سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۴
خانواده و امید، دو مؤلفه جدایی‌ناپذیر در آثار نمایشی

حوزه/ هادی رحیمی خاص با تأکید بر پیوند ناگسستنی «خانواده» و «امید» در آثار نمایشی، هشدار داد که نمایش روابط خانوادگی بدون ارائه راه‌حل و انگیزه، به یأس مخاطب، به‌ویژه نسل جوان، دامن می‌زند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، با توجه به نقش محوری خانواده در فرهنگ ایرانی و در شرایطی که جامعه امروز بیش از هر زمان دیگر با تحولات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی دست‌وپنجه نرم می‌کند، بازنمایی خانواده در آثار نمایشی اهمیتی دوچندان یافته است. مخاطبان ایرانی، به‌ویژه نسل‌های جوان‌تر، بیش از گذشته به‌دنبال محتوایی هستند که نه‌تنها واقعیت‌های اجتماعی را بازتاب دهد، بلکه در دل همین واقعیت‌ها روزنه‌ای از امید، راه‌حل و همدلی را نیز به نمایش بگذارد.

در همین راستا، خبرگزاری حوزه در گفت‌وگو با هادی رحیمی خاص، کارگردان، نویسنده و تهیه‌کننده، به بررسی ضرورت هم‌نشینی «خانواده» و «امید» در تولیدات نمایشی می‌پردازد. وی ضمن تحلیل برخی نمونه‌های موفق و ناکام در این عرصه، به کاستی‌ها در ساختار تولید، فقدان فیلمنامه‌های عمیق و فاصله مدیران فرهنگی از واقعیت‌های اجتماعی اشاره کرده و راهکارهایی برای بازآفرینی تأثیرگذاری آثار نمایشی در پیوند میان مخاطب و نهاد خانواده ارائه می‌دهد.

در ابتدای گفتگو، مایلیم نظر شما را درباره جایگاه خانواده در آثار نمایشی بدانیم؟

«خانواده» و «امید» دو مؤلفه جدایی‌ناپذیرند. خانواده برای مخاطب ایرانی همواره با مفاهیمی چون امنیت، آرامش و آینده‌نگری پیوند خورده است. بنابراین، اثری که خانواده را به تصویر می‌کشد اما فاقد عنصر امید است، نه‌تنها کارکردی تربیتی ندارد، بلکه می‌تواند به یأس و دل‌زدگی مخاطب هم منجر شود. در مقابل، نمایشی که در دل بحران‌ها جرقه‌ای از انگیزه و راه‌حل ارائه دهد، قطعاً ماندگارتر و مؤثرتر خواهد بود.

آیا نمونه‌هایی از چنین توازن موفقی در آثار گذشته سراغ دارید؟

بله، به‌ویژه در برخی سریال‌های دهه ۸۰ این توازن تا حدی رعایت شده بود؛ اما متأسفانه در سال‌های اخیر، بعضی فیلم‌ها و سریال‌ها با نگاهی افراطی به مشکلات، تصویری تلخ، بی‌پشتوانه و گاه مأیوس‌کننده از روابط خانوادگی ارائه داده‌اند. برای مثال، فیلم «برادران لیلا» از نظر من نمونه‌ای از چنین نگاه افراطی است. هرچند بخشی از واقعیت را بازتاب می‌دهد، اما بدون ارائه راهکار، مخاطب را رها می‌کند و این موضوع می‌تواند تأثیر مخربی به‌ویژه بر جوانان بگذارد.

ریشه این مشکل را در کجا می‌بینید؟

بسیاری از مشکلات در تولید آثار خانواده‌محور، به فیلمنامه‌های ضعیف و ناآشنا با زیست امروز جامعه برمی‌گردد. نسل جدید به توصیه‌ها و نصیحت‌های مستقیم واکنشی ندارد. ما فقط از طریق هم‌زبانی، روایت صادقانه، و بازتاب دغدغه‌های واقعی می‌توانیم با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم. حتی اعتراضات اجتماعی که میان جوانان مطرح است، می‌تواند نقطه شروع یک روایت باشد، اما این اعتراض باید در دل خانواده شکل بگیرد و در همان‌جا هم حل‌وفصل شود تا هم واقعی باشد و هم سازنده.

در مسیر تولید چنین آثاری، با چه موانعی روبرو هستیم؟

موانع کم نیستند. از نگاه تاریخ‌مصرف‌گذشته برخی مدیران رسانه‌ای گرفته تا تمرکز بیش از حد بر زرق‌وبرق و ظاهر به‌جای محتوا.

یکی از مشکلات جدی، نبود سرمایه‌گذاری در تربیت نویسندگان جوان است. استفاده مکرر از فیلمنامه‌نویسان تکراری و دور بودن از پژوهش اجتماعی باعث می‌شود که تولیدات ما سطحی و کلیشه‌ای باشند و نتوانند به نیازهای مخاطب امروز پاسخ دهند.

در پایان، اگر بخواهید راهکاری برای بهبود این وضعیت ارائه دهید، چه می‌گویید؟

باید سیاست‌گذاری فرهنگی را متحول کنیم. بخشی از فرآیند نگارش و تولید باید به نیروهای خلاق و جوان سپرده شود. همچنین لازم است ریسک و تنوع را در تولید آثار بپذیریم. ما باید فضایی فراهم کنیم تا مخاطب جوان انتخاب و تحلیل داشته باشد، نه اینکه با آثار یکنواخت و از بالا هدایت‌شده، او را از رسانه داخلی دور کنیم. سخن آخر من این است: «ما باید از دل خانواده، برای خانواده تولید کنیم؛ نه با شعار، بلکه با شناخت و صداقت».

انتهای پیام

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha