یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۶
نقد صریح کارگردان سینما از حال و روز رسانه ملی

حوزه/ یک کارگردان سینما و تلویزیون گفت: در شرایطی که مخاطبان امروز به‌دنبال حقیقت، تنوع و صداقت در روایت‌های رسانه‌ای هستند، تلویزیون ملی همچنان با ساختارهای کهنه و محتوای یکنواخت، از انتظارات جامعه انقلابی فاصله گرفته است.

در چهار دهه‌ای که از پیروزی انقلاب اسلامی ایران می‌گذرد، سینما و تلویزیون کشور همواره نقشی تعیین‌کننده در بازنمایی ارزش‌ها، سبک زندگی و باورهای فرهنگی جامعه ایفا کرده‌اند. این رسانه‌ها، گاه توانسته‌اند به عنوان ابزارهایی برای ارتقاء فرهنگی و اجتماعی ایفای نقش کنند و گاه در تکرار کلیشه‌ها و فاصله گرفتن از دغدغه‌های حقیقی مردم، دچار ضعف و ناکارآمدی شده‌اند. آنچه در این میان حائز اهمیت است، نگاه آسیب‌شناسانه و دقیق به کارنامه این سال‌هاست؛ نگاهی که بتواند مسیر آینده را با تأمل و دقت بیشتری هموار سازد.

یکی از حوزه‌هایی که همواره در کانون توجه بوده، چگونگی بازنمایی ارزش‌های دینی، مفاهیم دفاع مقدس و سبک زندگی ایرانی اسلامی در آثار نمایشی است.

این پرسش که آیا سینما و تلویزیون ما توانسته‌اند در این مسیر به زبان امروز و نیازهای نسل جدید پاسخ دهند یا درگیر روایت‌های تکراری و فاقد اثرگذاری شده‌اند، از جمله پرسش‌های مهمی است که ذهن بسیاری از فعالان فرهنگی را به خود مشغول کرده است. به ویژه در شرایطی که رسانه‌های جدید و جریان‌های فرهنگی بیرونی، با سرعت و قدرت در حال تأثیرگذاری بر افکار عمومی هستند.

پیرامون همین موضوعات، خبرگزاری حوزه گفت‌وگویی صریح با علی رویین‌تن، کارگردان سینما و تلویزیون انجام داده است که در ادامه با آن همراه می‌شویم.

* سینمای ایران در دهه‌های اخیر با تغییراتی گسترده در مضامین، ژانرها و مخاطبان مواجه بوده است. به نظر شما در این میان، سینمای طنز چه جایگاهی در این تحولات دارد؟ و آیا تمرکز بیش از اندازه بر تولید آثار کمدی، با شأن و نیازهای فرهنگی مردم هم‌راستا است؟

طنز در ذات خود یکی از مؤثرترین ابزارهای بیان اجتماعی و فرهنگی است. سینمای طنز، وقتی عمیق و هوشمندانه باشد، می‌تواند هم التیام‌بخش باشد و هم آینه‌ای برای نمایش واقعیت‌های جامعه؛ اما وقتی جریان غالب سینمای یک کشور فقط به آثار سبک و سطحی با رویکرد صرفاً خنداندن تقلیل یابد، طبیعتاً نمی‌توان آن را با شأن فرهنگی ملتی که انقلاب را تجربه کرده و بارهای تاریخی و معنوی عمیقی بر دوش دارد، هم‌تراز دانست.

مردم ایران، مردمانی با ذائقه‌های متنوع هستند. آنها همان‌قدر که از یک کمدی خوش‌ساخت استقبال می‌کنند، برای فیلمی عاشقانه، اجتماعی یا حتی جنگی و دینی نیز وقت می‌گذارند. مسئله این نیست که طنز نباشد، بلکه این است که نباید تنها گزینه روی میز مخاطب باشد. تنوع سلیقه‌ و نیاز، تنوع ژانر و روایت را هم می‌طلبد.

* با توجه به نیاز جامعه به آثار فرهنگی در حوزه‌های دینی و دفاع مقدس، آیا سینما توانسته پاسخ شایسته‌ای به این انتظار بدهد؟ نقش هنرمند در این زمینه چیست؟

اگر تولید آثار در حوزه‌های دینی و دفاع مقدس برآمده از نیاز شخصی هنرمند باشد، یعنی هنرمند دغدغه‌مند و باورمند، آن‌گاه می‌توان انتظار داشت که اثر خلق‌شده با جان و دل همراه باشد و به دل مخاطب نیز بنشیند؛ اما متأسفانه بسیاری از پروژه‌هایی که در این حوزه‌ها کلید می‌خورند، بیش از آن‌که بازتابی از دغدغه هنرمند باشند، به سفارش‌هایی بدل شده‌اند که هدفشان القای یک تصویر از پیش‌تعیین‌شده است.

وقتی فیلم‌نامه، کارگردانی و حتی فضاسازی فیلم‌ها تابع سلیقه‌ نهاد سفارش‌دهنده باشد، نتیجه آن می‌شود اثری بی‌روح، فاقد ارتباط انسانی و تهی از جذابیت. کار هنری موفق در این حوزه، آن اثری است که در وهله اول مخاطب را درگیر کند و بعد پیام خود را منتقل نماید، نه این‌که پیام را بر سر مخاطب بکوبد. بنابراین، نقش هنرمند اصیل در این میدان، دفاع از حقیقت است نه تبلیغ بی‌جان.

* در سال‌های اخیر شاهد تولید برنامه‌های متعدد در رسانه ملی با محوریت دین و سبک زندگی بوده‌ایم. با این حال به نظر می‌رسد برخی از این برنامه‌ها نتوانسته‌اند ارتباطی اثربخش با مخاطب برقرار کنند. به نظر شما دلیل این ناکامی در کجاست؟

مشکل عمده این است که بخشی از برنامه‌های به‌اصطلاح دینی رسانه ملی نه دین را به شکلی عمیق و دلنشین معرفی می‌کنند و نه با زبان روز و ادبیات مخاطب سخن می‌گویند. بسیاری از این برنامه‌ها از ساختارهای خشک و کلیشه‌ای تبعیت می‌کنند، به‌گونه‌ای که گاه احساس می‌شود هدف آن‌ها صرفاً پر کردن زمان پخش است، نه تربیت دینی یا ارتقای بینش مخاطب.

نکته دیگر آن است که تلویزیون باید برای ساخت برنامه‌هایی در حوزه سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی، به زندگی واقعی مردم رجوع کند، نه این‌که نسخه‌هایی غیرواقعی و آرمانی ارائه دهد که در تجربه زیسته‌ی عموم مردم هیچ مصداقی ندارند. موفق‌ترین برنامه‌ها آن‌هایی هستند که از دل جامعه بیرون آمده‌اند و توانسته‌اند زبان مشترکی با مخاطب بیابند.

* با توجه به تأثیرگذاری تلویزیون در تربیت نسل جدید، به‌ویژه در حوزه کودک و نوجوان، وضعیت فعلی این حوزه را در رسانه ملی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

تلویزیون در حوزه کودک و نوجوان، یکی از حساس‌ترین مسئولیت‌های فرهنگی را برعهده دارد، چراکه شکل‌گیری شخصیت و نگرش‌های ابتدایی انسان از این دوره آغاز می‌شود. با این حال، به‌نظر می‌رسد در سال‌های اخیر، این بخش به‌طور جدی مغفول مانده است. برنامه‌هایی که خاطره‌ساز بودند و لحن و فضای صمیمی و آموزنده داشتند، امروز جای خود را به برنامه‌هایی داده‌اند که بیشتر بر هیجان یا سرگرمی‌های سطحی تمرکز دارند.

مسئله اینجاست که کودک امروز، مخاطب آگاهی است و نیاز به محتوای غنی، خلاق و متناسب با سن و فرهنگ خود دارد. اگر تولید برنامه‌های کودک صرفاً در حد تکرار قالب‌های گذشته یا تقلید از الگوهای خارجی بماند، نمی‌توان انتظار داشت نسلی متعهد، باهویت و اهل اندیشه تربیت شود.

* با توجه به تحولات رسانه‌ای و ظهور پلتفرم‌های جدید، مخاطب امروز با گزینه‌های متعددی در انتخاب محتوای نمایشی مواجه است. در این میان، تلویزیون ملی تا چه اندازه توانسته است جایگاه خود را به‌عنوان رسانه‌ای فراگیر حفظ کند؟

تلویزیون ملی در دهه‌های گذشته به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین منابع اطلاع‌رسانی و سرگرمی خانواده‌های ایرانی شناخته می‌شد؛ اما با ظهور پلتفرم‌های دیجیتال، شبکه‌های اجتماعی و سرویس‌های نمایش درخواستی، این انحصار شکسته شد و مخاطب امروز در انتخاب محتوای دیداری، نه‌تنها آزادتر شده بلکه حساس‌تر و تحلیل‌گرتر نیز شده است.

این وضعیت، تلویزیون را در موقعیتی قرار داده که برای حفظ جایگاه خود، ناگزیر به بازنگری در ساختارهای تولید، زبان روایت، نوع برنامه‌سازی و فهم ذائقه مخاطب است. متأسفانه در بسیاری از موارد، رسانه ملی از این روند عقب مانده و همچنان با ساختارهای گذشته و زبان کهنه به تولید محتوا می‌پردازد. اگر این رسانه نتواند با درک دقیق از تحولات فرهنگی و رسانه‌ای به‌روز شود، به‌مرور تأثیرگذاری خود را از دست خواهد داد.

* برنامه‌های گفت‌وگومحور در تلویزیون که می‌توانند فضایی برای گفت‌وگوی فکری و فرهنگی فراهم کنند، تا چه اندازه توانسته‌اند نقش خود را در ارتقاء سطح بینش عمومی ایفا کنند؟

برنامه‌های گفت‌وگومحور، اگر با طراحی دقیق و برخورداری از مجریان مسلط و مهمانان اندیشمند همراه باشند، می‌توانند به یکی از تأثیرگذارترین قالب‌های رسانه‌ای تبدیل شوند. این نوع برنامه‌ها ظرفیت آن را دارند که مسائل عمیق فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و حتی هنری را به زبان ساده و در عین حال عمیق، با مخاطب در میان بگذارند. اما مشکلی که در سال‌های اخیر وجود دارد این است که بسیاری از این برنامه‌ها یا به سطح گفت‌وگوهای زرد و مبتنی بر حواشی تقلیل یافته‌اند، یا دچار سانسورهای محتوا شده‌اند و از بیان آزاد و شجاعانه پرهیز کرده‌اند. در نتیجه، برنامه‌هایی که می‌توانستند محملی برای تفکر و تعمق باشند، یا مخاطب ندارند یا جدی گرفته نمی‌شوند.

تلویزیون برای بازسازی اعتماد مخاطب، باید جسارت در انتخاب سوژه، شفافیت در بیان و صداقت در اجرا را در اولویت قرار دهد.

انتهای پیام

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha