سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۱ شوال ۱۴۴۵ | Apr 30, 2024
کد خبر: 1120154
۲۸ آبان ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۴
معیارهای صدق شعائر الهی

حوزه/ به همت پژوهشگاه فقه نظام نشست «معیارهای صدق شعائر الهی» با همکاری مدرسه عالی حوزوی ولی امر علیه السلام در قم برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، هفتاد و نهمین نشست از سلسله نشست های پژوهشگاه فقه نظام با موضوع«معیارهای صدق شعائر الهی» با همکاری مدرسه عالی حوزوی ولی امر علیه السلام و با ارائه حجت الاسلام محمد مهدی اسلامیان، استاد سطوح عالی حوزه و پژوهشگر پژوهشگاه فقه نظام برگزار شد.دبیر این نشست حجت الاسلام مهدی مجیدی؛ دبیر گروه فقه نظام فرهنگ پژوهشگاه فقه نظام و ناقد آن حجت الاسلام علی فرحانی استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم بود.

شعائر الهی موضوع قاعده معروفی در فقه اسلامی است با عنوان « قاعده تعظیم شعائر». در این نشست، ارائه کننده محترم، تعریف شعائر الهی را از منظر فقه اسلامی مورد واکاوی و دقت قرار میدهند .ثمره این دقت این است که آیا میتوان مواردی را که عرف به عنوان شعار الهی جعل م یکند، از مصادیق شعائر الهی دانست؛ مخصوصا اگر عرف موردی را جزو شعائر الهی قرار دهد که مکروه باشد و مورد پسند شاعر نباشد؟

در ابتدای جلسه حجت الاسلام اسلامیان به ارائه مطلب پرداخت که تفصیل آن به این شرح است:

اهمیت و ثمرۀ بحث از شعائر الهی

موضوع اهمیت نمادها ، بحثی جامعه شناختی است که باید در جای خود، به آن پرداخته شود که قوام، رشد، انسجام بخشی و هویت جامعه در گرو نمادها است و بسیاری از اوقات، تفکیک جوامع از یکدیگر به خاطر نمادها و تأثیری است که در جامعه دارند .در جامعه اسلامی هم همینطور است؛ وقتی مرحوم کاشف الغطا به شاه قاجار دستور جمع آوری لشکر می دهند، یکی از دستورها ی مستقیمی که می دهند این است که پادگانها حکومت باید پادگانها ی اسلامی باشد و راهکار جلوه اسلامی داشتن پادگانها را برقراری و اقامه شعائر می دانند و مصادیقی از آن را بیان می کنند. فهم حدود معنای شعائر الهی ،در رفتار حاکم و جامعه اثر دارد؛ این که آیا شعائر الهی، منحصر در آن چیزی است که خداوند بیان کرده است یا این که امکان دارد در طول زمان، شعائر الهی جدیدی پدید آید و حاکم باید وظایف خود را نسبت به این شعائر جدید نیز انجام دهد؟ مخصوصا این که حاکم وظایفی در خصوص تأمین امنیت و حفظ هویت اجتماعی دارد؛ دست حاکم چه مقدار باز است تا میتواند و تا چه می تواند از ظرفیت شعائر الهی برای این منظور استفاده کند؟

تعیین دقیق ساحت بحث

بحث فقهی از شعائر الهی را می توان در چهار ساحت ارائه داد:

۱. ادله :آیا همه مراتب و قالب ها ی شعائر واجب است یا مستحب است و خلاصه این که حکم فقهی اش چیست؟

۲.تعظیم شعائر چگونه محقق می شود و آیا فقه در این زمینه تبیین خاصی دارد؟ این دو ساحت از بحث در موضوع قاعده شعائر ،موضوع بحث ما در این نشست نیست.

۳. ساحت سوم متعلق المتعلق قاعده تعظیم شعائر ،یعنی معنای شعائر الهی است که در این نشست به آن پرداخته می شود.

۴. این قاعده، چه نوع تکالیفی را بر عهده مکلفین می گذارد .ممکن است برخی از مصادیق تعظیم شعائر و تکالیفی که بر عهده مکلفین می گذارد ،مورد غفلت مکلفین ولی مورد تأکید فقه باشد که باید فقه به آن بپردازد .در این نشست به این ساحت نیز پرداخته نمی شود.

عمده بحث در این نشست ،در مورد ساحت سوم است .این که مفهوم شعائر چیست و چه زمانی میتوان گفت که یک امر شعائر الهی است و چه زما نی عنوان شعائر در یک امر ،محقق می شود تا بتوان گفت تعظیم آن واجب و هتک آن حرام است؟

ارکان معنای شعائر الهی از منظر فقه

معنای شعائر در لغت، علامت است. در اصطلاح فقها، ۱۲ گونه تعبیر نسبت به شعائر ذکر شده است که می توان آن ها را در سه صنف دسته بندی کرد. تعریفی که ما از شعائر پذیرفتیم و تعداد زیادی از فقها هم همین معنی را پذیرفته اند این است که شعائر :«ما جعل علامة لطاعة الله»؛ «آن چه علامت برای طاعت خدا »است. از این تعریف به انضمام ادله ی تعظیم شعائر، چهار ملاک به دست می آید: علامت بودن، این که علامت بودنش جعل و قرارداد شده است ،علامت بودن آن در جهت بندگی و طاعت خدا باشد ،و فقها از ادله ی تعظیم شعائر استفاده کرده اند که شعائر باید امر بزرگی باشد زیرا نمی توان قبول کرد که شارع گفته است که باید امری بزرگ داشته شود که در واقع خودش بزرگ نباشد.

امکان جاعل بودن عرف برای شعائر الهیه

علامت، امری است که یک نشانه و راهنما به سوی امر دیگر است .علامت، خودش یک شیئی است که حالتی بر او عارض می شود که او را راهنما و نشانه به سوی امر دیگر قرار میدهد؛ مثل تابلوی راهنمایی و رانندگی. به همین دلیل که علامت بودن، یک وصف ذاتی نیست ،نیاز به اعتبار کننده و جاعل دارد .چالش در این بحث این است که آیا فقط شارع می تواند امری را به عنوان علامت جعل کند و شعائر الهی، توقیفی اند و شعائر مستحدث توسط عرف، معنایی ندارد؟ یا این که در شرایطی امکان دارد که شعائر نو پدیدی ظهور پیدا کند . برخی به احتمال اول قائل شده اند و جعل شعائر را تنها در صلاحیت شارع دانسته اند. ولی می توان گفت که با توجه به معنای لغوی شعائر، هر گونه علامتی را که دلالت بر امر الهی داشته باشد و جاعل معتبری آن را به عنوان علامت جعل کرده با شد ،شعائر الهی است و شارع نیز معنای خاصی را از شعائر اراده نکرده است؛ زیرا دلیلی برای نقل معنای لغوی به یک معنای شرعی و خاص از شعائر وجود ندارد و معنای لغوی شعائر نیز شامل تمام اموری میشود که نشانه طاعت و امر الهی باشند .

بنابراین، امکان دارد که جاعل دیگری ، امری را به عنوان علامت برای امر الهی، جعل کند؛ به این صورت که عرف با یک امر به گونها ی رفتار کند که آن امر ،بعد از مدتی توسط ناظران این رفتار، به عنوان شعائر الهی شناخته شود و این امر، می تواند مصداق شعائر الهی باشد .البته این طور نیست که این ممارست عرفی، دل بخواه عرف باشد و عرف بتواند هر امری را به عنوان شعائر جعل کند؛ مثلا عرف رسمی بگذارد مبنی بر این که شب آخر صفر ،هر کس باید درب هفت منزل را بزند عرف نمی تواند امری را که جایز و حلال نیست به عنوان شعائر الهی قرارداد کند. هم چنین باید ممارست عرفی به اندازه ای باشد که علامت بودن در ذهن عرف به طور کامل شکل گرفته باشد.

امکان قرارداد امر مکروه به عنوان شعائر الهیه

ملاک دیگر در معنای شعائر، علامت بودن آن برای طاعت الهی بود. چالش در این ملاک نیز آن جا شکل میگیرد که عرف متشرعه یا عرف، امری را که خودش فی نفسه، از نظر شرعی مطلوب نیست به عنوان علامت برای طاعت الهی قرارداد کنند. در این جا اگر فعل حرامی را به عنوان شعائر قرارداد کند روشن است که شعار تحقق پیدا نمی کند؛ زیرا نمی توان یک امر مبغوض از طرف شارع را نماد برای طاعت او قرار داد. اما در امر مکروه یا مباح بحث شده است که آیا ممکن است به عنوان شعائر الهی قرارداد شود؟ به عنوان مثال اگر فرض کنیم پوشیدن لباس مشکلی ،مکروه است آیا می شود شعار الهی قرار داد شود و هتک آن حرام تلقی شود؟

یک راه حلی که می توان برای این صورت ارائه داد این است که عنوان مستحب و مطلوب دیگری بر این امر مکروه ،عارض شود. مثلا وقتی در یک جامعه ،لباس سیاه ،علامتی برای نشاندادن حزن باشد ،از آن جا که ابزار حزن برای اباعبدالله ع مستحب و مطلوب است، میان کراهت پوشیدن لباس سیاه از سویی و استحباب ابزار حزن با پوشیدن این لباس از سوی دیگر تزاحم میشود و کراهت لباس سیاه ،تحت الشعاع فضیلت ابزار حزن بر امام حسین علیه السلام قرار میگیرد .راه حل دیگر ،راهکارها یی است که در عبادات مکروهه ارائه شده است. مثلا نمازخواندن در حمام را چگونه تصحیح می کنند :گفته می شود ثواب کمتری دارد یا گفته میشود امر نماز به کلی نماز ،تعلق گرفته است و مکلف می تواند هر کدام از افراد آن را انجام دهد و اگر این فرد ،یعنی «نماز در حمام» را انجام ندهد بهتر است .اگر با این راه حلها ،انتساب فعل مکروه یا مباح ،به خدای متعال درست شود می تواند به عنوان شعار الهی قلمداد شود.

نکته آخر این است که در مصادیقی که انتساب آن به شارع، روشن است و عرف می تواند آن موارد را تشخیص دهد، جعل عرفی اشکالی ندارد، ولی مواردی که دارای حساسیت و پیچیدگی هایی است، رجوع به فقیه برای تشخیص مصادیق آن لازم است.

«معیارهای صدق شعائر الهی» بررسی شد

حجت الاسلام علی فرحانی نقدهای خود را بیان نمود که تفصیل آن در ادامه بیان می شود:

ضرورت تنقیح بحث از حجیت قول لغوی در تحقیق معنای شعائر

کوچک ترین حرکتی که در فقه انجام می شود باید متصف به حجیت بشود ،حجیتی که در علوم مقدماتی همچون اصول فقه از آن بحث شده است. در این جا موضوع بحث، مفهوم دقیق شعائر از این جهت است که موضوع دلیل شرعی است. اولین سؤال این است که روش بازیابی معنای شعائر چیست؟ آیا قول لغوی را قبول داریم؟ یا این که قائل به انسداد در فهم معانی الفاظ هستیم و باید به تراکم ظنون در این زمینه اعتماد کنیم؟ روش های مرسوم در مقاله نویسی که در آن ابتدا معنای لغوی و بعد معنای اصطلاحی را بیان میکنند به کار فقیه نمی آید . فقیه باید سؤال پیشینی را بپرسد و آن این که اساسا چرا قول لغوی حجت است؟ کار فقیه ،با معانی و الفاظ است . علومی که با واقعیتها کار میکنند با روش منطقی به مسائل می پردازند و بحثها ی لغوی و زبانی در مقدمه آن ها ، مقدماتی و از این باب است که زبان، مشکلی را در فهم مسئله شان ایجاد نکند؛ ولی کار فقیه، با الفاظ است و بحث از معنای الفاظ در این جا محوری است .

در این جا موضوع، بازیابی معنای تصوری کلمه شعائر است .روش ما در این بحث، روش رسیدن به معنای لفظ است. بااین حال در ارائه ارائه دهنده بحثی در این مورد وجود نداشت یا به آن ضریب مناسب داده نشده بود. واقعیت این است که اصول فقه ما ، در پرداختن به این مسئله، یعنی در قسمت چگونگی بازیابی معانی تصوری، فقیر است و تنها به حجیتها ی سندی یا دلالی تصدیقی توجه کرده است و به حجیت های تصوری توجه کافی نشده است. در مقدمه علم اصول در حد تبادر و صحت و سلب و... بیان می شود و بعد، علامت بودن یکی قبول و دیگری رد می شود؛ ول ی از حجیت آنها بحث روشنی نمیشود. بحث از حجیت قول لغوی نیز، در بحث از حجیت مطرح و رد می شود و عملا دست اصول از بازیابی معنای تصوری الفاظ ادله خالی میشود. مرحوم شیخ اعظم، حاج آقا رضای همدانی، آقای بروجردی و امام رحمهم الله یک سبکی در این موضوع دارند که می تواند به غنای این بحث کمک کند .

ضرورت تحقیق حقیقت شرعیه در تحقیق معنای شعائر الهی

ارائه کننده بیشتر، از معنای لغوی برای معناکردن شرایع استفاده کرده اند؛ درحالیکه در بخشها ی آخر مطلب، بیش تر تکیه بر این است که رکن چهارمی در معنای شعائر الهی وجود دارد که در معنای لغوی نیامده است؛ بلکه از استعمالات فقها اخذ شده است. پرسشی که در این جا شکل میگیرد این است که استعمالات فقها از چه بابی حجت است؟ اگر حقیقت متشرعی است که حجت نیست و اگر حقیقت شرعیه است که در اصول فقه، وجود آن و اساسا فا یده بحث از آن نفی شده است.

مشروط بودن بهرهگیری از اصالت عدم نقل به بقاء ظهور

در بخشی از مطالب ،ارائه کننده از اصالت عدم نقل برای بقاء معنی لغوی شعائر استفاده کرده اند .اصول لفظیه ،همگی از فروع اصالت ظهور هستند و صغرای اصالت ظهور هستند؛ نه این که اصل عملی باشند و اگر در جایی ظهور وجود نداشته باشد، قابل استفاده نیست. حجیت این اصل از کجا می‌آید؟ فرمودهاند که حجیت اصالت عدم نقل از عقلاء آمده است و بنابراین مبنای آن اصالت ظهور است. اما وقتی که بسیاری فقها، بیان کردهاند که در تعریف معنای شعائر ،بزرگ بودن شعار، لحاظ شده است و بنابراین قائل به نقل این لفظ از معنای لغوی اش به معنایی دینی شده اند، چگونه می توان به ظهور اصالت عدم نقل برای معنای لغوی استناد نمود؟ آن هم معنای لغوی که رکن چهارمش از کلام فقها استفاده شده است!!

عدم تلازم میان جعلی بودن معنای شعائر و جستوجو از کیستی جاعل

نکته آخر این که ارائه کننده تأکید دارد که شعائر باید مجعول باشد و بحث می کنند از این که جاعل و معتبر که باید باشد؟ درحالیکه نکته ظریفی این جا وجود دارد که اگر چه امر اعتباری ،از حیث فلسفی نیاز به معتبر دارد؛ ول ی از حیث دانشها ی انضمامی که به اعتباریات می پردازند، مانند فقه و اصول و زبان شناس ی و زیباشناسی و حوزه فرهنگ، می شود اعتبار کننده در تعریف اعتبار در نظر گرفته نشده باشد .امروزه اصطلاح می کنند که برخی از تعاریف در حوزه اعتباریات، حاصل مصدری هستند که در آن اعتبار کننده، در معنای معتبر اخذ نمی شود. این گونه اعتبارات به گونه ای است که بهتر مورد پسند جامعه قرار می گیرند؛ بنابرا ین در معانی اعتباری، توجه به اعتبار کننده ضروری نیست و در تعریف معانی اعتباری، تلازمی بین توجه به معنای اعتباری و توجه به این که چه کسی آن را جعل میکند وجود ندارد.

در انتهای نشست، حجت الاسلام اسلامیان به نقدهای ناقد نشست پاسخ داد:

کشف قول لغوی از عرف زمان صدور و کشف رکن چهارم معنای شعائر، از قراین استعمالی

در اصول یاد گرفتیم که ظهور در زمان صدور ،حجت است .عقلا می گویند در قالب اصل عدم نقل ،بنا را بر این می‌گذارند که تا زمانی که دلیلی بر نقل معنای لفظ، وجود نداشته باشد، اصل بر عدم آن است ؛ لذا این مبنای حجیت به صورت اصل موضوعه از نگاه مشهور ،استفاده شده است .لغت ،آیینه، بیان کننده و تحلیل کننده معنای عرفی است و وقتی ما از لغت فهمیدیم که معنای عرفی در زمان صدور به معنی علامت بوده است و ملاک ها یی برای تحقق شعائر از همین معنای عرفی استفاده شد همین معنی حجت است. وقتی شعائر در فقه مورد بحث قرار میگیرد و یا اضافه به کلمه «خداوند» می شود و مقصود از آن شعائر الهی میشود که همین اضافه، ملاک چهارمی را برای مجموع معنای« شعائر الهیه »به همراه دارد و آن بزرگ بودن آن،به سبب واجب التعظیم بودن آن در فقه و در فضای شرع است.

بنابراین، رکن چهارم، معنای لغوی شعائر را که کاشف از عرف زمان معصوم است، تغییر و نقل نمیدهد و در آن خللی ایجاد نمی کند؛ بلکه این رکن ،از اضافه معنای لغوی و عرفی شعائر به کلمه خداوند و استعمال آن در فقه حاصل شده است .

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha