خبرگزاری حوزه/ قرآن به عنوان مهم ترین منبع معارف در حیات بشری از جایگاه ویژه اي برخوردار است و این سرچشمه زلال الهی سند محكم و اصيلي در شناخت اسلام عزیز مي باشد. از طرفی سنت، جامع ترین منبع برای شناخت اسلام است که شامل گفتار، کردار و تأییدات معصوم(علیهالسلام) بوده و از این منبع شریف در اصطلاح به «حدیث» تعبیر شده است.
اهمیت احادیث به گونه ای است که شناخت قرآن و شناخت درست پیشوایان دینی و معارف اسلامی مرهون این سرچشمه زلال است که در هر زمان در آن معرفتی جدید بر جامعه اسلامی به ارمغان رسیده است.
البته توجه به نقل قول و روایت حدیث، اهمیت بسیاری دارد؛ بنابراین برای تحصیل احادیث صحیح، معیارها و ضوابط خاصی متصور شده است و علمای بررسی سندی احادیث و توجه به مفاهیم و سازگاری آن با قرآن و در نهایت در اعماق آن با عقل را در تشخیص و تمییز احادیث صحیح از ناصحیح راه اساسی دانسته اند و به صورت تخصصی احادیث رسیده با فقه الحدیث و شناخت رجال آن نزد ایشان مورد حدیث شناسی دقیق قرار گرفته است و با جدیت و تلاش در این مسیر هر روز افق تازه ای در مقابل دیدگان جهان اسلام گشوده می شود.
با توجه به اهمیت آشنایی طلاب با علوم قرآن و حدیث و جایگاه این علوم در حوزه های علمیه، خبرنگار خبرگزاری «حوزه» با حجتالاسلام والمسلمین عادل محسنی، محقق و پژوهشگر علوم حدیث، استاد حوزه و دانشگاه و مدیر حوزه علمیه امام خمینی(ره) تهران به گفتگو نشسته است.
ما حصل این گفتگو را در ادامه میخوانید:
حوزه: به عنوان سوال نخست بفرمائید اهمیت و جايگاه علوم حدیث در تبيين معارف دينى و قرآنی را چگونه ارزيابى مىكنيد؟
مسئله تبیین و تشریح علوم حدیث و روایات اهل بیت(علیهمالسلام)، با توجه به نیازهای جامعه بشری و شبهات جدیدی که هر روز مطرح میشود، و نیز با توجه به ایجاد حکومت و نظام اسلامی، و مراجعات مختلف نهادهای مدیریتی کشور به حوزههای علمیه و جهانی شدن فکر سیاسی اسلام، به نظر میرسد علوم حدیث در کنار قرآن به عنوان منابع اصلی معارف دینی ما و پاسخ گویی به مسائل و نیازهای جامعه بشری اهمیت ویژهای دارد.
همانطور که مستحضر هستید پیامبر اسلام(ص) در حدیث مشهور ثقلین، اهل بیت(ع) را به عنوان عِدل قرآن معرفی میکند و تأکید میفرماید تا وقتی به این دو تمسک میجویید لن تضلوا/ یعنی هم قرآن و هم اهل بیت(علیهمالسلام). اهل بیت به عنوان مفسر، مبین و توضیحدهنده آیات قرآن هستند. ما قائلیم ذات باریتعالی حجتهایی را برای بشریت قرار داده است و آن حجتها اهل بیت عصمت و طهارت هستند و این بزرگواران معارف قرآنی را برای ما تبیین میکنند.
خداوند متعال در آیه 44 سوره نحل «أَنْزَلْنا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَکَّرُونَ» به پیامبر اعظم میفرماید وظیفه شما این است که آنچه را به تو نازل کردهایم را برای مردم تبیین و تشریح و مفهوم آن را برای مردم تفسیر کنی و امید است که آنها در این آیات تفکر و تدبر کنند.
یعنی معارفی که به مردم تبیین و ارائه میشود مایهی حرکت فکری و منجر به یک حرکت رفتاری و عملی بشود. خلاصه اینکه آیه مذکور این مطلب را بیانمیکند که رسالت پیامبر تبیین قرآن است و قرآن به عنوان کتابی که به تعبیر خداوند «تبیانا لکُلِّ شَیْ» یا به تعبیر دیگر «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»، یا «هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ» کتاب هدایت و رستگاری، و کتاب تربیت و معنویت است.
بنابراین با توجه به آیه «تبیانا لکُلِّ شَیْ» هر آنچه که بشر بدان نیاز دارد در این کتاب هست ولی این قرآن نیاز به مفسر دارد تا آن حجابهایی که در معنای قرآن میباشد تبیین شده و برای ما روشن شود. از این رو تفسیر یعنی کشف القناع یعنی روشن کردن آن حجابها از الفاظ قرآن، و اهل بیت(ع) به عنوان کسانی که اهل ذکر الهی اند، مبین قرآن و قرآن ناطق هستند، تفسیر ایشان از آیات قرآن برای ما حجت است. بنابراین تفسیر مقدمهای برای فکر وفکر مقدمهای برای رفتار و فعل است.
حوزه: جريان منع كتابت حديث، يكى از حوادث مهمّ تاريخ اسلام است. ديدگاه شما در باب علل و عوامل رويكرد خلفا به منع ثبت و ضبط حديث چيست؟
همانطور که میدانید تاریخچه علوم حدیث به همان کلمات پیامبر در تبیین معارف قرآنی و تبیین احکام عملی و تبیین مباحث اخلاقی قرآن برمیگردد. و دلیل این که برخی افراد بعد از رحلت پیامبر، قانون منع کتابت حدیث را مطرح کردند، هدفشان این بود که از تبیین بعضی از معارف قرآنی که با اهداف سیاسی آنها مغایرت داشت و مانعی برای پیشبرد اهدافشان بود، جلوگیری کنند و برای توجیه کارشان در جامعه میگفتند حسبنا کتابالله! یعنی کتاب خدا برای ما کافی است! و به احکام حلال آن عمل نموده و از احکام حرام آن کناره میگیریم!
سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که کجای قرآن کیفیت نماز صبح یا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را بیان کرده است؟ درست است که بحث اصل نماز را مطرح میکند ولی کیفیت به جا آوردن نماز را کجا بیان کرده است؟ و خیلی از مسائل فردی، اجتماعی، سیاسی و… که در قرآن کریم به جزئیات آنها مستقیماً اشاره نشده است.
اشکال دیگر به "حسبنا کتاب الله" مخالفت این کلام با آیه "لتبین للناس ما نزل الیهم" می باشد.
قطعاً قرآن کتاب کاملی است منتهی اگر قرار بود همه نیازهای جامعه بشری جزء به جزء در آن ذکر شود لازم بود آیات قرآن در چندین کتاب نگاشته شود و لکن همه معارف و مبانی فکری در قرآن وجود دارد و تنها کسانی میتوانند این مبانی و خطوط فکری را از قرآن بگیرند و آن را به صورت جزء به جزء برای مردم تبیین کنند پیامبر(ص) و ائمه اطهار(علیهمالسلام) هستند.
پس اگر قرار بود فقط به حسبنا کتابالله اکتفا شود، این همه مسائلی که در زندگی بشر وجود دارد چه کسی باید پاسخ گو باشد؟ آیا غیر از پیامبر و غیر از اهل بیت(ع)؟ مثلاً حضرت جواد(علیهالسلام) در مجلسی که میخواستند حکم به قطع ید یک نفر بدهند، ایشان فقط به قطع چهار انگشت فتوا دادند و وقتی دلیل آن را از حضرت پرسیدند حضرت با استناد به قرآن پاسخ دادند «أنّ المساجد لله» و طبق این آیه کف دست هم جزء مساجد است. حال از یک طرف قرآن میفرماید «فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا» و در جای دیگر میفرماید «أنّ المساجد لله»، و با جمع این دو آیه امام به قطع انگشتان حکم میدهند و لذا آیات قرآن فقط توسط اهل بیت(ع) قابل تبیین و تفسیر است.
حوزه: آیا کتابت حدیث در عصر پیامبر(ص) نیز انجام می شد یا این مسئله در دوران معصومین(ع) و عصر غیبت واقع شد؟
همان طور که گفته شد؛ کتابت حدیث از زمان پیامبر شروع شده بود و بعد از ایشان در عصر امیرالمؤمنین(ع) و ائمه اطهار(ع) ادامه یافت ولی به دنبال منع کتابت حدیث که تا سال 99 هجری و زمان حکومت عمربنعبدالعزیز ادامه پیدا کرد، بسیاری احادیث جعلی و موضوعات گوناگون وارد کتب حدیثی شد و یک نفر باید اینها را تنقیح میکرد و اینجا بود که اهل بیت پیامبر(علیهمالسلام) به عنوان منقحین و به عنوان کسانی که میتوانستند کلام صواب از ناصواب و کلام صحیح از ناصحیح را تشخیص بدهند به مقابله با احادیث جعلی پرداختند و همه معارف الهی را با استناد به قرآن و با بیان جدید به شیعیان تبیین کردند، به ویژه در عصر امامین صادقین(علیهمالسلام) که شاگردان این دو بزرگوار شروع به ضبط و کتابت معارف الهی از لسان ائمه اطهار کردند.
یاران، اصحاب و شاگردان اهل بیت هر جمله، روایت و سخنانی که از امامان معصوم در موضوعات گوناگون و در زمانهای مختلف میشنیدند در کتابی هایی تحت عنوان «اصل» گردآوری کردند و این از اولین کتابهایی بود که اصحاب اهل بیت همچون زراره، ابن ابی عمیر، یونس بن عبدالرحمان و دیگران جمع آوری کردهاند و این اصل ها تا زمان دوره غیبت به «400 اصل» رسید که اصطلاحاً به آنها «اصول اربعمائه» میگفتند.
«اصول اربعمائه» اولین کتب حدیثی شیعه است که روات، کلمات اهل بیت را در این کتب ضبط و ثبت کرده اند. این کتب با توجه به اینکه فهرست بندی، موضوع بندی و دسته بندی نشده بود قابل استفاده عموم مردم نبود به همین دلیل بعضی از علمای بزرگ و محدثین بزرگ شیعه معروف به محمدون ثلاث یعنی شیخ محمد ابن یعقوب کلینی، شیخ محمد بن علی بن بابویه معروف به شیخ صدوق، و شیخ محمد بن حسن طوسی، کتب اربعه را تألیف کردند. کتب اربعه شامل «کافی»، «تهذیب»، «استبصار»، و «من لایحضر الفقیه»، اولین کتب جامع روایی شیعه است.
کتاب «الکافی» نوشتهی شیخ محمد ابن یعقوب کلینی که آن را در زمان غیبت صغری نوشته است. کتاب کافی شامل حدود ۱۶۰۰۰ حدیث و در سه بخش کلی اصول، فروع و روضه تدوین شده است. «اصول کافی» احادیث عقیدتی را در بر دارد، «فروع کافی» به روایاتی میپردازد که ناظر به احکام عملی و فقه است. و «روضه کافی» احادیث متفرقه را دربردارد و بدون ترتیب خاصی، به موضوعات مختلف میپردازد.
کتاب «من لایحضر الفقیه»، نوشتهی شیخ محمد بن علی بن بابویه معروف به شیخ صدوق(ره) می باشد. وی این کتاب را به درخواست یکی از سادات بزرگوار شهر بلخ به نام شریفالدین ابوعبدالله محمد بن حسین نگاشته است. او از شیخ صدوق درخواست کرده بود مانند کتاب «من لا یحضره الطبیب» محمد بن زکریای رازی در علم طب، او هم کتابی در علم فقه به نگارش در آورد تا مورد استفادهی کسانی قرار گیرد که به علما و فقهای بزرگ دسترسی ندارند و ایشان با مراجعه به آن کتاب بتوانند از احکام شرعی و وظایف خود آگاه گردند.
در ادامه شیخ مفید به عنوان یک فقیه مسلط به مبانی حدیثی شیعه اولین کتاب بزرگ فقهی جهان شیعه به نام «المُقنعه» را مینویسند و این کتاب از دیرینه ترین نگارشهای فقهی امامیّه و اولین کتاب استدلالی فقه شیعه است.
در حالی که کتاب «من لایحضر الفقیه» شیخ صدوق فقه روایی است ولی کتاب شیخ مفید فقه استدلالی است. و اولین کتاب استدلالی شیعه «المُقنعه» است. و شاگرد ایشان جناب شیخ طوسی(ره) دو کتاب گرانسنگ و گرانقدر دیگری با عنوان «تهذیب» و «استبصار» را که مجموعه احادیث و کلمات اهل بیت(علیهمالسلام) است، مینویسند.
مهمترین کتب حدیثی بعد از کتب اربعه، کتاب بحارالانوار علامه مجلسی است. علامه مجلسی در مقدمه این کتاب مینویسند؛ من هر حدیثی که در جهان اسلام بود را در این کتاب جمع آوری کردهام برای اینکه بعدها محققین درباره این احادیث پژوهش کنند. از این رو هر حدیثی که در بحارالانوار است نمیتوان ادعا کرد که سند و متن آن صحیح باشد و این نکتهای است که طلاب و مبلغان عزیز در استناد به احادیث بحارالانوار، باید بدان توجه کنند.
کتاب حدیثی دیگری که بسیار کاربردی است، کتاب «وسائل الشیعه» نوشتهی شیخ حر عاملی میباشد. این شیخ بزرگوار کتاب روایی«وسائل الشیعه» را متناسب با کتاب فقهی «شرایع الاسلام» محقق حلی تنظیم کردهاند.
از ویژگیهای کتاب «وسائل الشیعه» این است که مؤلف، تمام روایات مربوط به یک مسئله را با هم آورده تا مراجعه کننده به راحتی بتواند به تمام روایات متحد در دلالت یا متن یا سند دست یابد.
این ویژگی موجب گشته تا براحتی بتوان میان روایات یک باب از جهت سند یا متن یا دلالت و مفهوم بررسی و مقابله انجام داد و زیادی و نقصان میان روایات را با یک نگاه و بدون مراجعه به مصادر گوناگون دریافت. همچنین شیخ حر عاملی در این کتاب جمع میان احادیث مختلف مربوط به یک باب از منابع متنوع یا مواضع متعدد را هم آورده است.
اين كتاب از زمان نگارش پيوسته مورد توجه علما و فقهاى شيعه قرار گرفته است و در اين زمان از اركان اصلى استنباط احكام شرعى و اجتهاد در حوزههاى علميه شيعه به شمار مىآيد و در تمام درسهاى خارج فقه روايات آن نقل شده و به آن استناد مىشود.
از دیگر کتب حدیثی، میتوان به کتاب «جامع احادیث شیعه» نوشتهی مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره) اشاره کرد. ایشان از علمایی بودند که به فقه، رجال، حدیث و تاریخ حدیث مسلط بودند و در بررسی های خود، به این جمعبندی رسیدند که باید همه احادیث را دوباره تنقیح و تدوین کنند و و این کتاب هماکنون یکی از بزرگترین و مهمترین کتب حدیثی شیعه است.
حوزه: چه پيشنهادى براى بهره گيرى بيشتر از علوم قرآنی و حديث در جامعه و حوزه دارديد؟
باید توجه داشت که جهت فهم درست حدیث به علوم دیگری که ابزار شناخت حدیث هستند باید مسلط باشیم. در واقع حدیث دو جزء اصلی دارد «سند و متن». دانشی را در نظر گرفته اند که موضوعش صرفاً اسناد روایات است که آن را دانش رجال میگویند و دانشی را در نظر گرفته اند که صرفاً متن و محتوای روایات را مدّ نظر دارد که آن را فقه الحدیث نامیدهاند. و دانشی با عنوان اصول حدیث شناسی و قواعد کلی حدیث است که اسم آن را درایه گذاشتهاند.
برای فهم درست و صحیح حدیث و آنچه مدنظر امام معصوم بوده است باید مجموعه شرایط زمانی و مکانی را در نظر بگیریم. از این رو بحث تشکیل «خانواده حدیث» بسیار در فهم حدیث اثرگزار خواهد بود. خانواده حدیث یعنی هر حدیثی مربوط به این موضوع چه موافق و چه مخالف، چه مخصّص و مطلق، و چه نادر و شاذ، همه را بیاوریم و سپس اقدام به جمع دلالی و نتیجه گیری کنیم. وشیخ حر عاملی در کتاب خود از همین شیوه استفاده کردهاند.
قرآن کریم طبق آیه «تبیانا لکُلِّ شَیْ»، مطابق با همه نیازهای جامعه بشری نازل شده است و معارف قرآنی و آن چه که مورد نیاز بشر است توسط اهل بیت(علیهمالسلام) تبیین شده است و کلمات و عبارات آنها همان احادیثی هستند که هماکنون در اختیار ما قرار دارد پس احادیث اهل بیت(علیهمالسلام) مبین نیازهای جامعه بشری هستند و به ما مبانی،ضوابط و قوانینی را یاد میدهند که بتوانیم نیازهای فکری، عملی و اخلاقی مان را از دل این احادیث بدست بیاوریم.
حدیث، مادر همه علوم اسلامی است و لذا علم فقه، اخلاق،کلام،عرفان،حقوق و... بدون حدیث از درجه اعتبارو مفهوم ساقط میشوند به همین دلیل جایگاه حدیث، یک جایگاه ریشهای و زیربنایی برای همه علوم اسلامی و نیازهای بشری است.
حوزه: به نظر شما آيا علوم حديث در حوزههاى علمیه ما جايگاه حقيقى خود را پيدا كرده است؟
متأسفانه بحث علوم حدیث،روش فهم صحیح روایات، و بحث علوم قرآنی و تفسیر در حوزههای علمیه کمرنگ هستند، و به عنوان دروس جنبی در حوزههای علمیه ارائه میشوند و در اکثر حوزهها بدون تشکیل کلاس درس اقدام به گرفتن امتحان میکنند بدون اینکه طلبه تسلط کامل،صحیح و درستی از این دروس پیدا کند.
در حالی که اساس مباحث اخلاقی، کلامی، فقهی، اجتماعی، اقتصادی و نظایر این مسائل در همین احادیث اهل بیت(علیهمالسلام) ذکر شده است ولی متأسفانه از تبیین و تدریس درست علوم حدیث در حوزهها غفلت شده است.
برادران اهل سنت برای تبیین و آموختن علوم حدیث ختم کتب حدیثی میگیرند! به این صورت که مثلاً در عرض یک ماه یک دوره ختم بعضی از صحاح که مجموعه ای از روایات فقهای اهل سنت است را با هم قرائت و حفظ می کنند، مثل ختم قرآن که ما هم انجام میدهیم. و چه خوب است ما نیز در حوزههای علمیه مثلاً در تابستان یا ایام ماه مبارک رمضان یک ختم اصول کافی و یا دیگر کتب حدیثی داشته باشیم.
حداقل اتفاقی که با این کار علمی میافتد این است که ذهن طلبه با کلیات اصول و مبانی فقهی و …. آشنا میشود و چنانچه مسئله جدیدی برای او پیش بیآید میتواند با شناخت اجمالی که از روایات، پیدا کرده، این تشخیص را بدهد که در چه محدوده ای از کتب حدیثی و در چه فصولی، تحقیق کند.
در مورد علوم قرآنی و تفسیر نیز وضع حوزههای علمیه چندان مناسب نیست و تنها به خواندن تلخیص و شب امتحان اکتفاء میشود و این طور نیست که طلبه در طول دوران تحصیلش یک دور تفسیر المیزان یا تفسیر نمونه را در حوزه خوانده باشد. در حالی که تحصیل علوم قرآنی تأثیر بسزایی در ارتقای علمی طلاب در موضوعات مختلف فقهی و کلامی خواهد داشت.
حوزه: با توجه به مطالبی که فرمودید فقط اهل بیت(ع) می توانند آیات قرآن را برای بشریت تبیین و تفسیر کنند، لطفا توضیح دهید دليل حجيّت اقوال و افعال ائمه(ع) چيست؟
حجیت اخبار و روایاتی که از ائمه اطهار(علیهمالسلام) به ما رسیده است با استدلال عقلی و منطقی قابل اثبات است. با توجه به اینکه ذات باریتعالی برای هدایت جامعه بشری رسولانی را به میان مردم فرستاده است و این رسولان آیینه تمام نمای ذات باری تعالی هستند و آمدهاند تا کلام خداوند متعال را به ما برسانند از این رو باید اینها قطعاً مصون از خطا و اشتباه باشد و الّا نقض غرض خواهد بود زیرا خداوند متعال میخواهد ما را به شکوفایی و کمال برساند و رسولان خویش را واسطه این کمال و شکوفایی قرار داده است پس اینها باید مصون از خطا بود و آیینه تمام نمای آن ذات باری تعالی باشد. بنابراین هر کلامی که از طرف فرستادگان خداوند متعال برای ما بیان میشود در راستای شکوفایی و رسیدن به کمال و ارزشهای انسانی در جامعه بشری خواهد بود.
درباره حجیت اخبار و روایاتی که از رسولان خداوند متعال و ائمه اطهار(علیهمالسلام) به عنوان جانشینان آنها به ما میرسد، برای اثبات این مطالب دست ما از آیات قرآن خالی نیست. در قرآن کریم آیاتی وجود دارند که صراحتاً تبعیت از رسول خدا(ص) و ائمه معصومین(علیهمالسلام) را که با تنقیح مناط برای آنان نیز اثبات میشود، بیان میکند.
در قرآن کریم در آیاتی چون «من یطع الرسول فقد اطاع الله»، «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»، «لقد کان لکم فی رسولاللّه اسوه حسنه»، «مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» خداوند متعال به صراحت بیان میکند که از رسول خدا اطاعت کنید و این یعنی گفتار و رفتار او برای شما حجت میباشد. همچنین وقتی خداوند رسولالله(ص) را اسوه حسنه معرفی میکند یعنی گفتار او، کردار او، و تقریر او برای شما اسوه است و باید از این اسوه حسنه پیروی و تبعیت کنید.
آنچه که درباره تبعیت از رسول خدا در این آیات بیان شده با تنقیح مناط به ائمه معصومین علیهمالسلام هم نسبت داده میشود. حضرت رسول اکرم(ص) در حدیث معروف ثقلین که مورد اتفاق اهل سنت و شیعه میباشد میفرمایند «تَركتُ فِيكم الثَّقلين، ما إن تمسَّكتُم بهما، لن تضلُّوا: كِتابَ اللهِ، وعِترتي أهلَ بيتي» در این روایت پیامبر(ص) به صراحت میفرماید اگر میخواهید از صراط مستقیم الهی گمراه نشوید به اهل بیت من یعنی ائمه معصومین(ع) تمسک کنید. و مراد از تمسک در اینجا یعنی ای مردم! برای این که از گمراهی نجات پیدا کنید، باید از رفتار، گفتار، تقریر و افعال ائمه اطهار(ع) پیروی کنید و این روایت نبوی حجیّت کلمات و احادیث اهل بیت(علیهمالسلام) را اثبات میکند.
حوزه: همانطور که می دانید فقه مقارن از جمله علومی بود که علمایی همچون شیخ طوسی به آن اهتمام داشتند، ارزیابی شما از پرداختن به فقه مقارن در حوزه های علمیه آنهم با توجه به شرایط کنونی جهان اسلام چیست؟
ما کمتر استادی داریم که در حوزههای علمیه به صورت مقارن فعالیت کرده باشد؛ شاید بعد از صفویه تا الآن حوزههای علمیه شیعه، حوزههایی بودهاند که فقط به مسائل شیعی پرداخته و کمتر متعرض مباحث بین مذهبی میشدهاند. طلبههای علوم دینی ما همینطور بودهاند؛ لذا متاسفانه کمتر استادی را میبینیم که در این قبیل مباحث ورود داشته باشد؛ زیرا نسبت به اهداف و ضرورتهای «فقه مقارن» بیگانه هستند؛ البته بعضی از محققین فاضل در قم پژوهش های خوبی دارند؛ لیکن در حوزه ها فقه مقارن عمومی نمی باشد.
بنا بر این جای خالی فقه مقارن در حوزه های علمی شیعه احساس می شود. به طور قطع، توسعه مطالعات تطبیقی و بررسیهای مقایسهای بین مذاهب فقهی اسلامی، علاوه بر تقریب بین مذاهب، زمینه ساز حضور فقه شیعه در مراکز علمی و مجامع حقوقی جهانی خواهد بود. به همين دليل فقهاي بزرگ شيعه از دير زمان به نوشتن كتب فقه مقارن پرداختهاند، از جمله شيخ طوسي در كتاب الخلاف،علامه حلي در المختلف ،تذكره و منتهي، صورت عالمانه و جامعي از فقه مقارن اسلامي ارائه دادهاند.
حوزه: به عنوان سوال پایانی، بفرمائید در زمينه علوم حدیث چه پژوهشهايى را ضرورى مىدانيد؟
به نظر می رسد با توجه به نیازهای جامعه بشری و نظام مدیریتی کلان نظام، باید به فقه الحدیث بصورت خیلی جدی بپردازیم؛ به این صورت که احادیث هم سنخ و هم خانواده را در موضوعات مختلف مورد نیاز تربیتی،حقوقی، مدیریتی و … جمع آوری کرده و با کمک مبانی فقه الحدیث پژوهش جامعی نسبت به آنها داشته باشیم.
الحمدلله در حوزه علمیه امام خمینی(ره) با تشکیل کارگروه علوم حدیث، در موضوع مبانی فقهالحدیث کار علمی و پژوهشی انجام میشود؛ زیرا حدیث به عنوان یکی از منابع فهم دین دارای جایگاه بسیار بالایی در بین مسلمانان است و احادیث بسیاری در تفسیر قرآن، علم فقه، اخلاق و مباحث تاریخی وجود دارد که اگر اینها کنار گذاشته شوند دیگر راهی برای کسب معارف دین باقی نمیماند.
حضرت شیخ صدوق در کتاب «معاني الاخبار» در روایتی به نقل از امام صادق(علیهالسلام) میفرماید «حَدِیثً تَدرِیهِ خَیرٌ مِن ألف تَروِیهِ و لَا یَکونُ الرَّجُلُ مِنکُم فَقِیهاً حَتَّی یَعرِفَ مَعَارِیضَ کَلَامِنَا وَ إِنَّ الکَلِمَةَ مِن کَلَامِنَا لَتَنصَرِفُ عَلَی سَبعِینَ وَجهاً لَنَا مِن جَمِیعهَا المَخرَج؛ اگر حدیثی را خوب بفهمی بهتر از آن است که هزار حدیث را روایت کنی و هیچ کدام یک از شما فقیه و دانشمند نمیشود تا اینکه سخنان کنایهای و سر بستهی ما را بفهمد چرا که گاه سخنان ما هفتاد تفسیر دارد که برای توجیه هر یک از آنان پاسخی در نزد ماست».
گفتگو: مهدی زارعی