به گزارش خبرگزاری حوزه، اشاره به ذات اقدس الهی در قرآن کریم، همواره ذهن جویندگان حقیقت را به خود مشغول کرده است. آیا این کاربرد زبانی، به معنای انتساب «جنسیت» یا «ذکوریت» به خدای متعال است؟ آیا قرآن با این شیوه بیان، تصویری مردانه از خدا ارائه میدهد؟ در همین رابطه حجتالاسلام رضا پوراسماعیل کارشناس شبهات اعتقادی در این مصاحبه به تبیین و بررسی این موضوع پرداخته است که در ادامه متن آن تقدیم حضور شما مخاطبین فرهیخته میگردد.

پرسش: چرا در قرآن، خدا با ضمیر «هو» آمده است؟ آیا خدا از جنس مذکر است؟
پاسخ حجتالاسلام پوراسماعیل:
بسمالله الرحمن الرحیم؛ نخست آنکه زبان عربی زبانی است که افعال و ضمایر آن بر پایۀ دستهبندی دستوری «مذکر و مؤنث» بیان میشود. این ویژگی در برخی زبانها وجود ندارد؛ برای مثال، در زبان فارسی فعلها و ضمایر معمولاً فاقد تمایز جنسیتی هستند. واژههایی مانند «میرود» یا «او» بدون تفکیک مذکر یا مؤنث به کار میروند.
۱_ ساختار زبانی
در زبان عربی، به دلیل ساختار دستوری مبتنی بر تذکیر و تأنیث، هنگام به کار بردن فعل یا ضمیر برای هر مفهومی، ناگزیر باید یکی از دو شکل مذکر یا مؤنث را انتخاب کرد. به همین دلیل، حتی هنگام اشاره به اشیا یا پدیدههای غیرجاندار نیز این تقسیمبندی لحاظ میشود؛ مثلاً «خورشید» مؤنث و «ماه» مذکر در نظر گرفته میشود، در حالی که این اجرام آسمانی فاقد جنسیت زیستی هستند. بنابراین، در زبان عربی استفاده از شکل مذکر یا مؤنث برای افعال و ضمایر، الزاماً به معنای نسبت دادن جنسیت به آن موجود یا شیء نیست، بلکه بخشی از قواعد دستوری این زبان است.
۲. قاعدهٔ «تغلیب» (غلبهٔ صورت مذکر):
در دستور عربی قاعدهای معروف به «تغلیب» یا «اغلبیت مذکر» وجود دارد. بر این اساس، در مواردی که جنسیت مشخص نباشد (مثلاً اشاره به یک فرد ناشناس) یا در جمعهای مختلط (شامل مرد و زن)، صورت مذکر به عنوان شکلِ فراگیر و غالبه به کار میرود. این یک قاعدهٔ زبانی است که برای سادهسازی بیان و پوشش دادن حالتهای مبهم یا جمعی طراحی شده است.
بر همین پایه، صورت مذکر به عنوان شکلِ پیشفرض و اصلی در نظر گرفته میشود، مگر آنکه موضوع بهطور مشخص مؤنث باشد (خواه حقیقی یا مجازی/اصطلاحی). در این حالت فعل ها مذکر استفاده میشود.
۳. زمینهٔ تاریخی-فرهنگی واژهٔ «الله»:
واژهٔ «الله» و مفهوم الوهیت در میان عربهای پیش از اسلام نیز شناخته شده بود و در گفتار و اشعار آن دوره، با ضمایر و افعال مذکر به کار میرفت. قرآن کریم نه به منظور ایجاد یک نظام زبانی جدید، بلکه در قالب همان ساختار زبانی رایج و قابل درک برای جامعهٔ عصر نزول عرضه شد. بنابراین، استفاده از صیغهٔ مذکر برای خدا در قرآن، ادامهٔ همان سنت زبانی و گفتمانی موجود بود، بدون آنکه قصد نسبت دادن «جنسیت» به ذات الهی را داشته باشد.
مثلاً وقتی قرآن دربارهٔ خورشید (شمس) سخن میگوید، در سوره شمس میگوید:
اذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ (هنگامی که خورشید را درهم میپیچد.)
اذا از صیغهٔ مؤنث استفاده میکند، زیرا خود عربها «شمس» را مؤنث به کار میبردند.
در مورد «الله» نیز همینگونه است؛ عربها پیش از اسلام این لفظ را با ضمایر مذکر به کار میبردند و قرآن نیز بر پایهٔ همان عرف زبانی رایج، خداوند را با ضمایر مذکر خطاب کرده است.
پس قرآن نیامده تا برای نخستین بار لفظ «الله» را معرفی کند که حالا بپرسیم چرا مذکر به کار برده است. بلکه قرآن از همان استعمالی استفاده کرده که در زبان و فرهنگ مخاطبانش رایج بود.
شاید این پرسش پیش آید که: «پس آنان الله را میشناختند؟ یعنی چه؟»
بله، آنان الله را میشناختند، اما شناختشان همراه با شرک بود. مشرکان میگفتند: «الله آفرینندهٔ همه چیز است؛ او سرآغاز آفرینش است، ولی آن خدا بسیار بالاست و دور از دسترس است که ما مستقیماً به او نمیرسیم [و برای تقرّب به او به بتها نیاز داریم].»
بنابراین، بتها در نگاه مشرکان نمادهایی از خدایان تدبیرگر جهان بودند. خداوند متعال با آیهی «لا إله إلا الله» این باور را باطل کرد و تأکید نمود که هیچ معبودِ حقیقیای جز الله وجود ندارد و پرستش بتها شرک آشکار است. با توجه به سه نکتهی پیشگفته، پاسخ مسئله روشن میشود.











نظر شما