به گزارش خبرگزاری حوزه، رسانه KHAMENEI.IR در سلسله مطالب پرونده «حوزه پیشرو و سرآمد»، در گفتوگو با آیت الله علیاکبر سیفی مازندرانی استاد درس خارج حوزه علمیه قم، ابعاد مختلف چگونگی آموزش و تربیت طلاب را بررسی کرده است.
* رهبر انقلاب اسلامی در پیام به همایش بینالمللی یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزهی علمیهی قم به بیان الزامات حوزهی علمیهی نوآور، بالنده، بهروز، پاسخگوی مسائل نوپدید، مهذّب، دارای روحیه پیشرفت و مجاهدت و هویت انقلابی و همچنین مستعد برای طراحی نظامات اداره جامعه پرداختند. به نظر شما این اهداف عالی چگونه محقق میشود و چگونه باید این تحول در حوزه محقق شود؟
باید بدانیم که تحوّل مورد نظر یک شعار نیست، یک واقعیت عینی خارجی است که باید در عرصههای گوناگون و بهصورت همهجانبه، بهگونهای جامع صورت پذیرد. تحوّل باید در ابعاد روند تعلیم و تعلُّم دروس سطح و خارج حوزههای علمیه، تألیف رسالهها و کتب تحقیقی، پاسخ به استفتائات و روند تبلیغ معارف دین و مذهب، محقق گردد.
وقتی سخن از تحوّل در حوزه علمیه میشود، به معنای ضرورت احاطه بالای فضلای حوزه بر منابع دینی است. این مطلب از ضروریات دین ماست که هیچ چیزی نیست مگر آنکه حکم آن در اسلام بیان شده است؛ بنابراین بدون شک، وظیفه حوزه علمیه آن است که در تمام تصمیمات و مواضعی که مسئولان برای نظام میگیرند، حکم کتاب و سنت را بیان کند. کارگزاران حکومت اسلامی باید حکم اهلبیت علیهمالسلام را در موضعگیریهای کوچک و بزرگ سیاسی و اقتصادی و... بدانند. به هر میزان که فهم طلاب از کتاب و سنت عمیقتر باشد، بهتر و بیشتر میتوانند نظام و حکومت را به سمت هدف پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و اهلبیت علیهمالسلام که همان اقامه دین الهی است، سوق دهند.
بهعنوان مثال، وقتی فضلای جوان که در بخشهای مختلف حاکمیت ایفای نقش میکنند، احاطه علمی داشته باشند، بهتر و سریعتر به هدف انقلاب اسلامی خواهیم رسید و این احاطه جامع بر مصادر کتاب و سنت، اولاً: نقش مستقیم در تبلیغ دین دارد؛ چرا که میتوانند به شبهات و سؤالهای جامعه، پاسخ جامع و صحیح دهند و ثانیاً: در تحکیم مبانی نظام اسلامی تأثیر مستقیم دارد؛ زیرا فاضلی که در سطح اجتهاد است، میتواند حکمرانی را به سمت هدفهای الهی سوق دهد؛ چرا که دستور دین و مذاق شریعت را بهتر درک میکند و مسائل پیشرو را بر اساس ادله متقن کتاب، سنت و عقل، مستدل میکند.
* در پیام رهبر انقلاب به حوزه علمیه آمده است: «کتاب درسی باید حاوی مطلب و زبان مناسب طلبه برای دوران محدود پیش از ورود به مرحلهی تحقیق باشد. تلاش موفّق یا ناموفّق بزرگانی همچون آخوند خراسانی، حاج شیخ عبدالکریم حائری و حاج سیّدصدرالدّین صدر برای جایگزین کردن کتابهایی چون قوانین و رسائل و فصول، با کفایه و دررالفوائد و خلاصةالفصول، با نگاه به همین ضرورتِ مهم بوده است.» به نظر شما متون درسی حوزه علمیه در مقطع مقدمات تا سطوح عالی چه نواقصی دارد که باید مرتفع شود؟
آنچه اکنون حوزه علمیه با آن مواجه است دو نقص اساسی است: نقص در تدوین کتب آموزشی و نقص در شیوه تحصیل. راهحل برطرف کردن نقص تدوینی در حوزه ـ همانگونه که رهبر معظم انقلاب فرمودند ـ این است که این متون از قالب متون تحقیقی تفصیلی درآیند و به متون آموزشی تبدیل شوند؛ مثلاً کتاب «کفایه» عبارات پیچیدهای دارد، این کتاب باید با عباراتی روان، بازنویسی شود تا طلابی که تازه با متن آن آشنا میشوند و سابقهای هم در خواندن متون علما ندارند، ذهنشان درگیر ارجاع ضمایر و عبارات پیچیده آن نشود و بهجای آن انرژیاش را برای فهم عمق مطالب و محتوای آنها صرف کند. این حرف، عاقلانه و پذیرفتنی است و نمیتوان آن را انکار کرد. بنابراین باید با استفاده از عباراتی ساده، همان محتوا به خواننده منتقل گردد.
اینکه برخی میگویند سادهسازی متون امکان ندارد و آن را از علمی بودن دور میکند، حرف نادرستی است. شخصی که با زبان عربی فصیح آشنا باشد، میتواند مشکلترین مطالب را با استفاده از سادهترین عبارات، بهگونهای بنویسد که در متون آموزشی، قابل استفاده باشد؛ البته به این شرط که او اهل فن باشد. اشکالاتی که در متن وجود دارد تا حدودی در آمادگی نداشتن طلاب برای درس خارج مؤثر است. ما شاهدیم که عمدهی مطالب و محتواهای علم اصول، در دست فضلا نیست و آمادگی ندارند؛ درحالی که کسی که در جلسه درس خارج مینشیند، باید مبانی اولیه علم اصول را که در سطح خوانده است، در ذهن خود داشته باشد تا بتواند حرف استاد را بفهمد. همچنین طلبهها، کسانی را که مؤلف «کفایه» متعرض آنها شده است، نمیشناسند.
بنده معتقدم یک بخش از این عدم آمادگی طلاب، به دلیل دشواری متن است. در زمان سابق نیز همین متون و حتی سختتر از این متون، قبل از اصول فقه بوده است؛ مانند «معالم» که بهمراتب سختتر از اصول فقه است.
اما نقص در شیوه تحصیل. روحیه مدرکگرایی و بسنده کردن به امتحان، سبب میشود طلاب، چند شب قبل از امتحان، نمونه سؤالها را زیر و رو کنند تا بتوانند نمرهای از استاد بگیرند، ولی بعداً در امتحان شفاهی، معلوم میشود که همینها متن کتاب را هم نمیتوانند بخوانند.
این تفکر که «بخوانیم تا نمره و مدرک بگیریم»، دردی از حوزه دوا نمیکند؛ زیرا حوزه، طلبهای میخواهد که مغز کلمات مؤلف «رسائل» و «کفایه» را بفهمد تا وقتی به درس خارج میرسد، بتواند در زمان متعارف به درجه اجتهاد دست یابد. اگر کسی که سطح را تمام کرده است، حرف مؤلف کفایه را بفهمد، حدأکثر در پنج تا شش سال میتواند به درجه اجتهاد برسد؛ ولی میبینیم از هر ده نفر که میخواهند رساله عربی بنویسند، هشت نفر نمیتوانند این کار را انجام دهند و معلوم میشود این طلاب، ادبیات را هم خوب نخواندهاند و یا لاقل در متنخوانی و درک مطلب و متننویسی، نقص جدی دارند.
یکی دیگر از نقائص آموزشی، نقص در فراگیری علم لغت است. در گذشته کتاب «نصاب الصبیان» را برای کودکان میخواندند تا آنها با لغات عربی آشنا شوند؛ ولی الان طلاب با ادبیات و لغات عربی، مأنوس نیستند و وقتی کتابهای عربی را باز میکنند، در درک مفهوم لغات و ریشهیابی، مشکل دارند.
بنابراین طلاب باید هم در لغت و هم در ادبیات عرب از همان اول بهصورت کاربردی، آموزش ببینند تا بتوانند آن را در نوشتار خود اِعمال کنند. البته منظور، مکالمه عربی نیست؛ بلکه باید عربی فصیح که کتب اصولی، فقهی، کلامی و رجالی بر اساس آن نوشته شده است را خوب یاد بگیرند. با استفاده از همین علم، طلبه میتواند آیات قرآن را بفهمد و روایات را درک کند ولی متاسفانه ضعف طلاب در این زمینه، اولین عامل ناتوانی آنها در درک مطالب و موجب بیرغبتی به درس و بحث میباشد.
در متون اصولی دروس حوزه (رسائل، کفایه)، اقوال و تفاصیل، خیلی زیاد است. این اقوال و تفاصیل باید در متون اصولیِ، آموزشی به حداقل برسد و بیشتر به اصل مطلب پرداخته شود و بهجای این اقوال متعدد، تطبیقهای فقهی در قواعد اصولی بیان شود و یا مثلا قواعد فقهیای که در متون درسی فقهی استفاده شده است استخراج و در کتب آورده شود؛ زیرا اهمیت قواعد فقهی از قواعد اصولی، کمتر نیست و باید حتماً در سطح تدریس شود. بنده در کتاب «المدخل الی بدایع البحوث» بیان کردم که در علم اصول باید در سه محور تحول صورت بگیرد:
* مرحله اول، حذف زوائد؛ برخی از قواعد اصولی کتب درسی ما، به مقام استنباط هیچ کمکی نمیکند و هیچ دخلی به آن ندارد؛ مانند تعریف وضع، اقسام وضع، و اتحاد طلب و اراده. این موارد باید حذف شوند. برخی موارد حتی جزو مبادی استنباط هم نیستند.
مرحلهی دوم، اصلاح و تهذیب؛ چرا که برخی قواعد، ثمرهی زیادی در فقه ندارد؛ مانند مسئله ضد، اجتماع امر و نهی و مقدمهی واجب. باید به این قواعد خیلی کم و به اندازهی ضرورت و در حدی که در استنباط دخیل است، پرداخته شود.
مرحلهی سوم، توسعه و تعمیق؛ برخی موضوعات باید در کتب اصولی گسترش داده شود. علامه حلّی در زمان خود، یکجلدونیم از کتابش را فقط به مباحث تنقیح ملاک قطعی، قیاس، استحسان، و بررسی مبانی اهل عامه و ردّ آنها در قیاس اختصاص داده است؛ زیرا این قضایا پرتطبیقترین مسائل اصولی ما در حوزه فقه هستند. لکن متأسفانه در کتب اصولی ما بحثی مستقل از این مسائل نشده و درباره آنها استطرادی بحث گردیده است. غرض این که قواعد اصولی که مستقیماً در قیاس اصولی مورد استفادهاند، باید بیشتر تعمیق شوند و تطبیقات فقهیه بعد از هر قاعدهی اصولی بیان شود؛ زیرا ما اصول را یاد میگیریم تا قدرت ردّ فرع بر اصل را پیدا کنیم.
در علم کلام هم باید بگویم، در این علم، هم قواعد توقیفی داریم و هم قواعد عقلی. قواعد عقلی محض ـ که بند به روایات نیست ـ مانند اثبات صانع، توحید، صفات جلال و جمال و اثبات مبدأ و معاد. گرچه ائمه علیهمالسلام روایات بیشماری در این قواعد ـ مثلاً برای اثبات توحید ـ آوردهاند و مستحضرید که آنها حتی در مسائل عقلی، اسوه هستند و بهترین شیوه استدلال به قواعد عقلی همان شیوهای است که در بیان نورانی آنها آمده است. در قواعد توقیفی هم ـ که عقل در آن راه ندارد ـ حرف اول و آخر را کتاب و سنت میزند. بنابراین، مسئله قدرت در فهم متون عربی در علم کلام هم نقش بسزایی دارد.
به نظر بنده، با توجه به روال فعلی حوزه در سطح، باید بین اتمام سطح و شروع درس خارج، یک دورهای ایجاد شود و طلاب، یک دوره مقدماتی را برای ورود به درس خارج بگذرانند و طی برنامهای خاص، اصول و قواعد فقهی و قواعد رجالی را فراگیرند؛ زیرا کسی که با قواعد فقهی، رجالی و اصولی خوب آشنا باشد، دیگر در درس خارج مشکلی در ابتدائیات ندارد. البته این فرع بر آن است که فضلاء، علم لغت، ادبیات و نوشتار عربی را به خوبی فرا گرفته باشند.
* در پیام رهبر انقلاب به حوزه علمیه آمده است: «پدیدههای پیچیده و پُرتعداد در زندگی امروز مردم، سؤالهای بیسابقهای را پیش میآورد که فقه معاصر باید پاسخ آنها را آماده داشته باشد.» به نظر حضرتعالی، امروز با توجه به مسائل مستحدثه، فقه چگونه باید تدوین و تدریس شود که پاسخگوی این مسائل باشد؟
در روال سنتی، فقه را از طهارت تا دیات تدوین میکردند و اکنون نیز همینگونه تدریس میشود؛ ولی امروزه به سبب تکثّر مسائل مستحدثه در بخشهای مختلف جامعه، باید تقسیمبندی جدیدی درباره فقه صورت گیرد. بنده علاوه بر همان فقه سنتی که پایه آموزش در فقه است و تا کنون ۲۷ کتاب از ابواب تحریرالوسیله حضرت امام راحل رضوانالله تعالی علیه را تحشیه استدلالی زدهام، مسائل مستحدثه را به اینصورت تقسیم کردهام: فقه العبادة، فقه الحکومة و السیاسة، فقه القضاء و الجزاء، فقه الاقتصاد و الحقوق، فقه الطب، فقه الأسره و فقه الثقافة و الفنون.
درواقع عمده بخشهای نیازهای فعلی زمان معاصر را در این هفت محور دستهبندی کرده و در هر موضوع، فروع مهمّه و مستحدثه را مورد بحث قرار دادهام. کتاب «اضواء الفقاهة فی المسائل المهمة و المستحدثة» ثمره همین مباحث است. نکته بسیار مهم این که فضلایی که تازه شروع به درس خارج کردهاند و هنوز به آن فضل کافی نرسیدهاند نباید درس مسائل مستحدثه را جایگزین دروس رائج خارج فقه کنند؛ چرا که آموزش و یادگیری فقه و نکات و ظرائف آن فقط در همان روال سنتی محقق میشود و دروس مستحدثه برای فضلائی مفید است که چند سال درس خارج رفته باشند تا بعداً بتوانند نزد یک استاد به حمل شایع، کیفیت استنباط و رد فرع به اصل را در موضوعات مستحدثه آموزش ببینند. تکیه کردن بر درس خارج مستحدثه بدون آموزش قبلی فقه سنتی، موجب سردرگمی است و در واقع راهی برای فراگیری اجتهاد بهحساب نمیآید.
* نظر شما درباره استقلال حوزه علمیه چیست و معنای صحیح و درست آن را چگونه باید تفسیر کرد؟
برخی آقایان از تعبیر «استقلال حوزه» سوءاستفاده کرده و میکنند. ابتدا باید ببینیم مراد از استقلال حوزه چیست؟ استقلال از چه چیزی و چه کسی؟ مثلاً وقتی میگوییم «کشور باید استقلال داشته باشد»، این جمله به این معناست که ما نباید تحت تأثیر تذبذب اقتصادی و یا فرهنگی دیگر کشورهای دنیا باشیم و چنانچه آنها سقوط اقتصادی و یا ابتذال فرهنگی داشتند، این سقوط و ابتذال نباید به ما سرایت کند. استقلال حوزه ـ که مراد و مطلوب است ـ بهمعنای استقلال از دولتهای مختلفی است که میآیند و میروند. معنای دیگر آن استقلال از احزاب و گرایشهای سیاسی است؛ اما استقلال از نظام مقدس جمهوری اسلامی و یا ولیّامر که بر همه امت ـ و از جمله حوزهای علمیه ـ ولایت شرعی و الهی دارد، معنا ندارد. همه ما مکلفیم تقویتکننده نظام اسلامی و پیرو ولیّامر باشیم و کسی که خیال استقلال از ولیّامر را در سر داشته باشد، از جاده الهی منحرف شده است؛ حتی اگر فقیه باشد. بنابراین هر صدایی بلند شود که استقلال را به معنای جدایی حوزه از حکومت اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی و استقلال از ولیّامر تفسیر کند، صدای شیطانی است و باید در مقابل آن ایستاد.
* افق مطلوب حوزه علمیه پیشرو و سرآمد چیست و چگونه باید نقطه مطلوب را در جهت نیل به آن ترسیم کرد؟
موتور محرک حوزههای علمیه، ترسیم هدف، یعنی همان اقامه دین در جامعه است. اگر کسی این هدف را تبیین نکند، گردانندگان حوزه به این فکر نمیافتند که بخواهند حوزه را به گونهای هدایت کنند که به هدف برسند. فقیهی که معتقد نیست حکومت و سیاست به دیانت مربوط است، طبعاً متون درسی خود را هم به گونهای ترسیم نمیکند که پشتیبان و تقویتکننده حکومت باشد. همچنین به این فکر هم نخواهد افتاد که عالِم به زمان باشد؛ زیرا معتقد نیست طلاب باید در یک رشته خاص، تخصص پیدا کنند.
امام راحل رضواناللهتعالیعلیه زحمات زیادی کشیدند و این مطلب را تذکر دادند که هدف از رسالت روحانیون، مبارزه با طاغوت، برپایی حکومت اسلامی و اقامه دین الهی است و کتابی هم با موضوع حکومت اسلامی نوشتند و در حوزه فقه، بحث حکومت اسلامی را باز کردند تا خطدهی کنند. بالاخره هم این کار انجام شد و در حوزه به واسطه فکر یک فقیه، تحولی عظیم بهوجود آمد. بنابراین کسانی که باید این موج حرکت را امتداد دهند، فقها و زعمای حوزه هستند. آنها باید برای تمام اهل حوزه، هدف اصلی را ترسیم کنند و آنها را به سمت هدف، سوق دهند؛ همچنین باید به گردانندگان حوزه هشدار دهند که متون را چگونه تنظیم کنند و در درس خود، چه موضوعاتی را مورد بحث قرار دهند.
آیات و روایات زیادی درباره ضرورت اجتهاد وجود دارد و باید این ضرورت برای طلاب تبیین شود. مثلاً «کفایه» بحث اجتهاد و تقلید دارد، ولی ضرورت اصل اجتهاد را بیان نکرده و این، نقص ماست. باید متنی درباره ضرورت اجتهاد در جامعه و نیز نقش آن در اجتماع و تبلیغ رسالت انبیا تدوین، و برای طلاب سطح، تدریس شود.
بهنظر بنده حوزه علمیه انقلابی در یک جمله حوزهای است که در عرصه اجتهاد و استنباط و نظریهپردازی و نیز در میدان اقدام و عمل به ارزشهای انقلابی پایبند باشد. و امروز بزرگترین وظیفه و از اهمّ واجبات حوزههای علمیه، پرورش مجتهدان و فقهای جوان انقلابی است.
۳۱۳/۱۷
نظر شما