به گزارش خبرگزاری حوزه حجت الاسلام محمد جواد قائمی، مدیر حوزه علمیه خواهران مازندران در یادداشت ارسالی با عنوان «موج سواری بر غم عزیز از دست داده» آورده است:
به یقین می توان گفت: دو چیز در میان آموزه های اسلامی بعنوان قدر متیقن برای نوع رفتار در حوزه حکمرانی و کنشگری اجتماعی نسبت به پدیدهای پیرامونی شناخته شده است:
۱. ضرورت حفظ امنیت جانی و اجتماعی اتباع و لو غیر مسلمان از سوی حاکمیت اسلامی تا آنجا که مولای بیان علی علیه السلام مرگ متاثر از شنیدن آزار زن غیر مسلمانی که تحت حمایت حکومت اسلامی بوده را نه تنها موجب سرزنش نمی داسته بلکه در ضمن تائید آن را نشانه ای از تربیت دینی می پنداشته است.
۲. محکومیت موج سواری بر درد دیگران که خود غم افزایی بیش از غم عزیز از دست رفته را به دنبال دارد.
با حفظ این دو مقدمه باید گفت:
همان مقدار که اصل جرم و جنایت بر ضد اتباع و شهروندان جامعه اسلامی و از جمله بزه رخداده شده در ماجرای ربوده شدن و قتل مرحومه الهه حسینینژاد دختر گمشده اسلامشهر محکوم و مستحق پیگیری حقوقی و انتظامی برای اعمال اشد مجازات برای عامل آن از باب تنبیه و تنبه است، حرکت برخی افراد اعم از گدایان لایک در فضای مجازی تا برخی گدایان تریبون برای خود اظهاری که این روزها با گفتار و پیامهای خود که در عین دمیدن و القای حس ناامنی اجتماعی در سطح جامعه بخصوص جامعه بانوان و توهین به قشر زحمت کش رانندگان، موجبات زجر روحی خانواده متوفا شده اند نیز محکوم و مستحق پیگیری قضایی و حقوقی از سوی مدعی العموم است.
اما در این میان در کنار همه رخدادهای رسانه ای دشمنان قسم خورده این سرزمین و جریانهای ضد انقلاب از تکرار برخی فیلم های قدیمی از سوی برخی مردگان جنبش زن، زندگی، آزادی همچون سوگلی کاخ سفید و الیزه و خبر سازی های رسانه ای جهت ملتهب سازی فضای روانی و اجتماعی جامعه در شرائط خاص که از یکسو شاهد سختی اقتصادی و تورم در داخل و مساله تحریمها و مذاکرات و مساله آژانس و مکانیسم ماشه از دیگر سو هستیم؛ شاهد برخی رفتارها از سوی برخی چهره های نام آشنای جریان حامی فتنه و آشوبهای زن، زندگی، آزادی از طریق دیدار و اشک ریختن در محضر خانواده معزا هستیم که سوالاتی را از چرایی این کار برای اذهان مخاطبین به دنبال دارد.
شاید گفته شود که ذهن نگارنده آلوده به توهم توطئه و بدبینی است اما وقتی به سراغ حافظه تاریخی می رویم و به یاد برخی رفتارهای سابق ایشان که موجب شد تا خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب دشمن ریخته و برای نظام جامعه هزینه سازی داشته باشند و شعله آتش فتنه و آشوب را در روزهایی که می توانست موجبات فخر و افتخار را به دنبال داشته باشد، بارور کردند را در کنار برخورد سرد ( بخوانید عدم واکنش ) نسبت به برخی دیگر از پدیده های اجتماعی مشابه و از جمله تعدادی از شهدای ایام از محیط بانی تا عزیزان ناجا که وجه مشترک همه، قتل ناجوان مردانه توسط اشرار و جانیان بوده است که همه این عزیزان هم همانند مرحومه حسینی نژاد برای ملت و نظام محترم و دارای پدر و مادر و فرزند بوده اند؛ این سوال به ذهن خطور می کند که مگر چه اتفاق خاص در این ماجرا وجود دارد و به عبارت دیگر این دیدار های چه مزیتی برای اینان و جریانهای منتسب به آنان دارد؟
نکند....
نه...
اما...
نکند قرار است از بستر این جنایات یک مهسا امینی دیگر برای برخی جریانهای ضربه خورده از مردم و نظام اسلامی متولد شود؟
از ورود سران و مدعیان جریان زن، زندگی، آزادی که داعیه دار تسهیل دسترسی به زن برای امیال نفسانی در نشست های تحلیل و متینگ های خود بوده اند تا فضا سازی رسانه ای بر علیه « نظام تربیتی و اجتماعی اسلام و انقلاب، سیستم امنیت ساز فراجا که این روز تمام همت خود را در ارتقاء سطح امنیت اجتماعی از طریق ورود به حل یک بار برای همیشه اراذل و اوباش، مصرف داشته است، تحریک عمومی بر ضد قشر زحمت کش مسافر بران عمومی» که همگی موجبات تشویش اذهان عمومی بخصوص والدین در شرائط خاص آموزشی شده است؛ گویای آن است که به مشام فتنه گران بوی کباب رسیده است.از این روی ضرورت دارد تا ضمن تامل همگانی بر اهمیت نقش رابطه معنادار عفت عمومی و امنیت اجتماعی، همه مردم و مسئولان محترم امنیتی و قضایی و همچنین دلسوزان نظام و انقلاب نسبت به این نوع حرکات خزنده که می تواند تحرک کننده باشد، توجه خاص داشته باشند تا خدای ناکرده دچار یک رفتار منفعلانه در فضا سازی رسانه ای قرار نگیریم.
انتهای خبر: ۳۱۳/۴۸
نظر شما