جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ |۱۱ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 13, 2024
ظظ

خبرگزاری حوزه /بار دیگر دشمنان انسانیت و اخلاق که همانند دیوان شب و تاریکی ، تاب تحمل نور و روشنایی الهی را ندارند ، و با حربه تکفیر ، همگان را از دایره بندگی خدا بیرون می دانند و خشونت و قتل عام و تخریب را سرلوحه اعمال تروریستی خود کرده اند ، اقدام به عمل جنایتکارانه دیگری کردند و کارنامه اعمال پلید خود را بیش ازگذشته سنگین تر و کثیف تر کردند.

آنان با دور افتادن از اسلام عزیز در گرداب وهابیت غوطه می خورند وبه نام دین و اسلام ، به جنگ با دین پرداخته اند .

این تروریست ها   شیعه هستند و نه سنی  بلکه دشمن دین و تمام مذاهب اسلام  هستند.

و بار دیگر با تخریب قبور دو تن از اصحاب و یاران پیامبر اسلام ،حقیقت کثیف و پلید خود را به نمایش گذاشتند  .

تروریست ها با تخریب قبور عماریاسر و اویس قرنی ، حلقه اعمال تروریستی خود را تکمیل کردند .

 

*بهشت مشتاق عمار بود

عمار, فرزند جوان دو قهرمان شهید یعنی یاسر و سمیه است که  همراه اولین گروه از مسلمانان که به سرپرستى جعفر بن ابى طالب به حبشه هجرت کردند, به آن دیار رفت و پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه, به آن حضرت پیوست و همه توان خود را در خدمت به اسلام و قرآن و در رکاب پیامبر اسلام به کار گرفت.

حضرت محمد(ص) درباره او فرمود: سراپاى عمار را ایمان پر کرده, و ایمان با گوشت و خونش آمیخته است. اعیان الشیعه, ج8, ص373 ستایش هاى فراوان پیامبر خدا از عمار یاسر, از او چهره اى دوست داشتنى, الگوى ایمان, اسوه حق و تجسّم ارزش هاى قرآنى ساخته است و این سخن آن حضرت که: عمار, یکى از چهار نفرى است که بهشت, مشتاق آنان است,4 یکى از این گونه سخنان ستایش آمیز است.

عمار یاسر, به عنوان سربازى شجاع و با ایمان در رکاب پیامبر خدا(ص) حضور داشت و در جنگ هاى متعدد, با جان فشانى خود ایمان راستین خویش را نشان مى داد. در جنگ خندق, در حفر خندق پیرامون مدینه براى جلوگیرى از نفوذ دشمن, از فعال ترین نیروهاى مسلمان بود که مورد ستایش پیامبر نیز قرار گرفت.

پس از رحلت پیامبر, عمار همچنان در راه دفاع از حق و ولایت و اهل بیت, استوار ماند و دچار انحرافات سیاسى یا دنیاطلبى هاى شیطانى و جاه طلبى نگشت و چون شاهد نادیده گرفته شدن توصیه هاى روشن رسول خدا درباره اهل بیت و امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود, در راه دین و حمایت از على(علیه السلام) مصمّم تر شد و هرگز از آن جدا نشد.

پیامبر(ص) و على(علیه السلام) هم به آنان وعده بهشت داده بود. ( اختصاص, ص12)

عمار همان گونه که در طول حیات پیامبر خدا, مؤمنى جان بر کف و مدافع اسلام بود, در دوران امامت على(علیه السلام) نیز شیعه اى مخلص و استوار بود و در رکاب وى با متجاوزان و پیمان شکنان جنگید.

عمار, معیار حق بود. رسول خدا(ص) فرموده بود: عمار با حق است و از آن جدا نمى شود. از این رو در بروز فتنه ها وقتى کار بر مردم مشتبه مى شد, نگاه مى کردند عمار در کدام طرف است, همان جبهه را جبهه حق مى دانستند. در نبرد صفّین نیز, وجود عمار در میان لشکریان امیرالمؤمنین(علیه السلام) دلیلى بود بر اینکه این سو حق, و جبهه مقابل, باطل و ستمگر است.

در نبرد صفین, حماسه آفرینى هاى عمار در دفاع از جبهه حق و رسوا کردن نیروهاى باطل بسیار چشمگیر بود. او در میدان نبرد, خطبه هاى شورانگیز مى خواند و رزمندگان را به پیکار بى امان با متجاوزان و پیمان شکنان دعوت مى کرد. خطابه هاى روشنگر او, به سپاه حق بصیرت بیشترى مى داد. وقتى چشم او به پرچم عمروعاص افتاد, گفت: به خدا قسم, ما با این پرچم تاکنون سه بار جنگیده ایم و اینان در این جنگ هم هدایت شده نیستند و در همان کفر سابق به سر مى برند.( اعیان الشیعه, ج8, ص374)

شهادت عمار یاسر, گرچه در حضرت امیر و یارانش شدیداً اثر گذاشت و آنان را غمگین ساخت, ولى در تزلزل روحیه سپاه شام و رسوا نمودن معاویه هم بسیار مؤثر بود. چون رسول خدا(ص) بارها درباره او فرموده بود: گروه ستمکار و اهل بغى, او را مى کشند.

و ثابت شد که این گروه, همان سپاه شام اند که به فرمان معاویه به جنگ با على(علیه السلام) آمده اند.

عمار یاسر, این شیرمرد شجاع, در 94سالگى به آستان پروردگارش عروج کرد و خطى از حماسه و ایمان و ولایت را براى همیشه, پیش روى رهروان حق باز کرد.

سخن معاویه درباره او, به عنوان اعتراف دشمن, جایگاه والاى او را نشان مى دهد. روزى که مالک اشتر با دسیسه معاویه در راه عزیمت به مصر شهید شد,معاویه پس از شنیدن این خبر گفت:

على بن ابى طالب دو دست داشت: یکى از آنها در جنگ صفین بریده شد و آن عمار یاسر بود; دست دیگرش امروز جدا گردید و آن مالک اشتر بود. اختصاص, ص81

*پیامبر شوق دیدار اویس را داشت

اويس، از دلباختگان رسول گرامي اسلام‏صلي الله عليه وآله و از ياران و محبّين با وفاي حضرت اميرعليه السلام بود.

طبق مطالعات و تحقيقات به عمل آمده، اويس در يمن متولد شده اويس از راه شترباني روزگار را با مادر پير و نابينا و ناتوان خود سپري مي‏كند و از اين طريق امرار معاش كرده و به امورات مادر مهربان و سالخورده‏ي خود رسيدگي مي‏كند. وقتي از مادر اجازه طلبيد كه به مدينه به قصد زيارت حضرت رسول صلي الله عليه وآله مشرف شود، مادرش گفت كه رخصت مي‏دهم به شرط آن كه زياده از نيم روز توقف نكني، اويس به مدينه سفر كرد و چون به خانه‏ي حضرت پيغمبر صلي الله عليه وآله آمد، از قضا آن حضرت در خانه نبود. به ناچار به خاطر قولي كه مادر از او گرفته بود مدينه را به قصد يمن ترك كرد. چون پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله مراجعت كرد، فرمود: اين نور كيست كه در اين خانه مي‏نگرم. گفتند: شترباني كه اويس نام داشت به اين سرا آمد و باز شتافت. فرمود: اين نور را در خانهل ما هديه گذاشت و برفت، اويس هيچ گاه پيامبر صلي الله عليه وآله را نديد. آن حضرت در مورد او گويد: "تفوح روائح الجنة من قبل القرن و اشوقاه اليك يا اويس القرن،..."[ شيخ عباس قمي، منتهي الامال، ، ص 239] يعني بوهاي بهشت از جانب قرن مي‏وزد، اي اويس قرن! چه قدر به تو علاقه دارم، سپس فرمود: هر كه او را ملاقات كرد، از جانب من به او سلام برساند.

عرفا، اويس را سيد التابعين و خير التابعين ناميده‏اند.

در حالات عرفايي اويس گويند: بعضي از شب‏ها را مي‏گفت: امشب شب ركوع است و به يك ركوع شب را به صبح مي‏آورد. شبي را مي‏گفت: امشب شب سجود است و به يك سجده شب را سپري مي‏كرد. گفتند: اويس اين چه زحمت است كه بر خود مي‏بيني؟! گفت: كاش از ازل تا ابد يك شب بود و من او را به يك سجده مي‏گذراندم. اويس علاوه بر اين افتخارات، توفيق درك حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را در جنگ صفين پيدا نمود و با حضرت بيعت كرد و در ركاب حضرت با دشمنان دين و امامت جنگيد تا اين كه در همان جنگ به فيض شهادت نائل آمد و توسط حضرت دفن گرديد.[ شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، ص 239.]

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha