چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ |۹ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 11, 2024
کد خبر: 1170193
۲۴ تیر ۱۴۰۳ - ۱۵:۳۴
حضرت عباس

پیچش صدای عمو عموی اهل حرم از جزء جزء اشراق، بالا می‌رود و طعم جادویی عطش را تا پله‌های بلند آسمان بالا می‌برد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، مهدی توکلیان کارشناس رسانه در دلنوشته‌ای به روایت آب و عطش و سقایی حضرت قمر بنی هاشم(ع) پرداخته است که آن را در ادامه می خوانید:

تاریخ تا تاریخ است

بهانه در بهانه از ادب می‌گوید

ترانه در ترانه از ترنم می‌سراید

و جوانی، جوانه می‌زند

جوانی و جوانمردی؛ جبروت و جدایی

کنیه‌ات را تاریخ، اخ‌العشق می‌گذارد

و لقبت را اخ‌الوفا

کاروان در کاروان

اشک از پشت پرده‌های خیام حرم رهسپار رزمگاه رزمنده رشید رود فرات می‌شود

از زمانه قدم گذاشتن قامت رعنایتان در نینوا و در کنار فرات

از هنگامه برداشتن مشک برای رساندن آب به اهل خیام و حرم

از زمان استجابت حاجت کودکان عطشناک

غیرت و عزت

عاطفه و عقل؛ در تاریخ عشق معنا می‌شود

الفبای ادب و وفا

حرف به حرف در گوش تاریخ

عاشقانه‌های هستی هجی می‌شود

آموزگار عشق و ادب و ارادت

تاریخ سرانگشتان تحیر به دندان می‌گیرد و در روایت لحظه‌هایش حیران مانده است.

کدام ماجرایت را بگوید

سایه‌سارِ سپر بلای خون خدا!

از گذرگاه گریه گذشتن، گران‌ترین زمان روز دهم عاشورا

ماه ِپاره پاره، معجزه تاسوعای نهم شصت و یک هجرت می‌شود

و عطر دست‌های عباس بر گردن گل‌های یاس تاریخ می‌ماند

معنای ممتد مهرورزی، شکوه ِ شکوه‌ناپذیر دوشادوش عشق، حجم سنگین و رنگین داغ را، ازشانه‌های برادر برمی‌دارد

چشم‌ها چشم به‌راه بیرق بی‌قرار عباس، غربت کربلا را سرمه می‌کنند و با اشک‌های زلال خویش شست‌وشو می‌دهند

جوانان بنی‌هاشم می‌آیند

شمشیر، شرمسار شهامتش می‌شود و بر زمین می‌افتد

وا... ان قطعتموایمینی/ انی احامی ابدا عن دینی

تا ابد حامی دین و پیرو مولایش می‌ماند، صدای رسایش رعشه بر رذل‌صفتان روباه سیرت دشمن می‌اندازد

روباهیان نوحرامیان را راهی به قلب امن تو نیست

باقیمانده‌ات را می‌کشند

به حسرت کشتن باقی مانده‌ات می‌آیند

و آنچه را که بر خاک پاک نینوا مانده است تیغ توحش می‌زنند

و همچنان در تکاپوی وصل، هیچ‌گاه پلک‌های اشراقی‌ات بسته نمی‌شود

در نوازش فرشتگان پرواز را آغاز می‌کنی

در عقیق عشق اشراقی‌ات، ذرات قطره قطره شناور می‌مانند

آب در برابر ادب بی‌اندازه‌ات حقیر می‌شود

قطره‌های فرات همهمه همیشگی شرمساری تاریخ را سر می‌دهند

و شرمسار شمایل شیشه‌ای قطره‌های نگاهت می‌مانند

رسیدن به خیام اهل حرم برایت، رازی بزرگ می‌ماند

رازی به وسعت نگاه عاشقانه اهل حرم

رازی به اندازه تمام نگاه ناباورانه نیمه‌جان کودکان و دل‌های به‌انتظارنشسته

پیچش صدای عمو عموی اهل حرم از جزء جزء اشراق، بالا می‌رود و طعم جادویی عطش را تا پله‌های بلند آسمان بالا می‌برد

ای اهل حرم سید و سالار نیامد

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

انتهای پیام

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha