حوزه نیوز: اعتکاف، آبشار زلال عبودیت بر پیکر خسته از گناه است تا صفا و روشنی قلب را ارمغان آورد و نسیم عطرآگین آن روح را نوازش دهد و دستان گنهکار را، در دستان خدا قرار دهد، تا دیگر به استقبال گناه نرود.
آیت الله محمدحسین فقیه یزدی از اساتید سطح عالی و خارج حوزه علمیه قم در گفتگو با خبرنگار سرویس علمی و فرهنگی مرکزخبر حوزه، پیشینه اعتکاف و رمز و راز آن را واکاوی نموده است.
حقیقت اعتکاف:
اعتکاف از امور ارزشمندی است که سابقه آن به قبل از اسلام نیز میرسد[i] و خصوصیات آن در اسلام به گونه دیگری مورد توجه و دستور قرار گرفته است. اصل اعتکاف به معنی«انقطاع عن الخلق» و به سوی خدا توجه پیدا کردن است، به طوری که پاسی از عمر ، خود را از افکار گوناگون تخلیه کند، برخی از مشتهیات نفسانی و بعضی امور مباح را بر خود حرام بدارد. در اعتکاف انسان با اختیار خود به سوی خدا رفتن را، در مسجد انتخاب میکند.
فوائد اعتکاف :
چند نکته در اعتکاف روشن است ؛ اول دور شدن از مسائل روزمره زندگی حتی از اهل منزل و آمدن به مکانی که فقط برای عبادت است؛ یعنی مسجد جامع، اعتکاف از جمعی به جمع دیگر رفتن است، رفتن از جمع مردم عادی به سوی جمعی که فقط خود را برای عبادت مهیا کردهاند، توجه به خداوند متعال، رو کردن به سوی معارف الهی و «انقطاع عن الخلق» است و چون فرد با اختیار خودش انتخاب می کند، ارزش بالایی دارد. در فقه، موارد متعددی است که انتخاب آنها مستحب است، اما بعد از انتخاب، اموری بر فرد واجب میشود، اعتکاف نیز اینگونه است، ابتدا از مستحب و مباح شروع میشود و به واجبات ختم می شود. مثلاً یکی از شرایط اعتکاف روزه است و بعد از اینکه معتکف دو روز را روزه گرفت، روزه روز سوم، واجب میشود.
رابطه عبادت با اراده:
عبادت با اراده انسان ارتباط مستقیم دارد، یعنی پرورش وجود انسان از طریق انتخاب و تصمیم است، اراده از امور بسیار ارزشمند است، به گونهای که بوعلی در بیان مراتب عرفان ذکر میگوید؛ اولین مرتبه عرفان، اراده است، [ii] اولین مقام، اراده است؛ یعنی اراده سبب می شود انسان تصمیم درست داشته باشد و بزرگترین تحول در وجود انسان، تحول در مقام اراده می باشد، به طوری که نیت و اخلاص و اراده، مهمترین مسئله در هویت انسان است، لذا بیشترین اثر اعتکاف انسان سازی، به سوی حق، خداشناسی و معارف الهی رفتن است و در اعتکاف اراده میکند برای ارتباط با خدا از مباح و مستحب شروع کند تا به یک واجب ختم شود و حضور حق را درک کند.
شباهت اعتکاف با احرام حج:
اگر انسان ارادهای کرد ولو مباح و به واسطه آن به مراحل عالی رسید، باید قدر آن را بداند، در این حالت، برای او امر مسلمی پیش میآید که باید حرمت و اهمیت آن را بشناسد. پس هدف اصلی در اعتکاف انقطاع از همه تمایلات و شهواتی است که انسان را از درک معارف الهی مشغول میدارد ؛ اعتکاف شبیه احرامی است که مُحرم در مکه میبندد و برای او واجباتی پیش میآید و احکامی تثبیت میشود و باید به آن عمل کند و در برخی از موارد، اگر مرتکب حرامی شد، باید کفاره دهد. توجه به خود، در حقیقت اعتکاف، نوعی احرام بستن در خانه خداست و نباید با غفلت و بی توجهی، شروع شود، بلکه توجه به این مطلب ضرورس است که آمدهام تا اعتکاف کنم. او در حقیقت احرام می بندند هرچند لباس او مثل اهل احرام نیست. اما از یک جهاتی مهمتر از احرام حاجیان است. چون از محدوده داخل مسجد نمی تواند خارج شود و در واقع احرام خود را در خانه خدا و مسجد قرار میدهد و اینکه ذکر شده در مسجد جامع، اعتکاف صورت گیرد غیر از فضیلتش جنبه دیگری نیز دارد که حضور در مسجد جامع را درک می کند و علاوه بر آن با انسانهای مؤمن ارتباط دارد. پس اعتکاف، یک حرکت نفسانی و تربیت نفس است و با مهمترین مقام یعنی اراده شروع می شود و به سوی خدا میآید و غرق عبادت میشود و در واقع خود را تربیت میکند. به قول شاعر: «گر تو تربیت خود نکنی حیوانی».
انسان باید خودش را تربیت کند و حالتهای حیوانی را کنار بگذارد. احرام و اعتکاف و از جهات فراوانی شبیه به هم هستند، گرچه در انجام وظیفه و عمل، مقدار خاصی معین نشده، مثلاً چقدر دعا و قرآن بخوانند، گر چه اعتکاف زمان معینی ندارد و دوره سال، وقت اعتکاف است؛ البته ماه رجب و رمضان فضیلت بیشتری دارد. اوج و عظمت ماه رجب «ایام البیض» است، هر چند ایام البیض هر ماهی عظمت دارد و یا تاکید فراوانی بر اعتکاف دهه آخر ماه رمضان شده است. در هر صورت عبادت اعتکاف، زمان معینی ندارد فقط نباید در زمانهایی باشد که روزه در آن ایام حرام است و مکان آن هم نباید جز مسجد جامع باشد. پس اعتکاف، به حقیقت انقطاع عن الخلق و تربیت نفسانی است و اصل آن هم به مقام اراده برای تربیت نفس است.
اعتکاف سبب جهت دهی الهی:
مطلب دوم جهت دار کردن عبادت است، ما تا میتوانیم باید جهات اعمالمان را درست کنیم، مثل اینکه عبادت در جهت قبله می باشد. مثلاً اگر وارد اتاقی میشویم، مستحب است که جهت قبله را انتخاب کنیم، یعنی در جهت قبله بنشینیم تا جهت راگم نکنیم، پس یکی از اموری که نباید آن را در مقام اراده، فراموش کرد، جهت دادن به اعمال است؛ سعی کنیم جهت الهی به اعمالمان بدهیم. اعتکاف در حقیقت پیدا کردن جهت است. مثل قطب نما که جهت خودش را پیدا میکند و قطب وجود انسانی باید قطب کمال را پیدا کند و اعمال و فکر معتکف باید به سوی یک قطب جهت گیری شود و همه افکار و وجود او، به سوی آن هدف جهت گیری شود. عبادت هم دو قطب دارد، یک قطب آن عبادت روح و قطب دیگرش عمل است، اگر این دو قطب با هم توامان و رفیق شدند و عمل و ایمان با هم جمع شدند «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» در این صورت، مثل برادههای آهن در مقابل آهن ربا، همه اعمال و شهوات انسان و حب و بغضهای او، جهت خودش را پیدا میکند و وقتی جهت را پیدا کرد، ارزش انسان بالا میرود و انسان را نیز بالا می برد، آن وقت است که تمام خواستههای او الهی میشوند.
حقیقت اعتکاف برای این است انسان با محدود کردن خود و مرزبندی خویش تمام وجودش قطب نمایی شود و به سویی حرکت کند که جهت او عبادی و الهی گردد و این کار بزرگی است. معتکف در حقیقت خود را محک میزند که چه مقدار جهت الهی پیدا کرده است و به نوعی اعتکاف، ارزش خودیابی هم دارد، یعنی انسان خودش را محاسبه میکند «حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا».[iii] انسان در اعتکاف خودش را مقایسه میکند که من کجا هستم. کجا میتوانم بروم و کجا باید بروم، به چه سمتی باید هدایت شوم و انسان این امور را در اعتکاف مییابد و با این اعتکاف درمی یابد که چه انسانی است و چه نعمتی دارد.
توسعه ظرف وجودی انسان بواسطه اعتکاف:
بزرگترین نعمتی که خدا به بشر داده، نعمت فهم و درک معارف است. اگر این ظرف را توانست خوب پر کند، رشد می کند. بهترین موقعیتی که به او یاد دادهاند تا ظرف وجودی خود را به خوبی از معارف پر کند، اعتکاف است. انسان در اعتکاف هم جهت یابی پیدا میکند و هم ظرفیت خود را پر میکند. عبادات و نماز و سجده و رکوع های طولانی، انسان را از این بدن دور میکند و هرچه بدن را با عبادت زجر دهد و توجه بیشتری به خدا پیدا کند، موفقیت و راز و رمز اعتکاف را به دست آورده است و اگر با غفلت باشد مثل سایر اعمال است. لذا جهت یابی و پر کردن ظرف وجودی، دو مسئله مهم در اعتکاف است، ملائکهای هستند که تنها در سجده هستند و ظرف وجودشان در حال رکوع و سجود پر شده است؛ کسی که مقام رکوع و سجده و قیام دارد، ارزش فوقالعاده و مقام با عظمتی دارد.
اعتکاف به سوی انسان کامل شدن:
در رابطه ارزش وجودی انسان، روایات خاصه فراوانی رسیده است کهای انسان «و تحسب أنك جرم صغير ؟و فيك انطوى العالم الأكبر » [iv] تو فکر میکنی جرم صغیری هستی و حال آنکه تو موجود بزرگی هستی و قطب عالم وجود و امکانی و مرکز پرگار کل عالم تو هستی و در این مرکز، ارزش خود را در یاب، در حقیقت اعتکاف بعد از خودیابی، درک این مرکزیت است، انسان با این خلوتی که دارد، خودش را دریابد. امام راحل (ره) در انقلاب، اصل و محور انقلاب خود را خود یافتن قرار دادند و بیشترین فرمایشات ایشان این است که شما را گول زدند و به سمت غرب و جلوههای غرب سوق دادند و از ارزشها و خصائص وجودی خودتان تهی شدید و یک «خود» کاذب درست کردند تا آن ارزش ها را در شرق و خودمان نبینیم. امام هدف انقلاب را این قرار دادند که انسان به سمت و سوی خدا برود و حقیقت خودش را درک کند و این یک حرکت اعتکافی بزرگی بود در وجود خودت معتکف شو و حقیقتی که در درونت هست را ببین تا بزرگ و انسان کامل بشوی؛ لذا هدف «انسان کامل شدن» و دریافت همه آثار وجودی که در فطرت انسان است می باشد و تعبیر امام هم همین است «بازگشت به فطرت»، ایشان انقلاب را انقلاب فطری دانستند. انقلاب اسلامی، متکی بر فطرت است و کسانی که دور از انقلاب هستند، منحرف از فطرت هستند؛ یعنی روح را معتکف در وجود انسانی خودتان کنید تا حقایق را دریافت کنید، ما با این اعتکافها میخواهیم راز و رمز و حقیقت وجودمان را درک کنیم که « قَالَ النَّبِيُّ (ص) مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه » [v]
توجه و تامل در اسماء الهی منشا خیرات و برکات
معتکف گرچه به مسجد میآید و معتکف میشود، ولی در واقع در وجود خود اعتکاف پیدا میکند، این مطلب بسیار مهم، هدف اعتکاف است که از افکار بیرونی خارج شود و در مجموعه انسانی خودش معتکف شود و اعتکاف میخواهد باطن انسان را در وجود خودش معتکف کند، تا دریافت معارف نصیب او شود و همه این ظرفیت ها را خدا به او داده تا بتواند این همه معارف را در وجود خودش دریابد و بشناسد که «می توانم عادل باشم»، صفت عدل از صفات الهی است و همه کارهای معتکف باید بر اساس عدالت و اعتدال باشد.
معتکف باید سعی کند تا صفات و اسما الهی را در خود بروز دهد و سفارش من به همه اهل اعتکاف این است به «اسماء الله» فکر کنند و بدانند معارفی از این «اسماء الله» به انسان میرسد که اگر انسان آن را درک کند حقیقت و تبلور وجودش چیز دیگری میشود و با این اعتکاف، باید به سوی خدا رفت، در روایت آمده شخصی از جلوی پیامبر (ص) گذشت و طعنهای به پیامبر زد که چرا شما این افراد را دور خود جمع کرده ای؟ حضرت این آیه را خواندند که «أدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني؛ [vi] من همه را دعوت میکنم به سوی خدا اما از روی بصیرت و این روش من و تابعین من هست».
این بصیرت چقدر عظمت دارد، همان گونه که در کارهای دنیایی ما بصیرت مهم است در برنامه های عبادی نیز بصیرت مهم است و وقتی ما این آیه را میخوانیم« صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ»[vii] ، انسان می خواهد صبغه الهی بگیرد و با این اسما الله، آشنا بشود، مثلاً اگر او هم صفت عدل را در خود احیا کرد او هم عادل میشود، فرمود «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» چه کسی رنگ او بهتر از رنگ الهی است و چه قالبی بهتر از ریخته شدن در قالبی که آن قالب فقط قالب توحیدی است و بعد فرمود «وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ» رنگ خدایی شدن با عبادت تحقق مییابد معلوم میشود، اعتکاف و عبادت باعث میگردد انسان آن صبغه الهی را پیدا کند و ما در حال عبادت رنگ الهی میگیریم و در مقام عبادت میخواهیم اوصاف الهی را در خود ایجاد و احیا کنیم. پس هدف از اعتکاف انسان کامل شدن و به سمت عبودیت رفتن است. انسان می تواند با عبادت به درجاتی از خلیفه الهی برسد، البته آنچه معصومان و پیامبران اولوالعزم رسیده اند، آن درجات عالی است، اما درجات پایینی برای ما امکان دارد، چرا که در عبادت، تقرب است لذا انسان باید خود را به آن مقام پر عظمت برساند
رابطه اعتکاف و عبادت با مقام توکل
« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ » [viii] در واقع در وجود انسان این حالت است که به تدریج خود را مهیا میکند تا با ترس از خدا به آن مقام عالی که مقام توکل است برسد.
فرصت نیست که مقام توکل را بسط بدهم که چگونه میشود انسان بعد از معرفت به مقام توکل میرسد. اگر آدمی به جایی رسید که مقام معنوی را در وجود خودش پیدا کرد، «مقام توکل» شروع میشود، بعضی وارد مسجد کوفه میشوند و مقامات را می بینند در صورتی که علت اینکه آن ستون های واقع در مسجد را مقام خوانده اند، تنها این نبوده آنجا اولیاء الهی نماز خواندهاند، بلکه در آنجا نماز خواندهاند و به مقاماتی رسیدهاند. ما باید در اعتکاف مقاماتی را طی کنیم، یعنی وقتی خود را شناختیم و دریافتیم و جهت را پیدا کردیم تازه نوبت این میشود که مقاماتی را طی کنیم و آن مقام، مقام مؤمنین است و به حدی برسد که « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيمانا»ً وقتی به مسجد میروند و تلاوت آیات الهی میشود «زادَتْهُمْ إيماناً» و در آخر به مقام توکل میرسند که این مقام، مقام بسیار بلند و با عظمتی است.
ایمان و تقوی لازمه اولیا الله شدن:
آیات قرآن ما را متوجه نکتههایی میکند که دو آیه راهگشا را به عنوان مثال انتخاب کردهام. در سوره یونس آیات 62-64 « أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (62) الَّذينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (63) لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْديلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (64) » مسائلی مطرح شده است که قرآن آن را به عنوان «فوز عظیم» بر میشمارد، معتکف باید با شروع اعتکاف بداند که او به سوی «اولیاء خدا» شدن میرود و او از دوستان خدا میشود، خداوند ایشان را دوست میدارد، معتکف در اعتکاف آنچنان وجود خود را میسازد که خدا او را دوست می دارد و به دلش ترس غیر خدا را راه نمیدهد و فقط توجه اش به خداست، اصلاً حزن و اندوهی هم ندارند و در مقابل جز خدا چیزی نمی بیند و ارزشی هم برای غیر قائل نیست و سپس توصیف میکند که ایشان کسانی هستند اهل ایمان و تقوی هستند و معلوم میشود باید عبادت، ایمان و تقوی را زیاد کنیم که اگر ایمان و تقوی درست شد « لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ، ایشان بشارت در حیات دنیا و آخرت دارند» بعد برای اینکه ما مطمئن باشیم این خبر غیبی را هم میدهد که همه اینها از سنن الهی است « لا تَبْديلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ» و منظور از کلام هم حقیقت کلام است که مدلول و واقعیت کلام است لا تَبْديلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ، رابطه مستقیم بین ایمان، تقوی و اولیاء الله شدن است، رابطه آنچنان مستقیم است که نتیجه آن «فوز عظیم» است «ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» این یک آیه بود که برای معتکفین عزیز انتخاب کرده بودم که عزیزان انشا الله به فوز عظیم برسند.
مواظبت بر حفظ داشته ها و پرهیز از غفلت:
آیه دوم عکس این قضیه است ؛ نعمت هایی به انسان می رسد و او ناسپاسی میکند، خیلی از جوانان این سئوال را میپرسند که ما با مشکلاتی روبرو شدهایم و برای حل مشکلمان معتکف شدهایم، توصیه من به این دسته از افراد این است از این آیه استفاده کنید و ظرفیتتان را بالا ببرید، نا سپاسی در مقابل نعمت عبادت و اعتکاف نداشته باشید، انسان وقتی زیان و مشکلی پیدا می کند در مقابل آن اگر ظرفیت و توانمندی داشته باشد، ظرفیت انسانیاش را بالا میبرد و الا ضایع میشود، نمی داند که با همین آه و ناله، بدون تقویت روح و بالا بردن درجات به نتیجهای نمیرسد آیه 12 یونس « وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ » کسانی که اعتکاف میکنند و در مسجد میخوابند تا توان عبادت داشته باشند و کسانی که در مقابل مشکلات به سوی ما آمدهاند و فهمیدهاند، باید به در خانه ما بیایند و به سوی خدا آمدهاند و در همه حالات خدا را میخوانند وقتی از اعتکاف نتیجه میگیرند و بیرون میروند، مثل اینکه اصلاً از خدا حاجتی نخواسته اند و یادش می رود که از خدا حاجتی بگیرد، پس ممکن است انسان خودش را خوب بسازد مشکلاتش را هم خدا رفع کند، ولی بعد از آن به سوی غفلت کشیده شود، اینها مسرفین هستند. اگر عملی انجام دادهای و راهها را خوب شناختهای و نتیجهای هم گرفتهای، اینها را باید در وجود خودت حفظ کنی « وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرّ»ُ؛ موقعی که ضرری به او میرسد ما را در همه حال میخواند، « فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّه»، وقتی مشکل او را دور کردیم انگار از ما خواستهای نداشته است،« كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ» معلوم میشود یکی از مصادیق اسراف، اسراف در عمر و همت و عبادت است و اسراف در عبادت این است که انسان نتیجه اعمال عبادی خودش را ضایع کند و از دست بدهد ما كانُوا يَعْمَلُونَ» هر چه عمل کردهاند همه را اسراف کردهاند. قرآن و روش پیامبر قلب شما را شفا میدهد، از بخل و حسد و نفاق و... نجات میدهد، این اعمال زشت انسان را منحط میکنند و این موعظه قرآنی باعث شفا میشود. لذا شایسته است که اهل اعتکاف قرآن و روایات را در اعتکاف فراوان بخوانند و کتابهایی را همراه خود ببرند مانند چهل حدیث امام یا اصول کافی و کتابهای خوبی که روایات ائمه در آن آمده است، اینها را مطالعه کنند که « وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ » که باعث هدایت اهل ایمان میشود . عمده توصیه من دوری از محرمات است، اعتکاف در مسجد داشته باشند و انسان کامل بشوند، اخوی ما مرحوم آیت الله میرزا محمد حسن فقیه یزدی ( رحمت الله علیه ) خیلی اصرار داشتند که در این اعتکافها حضور داشته باشند و برای معتکفین صحبت کنند و امسال جای وی خالی است و اگر بشود میتوانم بگویم ایشان یک الگوی عبادی است. وی گاهی برای یک حاجتی به بیابان میرفتند و اعمال امداود را انجام میدادند و زانوها را برهنه میکردند و در خاک فرو می بردند و حاجات خود را میگرفتند به خداوند ایشان را رحمت کند و از همه اهل اعتکاف طلب دعای خیر دارم.
اعتکاف در آیات
پاک نگه داشتن مسجد الحرام برای اهل اعتکاف
« وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّی وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ » (125) بقره
آیه 125 سوره بقره راجع به عظمت مسجد الحرام است و معاهدهای بین خداوند متعال و حضرت ابراهیم و اسماعیل میباشد، این معاهده یک معاهده مهم است، مربوط به عظمت پاک نگهداشتن مسجد الحرام و عبارت « أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ»؛ یعنی خدا خانه مرا از شرک و بت پرستی پاک قرار بده، بعد میگوید : خداوند اینگونه اراده کرده است که « أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ » خانه خود را پاک برای کسانی که در مسجد الحرام معتکف میشوند و کسانی که اهل رکوع و سجودند و در مقابل خداوند وظایف عبودیت را به نحو اعلی، عمل می کنند پاک نگه دارد و در اینجاست که به اصل اعتکاف و اهمیت دادن به کسانی که خود را برای اعتکاف مهیا کردهاند توجه شده است.
پرهیز از مباشرت با همسر در ایام اعتکاف
باز از آیاتی که راجع به روزه و موارد مربوط به گرفتن روزه می باشد آیه 187 سوره بقره است آنجا که می فرماید : « أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلی نِسائِکُمْ هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ وَ عَفا عَنْکُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیْلِ وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاکِفُونَ فِی الْمَساجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ »
این جا هم عظمت روزه گرفتن و مقررات آن را بیان می کند و اشاره به این مطلب دارد که صائم باید مواظب اموری در زندگی خود باشد. خداوند در این آیه تصریح میکند که از امور حلال که برای شما بوده است در زمان روزه داری و اعتکاف دوری نمایید، کسانی که در مساجد معتکف هستند از مسائل حلال از جمله مباشرت با همسر را تعطیل کنند و در ایام اعتکاف از این امور دوری کنند.
دستور به پاکیزگی خانه خدا از شرک و..برای معتکفین
در سوره حج آیه26 قرآن از اهمیت و عظمت حاجیان سخن گفته و به مسئله اعتکاف اشاره می کند « وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بی شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْقائِمینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ » حضرت ابراهیم باید کاملا شرک را از خود دور کنند « وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْقائِمینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ» و با همه عظمتی که دارند باید بیتالحرام را برای طوافکنندگان و سجدهکنندگان و رکوعکنندگان پاک نگه دارد و در آیه دیگری میفرماید « إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فیهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ به ظلم نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ » ( بقره 25) کسانی که کفر میورزند و راه مساجد را میبندند مسجدالحرامی که برای عموم مردم مؤمن است « سَواءً الْعاکِفُ فیهِ وَ الْبادِ » چه آن کسی که عاکف است و معتکف شده است و چه آن کسی که معتکف نیست همه باید بتوانند از این عظمت مسجد الحرام استفاده کنند ؛ از خصوصیاتی که آیه 25 سوره فتح بازگو می کند همین عظمت مسجد الحرام و اهمیت اعتکاف است، آنجا که میفرماید: « هُمُ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْیَ مَعْکُوفاً أَنْ یَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصیبَکُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ به غیر عِلْمٍ لِیُدْخِلَ اللَّهُ فی رَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلیماً » (25) و معلوم میشود یکی از جهات با عظمت در حین حج این بود که افرادی معتکف شدن در مسجد الحرام را وظیفه خود میدانستند و به آن عمل میکردند.
در داستان پاک کردن مسجد الحرام از بتها « إِذْ قالَ لِأَبیهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثیلُ الَّتی أَنْتُمْ لَها عاکِفُونَ » ( انبیا52) حضرت ابراهیم به مقام خاصی از خشیت الهی رسیده بود و دیگران را موعظه میکرد « و إِذْ قالَ لِأَبیهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثیلُ الَّتی أَنْتُمْ لَها عاکِفُون » ( انبیا52) در این آیه اشاره به «تماثیل» دارد، کلمه تماثیل هم به مجسمهها و هم به قابها و عکسها اطلاق می شود و در اینجا مراد از «تماثیل» بیشتر بت است که مشرکین در اطراف آن برای دعا و توجه کردن به مسائل معنوی جمع میشدند در اینجا است که حضرت میفرمایند: «این چه کاری است که اطراف بت جمع میشوید»، پاک کردن معابدی که برای عبادت خداوند متعال است وظیفه حضرت ابراهیم بود .
اعتکاف زنان در مسجد
اعتکاف؛ اخلاصی است که در وجود انسانی حاصل میشود و از مباحث بسیار مهم اعتکاف ، اعتکاف زنها و بانوان می باشد و سزاوار است مساجد جداگانهای برای زنان در نظر گرفته شود و شاید اولویتی هم برای آن باشد ولی اگر نشد و همه در یک مسجد معتکف شدند آن هم مانعی ندارد، منتهی پردهای کشیده شود و هر کدام در بخشی مشغول عبادت شوند، اعتکاف از عبادتهایی هست که زن و مرد ندارد مانند تقوی و عبودیت که زن و مرد ندارد و این اخلاص و خلوص نیتی که به برکت اعتکاف برای انسان حاصل میشود برای همه می باشد و مخصوص صنف و جنس خاصی نیست و زنان هم باید از آن بهره بگیرند و شاید در بعض امور، زنان بهره بیشتری بگیرند ولو اینکه گفته اند : « مسجد المرأة بیتها » این جملات و مانند آن اشاره به عظمت کاری است که زنان انجام می دهند یعنی زنها بدانند در منزل که کار میکنند عبادت بزرگی انجام میدهند و مردان هم بدانند که زنان کار بس بزرگی را در منزل متکفل هستند و در این جا به این مطلب توجه دادهاند و اما اعتکاف امر مهمی است و یک وظیفه الهی است و مردها و زنها با اجازهای که از یکدیگر می گیرند در مساجد معتکف میشوند و به نتایج و بهرههای معنوی میرسند
اهمیت اجتماع
در عظمت و اهمیت اجتماع، مطالب فراوانی رسیده است، اعتکاف، یک اجتماع خاص و بهره برداری از فضای معنوی جمع و اجتماع است، مثلا وقتی نماز جماعت خوانده میشود و نمازگزاران با هم هستند اگر شخصی به نماز جماعت اضافه میشود نه تنها ثواب نماز خودش را بالا میبرد بلکه ثواب همه صفوف جماعت را بالا میبرد و حتی ثواب امام جماعت را زیاد میکند و همین که عدد افراد از ده نفر گذشت، حساب آن را جز خدا کسی نمیداند (مستدرک الوسائل، ج 1، ص 487، رساله حضرت امام، مسئله 1400 ) پس «اجتماع عبادی» بسیار ارزشمند است و در بعضی روایات آمده است که اگر دعای شما مستجاب نشد در جمع دعا کنید به اصول كافي ج 2 ص 487 ؛ بَابُ الِاجْتِمَاعِ فِي الدُّعَاءِ »
دستور الهی به پیامبر(ص) جهت هدایت جامعه
در آیات اول سوره های مزمل و مدثر « یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ » و « یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ» به حضور پیامبر و تشویق او به حضور در جمع اشاره شده است و در این راستا معانی بسیار ظریفی در بیان مزمل و «مدثر» بیان شده است از جمله این معانی، تفسیری است که اخوی این جانب مرحوم آیت الله میرزا محمد حسن احمدی فقیه یزدی است وی در تبیین مزمل گفته است است: مراد از «مزمل» و « زمیل» ، زمیل انبیاء است یعنی ای کسی که در ردیف انبیا هستی و این یعنی همه وظیفهای که تمام انبیا داشتند را دفعتاً به دوش کشیدی و آنچه را که همه انبیا میخواستند اجرا کنند تو کمال و تمام و اکمل آن را باید بجا آوری و تو زمیل همه انبیا هستی و این جریان بسیار با عظمتی است و درباره آیه شریفه « یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ» «دثار» و «شعار» مقابل هم هستند یعنی ای کسی که به دور خود دثار پیچیده « قُمْ فَأَنْذِرْ » تا کنون فقط به خودت میپرداختی ولی از حالا به بعد برای هدایت اجتماع حرکت کن، این دستور رسید که هماکنون وقت آن است که جامعه را به سوی توحید حرکت دهید پس پیامبر(ص) قبل از اینکه به رسالت برسد به اعتکاف عمل میکرد، قبل از اسلام هم در آیینهای دیگر اعتکاف وجود داشت. اعتکاف پیامبر خاص آن حضرت بود تا به مرحله نبوت رسید. خداوند به همه ما روزی دهد که از این ایام، خوب، بهره برداری کنیم مخصوصاً در ماه رجب که ماه خداست و اوج عظمت آن به ایام البیض می رسد و کانون عظمت این ماه است، اعتکاف را در این ماه قرار دادن به خاطر این است که این ماه؛ ماه خداست و همه اعمال در آن ارزش بیشتری دارد از جمله اعتکاف.
گفتگو : حمید کرمی
[i] - عبادت اعتكاف به دليل اهميت و آثار و بركات ارزشمند آن از عبادتهاي مخصوص دين اسلام نبوده و در اديان آسماني قبل از اسلام نيز اجمالاً ميدانيم كه وجود داشته است گر چه از نحوه انجام آن در اديان سابق بياطلاعيم. چنانكه برخي از آيات قرآن، وجود عبادت اعتكاف در اديان گذشته را تأييد ميكند، آنجا كه ميفرمايد: وَ عَهِدْنا إِلي إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ بقره/ 125.
به ابراهيم و اسماعيل توصيه نموديم تا خانهام را براي معتكفان و نمازگزاران تطهير كنند.
باز در قرآن ميخوانيم: وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِيًّا فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا مريم/ 17- 16.
مريم (س) آنگاه كه به افتخار ملاقات با فرشته الهي نايل آمد از مردم بريده بود و در خلوت به سر ميبرد ...
علامه طباطبايي (رضوان الله عليه) در تفسير قيّم خود ميفرمايد: مقصود از، دوري مريم از مردم، بريدن از آنان و روي آوردن به عبادت اعتكاف براي بندگي و پرستش خدا بوده است.
علامه مجلسي (ره) نقل ميكند: حضرت سليمان (ع) در مسجد الاقصي به دفعات، به مدت يك ماه، دو ماه، يك سال، دو سال و كمتر و بيشتر اعتكاف ميكرد و خوردني و نوشيدني برايش فراهم ميشد و او در همانجا به عبادت ميپرداخت.
در برخي از روايات اهل سنت آمده كه در دوران جاهليّت قبل از اسلام نيز يك سلسله اعمال به عنوان اعتكاف در ميان مردم رايج بوده است.
بنابراين، با استناد به شواهد فوق، اعتكاف در اديان سابق الهي نيز وجود داشته و با بعثت نبيّ خاتم (ص) در اسلام نيز تنفيذ شده و استمرار يافته است، اگر چه ممكن است در شريعت اسلام پارهاي از خصوصيات و آداب و احكام و شرايط آن تغيير كرده باشد. ( برگرفته از آثار حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی )
[ii] - الاشارات و التنبيهات ص 145.
أول درجات حركات العارفين ما يسمونه هم الإرادة. و هو ما يعتري المستبصر باليقين البرهاني، أو الساكن النفس إلى العقد الإيماني من الرغبة في اعتلاق العروة الوثقى فيتحرك سره إلى القدس لينال من روح الاتصال. فما دامت درجته هذه فهو مريد.
[iii] - وسائلالشيعة ج 16، ص 99.
21082- عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ طَاوُسٍ فِي كِتَابِ مُحَاسَبَةِ النَّفْسِ قَالَ رُوِّينَا فِي الْحَدِيثِ النَّبَوِيِّ الْمَشْهُورِ حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَكْبَرِ.
[iv] - ديوانالإمامعلي(ع) ص 178.
دواؤك فيك و ما تشعر **** و داؤك منك و ما تنظر
و تحسب أنك جرم صغير **** و فيك انطوى العالم الأكبر
و أنت الكتاب المبين الذي **** بأحرفه يظهر المضمر
[v] - بحارالأنوار ج 2 ، ص 32.
[vi] - یوسف، آیه 108.
[vii] - سوره بقره، آیه 138.
[viii] - سوره انفال، آیه2.
نظر شما