دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 29, 2024
شرک

حوزه/ طلب یاری از وجود مقدس ائمه معصومین علهم السلام اصطلاحا «توسل» نامیده می شود و توسل امری مشروع است. شخص متوسّل در واقع خواسته خود را از خدای متعال طلب می کند نه از غیر او.

به گزارش خبرگزاری حوزه، ماه مبارک رمضان، بهار قرآن است و در این ماه برای انس و الفت قلب ها با این هدیه الهی، به بررسی شبهات قرآنی در شماره های گوناگون خواهیم پرداخت.

پرسش :

با توجه به این که خداوند فرموده «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ (مرا بخوانید تا ـ دعای ـ شما را اجابت کنم!)، آیا گفتن «یا رسول الله، یا علی، یا حسین و...» سبب شرک نمی شود؟!

پاسخ اجمالی:

اولا: نمی توان گفت هر ندا و درخواستی عبادت و پرستش است؛ چرا که در قرآن مجید لفظ «دعوت» در مواردی به کار رفته است که هرگز نمی توان گفت مقصود از آن عبادت است. نیز دعا در مجموع آیات مورد استناد وهابی ها علیه شیعه، انصراف به «عمل بت پرستان» دارد و ارتباطی با «توسّل» شیعیان ندارد و خود آیات یاد شده گواه روشن هستند که مقصود از «دعوت» در آنها، مطلق درخواست و طلب حاجت نیست، بلکه «دعوت عبادت و پرستش» است.


ثانیا: زمزمه کردن عباراتی چون «یا رسول الله» و «یا علی» و «یا حسین» و طلب یاری از وجود مقدس ایشان اصطلاحا «توسل» نامیده می شود و توسل امری مشروع است. شخص متوسّل در واقع خواسته خود را از خدای متعال طلب می کند و فقط احترام و جایگاه انبیاء و اولیاء را نزد خدای متعال، واسطه ای برای جریان یافتن کرامات و فیض های الهی قرار می دهد.


ثالثا: مستقلّ در تأثیر، تنها ذات پاک خداست و در توسل نیز چیزی جای خدا را نمی گیرد. انسان استغاثه کننده، تنها زمانی عملی مشرکانه و کفر آمیز مرتکب شده است که ایجاد امور را به دست عاملی مستقل از خداوند بداند. اگر کسی بر این باور باشد مشرک یا کافر شده است؛ امّا اگر به تبعی و اکتسابی بودن عمل ولیّ یا پیامبر خدا باور داشته باشد، ایرادی نخواهد داشت.


رابعا: ندا و تخاطب با اولیا و انبیا هیچ اشکالی ندارد؛ زیرا: گاهی از آنها می خواهیم برای ما استغفار کنند، که می توان نمونه هایی را از قرآن مجید در مشروعیت آن یافت. گاهی این ندا و تخاطب در واقع التماس مستقیم از خداوند به احترام این نام هاست. گاهی نیز ما از آنها می خواهیم که حاجت های ما را از خداوند طلب کنند، چون آنها خود اسباب و محل فیض الهی هستند. هیچ کدام از این حالات شائبه شرک ندارند.


پاسخ تفصیلی:

ندا و خواندن اولیای الهی عبادت است!


خداوند متعال در شصتمین آیه از سوره مبارکه «غافر» می فرماید: «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ‏»؛ (مرا بخوانید تا [دعای] شما را بپذیرم!). سوالی که ممکن است در اینجا به ذهن برسد این است که وقتی خداوند متعال خود در قرآن مجید، این گونه مسئولیت پذیری وجود مقدّس خود را برای استجابت دعای بندگان اعلام می کند، چه نیازی است که ما به وجود مبارک انبیاء الهی و ائمه اطهار(علیهم السلام) و دیگر اولیاء خدا توسّل بجوییم؟ آیا با توجه به اینکه خداوند روزی دهنده اصلی و خالق و مالک مطلق همه مخلوقات و پدیده های جهان است؛ آیا رجوع به ارواح مطهّر انبیاء و ائمه برای رفع حاجات، شرک محسوب نمی شود؟!

این سؤال از آنجا حساسیت بیشتری پیدا می کند که می بینیم بسیاری از مخالفان شیعه مانند وهابی ها با استناد به آیاتی از قرآن کریم(۱) از آنها نتیجه می گیرند که خواندن و دعوت اولیا و صالحان، پس از درگذشت شان، عبادت و پرستش آنان به شمار می رود و اگر کسی در کنار قبر پیامبر و یا در نقطه ای دور بگوید: «یا محمّد» خود این ندا و دعوت، عبادت و پرستش است.

یکی از علمای وهابی به نام صنعانی صریحا ادعا می کند که: قرآن مطلق دعوت و ندای غیر خدا را عبادت خوانده است به گواه این که مثلا در همان آیه ۶۰ سوره غافر، خداوند در آغاز آیه می گوید: «ادعُونی اسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ (مرا بخوانید تا [دعای] شما را بپذیرم) و در ذیل آن بیان می کند که: «یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی»؛ (کسانی که از پرستش من کبر می ‏ورزند)، بنابراین هر کسی پیامبر و یا شخص صالحی را بخواند یا بگوید درباره حاجت من شفاعت کن یا بگوید از تو درباره حاجت خود طلب شفاعت می کنم یا بگوید قرض مرا ادا بنما یا بیمارم را شفا بده و مانند اینها، در این صورت این شخص با این گفتار، او را عبادت کرده است و حقیقت پرستش جز خواندن چیزی نیست و چنین شخصی در نتیجه چنین دعوتی، غیر خدا را پرستیده و مشرک شده است زیرا باید توحیدِ الوهی(جز خدا را رازق و خالقی ندانستن) با توحید عبادت(غیر او را نپرستیدن) همراه باشد. شرک بت پرستان تنها همین بود که غیر او را می پرستیدند.(۲)

تبیین ارتباط معنای «دعوت» با معنای «عبادت»


لفظ «دعا» در لغت عرب به معنای «ندا و خواندن»(۳) و واژه «عبادت» به معنای «پرستش»(۴) است و هرگز نمی توان این دو لفظ را با هم مترادف و هم معنا شمرد یعنی نمی توان گفت هر ندا و درخواستی عبادت و پرستش است زیرا:

اولا: در قرآن مجید لفظ «دعوت» در مواردی به کار رفته است که هرگز نمی توان گفت مقصود از آن عبادت است مانند: آیه ۵ سوره نوح که در آن و از زبان حضرت نوح(علیه السلام) می خوانیم: «قالَ رَبِّ انّی دَعَوْتُ قَوْمی لَیْلًا وَنَهاراً»؛ (گفت: پروردگارا! من شب و روز قوم خودم را (به سوی تو) دعوت کردم). آیا می توان گفت مقصود آن حضرت این است که من قوم خود را شب و روز عبادت کردم؟!

نیز در آیه ۲۲ سوره ابراهیم می خوانیم: «وَما کانَ لی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ الّا انْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی»؛ ([شیطان می گوید:] من بر شما تسلّطی نداشتم جز این که شما را [به کارهای زشت] دعوت کردم شما نیز اجابت کردید). آیا کسی احتمال می دهد که مقصود از این که شیطان آنان را دعوت کرد این است که شیطان پیروان خود را پرستید؟ در صورتی که اگر پرستش باشد از طرف پیروان شیطان است نه از طرف خود شیطان. در این آیات و ده ها آیه دیگر که از نقل آنها خودداری می شود لفظ دعوت در معنای غیر عبادت و پرستش به کار رفته است از این جهت نمی توان گفت دعوت و عبادت مترادف یکدیگرند و اگر کسی از پیامبر یا مرد صالحی استمداد کرد و آنان را خواند در این صورت آنها را عبادت کرده است زیرا دعوت و ندا اعم از پرستش است.(۵)

ثانیا: مقصود از دعا در مجموع آیات مورد استناد وهابی ها علیه شیعه، انصراف به «عمل بت پرستان» دارد و ارتباطی با اعتقاد شیعیان – که در ادامه معنای دقیق آن که همان «توسل» است بیان می گردد – پیدا نمی کند. در آن آیات مقصود از «دعا» مطلقِ خواندن نیست بلکه مقصود گونه ای خاص از دعوت است که می تواند با لفظ پرستش مرادف باشد. وقتی به عمل بت پرستان دقت می کنیم می بینیم که آنها بت‏های خود را خدایان کوچکی می پنداشتند که برخی از شؤون الهی به آنها سپرده شده و در کار خود نوعی استقلال دارند.

ناگفته پیداست که خضوع و تذلّل یا هر نوع گفتار و رفتار در برابر موجودی به عنوان خدای بزرگ و یا خدای کوچک از این نظر که او «اللَّه» و «رب» و مالک امور شفاعت‏ و مغفرت‏ است، عبادت و پرستش خواهد بود. مطالعه و بررسی رفتار بت پرستان نیز نشان می دهد که خضوع آنها و دعا و استغاثه شان، در برابر بت‏هایی بود که آنها را به عنوان مالکان حق شفاعت و... توصیف می‏ کردند و آنها را متصرّفِ مستقل در امور مربوط به دنیا و آخرت می شناختند و ناگفته پیداست که در این شرایط، هر نوع دعوت و درخواستی از این موجودات، عبادت و پرستش خواهد بود. روشن ترین گواه بر این که دعوت و خواندن آنان همراه با اعتقاد به الوهیت آنان بود، آیه ۱۰۱ سوره هود است: «فَما اغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمْ الّتی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ»؛ (خدایانی را که جز خدا می پرستیدند، آنان را بی نیاز نساخت).

بنابراین، آیات مورد استناد وهابی ها ارتباطی به محل بحث ما ندارد. موضوع بحث ما درخواست بنده ای از بنده دیگر است که نه او را «الهم و «ربم می داند و نه «مالک» و «متصرف تام الإختیار» در امور مربوط به دنیا و آخرت، بلکه او را بنده عزیز و گرامی خدا می شناسد که او را به مقام رسالت و امامت برگزیده و وعده داده است که دعای او را درباره بندگان خود بپذیرد.

ثالثا: خود آیات یاد شده گواه روشن است که مقصود از «دعوت» در آنها، مطلق درخواست و طلب حاجت نیست، بلکه «دعوت عبادت و پرستش» است. مثلا در آیه ۶۰ سوره غافر پس از لفظ «دعوت» بلافاصله از همان معنا به لفظ «عبادت» تعبیر آورده شده: «وَقالَ رَبُّکُمْ أُدْعُونی اسْتَجِبْ لَکُمْ إنَّ الَّذینَ یَسْتَکبِرُونَ عَنْ عِبادتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ».

چنانکه ملاحظه می کنیم در آغاز آیه، لفظ «أُدْعُونی» و در ذیل همان آیه، لفظ «عِبادتی» به کار برده شده است و این گواه روشن است که مقصود از این دعوت، درخواست و یا ناله و استغاثه خاص در برابر موجوداتی بود که آنها را به صفات الهی شناخته بودند. در همین معنا امام سجاد در یکی از ادعیه خود می فرماید: «فَسَمَّیْتَ دُعاءَکَ عِبادَةً، وَتَرْکَهُ اسْتِکْباراً، وَتَوَعَّدْتَ عَلی‏ تَرْکِهِ دُخُولَ جَهَنَّمَ داخِرینَ»(۶)؛ (خواندن خود را پرستش، و ترک آن را کبر ورزی نامیدی و به تارکان آن وعده ورود در آتش در حالت ذلت دادی).

نیز گاهی در دو آیه که به یک مضمون می باشند در یک جا لفظ عبادت و در دیگری لفظ دعوت وارد شده است مانند: مثلا در آیه ۷۶ سوره مائده می خوانیم: «قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مالا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرّاً وَلا نَفْعاً»؛ (بگو آیا جز خدا چیزی را می پرستید که برای شما زیان و سودی را مالک نیست) و در آیه د۷۱ سوره انعام می فرماید: «قَلْ انَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مالا یَنْفَعُنا وَلا یَضُرُّنا»؛ (بگو آیا جز خدا، موجودی را بخوانیم که برای ما سود و زیانی ندارند؟) این گونه تعبیرها که یک مضمون در یک آیه از قرآن با لفظ «دعا» و در آیه ای دیگر با لفظ «عبادت» بیان شود فراوان اند. این خود گواه بر این است که صرفا در این آیات خاص است که مقصود از «دعوت» عبادت و پرستش است و به معنای مطلق خواندن و صدا کردن نیست.

اگر کسی مجموع آیات قرآن را که در آنها لفظ «دعوت» در معنای «عبادت» به کار رفته است به دقت مورد بررسی قرار دهد، خواهد دید که این آیات یا درباره خداوند است که همه موحدان به الوهیت و ربوبیت و مالکیت او اعتراف دارند یا در مورد بت ها است که پرستشگران آنها را خدایان کوچک و مالکان مقام شفاعت می دانستند.

در این صورت استدلال با این آیات برای مورد بحث ما که دعوت یکی از اولیا و استغاثه فردی به یکی از آنان است که با هیچ یک از این صفات خداانگاری قرین و همراه نیست به راستی شگفت آور است!

اگر بخواهیم با اصطلاحات فنی دانش منطق صحبت کنیم، باید بگوییم که از نظر نسبت منطقی، میان «خواندن» و «پرستش» عموم و خصوص من وجه برقرار است. در مورد استمداد از غیر، به عنوان عامل متکی به خدا، دعوت صدق می‏ کند نه عبادت، اما در ستایش های فعلی و عملی مانند رکوع و سجود، که همراه با اعتقاد به الوهیت شخص است، عبادت صدق می‏ کند نه دعا، و نیز در مواردی مانند نماز هر دو صدق می‏ کند. در نتیجه نمی‏ توان گفت هر ندا و درخواستی عبادت و پرستش است و همه آنها ممنوع و شرک است.

معنای حقیقی توسّل


حال که ارتباط «دعوت» با «عبادت» در آیات قرآن تبیین شد می گوییم زمزمه کردن عباراتی چون «یا رسول» و «یا علی» و «یا حسین» و توجه قلبی به آن شخصیت های بزرگ و طلب یاری از وجود مقدس ایشان اصطلاحا «توسل» نامیده می شود. توسل در لغت به معنای واسطه قرار دادن یک مفهوم یا یک پدیده است، برای نزدیک شدن و رسیدن به یک پدیده و وجود دیگر.(۷) بنابراین وقتی می گوییم: فلان شخص به فلان مفهوم یا فلان پدیده متوسل شده بدین معناست که آن را واسطه قرار داده تا به پدیده و وجود دیگری برسد و نزدیک شود. معنای اصطلاحی توسل نیز در راستای همین معنای لغوی و به معنای واسطه قرار دادن پیامبران، امامان، و صالحان به پیشگاه خداوند است برای رسیدن به مقام قرب الهی.(۸)

بنابراین شخصی که هنگام مشکلات و یا برای طلب برکت و سلامت، حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) را خطاب می کند و با گفتن «یا رسول الله» از ایشان طلب مدد می کند، در واقع این خواسته خود را از خدای متعال طلب می کند و فقط حضرت رسول(صلوات الله علیه) را و احترام و جایگاهش را نزد خدای متعال، واسطه ای برای جریان یافتن کرامات و فیض های الهی قرار می دهد. به عبارت دیگر موضوع بحث در توسل درخواست بنده ‏ای از بنده دیگر است که نه او را اله و رب می ‏داند و نه مالک و متصرف تام الإختیار در امور مربوط به دنیا و آخرت، بلکه او را بنده عزیز و گرامی خدا می‏ شناسد که او را به مقام رسالت و امامت برگزیده و وعده داده است که دعای او را درباره بندگان خود بپذیرد.

منافات نداشتن توسّل با توحید افعالی


مستقلّ در تأثیر، تنها ذات پاک خداست، حتّی اسباب و مسبّبات عادی نیز هر چه دارند از خدا دارند و به اذن او اثر می گذارند. قرآن مجید در آیه ۵۶ سوره اسراء در این زمینه می گوید: «قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لا تَحْوِیلًا»؛ (بگو کسانی را غیر از خدا که می‏ پندارید [قادر بر حلّ مشکلات شما هستند] بخوانید، آنها نمی توانند مشکلی از شما را برطرف سازند و نه در آن تغییری ایجاد کنند). روشن است که هیچ فرد مؤمن آگاه و مسلمان با ایمانی چنین عقیده ای را درباره هیچ یک از انبیا و اولیاء اللَّه ندارد.

از آنجا که اولیاء و مقرّبان درگاه الهی نزد خداوند جاه و مقام ویژه ای دارند، «مقام و منزلت» آنها در توسّل ملحق به سوال و التماس ما می شود تا جواب حتمی بگیریم. در توسل مخاطب واقعی و اصلی خداست و چیزی جای خدا را نمی گیرد. در حقیقت واسطه کردن «منزلت و مقام اولیای خدا» نوعی سماجت در نیل حتمی به رضایت و کسب توجّه و عنایت خداست. این کار دعا و مناجات مستقیم به ذات مقدس خداست نه خواستن چیزی از کسی غیر از خدا.

انسان استغاثه کننده، تنها زمانی عملی مشرکانه و کفر آمیز مرتکب شده است که خلق و ایجاد امور را به دست عامل مستقلی از خداوند بداند. اگر کسی بر این باور باشد مشرک یا کافر شده است؛ امّا اگر به اکتسابی بودن عمل ولیّ یا پیامبر خدا باور داشته باشد، ایرادی نخواهد داشت.(۹)

معنای خواندن، ندا و خطاب به اولیای الهی؟


با وجود تمام این تبیین هایی که برای معنای «توسل» و چرایی شرک آمیز نبودن آن ذکر شد، ممکن است این سؤال هنوز به ذهن برسد که اگر واقعا مخاطب حقیقی در توسل خداوند متعال است و ما خواسته های مان را در واقع از او می خواهیم چرا در بیان و اظهار این حاجت ها، نه خود خدا که شخصیت هایی چون اولیا و انبیا را با الفاظی چون «یا محمد» و «یا علی» و «یا حسین» مورد تخاطب و استعانت مستقیم قرار می دهیم.

در پاسخ این سؤال می گوییم این گونه تخاطب مستقیم با اولیا و انبیا هیچ اشکالی ندارد زیرا به هر حال ذیل یکی از سه دسته ذیل است که در هیچ کدام شان شائبه شرک وجود ندارد.

۱. گاهی اوقات تخاطب آن اولیا و انبیا به این خاطر است که از آنها می خواهیم برای ما استغفار کنند. این عمل نه تنها هیچ شائبه شرک ندارد بلکه حتی می توان نمونه هایی را از قرآن مجید در مشروعیت آن یافت.(۱۰)

۲. گاهی از اوقات مخاطب قرار ساختن این نام ها، در واقع التماس مستقیم از خداوند برای نیل به حاجت شخصی به احترام این نام هاست. این فرض نیز هیچ گونه شائبه شرک ندارد.

۳. گاهی اوقات خطاب قرار دادن این اولیا و بزرگان از این باب است که ما از آنها می خواهیم که آنها از این لحاظ که اسباب نزول رحمت الهی و محل فیض خدا هستند، حاجت های ما را از خداوند طلب کنند و او به عنوان تنها مؤثر در عالم، به خواسته های ما رسیدگی کند. این فرض نیز هیچ گونه شائبه شرک ندارد.


پی نوشت ها:

(۱). مثلا آیه ۱۸ سوره جن:«وَأنَ‏ المَساجِدَ للَّهِ‏ فلا تَدْعُوا مَعَ‏ اللَّهِ‏ أَحَداً»؛ (مساجد و یا سجده گاه ها، از آن خدا است، پس با خدا کسی را نخوانید) یا آیه ۱۴ سوره رعد: «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْ‏ءٍ»؛ (دعوت حق از آن خدا است، کسانی که غیر او را بخوانند، هرگز برای آنان پاسخ نمی گویند) یا آیه ۱۹۷ سوره اعراف: «وَالَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُوِنِه لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَلا انْفُسَهُمْ یَنْصُروُنَ»؛ (آنان را که شما خدا می خوانید، جز خدای یکتا هیچ یک قدرت بر یاری شما بلکه بر یاری خود ندارند) یا آیه ۱۳ سوره فاطر: «وَالَّذینَ تَدْعُوْنَ مِنْ دُونِهِ ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ»؛ (و به غیر او معبودانی را که به خدایی می خوانید، در جهان دارای پوست هسته خرمایی نیستند) یا آیه ۱۹۴ سوره اعراف: «انَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُکُمْ»؛ (غیر خدا هر آن کس شما به خدایی می خوانید مانند شما بندگانی هستند) یا آیه ۵۶ سوره اسراء: «قُلِ ادْعُوا الَّذین زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ مِنْکُمْ وَلا تَحْویلًا»؛ ([ای رسول ما] بگو آنان را که جز خدا هستند می خوانید، هرگز قادر بر دفع ضرر و برگردانیدن آن، از شما نیستند) یا آیه ۵۷ سوره اسراء: «اولئِکَ الَّذینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ الی رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ»؛ (آنان را که [کافران به خدایی] می خوانند، خود خواهان وسیله به سوی پروردگار هستند) یا آیه ۱۰۶ سوره یونس: «وَلا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُکَ وَلا یَضُرُّکَ»؛ (جز خدا کسی را مخوان که نه نفعی به تو می رسانند و نه ضرری) یا آیه ۱۴ سوره فاطر: «انْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ»؛ (اگر آنان را بخوانید [چون جمادند] نمی شنوند) یا آیه ۵ سوره احقاف: «وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا یَسْتَجِیبُ لَهُ الی یَوْمِ القِیامَةِ»؛(چه کسی گمراه تر از آن فردی است که جز خدا را می خواند که هرگز به او تا روز قیامت جواب نمی دهد)

(۲). آیین وهابیت، سبحانی تبریزی، جعفر، نشر مشعر، تهران، ۱۳۸۰هـ.ش، چاپ چهارم، ص ۳۲۵.

(۳). مفردات ألفاظ القرآن‏، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، محقق: داوودی، صفوان عدنان‏، دار الشامیة، بیروت، ۱۴۱۲هـ.ق، چاپ اول، ص ۳۱۵.

(۴). همان، ص ۵۴۲.

(۵). از نظر منطقی، میان «خواندن» و«پرستش» نسبت عموم و خصوص من وجه وجود دارد. در مورد استمداد از غیر، به عنوان عامل متکی به خدا، دعوت صدق می کند نه عبادت اما در ستایش های فعلی و عملی مانند رکوع و سجود که همراه با اعتقاد به الوهیت شخص است عبادت صدق می کند نه دعا و نیز در مواردی مانند نماز هر دو صدق می کند.

(۶). الصحیفة السجادیة، علی بن الحسین علیه السلام، دفتر نشر الهادی‏، قم، ۱۳۷۶هـ.ش، چاپ اول، ص ۱۹۶.

(۷). النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، محقق/ مصحح: طناحی، محمود محمد، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان‏، قم، ۱۳۶۷هـ.ش، چاپ چهارم‏، ج ۶، ص ۱۸۵؛ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، فیومی، أحمد بن محمد، موسسه دار الهجره، قم، ۱۴۱۴ هـ.ق، چاپ دوم‏، ج ۲، ص ۶۶۰؛ لسان العرب‏، ابن منظور، محمد بن مکرم‏، محقق/ مصحح: میر دامادی، جمال الدین‏، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، ۱۴۱۴هـ.ق، چاپ سوم‏، ج ۱۱، ص ۷۲۳؛ فرهنگ ابجدی‏، بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، انتشارات اسلامی، تهران، ۱۳۷۵هـ.ش، چاپ دوم‏، ج ۱، ص ۲۷۲.

(۸). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۴هـ.ش، چاپ اول، ج ۴، ص ۳۶۴.

(۹). توسل و رد شبهات، دجوی یوسف، ترجمه مر کز تخصصی ترجمان دینی، نشر مشعر، تهران، ۱۳۹۰هـ.ش، ص ۸۹.

(۱۰). در آیه ۹۷ سوره «یوسف» نیز می خوانیم: «قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئین‏»؛ (گفتند: پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطاکار بودیم!) در این آیات، تقاضای استغفار از دیگری نه تنها منافات با توحید ندارد، بلکه راهی است برای رسیدن به لطف پروردگار؛ و گرنه چگونه ممکن بود حضرت یعقوب(علیه السلام) تقاضای فرزندان را دائر به استغفار برای آنان بپذیرد و به توسّل آنان پاسخ مثبت دهد. این نشان می دهد که توسّل به اولیای الهی اجمالا امری جایز است و آنها که آن را ممنوع و مخالف با اصل توحید می شمرند از آیات قرآن آگاهی نداشته، و یا تعصّب های غلط مانع دید آنها گریده است: تفسیر نمونه، همان، ج ۱۰، ص ۷۶.

منبع: آیین رحمت - دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha