر عمر پر برکت امام، ایشان پیام مهم و تاریخ خود را مبنی بر حفظ اصول و ارزش‌های به دست آمده در ده ساله انقلاب و جنگ تحمیلی صادر کردند؛ و در این پیام توصیه‌های ارزشمندی را به علما و مردم بیان فرمودند. این پیام به منشور روحانیت معرف است.

در فروردین سال بعد، (۱۳۶۸) در مسائل داخلی نیز شرایطی به وجود آمد که منجر به برکناری قائم مقام رهبری از سوی حضرت امام گردید.

نخستین مجلس خبرگان در تیرماه ۱۳۶۲، آیت الله منتظری را به عنوان قائم مقام رهبری برگزید. ایشان از شاگردان برجسته امام خمینی (س) و از مجتهدانی بود که در دفاع از قیام ۱۵ خرداد و حوادث پس از آن در متن مبارزه، حضور فعال داشت و به این خاطر نیز زندان‌های طولانی رژیم شاه را همچون آیت الله طالقانی و دیگر روحانیان انقلابی پشت سرنهاده بود.

حضرت امام، آیت الله منتظری را به جهت موضع گیری هایش و وجود افراد ناصالح در دفترش، فاقد پذیرش مسئولیت سنگین و خطیر و مشکل رهبری می‌دانستند. امام از ابتدا مخالف انتخاب مجلس خبرگان بودند، ولی ایشان نمی‌خواستند در محدوده وظایف قانونی مجلس دخالت نمایند و تا آخرین روزهای برکناری ایشان نه تنها مخالفت خویش را ابراز نکردند؛ بلکه با تمام توان به تقویت او و اصلاح نقاط ضعیفش پرداختند و برای کسب تجربه و آماده ساختن وی برای پذیرش مسئولیت خطیری رهبری، بسیار از امور مهم را به وی محول نمودند؛ ولی متأسفانه مشکل آقای منتظری حل نشد.

امام در نامه‌ای به مجلس و دولت در رابطه با برکناری آقای منتظری فرمودند: وظیفه شرعی اقتضا می‌کرد تا تصمیم لازم برای حفظ نظام و اسلام بگیرم. پس با دلی پر خون، حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم. (۲۸۵)

امام خود را خدمتگزار مردم می‌دانستند و فرموده بودند: من با مردم ایران برادر هستم و خون را خادم و سرباز آنان می دانم و در اسلام یک چیز حکم می‌کند و آن قانون است؛ و همچنین در پیام معروفشان پیام منشور روحانیت به حوزه‌های علمیه نوشته بودند: خدا می‌داند که شخصاً برای خود ذره‌ای مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم، اگر تخلفی از من هم زند مهیای مؤاخذه ام.

پیام‌ها و سخنرانی‌های سالهای آخر عمر امام، تفاوت‌هایی با پیام‌ها و سخنرانی‌های قبلی دارد که خود گویای دوراندیشی و حس مسئولیت او در قبال عصر بعد از خویش است. پیام‌های گذشته امام، ناظر بر راهنمایی مردم و مسئولان نسبت به مسائل روز جامعه و موضعگیری در قبال مسائل گذشته و حال و ترسیم دورنمای آینده، و بیان وظایف عمومی مسلمانان در قبال مسئولیت‌های آتی به نحو بارزتری نمود دارد.

به بیان دیگر، امام خمینی (ره) احساس رفتن داشتند؛ و بر این اساس در سال‌های آخر، سعی ایشان این بود که مجموعه ارزش‌ها و آرمان‌ها و هدف‌هایی را که اساس نهضت برای تحقیق آنها پایه ریزی شده بود، یادآوری کرده و اولویت‌های نظام جمهوری اسلامی و انقلاب جهانی اسلام را بر اساس این آرمان‌ها و ارزش‌ها ترسیم و بازگو نمایند.

پی نوشت‌ها:

۲۴۲- همان ؛ ص ۱۲۲ - ۱۲۳

۲۴۳- همان؛ ص ۱۷۱، ۲۱۲

۲۴۴- همان؛ ص ۱۷۲ ۲۱۳

۲۴۵- همان؛ ص ۱۷۳

۲۴۶- همان؛ ص ۱۰۷

۲۴۷- در سایه آفتاب؛ ص ۱۹۳

۲۴۸- پابه پای آفتاب؛ ج ۲ ص ۶۵

۲۴۹- همان؛ ج ۱ ص ۱۸۹ - ۱۹۰

۲۵۰- همان؛ ص ۸۲

۲۵۱- همان؛ ص ۲۲۲

۲۵۲- همان؛ ج ۲، ص ۶۶

۲۵۳- همان؛ ج ۲ ص ۶۶

۲۵۴- پابه پای آفتاب؛ ج ۱ ص ۲۲۲

۲۵۵- همان؛ ص ۱۹۲

۲۵۶- در سایه آفتاب؛ ص ۱۴۹ - ۱۵۰

۲۵۷- پا به پای آفتاب؛ ج ۱ ص ۱۲۴.

۲۵۸- پیام زن؛ ویژه نامه یکصدمین…؛ ص ۳۸۹.

۲۵۹- همان؛ ص ۳۸۹.

۲۶۰- پا به پای آفتاب؛ ج ۱ ص ۹۱.

۲۶۱- همان؛ ص ۱۹۱.

۲۶۲- همان؛ ص ۱۰۷

۲۶۳- همان؛ ص ۱۹۱

۲۶۴- همان؛ ص ۲۱۲

۲۶۵- همان؛ ص ۲۱۳.

۲۶۶- همان؛ ص ۲۲۶

۲۶۷- پیام زن؛ ویژه نامه یکصدمین…؛ ص ۲۶۳.

۲۶۸- حدیث بیداری؛ ص ۱۱۵ (بااندکی تغییر)

۲۶۹- همان ؛ ص ۱۱۹

۲۷۰- همان؛ ص ۱۲۲ - ۱۲۳.

۲۷۱- همان؛ ص ۱۲۴

۲۷۲- همان؛ ص ۱۲۶

۲۷۳- همان؛ ص ۱۳۷ - ۱۳۸ (تلخیص)

۲۷۴- در ماجرای اشغال کویت به وسیله عراق دولتهای عربی رسماً این کمک‌های را افشا کردند

۲۷۵- همان؛ ص ۱۴۶. (تلخیص)

۲۷۶- همان؛ ث ۱۴۷ - ۱۴۸ (تلخیص با اندکی تغییر)

۲۷۷- همان ؛ ص ۱۵۱

۲۷۸- پیام زن؛ ویژه نامه یکصدمین…؛ ص ۲۶۵

۲۷۹- همان؛ ص ۲۶۶ (تلخیص)

۲۸۰- حدیث بیداری؛ ص ۱۶۳ - ۱۶۵

۲۸۱- پیام زن؛ ویژه نامه یکصدمین…؛ ص ۲۶۶ ۲۶۷

۲۸۲- همان؛ ص ۲۶۷.

۲۸۳- همان؛ ص ۲۶۸

۲۸۴- حدیث بیداری؛ ص ۱۵۹.

۲۸۵- همان؛ ص ۱۶۸ - ۱۷۰ (تلخیص)

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • محمّد جواد IR ۲۲:۵۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۳۰
    0 0
    بسم الله الرّحمن الرّحیم صلوات ان شاء الله تعالی توصیه های حقّ محور و ضد منکری امام خمینی(ارواحنا فدا) ره توشه همه مدیران به خصوص وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی باشد