پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024

حضرت امام على بن محمد نقى که به امام هادى(ع) معروف است، فرزند امام نهم، در سال 212 هجری در مدينه متولد شدند؛ امام دهم در ايام حيات خود با هفت نفر از خلفاى عباسى مأمون، معتصم، واثق، متوكل، منتصر، مستعين و معتز معاصر بوده است.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری حوزه به مناسبت ایام سالروز میلاد آن امام همام، در گفتگو با حجت‌الاسلام والمسلمین محسن الویری برخی از آموزه های دینی، سیاسی و اجتماعی امام هادی (علیه‌السلام) را به بحث نشسته است.

*امامت در کودکی

درباره امام هادی (علیه السلام) مانند هر امام دیگری، نکاتی که کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است، فراوان وجود دارد ؛  امام (علیه السلام)  به نقل مشهور در سال 212 قمری و بنا به نقل دیگری، در سال 214 قمری، به دنیا آمده‌اند و بعد از شهادت امام جواد (علیه السلام) در سال 220 قمری، امامت خود را شروع کردند و بنا به نقل اول، ایشان در 6 سالگی و بنا به نقل دوم ایشان در هشت سالگی، امامت خود را آغاز نمودند. در سال 254قمری به شهادت رسیدند و دوران امامت ایشان تا 34 سال  ادامه داشت، آن هم در دههای نخستین نیمه قرن سوم هجری، که نشان دهنده این است که چه دوران حساس و دشواری را این بزرگوار پشت سر گذاشته اند.

*اهمیت قرن سوم هجری و عصر حیات امام علیه السلام

یکی از جنبه‌های اهمیت این عصر، این است که طلیعه تمدن اسلامی و به ثمر رسیدن حرکتی که پیامبر(ص) آغاز نموده بودند، در این قرن مشاهده می گردد با وجود انحرافات ومشکلاتی که جامعه با آن مواجه بود و از مسیر پیامبر اکرم(ص) فاصله گرفته بود، اما به هر حال، زحمات پیامبر(ص) به نتیجه رسید ومی‌توان قرن سوم ونیمه اول این قرن  را طلیعه شکوفایی تمدن اسلامی دانست.

این دوره با حکومت متوکل عباسی همراه است، متوکل از سال 232 تا 247 قمری خلیفه بود و این دوره 15 ساله بسیار سخت وهمراه با تهدید‌ها و محدودیت‌های زیاد برای شیعیان به خصوص امام (علیه السلام) می باشد؛ متوکل همان کسی است که دستور تخریب حرم امام حسین (علیه السلام) را داده بود و گفته بود که زمین را شخم بزنند و کشاورزی کنند تا اثری از آثار امام(ع) نماند.

او کسی است که امام علیه السلام را به سامراء فراخواند تا امام(ع) را تحت نظر قرار دهد؛ لذا در اهمیت نیمه اول قرن سوم این است که این ایام، دارای دو ویژگی بارز است یکی دوران شکوفایی تمدن اسلامی و دیگری دوران خفقان و فشار نسبت به امام هادی علیه السلام و شیعیان که به یک معنا تا آن زمان سابقه نداشت.

*نگاهی به رفتار امام در عصر تعامل اندیشه ها

در چنین فضایی امام (علیه السلام) به گونه‌ای رفتار کردند که این رفتار، درس‌های قابل توجهی به ما می دهد، در این دوران گرایش های گوناگون کلامی و فقهی اتفاق افتاده بوده  و به نوعی دوران تعامل اندیشه بود، حال باید دید در این فضا امام(ع) چگونه رفتار کردند و مطمئناً این رفتار امام(ع) برای ما آموزنده خواهد بود.

ائمه (علیهم السلام)  گرچه رفتارهای مختلف داشتند، اما این رفتارها متناسب با نیازهای جامعه رخ می نمود ؛ سیره ائمه(ع) سیره یک‌سانی است، اما بنا به مقتضیات زمان و شرایط گوناگون زمانه این رفتارها متفاوت بود، اما روح واحدی بر رفتار ائمه(ع) حاکم است و آن روح واحد احیاء سیره نبوی(ص) و حاکمیت دین در جامعه بود و این هدف واحد با رفتارهای گوناگونی حاصل می‌شد،  سیرت ائمه (ع)واحد است، اما صورت این رفتارها گوناگون است و ما باید به این صورت‌های گوناگون ائمه(ع) بیش از پیش توجه کنیم.سیرت رفتار امام علیهم السلام حفظ دین خدا و زنده نگهداشتن معالم پیامبراکرم(ص)  و امیرالمومنین است وتحقق این اصل در قالب رفتاری متفاوت، بنا به مقتضیات زمانه، آشکار می‌گردد.

*نمونه ای از رفتار امام در حفظ کیان دین

در نمونه‌ای که برخی منابع به نقل از الاستدراک، شهید اول نقل کرده‌اند این رفتار قابل پیگیری است؛ این کتاب بنا به گزارشی که مرحوم آقا بزرگ تهرانی داده‌اند، نسخه ای از آن باقی است و احتمال دارد متعلق به شهید اول باشد، البته  شاید متعلق به شیخ بهایی و شاید این کتاب همان کتاب مستدرک یکی از فقهاء و ادباء شیعی اهل حله یعنی ابن بطریق باشد و به دلایلی که الان وارد آن نمی شویم ایشان هم کتابی به نام مستدرک دارند و شاید این روایت از ایشان نقل شده، امیدوارم عزیزانی که همت در نشر نسخ خطی دارند، مسترک شهید اول و ابن بطریق را احیاء وچاپ کنند تا این ابهامات برطرف شود ؛ مرحوم مجلسی به نقل از  الاستدراک می فرمایند: متوکل چون بسیار خشک مغز و سخت گیر بود ، رفتارهای دیگری هم داشت از آنجا که ادیان دیگری هم در جامعه اسلامی زندگی می کردند، اما متوکل نسبت به اهل کتاب سخت گیری‌های بی‌سابقه‌ای را اعمال می نمود و این خصیصه نیز از رفتارهای مذموم متوکل عباسی است؛ البته برخی از اهل کتاب در دستگاه خلافت وجود داشتند؛ روزی متوکل یکی از کاتبان نصرانی خویش که به کتابت مشغول بود را کنیه "ابا نوح"  مخاطب قرار داد و در محل خود بیان شده که در بین عرب، اگر کسی را با کنیه نام ببری، نوعی احترام گذاشتن به طرف مقابل است وقتی متوکل او را "ابا نوح" خواند، عده‌ای بر متوکل خرده گرفتند و«نَادَى الْمُتَوَكِّلُ يَوْماً كَاتِباً نَصْرَانِيّاً أَبَا نُوحٍ فَأَنْكَرُوا كُنَى الْكِتَابِيِّينَ فَاسْتَفْتَى فَاخْتُلِفَ عَلَيْهِ فَبَعَثَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ فَوَقَّعَ ع بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

 تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ‏ فَعَلِمَ الْمُتَوَكِّلُ أَنَّهُ يَحِلُّ ذَلِكَ لِأَنَّ اللَّهَ قَدْ كَنَّى الْكَافِرَ»   و گفتند این که به اهل کتاب احترام بگذارید بر خلاف آموزه‌های دینی است؟! متوکل از اهل مجلس استفتاء کرد و نظرات مختلفی شنید در چنین شرایط « فَبَعَثَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ » به سراغ امام هادی (علیه السلام) فرستاد و از آن امام(ع) استفتاء نمود ؟ امام علیه السلام در پاسخ نامه متوکل نوشتند « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ» و از این پاسخ کوتاه و ظریف امام(ع) متوکل پی به جواب سئوال برد. در قرآن کریم نام دشمن پیامبر(ص) با کنیه بیان شده، و متوکل نیز فهمید که اشکالی ندارد که با کنیه از او یاد کند.

*نکته‌ها و آموزه‌های این روایت

 این ماجرا دلالت های گوناگونی دارد.

الف- با وجود این همه ستمی که متوکل نسبت به مضجع پاک امام حسین (علیه السلام) نمود و با وجود همه جسارت‌هایی که او نسبت به امام (علیه السلام) ابراز کرد، اما وقتی پای مصالح مومنین و جامعه اسلامی است، در این گونه مواقع، امام (علیه السلام) جواب سئوال خلیفه را می‌دهد و با وجود پاسخی که امام(ع) به استفتاء خلیفه داد اما تاییدی بر دستگاه ظالم خلافت متوکل و عباسی نبود،  و حضرت بسیار کوتاه شاهد مثال را بیان کردند و ضمن این که مرز را به خوبی حفظ کردند، اما مصلحت امت اسلامی - با وجود باوری که نسبت به ظالم بودن دستگاه خلافت داشتند-  را ترجیح دادند.

 ب- نسبت به حقوق اهل کتاب، این حقوق همواره محترم بوده و امام(ع) با این پاسخ از حقوق اقلیت های دینی در جامعه دینی نیز حمایت کردند.

 ج- نکته  سوم، ادب امام(ع) است که این ادب متخذ از تعالیم قرآنی است، قرآن کریم دشمن خونی پیامبر(ص) را با کنیه خطاب می‌کند و شاید این مطلب نشان دهنده این است که در مخالفت‌ها باید آن ادب دینی و قرآنی نیز حفظ بشود و حتی نسبت به دشمنان نیز انسان باید ادب را مراعات کند بی‌آنکه این ادب به معنای کوتاه آمدن در مقابل آنان باشد، در واقع نوع مواجه‌ای که امام(ع) انجام می‌دهند، نوعی آموزه دینی و قرآنی است.

*ضرورت توجه به سیرت ائمه معصومین (علیهم السلام )

با توجه به این نمونه‌های که وجود دارد، درسی که می‌توانیم بگیریم این است که نباید خود را اسیر ظاهر رفتارها کنیم و آن چه که مهم است، سیرت ائمه(ع) می‌باشد؛ چرا که ائمه(ع) همان هدف امام حسین علیه السلام  - یعنی احیاء امر به معروف ونهی از منکر و احیاء معالم دینی و سیره نبوی - را دنبال می کردند اما این هدف در دوره های مختلف، تجلیات گوناگونی دارد و ما بر اساس باورهای خودمان رفتار امام هادی (علیه السلام) را جلوه دیگری از همان هدف و حرکت امام حسین (علیه السلام) می‌دانیم که جز به احیاء دین نمی‌اندیشند و تنها دغدغه همه ائمه این بود که دین زنده شود ، اما دو رفتار متفاوت می‌بینیم ؛ خلیفه ای که دستور شخم زدن قبر امام حسین (علیه السلام) را داده؛ چنین خلیفه‌ای از امام استفتاء می‌کند و امام(ع) پاسخ می‌دهد ،لذا آنچه برای ما مهم است، توجه به سیرت این ذوات قدسی است.اسلام وکفر مرز مشترکی با هم ندارند اما آنچه که هست در نحوه دفاع از اسلام، یک رفتار واحد و قالب واحد قابل مشاهده نیست و این قالب ها در برهه‌های مختلف زمانی متفاوت بوده است. زندگی امام(ع) پر است از این درسها و مطالب آموزنده.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha