به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «زن در قرآن» به قلم علی دوانی به بیان داستانهای برخی بانوان پرداخته و چهره گروهی از زنان خوب و بد را در قرآن نمایان میسازد و پندی آموزنده برای شناختن زن از دیدگاه اسلام و قرآن و خودسازی زنان مسلمان بر اساس خواست خدا و پیغمبر(ص) میباشد که در شمارههای مختلف تقدیم شما خوبان می شود.
ساره
ساره دختر خاله حضرت ابراهیم خلیل بود. از نظر شرایطی که باید یک زن داشته باشد نظیر نداشت . از اعتدال قامت و زیبائی خیره کننده ای برخوردار بود. به همین جهت نیز همسر او نظر به غیرت مردانگی در سفرهای خود از بین النهرین به سوریه و از آنجا به فلسطین و سرزمین کنعانیان واز آنجابه مصر، خاطرش از جانب او جمع نبود و تمام سعی خود را مبذول می داشت تاچشم بیگانه به ساره نیفتد و دردسری برایش به وجودنیاید.
با همه احتیاطی که به عمل می آورد، هنگامی که از فلسطین وارد مصر شد، مرزداران مصری توانستند ساره را ببینند، زن و مرد را آوردند و به پادشاه مصر تحویل دادند، به این امید که در قبال آن کار جایزه خوبی از پادشاه خود بگیرند.
پادشاه مصر از ابراهیم پرسید این زن چه نسبتی با تو دارد؟ ابراهیم گفت : او خواهر من است . به این نیت که اولا هر زن با ایمانی خواهر دینی شوهر خود هم هست و ثانیا اگر پادشاه مصر درباره ساره سخن بگوید، برای او که شوهر ساره بود، مصیبت بار و دردناک نباشد و پادشاه تصور کند درباره خواهر ابراهیم که بلامانع است سخن می گوید نه همسر او! با این وصف ابراهیم ساره را به خدا سپرد و در انتظار عکس العمل خدا نشست .
پادشاه که هنوز رخسار دلفریب ساره را ندیده بود دستور داد او را به حرمسرا ببرند و تحویل زنان دهند تا چنانکه باید بیارایند و چون از هر جهت آماده شد او را خبر کنند. همینکه پادشاه مصر خواست به ساره نظر بیفکند برقی چشمش را خیره کرد و از هوش رفت و به دنبال آن به زمین خورد.وقتی به هوش آمد و باردوم خواست به وی نظر کند باز چشمش خیره شدوازهوش رفت .
پس ازآنکه به هوش آمد دستور دادابراهیم رابیاورند تا درباره ساره از وی توضیح بیشتری بخواهد.وقتی پرسید:توضیح بده این زن چه نسبتی با تو دارد؟ حضرت ابراهیم که فرصت را مناسب دید، فرمود: او همسر من است و اینکه گفتم خواهر من است به این منظور بود که احتمال می دادم تو نظر سوئی نسبت به او داشته باشی و برای من که شوهراو هستم بیش ازحد ناگوارباشد.
ابراهیم در آن وقت می دانست که شاه مصر ضربت کوبنده خود را دریافته است و از صدمه ای که دیده است ، توضیح بیشتری می خواهد هر چه بود این پیشامد ممکن بود برای هر تازه واردی به مصر روی دهد. ولی ابراهیم و ساره که محبوب خدا بودند در این امتحان و پیشامد، پیروز شدند و از هر اتفاق سوئی بر کنار ماندند.
پادشاه مصر دستور داد ساره را با همان لباس و جواهرات به شوی خود ابراهیم تحویل دهند و گفت اجازه دارد که آزادانه و با کمال آسایش و آرامش در کشور او به سر برند.
ابراهیم که به واسطه قحطسالی از فلسطین به مصر آمده بود، سالها در مصر ماند. پادشاه مصر که پی به شخصیت ممتاز ابراهیم و همسرش ساره برده بود، به علاوه دختری که از خاندان نجیب و محترم مصر بود به رسم آن روز به عنوان مددکار ساره به ابراهیم بخشید. این زن همان «هاجر» است که بعدها به پیشنهاد ساره چنانکه گفتیم با حضرت ابراهیم ازدواج کرد و اسماعیل پسر نخستین وی از او متولد گردید.
ابراهیم پس از چندین سال که در مصر اقامت داشت ، چون آثار خشکسالی از فلسطین بر طرف شده بود به آنجا بازگشت و بار دیگر در آنجا رحل اقامت افکند و به کار هدایت خلق همت گماشت . گفتیم که ابراهیم و ساره سالها با هم زندگی کردند ولی صاحب فرزندی نشدند که روزنه امیدی در شبستان زندگیشان پدید آورد و یادگاری از آنان باشد. یازده سال پس از آنکه ابراهیم از هاجر صاحب پسری شد، خداوند مهربان ساره را نیز بی نصیب نگذاشت و اجر فداکاری و گذشت او را که حاضر شده بود برای خود هوو بیاورد و همسرش از هووی او صاحب فرزندی شود، به او داد.
ابراهیم ۱۲۰ سال داشت و ساره نود ساله بود. فرشتگانی که ماءمور تنبیه قوم لوط بودند و به شهرهای «سدوم» می رفتند شب هنگام به خانه ابراهیم در آمدند تا به وی مژده دهند که بر خلاف موازین طبیعی ، ساره در همان سن و سال از وی آبستن خواهد شد و پسری می آورد و این اجر اوست که حاضر شد نسل پاک پیامبر خدا باقی بماند ولو از زن دیگر غیر از خود او باشد! خداوند، خود ماجرا را در سوره هود شرح می دهد.
فرستادگان آمدند وبه ابراهیم مژده دادند و گفتند: سلام ! ابراهیم گفت : سلام برشما! به دنبال آن ، چیزی نگذشت که گوساله ای بریان برای آنان آورد. همینکه ابراهیم دید دست آنان به طرف غذا دراز نمی شود، از آنان بد گمان شد و ترسی به دل گرفت . فرشتگان گفتند: مترس که ما فرستادگان خدا به سوی قوم لوط هستیم .
در این هنگام زن ابراهیم (ساره که متوجه شد مهمان فرشتگانند) ایستاده بود و فرشتگان را می نگریست ، خندید! ما به ساره مژده دادیم که فرزندی به نام اسحاق خواهد آورد و پس از اسحاق هم یعقوب است . ساره گفت : وای بر من ! من می زایم و حال آنکه پیری فرتوت هستم و شوهرم نیز کهنسال است چه خبر شگفت انگیزی ؟! فرشتگان گفتند: آیا از اراده خدا تعجب می کنی ؟این موضوع رحمت وبرکت خدابر شما خاندان نبوت است ، خدایی که همه او راسپاس می گویند و دارای مجد و عظمت است .
بدینگونه خداوند جهان از ساره بانوی پیری که هیچ انتظار نمی رفت حامله شود، پسری به وجود آورد که نام او را «اسحاق » نهادند. اسحاق پدر حضرت یعقوب است . لقب یعقوب «اسرائیل» بود، پس یعقوب جد انبیای بنی اسرائیل یعنی موسی و داوود و سلیمان و زکریا و عیسی و یحیی و دیگران است .
این فقط یک معجزه بود وگرنه هیچ علمی نمی تواند بپذیرد که زنی در سن نود سالگی آبستن می شود. معجزه یعنی انجام کاری حیرت انگیز با اراده الهی که قدرت بشری از انجام آن به عجز آید.
وقتی ابراهیم دید در سر پیری صاحب دو پسر زیبا شده است شکر خدا را به جای آورد و گفت : خدا را سپاس می گویم که در سن پیری اسماعیل و اسحاق را به من موهبت کرد، آری خدای من ، دعای بندگان را می شنود.
منابع:
وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا اِبْراهی مَ بِالْبُشْری قالوُا سَلاما قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ اَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنی ذٍ فَلَمّا رَءَآ اَیْدِیَهُمْ لا تَصِلْ اِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ اَوْجَسَ مِنْهُمْ خی فَةً قالُوا لا تَخَفْ اِنّا اُرْسِلْنا اِلی قَوْمِ لُوطٍ وَامْرَاءَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِاِسْحقَ وَ مِنْ وَراءِ اِسْحقَ یَعْقُوبَ قالَتْ یا وَیْلَتی ءَاءَلِدُ وَ اَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْل ی شَیخا اِنَّ هذالَشَیْءٌ عَجی بٌ قالُوا اءَتَعْجَبی نَ مِنْ اَمْرِاللّهِ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ اِنَّهُ حَمی دٌ مَجی دٌ ) (سوره هود، آیه ۶۹ - ۷۳)
- ( اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَی الْکِبَرِ اِسْمعی لَ وَ اِسْحقَ اِنَّ ربّی لَسَمی عُ الدُّعاءِ ) (سوره ابراهیم ، آیه ۳۹)
- ( فَقالَ اَناَ رَبُّکُمُ الاَْ عْلی ) (سوره نازعات ، آیه ۲۴)
_تفسیر المیزان ، ج ۱۹، ص ۴۰.
( وَ قالَتِ امْرَاءَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّةُ عَیْنٍ لی وَ لَکَ لا تَقْتُلوُهُ عَسی اَنْ یَنْفَعَنا اَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدا ) (سوره قصص ، آیه ۹)
- ( وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذی نَ آمَنُوا امْرَاءَةَ فِرْعَوْنَ اِذْقالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتا فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَالْقَوْمِ ال










نظر شما