به گزارش خبرگزاری حوزه، امروز اول خرداد در تقویم جمهوری اسلامی روز بزرگداشت ملاصدرا صدرالمتالهین شیرازی نامگذاری شده است.
پدر ملاصدرا ـ خواجه ابراهیم قوامی ـ سیاستمداری دانشمند و بسیار مؤمن بود و با وجود داشتن ثروت و عزت و مقام هیچ فرزندی نداشت ولی سرانجام بر اثر دعا و تضرع بسیار به درگاه الهی، خداوند پسری به او داد که نام او را محمد (صدرالدین) گذاشتند (۹۷۹ ه ق./ ۱۵۷۱ م) و در عمل او را «صدرا» میخواندند و همین سبب شد که بعدها نیز ملقب به «ملا» یعنی دانشمند بزرگ شد و نام «ملاصدرا» معروفتر گردید و بر نام اصلی وی غلبه کرد.
صدرالدین محمد یکتا فرزند وزیر حاکم منطقه وسیع فارس، در بهترین شرایط یک زندگی اشرافی زندگی میکرد. برسم آن روزگار فرزندان اشراف در قصر خود و بوسیله معلّمان خصوصی و خانگی آموزش میدیدند. صدرا پسری بسیار باهوش، جدی، با انرژی، درسخوان و کنجکاو بود، در مدت کوتاهی تمام دروس مربوط به ادبیات زبان فارسی و عربی و هنر خطنویسی را فرا گرفت، حتی ممکن است بهرسم قدیم سواری و شکار و فنون رزمی را هم آموخته باشد، ریاضیات و نجوم و قدری پزشکی نیز از دروس نوجوانان بود. درسهای دیگر او علم فقه و حقوق اسلامی و منطق و فلسفه بود که در این میان صدرای جوان ـ که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود ـ از همه آن دانشها مقداری آموخته ولی طبع او بیشتر به فلسفه و بهخصوص عرفان علاقمند بود.
یادداشتهایی که از دوران جوانی او باقی مانده بخوبی علاقه او را به ادبیات عرفانی بخصوص اشعار فارسی فریدالدین عطار، جلالالدین مولوی و عراقی و نیز تصوف ابن عربی نشان میدهد.
آشنایی با دو دانشمند
ملاصدرا در قزوین با دو دانشمند و نابغه بزرگ اسلام، یعنی شیخ بهاءالدین عاملی و جناب میرداماد ـ که نه فقط در زمان خود، که حتی طی چهار قرنی که از آنها گذشته، بینظیر و سرآمد بودهاند ـ آشنا شد و به دروس آنان رفت. در ظرف مدتی کوتاه او نیز با نبوغ خود سرآمد شاگردان آنها گردید.
شیخ بهایی در علوم اسلامی (بویژه در فقه و حدیث و تفسیر و کلام و عرفان) متخصص بود بلکه در نجوم و ریاضیات نظری و مهندسی و معماری و پزشکی و برخی از علوم مرموز پنهانی هم استاد بود، ولی بنظر میرسد که بنابر عقاید صوفی منشانه خود فلسفه و کلام را درس نمیداده است.
میرداماد نابغه بزرگ دیگر، از همه دانشهای روزگار خود باخبر بود ولی حوزه درس او به فقه و حدیث و بیشتر به فلسفه اختصاص داشت. وی در دو شاخه مشائی و اشراقی فلسفه اسلامی ممتاز و سرآمد بود و خود را همپایه ابن سینا و فارابی و استاد تمام فلاسفه پیرو آن دو میدانست. ملاصدرا بیشترین بهره خود را در فلسفه و عرفان از میرداماد گرفت و همواره او را مرشد و استاد حقیقی خود معرفی میکرد.
با انتقال پایتخت صفویه از قزوین به شهر اصفهان شیخ بهاءالدین و میرداماد نیز به همراه شاگردان خود به این شهر آمدند و بساط تدریس خود را در آنجا گستردند. ملاصدرا که در آن زمان ۲۶ تا ۲۷ سال داشت، از تحصیل بی نیاز شده بود و خود در فکر یافتن مبانی جدیدی در فلسفه بود و مکتب معروف خود را پایهگذاری میکرد.
ملاصدرا، مکتب فلسفی خود را حکمت متعالیه نام نهاد. از نظر او تمایز اساسی حکمت متعالیه نسبت به سایر مکاتب فلسفی در رویکرد عرفانی آن است. خواجه نصیر در شرح اشارات، حکمت متعالیه را حکمتی میخواند که میان بحث و نظر از یکسو و کشف و ذوق از سوی دیگر جمع میکند. درمقابل این نوع حکمت، حکمت مشاء، یعنی حکمت عقلی و استدلالی صرف است.صدرا، ملاک متعالی بودن حکمت را اتصال به عالم امر و دریافت افاضه و رحمت الهی میداند.سازگاری عقل و وحی از مشخصههای حکمت متعالیه است. دریافتهای عقل بشری بر اثر اتصال به عالم امر تعارضی با وحی و دین پیدا نمیکند. آثار ملاصدرا از این جهت پر از استشهاد به آیات قرآن است.
صدرا مبانی حکمت متعالیه را در آثار گوناگون خود تبیین کرده است. مهمترین و جامعترین آن اسفار است. ساختار کتب حکمت متعالیه با ساختار آثار فلسفه مشاء و اشراق تفاوت اساسی دارد. در کتاب اسفار، بر خلاف مشاء از ریاضیات و طبیعیات بحث نمیشود؛ مبحث نفس را از طبیعیات جدا کرده است و به مباحث الهیات به معنی اخص ملحق کرده است. سیر مباحث در اسفار به گونهای است که گویی همه مجلدات آن به مثابه مقدمه برای دو جلد پایانی است.
تمرکز بر دو حقیقت وجودی انسان و خدا از ویژگیهای بارز حکمت متعالیه است. در این نظام معرفتی، جایگاه هستی شناسانه انسان نه از حیث ارتباط با مراتب مادون هستی، بلکه از جهت ارتباط با عالیترین مرتبه هستی، یعنی خداوند، بررسی میشود.مهمترین مبانی حکمت متعالیه را میتوان بداهت مفهوم وجود، زیادت وجود بر ماهیت، اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود، تقسیم وجود به رابط و مستقل، امکان فقری و حرکت جوهری دانست.
امام خمینی از ملاصدرا با عنوان بزرگترین فیلسوف، محققِ فیلسوفان و افتخار شیعه و سرآمد موحدان یاد کرده است.
معرفی_کتاب: الَّشواهِدُ الرُّبوبیَّه فِی الْمَناهِجِ السُّلوکیَّه
کتابی در فلسفه و حکمت اسلامی، نوشته حکیم و فیلسوف بزرگ شیعه، ملاصدراست این کتاب از مهمترین آثار فلسفی ملاصدرا، صدرالمتألهین است؛ چرا که در آن، همه اندیشههای فلسفی او به صورت مختصر بررسی شده است.
این کتاب را میتوان چکیده کتاب اسفار هم به شمار آورد؛ هر چند در بخشهایی از آن، مطالبی هست که در اسفار و سایر کتب او دیده نمیشود. این کتاب درحوزههای علمیه و دانشگاهها تدریس میشود. ملا هادی سبزواری بر شواهد، تعلیقاتی نوشته و همچنین علامه شیخ فضل الله نوری نیز بر آن حاشیه زده، که متأسفانه مانند بسیاری دیگر از آثار شیخ، پس از شهادتش و با هدایت انگلیس، به یغما رفته است. از ویژگی های تعلیقه و حاشیه های علامه شیخ فضل الله می توان به تصحیح دقیق و توضیحات تکمیلی جهت شفاف سازی مطلب و همچنین تأیید مستدل و نقد سازنده و منصفانه اشاره نمود. ضمناً قابل ذکر است که مرحوم آیت الله میرزا مهدی آشتیانی، فیلسوف و حکیم متأله، از شاگردان درس فلسفه و خارج فقه و اصول علامه شیخ فضل الله نوری(ره) بوده است.
امام خامنه ای:
باید جایگاه متفکران اسلامی، علما و فقها مثل شخصیت و محور اصلی هویت علمی ملاصدرا را تبیین کنیم.فلسفه اسلامی در طول زمان امتداد عملی نداشته در حالی که فلسفههای غربی که از لحاظ نفْسِ فلسفه بودن خیلی کم محتواتر و ضعیفتر از فلسفهی اسلامی هستند، امتداد عملیاتی دارند اما فلسفه ملّاصدرا یا فلسفه ابنسینا یا دیگری امتداد عملی نداشته، سفارش من همیشه این بوده که این امتداد را پیدا کنند. ۹۷/۱۲/۱۳
منابع:
شرح اربعین حدیث امام خمینی ص ۳۵۶
ویکی فقه
شرح حال و آرای فلسفی ملاصدرا،جلال الدین آشتیانی










نظر شما