مولای مظلومم!
یا مهدی!
این روزها می دانم که قلبت جریحه دار و دلت عزادار است.عزادار مسلمانان مظلومی که در غزه، با زبان روزه به خاک و خون کشیده می شوند و این تویی که درآشنای همه مظلومان و زجرکشیده همه مسلمانان عالم، بر سر سفره غصه هایت، خون می گریی!
یا مهدی!
ای مولای تنهاییم!
در کدامین سوی این عالم و پای کدامین سفره نان و نمک، افطارت را با اشک دیده و دل پرخون باز می کنی؟
کجایی مولای اندوههای بی پایان مسلمانان؟
کجایی ای دردآشنای همه ستمدیدگان دنیا؟
کجایی ای غمگسار همه صیبتهای جهان؟یا مهدی.
آه از این روزها سب اندود و آه از این دنیای ابرآوار.
آه از این همه مصیبت و درد و آه از این همه تنهایی و غم.
امروز مسلمانان غزه در ماتم و درد و خون و اشک، با زبان بی زبانی تو را می خوانند و نه تنها الهای که اهالی همه دنیا که غزه ای است به وسعت جهان، با هر نشان و هر بیان و هر زبان تو را می خوانند.
و فردا در پگاه روز قدسی دیگر که یادگار ناب و تابناک امام راحل ما که فرزندی از سلاله تو بود، است، با ردیگر با تو پیهمان می بندیم که یاور مظلوم باشیم و خصم ستمکار.
و من امروز بین واژه های نورانی و ربانی مولایم می گردم، و از دل زیبای واحه های امید و انتظار، شهد مصفای عشق دلدار را می نوشم و به افق خیره می شوم که امام مهدی (عج) فرمود:
نفع بردن از من در زمان غیبتم مانند نفع بردن از خورشید هنگام پنهان شدنش در پشت ابرهاست و همانا من ایمنی بخش اهل زمین هستم ، همچنانکه ستارگان ایمنی بخش اهل آسمانند .
و أما وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس إذا غیبها عن الأبصار السحاب وإنی لأمان لأهل الأرض کما أن النجوم أمان لأهل السماء .
و ما زیر باران نور خورشید پنهان زیر ابر آخرالزمان، با یاد و عشقش روزه می گیریم و با نام و مرامش افطار می کنیم.
و می دانیم که اگر منتظر اوییم؛ اگر شیعه اش نامیده شده ایم و اگر محبش خوانده می شویم، باید از دل و جان و روح و روان، به او و امزوه های ربانی و عرفانیش و آنچه از ما خواسته است، متمسک شویم و جامه عمل بپوشانیم تا توفیق حضور در محضر آن نور ناب و حقیقت تابناک را بیابیم.
و من؛ آه من...:
تمام خاك را گشتم به دنبال صداي تو
ببين باقي است روي لحظه هايم جاي پاي تو
اگر كافر اگر مومن به دنبال تو مي گردم
چرا دست از سر من بر نمي دارد هواي تو
دليل خلقت آدم، نخواهي رفت از يادم
خدا هم در دل من پر نخواهد كرد جاي تو
صدايم از تو خواهد بود اگر برگردي اي موعود
پر از داغ شقايق هاست آوازم براي تو
تو را من با تمام انتظارم جستجو كردم
كدامين جاده امشب مي گذارد سر به پاي تو
نشان خانه ات را از تمام شهر پرسيدم
مگر آن سو تر است از اين تمدن روستاي تو
بار دیگر جمعه و بار دیگر گریه در فراق یار.
بار دیگر تنهایی و بار دیگر یاد آن دلدار غایب از نظر .
بار دیگر ما و دردها و آرمانهایمان که حالا دیگر غزه و زخم بی بهبود فلسطین با تارکش می درخشد، که همگی در منظومه انتظار تفسیر می شود و با نفس کشیدن در هوای یار، معنا می یابد، تو را می خوانیم.
ما در آستانه جمعه، خاطره هایمان از مولای مظلوم منتظر، رنگی دیگری می گیرد.
رنگی از جنس عطش دیدار و نجوای بیقرار هواخواهان کوی دوست.
او که گرچه حاضر نیست اما ناظر است.
و گرچه خورشید ناب و تابناکش از پس ابر غیبت می تابد، اما شمیم درکش، برای دلهای آماده و ظرفیتهای پالوده از گناه و غفلت، می تپد.
آری؛ این جمعه که از راه می رسد، دلهای بی تاب یاران حقیقی و منتظران واقعی حضرت صاحب الزمان(عج) شور و شیدایی دیگری می گیرد، که این جمعه، جمعه فریاد زدن آزادی و رهایی است.
شور امید و شیدایی انتظار؛ انتظاری که از پس قرنها، میراثی عظیم و عزیز و سبز و سرخ برای اهل دل برجای نهاده و هم غم غربت و هم شوق آمدن را برایش به ارمغان آورده.
یا مهدی!
ما؛ همه ما؛ فردا به امید دیدار تو و شنیدن فریاد حق خواهی راهی خیابانها می شویم و تو را صلا در می دهیم که:
یا حجت ابن الحسن!
عجل علی ظهورک!