به گزارش خبرگزاری حوزه، یکی از وظایف طلاب و فضلا در ماه محرمالحرام، تبلیغ چهره به چهره در مساجد و هیئات مذهبی سراسر کشور است که در حوزهنیوز در این راستا به تولید و انتشار محتوای منبر و روضه برای مبلغان محترم پرداخته که به صورت روزانه منتشر خواهد شد.
السَّلَامُ علیکَ یا عَلیّ بنِ الحُسین
السَّلَامُ عَلی قَتیلِ الْمَظْلُومِ
گاهی همه به دور پسر جمع میشوند گاهی همه به دور پدر جمع میشوند
یک عدهای به دور پسر گریه میکنند یک عدهای به دور پدر گریه میکنند
خیلی تلاش میکند آقا چه فایده این تکه تکههاش مگر جمع میشوند
(مقدمه روضه)
*از امام صادق(ع) پرسیدند: بزرگ ترین لذت برای یک پدر چیه؟ فرمودند: خداوند بهت فرزندی عطا کنه، این فرزند جلو چشم این پدر و مادر بزرگ بشه؛ برسه به سن جوانی به قدو بالاش نگاه کنی! بعد پرسیدند: آقا تلخ ترین لحظات برای پدر و مادر چه زمانی؟ فرمود: همین بچه جلو چشم این پدر و مادر پَرپَر بشه!
*علاقه اباعبدالله به حضرت علی اکبر وصف شدنی نبود! حضرت یعقوب یه پسر داشت، یه مدتی یوسفش نبود میدونست که زنده است، انقدر گریه کرد که چشماشو از دست داد(دلا بسوزه برای اباعبدالله)
*در منتخب طُریحِی نقل شده: وقتی سر مبارک اباعبدالله رو تو طشت مقابل ابن زیاد گذاشتند. اون ملعون یه نگاه به سر کرد، به طعنه گفت: حسین من تو رو قبلا هم دیده بودم اما اینقدر محاسنت سفید نبود! یه وقت دیدن خانوم زینب کبری صدا زد که ابن زیاد خدا لعنتت کنه، بخدا داغ علی اکبر محاسن حسینم رو سفید کرده!!!!
_____________________________________________________________
(شروع روضه)
*شیخ شوشتری در مقتلش مینویسه: روضه حضرت علی اکبر روضه، وفات حسینه!
همین که علی اکبر به سمت میدان خواست حرکت کنه، نوشتن ابیعبدالله «وَ أرخَی عَینَهُ و بَکَی» بغض راه گلوی امام رو بست، حضرت به گریه افتاد،بعد یه نگاهی به جوونش کرد «َفنَظَرَ إلی نَظرَ آیِسٍ مِنهُ» یعنی میدونم دیگه برنمیگردی!
گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
نه تیر شمر مرا کشت نه نیزه خولی زمانه مرا کشت، لحظه ای که داغ تو دیدم
سکینه بنت الحسین میگه: دیدم پدرم تو خیمه مضطرب و نگران بود، میرفت تو خیمه نگاه میکرد و برمیگشت، یه مرتبه دیدم «فَرَأیتُهُ قَد أشَرَفَ عَلی الموت» دیدم مرگ داره بر بابام غلبه میکنه، «وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتَضَر» هنوز علی اکبر به شهادت نرسیده، میگه دیدم چشمان بابام مانند شخص محتضر در دَوَران و چرخش بود.
این حالت احتضار برای ابیعبدالله زمانیه که هنوز علی اکبر به شهادت نرسیده، یه جایی دیگه هم آقا به حالت احتضار رسید، کجا بود؟ زمانی که رسید به بدن جوونش. یه موقع هست میگن: «و نَزَلَ مِنَ الفَرس» یعنی از اسب پیاده شد اما مقتل مینویسه: «فَسَقَطَ الحسین مِنَ الفَرس» ابی عبدالله از اسب خودش رو به زمین انداخت، خودش رو با زانو رسوند به بدن اربا اربا شده علی اکبرش.
بنا نبود که آفت به باغ ما بزنن پسر بزرگ نکردم که دست و پا بزند
*شیخ حر عاملی میگه: تا اینجا هیچکس صدای گریه حسین رو نشنیده بود اما وقتی به بدن علی اکبرش رسید «فَبَکی بکاءً عالیاً» داد میزد!
*این بدن یه فرقی با بدن حضرت عباس و حضرت قاسم داره، اونم اینه؛ ابی عبدالله بالا سر اونا که رسید همشون زنده بودند، دو سه جمله با حسین حرف زدند؛ اما این بدن تنها بدنیه که حسین دیر رسید! اونجا بود که مقتل میگه: «فَجَعَلَ یَمسَحُ الدّم» لخته های خونی که در دهان علی بود رو بیرون کشید «فَوَضَعَ خَدَّهُ عَلی خَدِّه» صورت رو صورت جوونش گذاشت 7 مرتبه فریاد زد «وَلَدی علی» یکدفعه دیدن نفس حسین بند اومده دیگه بلند نمیشه.
اینجا بود که دیدن خواهرش زینب داره خودش رو میرسونه به برادر «وا أُخَیَّ و أبن أُخَیَّ» از خیمه ها افتان و خیزان آمد، چندین بار لباس زیر پاهای خانوم گیر کرد. تا اومد بالا سر اباعبدالله دیدن آقا، جون گرفت، بلافاصله بدن علی رو رها کرد! دستان خواهر رو گرفت بلند کرد «وَ رُدَّها الی فُسطاط» به خیمه ها برگردوند خواهر رو، نذاشت چشم حرومی ها به خانوم بیفته!
*دلا بسوزه برا خانوم زینب، تو عصر روز عاشورا هر چی نگاه کرد یه محرم ندید که دستان خانوم رو گیره تا سوار مرکب بشه!!!!
برای دانلود فایل pdf روضه اینجا کلیک کنید.










نظر شما