یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024

بی تردید در جرگه عالمان و نحله عارفان دینی یکی از نامهای ماندگار و فروزان که خاصه برای اهالی خراسان به بلندی و زیبایی و زهد و عرفان و سادگی و تواضع و محبت و برکت قرین است نام آیة الله حاج میرزا حسنعلی مروارید (ره) است.

به گزارش سرویس علمی و فرهنگی خبرگزاری حوزه/ نام بلند عالمان دینی و سالکان طریق عشق به آیات الهی در سرزمین ما همچنان به درخشندگی و زیبایی در تلألو است.

عالمانی که تمام توان و تلاش خود را به کاربستند تا در راه آرمانهای آسمانی دین و حقایق ربانی آیین، حتی لحظه ای از پای ننشینند و در این مسیر، از سنگلاخ مشکلات و خارهای مغیلان نهراسند؛ دل به یار بسپارند و پا به کار و تا آخرین دم، یاور حق و نمایانگر زیبایی نور علم باشند.

در این میانه عالمانی هستند که نه تنها در نظر و کلام و شعار که در عل و سیره و رفتار هم آینه ای تمام نما از حقایق نورانی دین و ملکات ربانی علمند.

آنها علمشان را در عملشان به ظهور و بروز رسانده اند و در سایه سار این رویکرد پیامبرگونه و رهیافت مومنانه، نشانه هایی روشن و تجلیاتی گرانسنگ از بارش برکت و رحمت در زمانه خویش و پس از خویش شده اند.

آنها کوکب های هدایتند که از گوشه آسمان ابراندود و پرغبار آخرالزمان سربرآورده و راه را به یاران حق و دوستداران علم و تشنگان بصیرت ایمانی نشان می دهند.

تاریخ عالمان شیعه مشحون و مملو از این نامهای بلند و زیبا و صفحه صفحه اش سرشار از نشانه های این مجاهدتها و تلاشهای داهیانه و عارفانه ای است که این نام آوران آسمان و گمنامان زمین، از خود برجای نهاده اند.

ارمغانهایی که از دل پاک و چشم روشن و دستان محبت خیز آنها سرچشمه می گرفته است.

*مروارید؛ نامی بلند در جرگه عشاق دین و یاوارن آیین

بی تردید در این جرگه و نحله، یکی از نامهای ماندگار و فروزان که خاصه برای اهالی خراسان به بلندی و زیبایی و زهد و عرفان و سادگی و تواضع و محبت و برکت قرین است نام آیة الله حاج میرزا حسنعلی مروارید – رحمت الله تعالی علیه- است.

همو که در روز هشتم شوال ۱۳۲۹ ق. در مشهد مقدس دیده به دنیا گشود.

والد مکرمش حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمد رضا مروارید که خود از علمای بزرگوار و برجسته خطه سبز و سرخ مشهد و از کسانی بود که در این وادی به عظمت و شوکت معروف بود و خاصه اینکه با مرد بزرگ میدان عرفان و زهد و معرفت حضرت آیت الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی همراهی همدل و ملازمی دوستانه و مرافقی دیرین بود.

خاندان آیت الله مروارید جملگی از اجله علم و حکمت و از بزرگان این راه و آیین بوده اند.

از عموی ایشان حاج شیخ اکبر مروارید که از زمره شاگردان مرد بزرگ عرصه علم و شناخت جناب آخوند محمد کاظم خراسانی بوده تا جد مادری ایشان که آیة الله حاج شیخ حسنعلی تهرانی که خود از شاگردان مبرز میرزای شیرازی و فرزانه ای مشهور و نام آور در چهاردهم هجری در آن سامان- مشهدالرضا(ع)- به شمار می آمده است.

*کودکی که گرد یتیمی را با تلاش مومنانه از چهره دلش زدود

آیة الله میرزا حسنعلی مروارید در سال ۱۳۳۷ق. در حالیکه تنها ۹ سال داشت، پدر عزیزش به دیار باقی شتافت و میرزا در فقدانش به سوگ نشست.

وصیت پدر برآن بود که ایشان در ظل عنایت و اشراف و توجه و تربیت علمی و عملی حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) یار دیرین و رفیق شفیقش و نیز در دامان پرمهر مادرانه زنی بزرگوار و اهل فضل و خرد که خود اهل عبادت و توجه و توسل بود، پله های تربیت و پایه های ترقی و معرفت را یکی پس از دیگری طی کند و پشت سر گذارد.

سالهای نواجوانی با رنج فقدان پدر و مشکلات و مصایب خانواده ای که بار رنج و زحمت تربیتشان بر عهده مادر بود، حسنعلی را برآن داشت تا کمک کار مادر باشد و در این راه از اجر یاری و همدلی با این زن فداکار و نیز درس گرفتن در کلاس همت و تلاش و زحمت و کوشش، برکات بسیاری برداشت نمود.

دورانی که همراه بود با همراهی و یاوری مرشدانه استاد نخودکی اصفهانی که این طفل نوپا را چونان مرواریدی در صدف وجود خویش دربرگرفته و راه و رسم طی طریق را به وی می آموخت.

مروارید جوان پس از فراگیری قرآن و تسلط بر قرائت کتاب و کلیات سعدی در ۱۳ سالگی با شوقی فراوان و عزمی راسخ و تلاشی وافر وارد حوزه علمیه شد.

ایشان با ورود به این جرگه منور و حرفه مقدس مقدمات ادبیات را نزد استادان برجسته آن زمان و درس منطق را نیز در محضر شیخ قربانعلی شریعتی فراگرفت.

*مردی که زانوی تلمذ در محضر استادان بزرگ زد

از جمله اساتید ایشان می توان به بزرگان و برجستگانی اشاره کرد که در شکل گرفتن خمیرمایه علمی و آموختن راه کسب معرفت در ایشان تأثیری بسزا داشته اند و از آن جمله اند: حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی)، آیة الله حاج شیخ هاشم قزوینی و آیت الله میرزا مهدی اصفهانی.

در ادامه این طریق و سلوک علمی این رادمرد عرصه علم و اخلاق و معرفت، به دورانی می رسیم که آیة الله میرزا مهدی اصفهانی به مشهد بازگشت و محفل علمی پررونق خویش را دایر نمود.

از زمره شاگردان و مصاحبان ایشان آیة الله مروارید بود که گرچه به جهت سنی جزء جوانان این محفل علمی به شمار می رفت، در میان سیل جمعیت شاگردان آن استاد بزرگ و کسانی نظیر آیة الله حاج شیخ هاشم قزوینی،در محفل درسی میرزا حضور می یافت و در همین دوران هم بود که همراهی علمی و دوستی و صمیمت برجسته ای میان ایشان و آیة الله میرزا جواد آقا تهرانی آغاز شد و تا پایان عمر به گرمی و ملاطفت و عمق و محبت ادامه یافت.

زندگی عالمان بزرگواری مانند آیت الله مروارید همواره سرشار از خاطراتی عبرت آموز و پندآمیز است که می تواند برای اهل نظر و آنانکه دل در گرو حقیقت و معنویت و کسب معرفت از خلال وقایع سترگ زمانه دارند، درس آموز و خواندنی باشد.

در میان خاطرات زندگی این مرد بزرگوار و عزیز خاطره ای هست که انسان را به توجه و تأمل وامی دارد.

*تأملی خطیر در خاطره ای عبرت آموز؛ «روحانیت» به عمامه است یا عمل؟!

این خاطره برمی گردد به  زمان رضا شاه که عمامه بر سرگذاشتن برای طلاب علوم دینی ممنوع شد و همه اقشار مردم مجبور به استفاده از کلاه شدند مگر معدود افرادی که به طریقی اجازه استفاده از عمامه و لباس روحانیت را کسب می کردند.

 آیة الله مروراید در این باره می گوید:

«وقتی همه کلاهی شدند، ما هم پالتو پوشیدیم و یک کلاه شاپو به دست گرفتیم و رفتیم خدمت میرزا؛ ایشان وقتی ما را مشاهده کرد (برای دلداری ما)، با یک تشر گفتند: مگر مسلمانی به عمامه است؛ اشکال ندارد».

این در حالی است که استاد ایشان مرحوم میرزا مهدی اصفهانی با این که قادر بود به طریقی جواز استفاده از لباس روحانیت را کسب کند اما به این کار مبادرت نورزید و این در حالی بود که حاضر شد چیزی حدود چهار سال در خانه خویش بماند و مجلس درسش را نیز شبها برقرار نماید.

آیت الله مروارید پس از رحلت نمودن استاد برجسته اش جناب میرزا مهدی اصفهانی، به جهت ادامه تحصیلات دینی و تکمیل مراتب دانش و معرفتش و نیز بهره بردن از محفل علمی و مجلس درس آیة الله بروجردی راهی قم شد.

ماندگاری آیة الله مروارید در قم چندی نپایید و بیش از یک ماه دوام نیاورد؛

 بدی آب و هوا که موجبات تنگی نفس ایشان را فراهم آورده بود باعث شد تا این عالم ربانی مجبور به بازگشت به مشهد مقدس شود.

 آیة الله مروارید خود در این باره می گوید:

«آیة الله بروجردی یکی از مقسمین شهریه خود را فرستاد درب منزل من که شما چه تصمیم گرفتید؛ می خواهید بمانید یا نه؟ من در جواب گفتم: خیر، قصد مراجعت به مشهد را دارم؛ البته مراجعت من با مشورت با حضرت آیة الله سید صدرالدین (صدر) ـ رحمه الله علیه ـ بود؛ چون ایشان گفتند گمان نمی کنم احتیاج به ماندن در قم داشته باشید».

بازگشت آیة الله مروارید به مشهد مقدس، زمینه های فعالیت علمی ایشان را در حوزه علمیه این شهر شریف فراهم آورد و موجبات تدریس خارج فقه و معارف دینی در مدت زمانی حدود چهل سال را باعث شد.

*دامان مهرپرور استادی اخلاق مدار

در این مدت بسیاری از بزرگان دینی و طلاب برجسته علوم اسلامی از محضر علمی و مکتب درسی این عالم ربانی مستفیض گشتند.

رسم ایشان بر این بود که ضمن تدریس خارج فقه، هفته ای یک روز به شرح احادیث اخلاقی همت می گماشت.

نتیجة آن همه سال شاگردپروری و فعالیت علمی و تلاش و جد و جهد در جهت تربیت و پرورش عالمان دین و راهیان طریق آیین باعث شد که امروز بسیاری از بزرگان این حوزه و کسانی که اکنون به تبلیغ دین و کار علمی در عرصه های مختلف علوم اسلامی مشغولند، میوه های آن باغ پربار و نتایج آن سالهای تلاش و ممارست آیت الله مروارید باشند.

*مرد میدان درس و تألیف؛ باقیات الصالحاتی توأمان

آیة الله مروارید در حوزه تألیف و تصنیف آثار علمی و کتب اسلامی در حوزه های مختلف هم حضوری برجسته و مثمر ثمر داشت.

تسلطی ایشان در عرصه هایی همچون تفسیر روایات و فقه الحدیث و تنقیح و تبیین معارف کلامی و اعتقادی زبانزد همگان است.

از جمله نشانه های روشن بر این مدعا کتابی است از ایشان با عنوان «تنبیهات حول المبدا و المعاد» که خلاصه ای از درسهای معارف ایشان است.

کتابی که طی ادوار مختلف و در زمانهای متعدد مطالب آن را تدریس کرده و در نهایت به خواست دوستان و شاگردانش این مجموعه را در شمایل اثری علیحده نگاشت و تدوین نمود.

*فعالیت اصیل و بصیرت سیاسی؛ حضور در بزنگاههای تاریخی

آیة الله مروارید از زمره عالمانی بود که در دوران نهضت اسلامی امام خمینی و انقلاب اسلامی نقش تاریخی خود را به خوبی و برجستگی ایفا نمود و در طول مدت مبارزه در موقعیتهای مختلف و فرازهای گونانگون می توان رّد این حضور ارزشمند و تأثیرگذار را مشاهده کرد.

گواهی تاریخ در گذرگاههای مهم و خطیر، گویا و جویای این حقیقت است:

«در مهر ماه ۱۳۴۱ش. پس از تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، عالمان طراز اول قم، شبانه جلسه ای را در منزل آیة الله حائری تشکیل داده، به بحث پیرامون آن نشستند. عالمان مشهد نیز پس از اطلاع از حرکت مراجع و شخصیت های روحانی قم به منظور دستیابی به یک روش مشخص در برخورد با دولت، مجمعی مرکب از عالمانی همچون: آیة الله العظمی میلانی، آیة الله شیخ مجتبی قزوینی و آیة الله مروارید تشکیل دادند. این جلسه تا اواخر سال ۱۳۴۳ ش. به تناوب و به صورت مخفیانه هر دفعه در منزل یکی از اعضای آن برگزار می شد و در آن، دیدگاه ها بیان می شد و شبهای شنبه یکی از آنان در مجلس درس خود، نظر انجمن عالمان و مواضع مشترک آنان را مطرح می کرد.

در پی حادثه خونبار مدرسه فیضیه در دوم فروردین ۱۳۴۲ ش. در دوازدهم همان ماه، آیة الله حاج شیخ مجتبی قزوینی، حاج شیخ حسنعلی مروارید و میرزا جواد آقای تهرانی با ارسال تلگرافی به آیة الله العظمی گلپایگانی، مراتب تاثر خود را از این فاجعه اعلام نمودند.

همچنین پس از بازداشت امام خمینی، آیة الله قمی و آیة الله محلاتی در قم، مشهد و شیراز، آیة الله مرعشی نجفی به منظور زیارت حرم حضرت رضا ـ علیه السلام ـ و دیدار با عالمان مشهد در روز چهارشنبه 27/6/1342 ش. به مشهد سفر کرد و بلافاصله پس از ورود وی، اطلاعیه ای از سوی برخی از عالمان مشهد مانند: آیة الله حاج شیخ حسنعلی مروارید، منتشر گردید.

پس از آزادی امام خمینی ـ رحمه الله علیه ـ و مراجعت وی به قم در 18/1/1343 ش. عالمان و شخصیت های برجسته دینی و سیاسی و توده های مردم به دیدار وی رفتند. از مشهد نیز هیئتی از عالمان که آیة الله حاج شیخ مجتبی قزوینی و آیة الله حاج شیخ حسنعلی مروارید هم در میان آنها بودند، به قم عزیمت کردند و شب ۲۷ فروردین به حضور وی رسیدند.

پس از تبعید امام خمینی به ترکیه، در سیزدهم آبان ۱۳۴۳ش. جمعی از عالمان طراز اول مشهد، مانند: آیة الله میرزا حسنعلی مروارید، در منزل آیة الله میلانی اجتماع کردند و به مذاکره و تبادل نظر و تصمیم گیری برای آینده پرداختند. در این جلسه عزم آن کردند که پس از نماز صبح، در مسجد گوهرشاد تحصن کنند و حوزه و عموم مردم را نیز دعوت به همراهی کنند و اگر آنجا نیز بسته شود، در صحن کهنه اجتماع کنند که به دلیل بستن مسجد و صحنها، موفق به انجام تصمیم خود نگردیدند.»

*نشانه های روشن اخلاق و عرفان در رفتار مردی که «ساده» بود

آیة الله مروارید مردی متواضع، زاهد، ساده، مدافع محرومان و پناه مددجویان بود.

ایشان در میان همگان به سعه صدر و اخلاق حسنه و خاصه دوری از تجمل و روی و ریا و شهرت و معروفیت، شناخته می شد.

کسی که با آنکه قوه و فعل مرجعیت را در خود داشت  شاگردان مجتهد بسیاری را تربیت نمود و بزرگانی از اجله حکمت و معرفت را در دامان علمی و اخلاق عملی ایشان پرورش یافته بودند اما هرگز به دنبال مطرح نمودن خویش نرفت و حتی حاضر به مصاحبه و انتشار رساله و هرگرنه کاری که به شهرت و مطرحیت ایشان بیانجامد نمی شد.

مهرورزیدن با همه، دوری از عیب جویی و محبت و عاطفه گرم و مومنانه ایشان، هاله ای از قدسیت و آرامش و وقار و اطمینان در اطراف این عالم ربانی که براستی «آیت الله» بود شکل داد.

رفتارهای ایشان براستی و درستی می تواند و باید به عنوان آموزه هایی عملی از اخلاق اسلامی و انسانی نصب العین همگان خاصه اهل علم و باشد.

در خاطرات ایشان نقل است که «یکی از بازرگانان متدین که سالیانی وی را برای نماز صبح به مسجد می برد، از شخصی گله کرده بود. حضرت آیة الله مروارید به او گفت که در نوجوانی از ظلمی که یکی از ارحام به او و خانواده اش کرده بود، نزد استاد و مربی خویش، حاج شیخ حسنعلی نخودکی، گلایه کرده بود. استاد فرمود: پدر شما بیست و پنج سال با من رفیق بود و در این مدت حرف احدی را از او نشنیدم؛ شما هم برای خدا این ها را اظهار نکن و بدین ترتیب، آیة الله مروارید، با نقل این سخن استاد که خود تا آخر عمر به بهترین صورت بدان عمل کرد، به دوست متدین خود تذکر اخلاقی داد.»

اهمیت قایل شدن بسیار و ویژه برای نماز و مأنوس بودن با زیارت امام رضا(ع) از جمله ویژگی های سلوک اخلاقی و رفتار مومنانه این عالم ربانی به شمار می رود.

*ذکر کرامت امام رئوف؛ درس توسل و توکل

ایشان در بیانی به کرامات حضرت امام رضا(ع) اشاره نموده و به نمونه هایی از آن یادآوری کرده است:

«یادم می آید یک نفری که ترک بود و دو چشم او آب آورده بود و کور شده بود، زمان بیناییش هم من او را دیده بودم به حرم حضرت رضا علیه السلام آمده بود؛ همان طوری که در اطراف ضریح مطهر دور می زد، با ناراحتی سرش را به ضریح زد و چشم هایش خوب شد.

کرامت دیگر این است که یک نفر که الان هم جنب مسجد ملا حیدر سیب فروشی می کند، پایش فلج بود رفته بود و متوسل شده و پایش خوب شده بود.

یکی دیگر را هم در ساری دیدم؛ او هم پاهایش شل بود که متوسل به حضرت شده و حضرت او را به خواست خدای متعال شفا داده بود.

این جانب در حاجات شخصی خود هم الی ماشاء‌الله کرامت دیده ام و در صدد بیان آن نیستم».

از جمله یادآوری های عرفانی و آموزه‌های معرفتی ایشان این بود که هماره می گفت: دعای هنگام خواب را بخوانید؛ «یفعل الله ما یشاء بقدرته و یحکم ما یرید بعزته» را سه مرتبه وقت خواب بخوانید که معادل هزار رکعت نماز است.

در حین خارج شدن از خانه «بسم الله حسبی الله توکلت علی الله اللهم انی اسالک خیر اموری کلها و اعوذ بک من خزی الدنیا و عذاب الاخره» را بخوانید.

و نیز تأکید به دعای حضرت زهرا علیها السلام : «یا حی یا قیوم برحمتک استغیث فاغثنی و لا تکلنی الی نفسی طرفه عین و اصلح لی شانی کله» را بخوانید.

*نشانه های شوق دلدار در سبز کلام یار

این آیت روحانی و حقیقت ربانی در بیان و بنان دیگر بزرگان و همراهان و آشنایانش هم جلوه ای زیبا و تلألویی برجسته داشت.

حضرت آیت الله خامنه ای در این باره می گویند:

«این عالم جلیل القدر، عمر پر برکت خود را یکسره با پرهیزگاری و صلح و سداد گذرانید و در طول سالیان متمادی، با رفتار و منش علمی و عملی خویش، چهره ای نورانی و فراموش نشدنی از خود در خاطره همه کسانی که با ایشان آشنا بودند، باقی گذاشتند...».

آیة الله صافی گلپایگانی نیز می گوید:

«آن فقید سعید، در تدریس و ترویج دین مبین و ابطال مبطلین و تمسک به معارف خاص و خالص قرآن و عترت، مانند اسلاف عالیقدر خود اهتمام بلیغ داشت ... چنانکه از محضر بزرگان دیگر خراسان در روزگار تحصیل خود، بهره مند گشته اند...».

آری؛ ۹۶ سال عمر باعزت و عظمت که در راه تلاش برای احیای ارزشهای دین و احیای معارف مکتب حقه اهل بیت(ع) صرف شد و در نهایت عمر دنیوی این عالم ربانی در شامگاه سه شنبه نوزدهم شعبان المعظم ۱۴۲۵ ق. برابر با چهاردهم مهر ۱۳۸۳ ش. پس از آنکه قرائت زیارت عاشورا که ذکر همیشگی اش بود و زیارت آل یس که ورد زبانش می نمود دار فانی را وداع گفت و به دیدار یار شتافت.

 پیکر در حرم مطهر علی ابن موسی الرضا(ع) تدفین گشت و  به خاک سپرده شد.

آری؛ او از زمره عالمانی بود که در طول حیات طیبه شان با همه وجود و از سر اخلاص و وفا و پایمردی، تمام توان و تلاش خود را به کاربستند تا در راه آرمانهای آسمانی دین و حقایق ربانی آیین، حتی لحظه ای از پای ننشینند و در این مسیر، از سنگلاخ مشکلات و خارهای مغیلان نهراسند؛ دل به یار بسپارند و پا به کار و تا آخرین دم، یاور حق و نمایانگر زیبایی نور علم باشند.

خدایش بیامرزاد!

*منابع:

گلشن ابرار، جلد 6 ص 317/329

دانشنامه جهان اسلام

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha