به گزارش خبرگزاری «حوزه»، شناخت دین یکی از وظایفی است که بر عهده هر مسلمانی بوده که این راستا در شماره های گوناگون، بخش های مختلفی از مباحث دینی را تقدیم حضور مخاطبان گرامی خواهیم کرد.
* دوازده امام در کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
برخي ادعا مي كنند كه پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله- هيچ تصريحي به امامت دوازده امام شيعه نكرده و اين تعداد به طور اتفاقي تنظيم شده، كه اين ادعايي است نادرست و بدون دليل و با اندكي مطالعه و دقت در متون فريقين، فساد اين قول روشن مي شود، چراكه پيامبر گرامي اسلام (ص) در طول دوران رسالت خود بارها و بارها به مساله رهبري و امامت، امت اسلامي تصريح نموده و وظيفه مسلمانان بعد از وفات خود را مشخص نموده اند. البته اين احاديث از نظر اجمال و تفصيل با هم تفاوت هايي دارند كه ما به سه دسته از آنها اشاره مي كنيم:
1ـ دسته اول:
احاديثي كه به طور اجمال به امامت و رهبري و جانشيني بعد از پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله- تصريح مي كنند و آن را در اهل بيت - عليهم السلام- منحصر مي نمايند كه معروف ترين آنها «حديث ثقلين» است كه در كتب شيعه و اهل سنت به تواتر وارد شده است.
(حديث ثقلين با عبارات مشابه ولي مفهوم ثابت و يكسان نقل شده است) در اين حديث از پيامبر اسلام (ص) نقل شده كه فرموده اند: «اني قد تركت فيكم الثقلين، ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي واحدهما اكبر من الآخر، كتاب الله حبل ممدود من السماء الي الأرض و عترتي اهل بيتي، ألا و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض([1])»; يعني: همانا در بين شما دو امانت گرانبها باقي مي گذارم، تا وقتي كه به آن دو تمسك جوييد، بعد از من گمراه نخواهيد شد... يكي كتاب خدا و ديگري عترت و اهل بيتم و اين دو تا روز قيامت از يكديگر جدا نخواهند شد.
روشن است كه اهل بيت و عترت پيامبر به عنوان ثقل قرآن معرفي شده اند كه اگر كسي به آنها تمسك جويد از گمراهي نجات پيدا مي كند و تا روز قيامت همراه قرآن و مفسر و مبين آن هستند. اين مطالب دقيقاً با اعتقادات شيعه در امر امامت مطابق و موافق است و با عقايد ديگر فرقه هاي اسلامي سازگار نيست. پس امامت به سر سلسله آن، حضرت علي (ع) منحصر نمي شود بلكه در زمان هاي بعد در فرزندان او تا قائم آل محمد (عج) تجلي پيدا مي كند و اگر غير از اين بود، تمسك به ثقلين سخن كاملي نبود، در حالي كه در قرآن آمده: «و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي([2])»; هرگز از روي هواي نفس سخن نمي گويد، آنچه مي گويد چيزي جز وحي كه بر او نازل شده نيست.
2ـ دسته دوم:
رواياتي است كه به تعداد امامان تصريح مي كنند و تعداد آنان را به «دوازده» منحصر مي كنند، به همين جهت به آنها «اثني عشر» گفته مي شود. اين احاديث به اسناد مختلف و عبارت هاي گوناگون بيان شده اند كه به بعضي از آنها اشاره مي كنيم:
الف) در صحيح بخاري از جابر بن سمرة نقل شده كه من به همراه پدرم نزد پيامبر اسلام (ص) بوديم كه ايشان فرمودند: «يكون بعدي اثنا عشر اميراً... كلهم من قريش»; بعد از من براي امت اسلام دوازده امير و خليفه وجود خواهد داشت كه همگي آنها از قريش هستند. اين حديث به همين صورت در منابع شيعه در كتاب امالي و خصال شيخ صدوق هم بيان شده است([3]).
ب) در صحيح مسلم از جابر بن سمره نقل شده كه پيامبر(ص) فرمودند: «لا يزال هذا الامر عزيزاً الي اثني عشر خليفةً... كلهم من قريش»; پيوسته امر امامت در بين است با وجود دوازده خليفه پايدار خواهد بود، كه همگي آنها از قريش هستند([4]).
ج) شعبي از مسروق نقل مي كند كه: ما نزد عبدالله بن مسعود نشسته بوديم و او براي ما قرآن مي خواند، مردي به او گفت: آيا از رسول خدا پرسيديد كه چند نفر بر اين امت خلافت خواهند كرد؟ عبدالله جواب داد: «نعم و لقد سألنا رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فقال: اثنا عشر، كعدّة نقباء بني اسرائيل»; بله سؤال كرديم، ايشان فرمودند: دوازده نفر به تعداد پيشوايان بني اسرائيل. اين حديث در كتاب هاي مسند احمد بن حنبل([5])، مجمع الزوائد هيثمي([6])، مسند ابويعلي([7]) و مستدرك حاكم([8])، بيان شده است.
3ـ دسته سوم:
رواياتي كه علاوه بر تعداد ائمه (ع) به نام آنها هم تصريح كرده اند. اين احاديث در منابع فريقين بيان شده كه در ادامه به بعضي از آنها اشاره مي كنيم:
الف) خوارزمي در مقتل الحسين از سلمان المحمدي نقل مي كند كه: به حضور پيامبر اسلام (ص) شرفياب شديم كه حسين (ع) در آغوش او بود، چشمان او را بوسيد و فرمود: «انك سيد ابو سادة، انك امام ابن ائمه، انك حجة ابن حجة ابو حجج تسعه من صلبك، تا سعهم قائمهم([9])»; تو سيد و آقا و سرور بزرگواران هستي، تو خود امام و فرزند ائمه هستي، تو خود حجت و فرزند حجت خدايي و پدر 9 امام بعد از خود هستي كه آخرين آنها قائم آل محمد (عج) است.
ب) جويني در فرائد السمطين نقل مي كند كه: نعثل يهودي به پيامبر اسلام (ص) گفت: از وصي خود به ما خبر بده، چرا كه هيچ پيامبري نيست مگر اين كه وصي و جانشين دارد و نبي ما يوشع بن نون را وصي خود قرار داد. پيامبر اسلام (ص) در جواب فرمودند: همانا وصي و خليفه بعد از من علي بن ابي طالب است و بعد از او دو فرزندش حسن و حسين و بعد از آن ها 9 امام ديگر از صلب حسين هستند. نعثل مي گويد: اي محمد نام آن 9 نفر را برايم بگو، پيامبر هم نام يكايك آنها را بيان مي كند([10]).
البته عده اي از اهل سنت به خاطر فرار از واقعيت از ذكر اين دسته از احاديث در كتب خود، خودداري كرده اند، غافل از اين كه با پذيرش احاديث اثني عشر، چاره اي ندارند جز پذيرش ائمه دوازده گانه كه شيعيان به آن معتقدند، لذا بعضي از اهل سنت كه خواسته اند عدد دوازده را با عقايد خود تطبيق دهند به بيراهه رفته اند([11]) و نام كساني را برده اند كه فسقشان بر همگان ظاهر و آشكار است و حتي در كتب خود اهل سنت به فسق بعضي از آنها اشاره شده است([12])، در حالي كه امامان و جانشينان پيامبر اسلام (ص) بايد هدايت گر و نجات دهنده مردم از ضلالت باشند نه آن كه خود محتاج هدايت باشند.
اما در جواب اين كه مي گوييد علماي شيعه در تعداد ائمه اختلاف دارند، بايد بيان شود كه به مجرد اين كه عده اي از مسلمانان در بعضي از عقايد با شيعه اثنا عشريه اتفاق نظر دارند و شيعه ناميده شده اند، دليل نمي شود كه همه آنان را يك فرقه حساب كرد و فرقه هاي ديگر را هم در حكم شيعه اماميه به حساب آورد. بلكه منظور از شيعه به طور مطلق و بدون قيد، شيعه اماميه اثنا عشري است و اين گروه خود را فرقه ناجيه و برحق مي دانند و بين علماي شيعه اثناعشريه هيچ اختلافي در اين امر وجود ندارد و به همين دليل، شيعه اماميه اثناعشريه، ديگر فرقه هاي اسلامي را گر چه شيعه ناميده شوند، ولي چون مخالفت با كلام پيامبر كرده اند، از خود جدا و باطل مي دانند. چنانچه شيعيان، غلات را كه قائل به الوهيت امام علي (ع) هستند از خود طرد نموده و آنان را كافر مي شمارند. گذشته از اين مطلب، اين اشكال گريبانگير خود اهل سنت نيز مي باشد،چرا كه تمام فرقه هاي اهل سنت، همچون اشعريه، معتزله، ماتريديه و... اگر چه در اسم مشتركند ولي هر كدام از اين فرقه ها عقايد و نظريات خاصي مخالف با گروه ها و فرقه هاي ديگر دارند.
[1]ـ اين روايت با عبارت هاي گوناگون در منابع فريقين نقل شده است از جمله: صحيح مسلم، دار احياء التراث العربي، ج4، ص1873 و سنن ترمذي، دار احياء التراث العربي، ج5، ص663 و كنز العمال، فاضل هندي، مؤسسة الرسالة، ج1، ص380، و بحار الانوار، مجلسي، دار احياء التراث العربي، ج23، ص106
[2]ـ نجم/3ـ4
[3]ـ صحيح بخاري، دار احياء التراث العربي، ج9، ص101.
[4]ـ صحيح مسلم، همان، ج3، ص1453.
[5]ـ سند احمد بن حنبل، شعيب الارنؤوط، مؤسسة الرسالة، ج6، ص321
[6]ـ هيثمي، مجمع الزوائد، دار الكتاب العربي، بيروت، ج5، ص190
[7]ـ سند ابويعلي موصلي، دار المأمون، بيروت، ج8، ص444
[8]ـ حاكم نيشابوري، مستدرك، دار المعرفة، بيروت، ج4، ص501
[9]ـ خوارزمي، مقتل الحسين، مكتبة المفيد، قم، ج1، ص146
[10]ـ جويني، فرائد السمطين، مؤسسة المحمودي، بيروت، ج2، ص134
[11]ـ ر.ك: به فتح الباري، ابن حجر عسقلاني، بيروت، دار المعرفة، ج13، ص214. (اختلافات زيادي را در اين زمينه ذكر مي كنند و نام افرادي را نقل مي كند و در ادامه خود قولي را مي پذيرد كه يكي از خلفا را يزيد مي شمارد). و ر.ك: به البداية و النهاية، ابن كثير، دار المكتب العلمية، بيروت، ج6، ص256.
[12]ـ كه يكي از آنها يزيد بن معاويه است كه احدي در فسق او ترديد ندارد چنانچه ابن كثير مي گويد اكثر ما نقم عليه في عمله (يزيد) شرب الخمر و اتيان بعض الفواحش (البداية و النهاية، ابن كثير، دار الكتب العلميه، ج8، ص235) و ابن حجر مي نويسد: اهل سنت در تكفير يزيد اختلاف دارند... ولي بنابر قول به مسلمان بودن، او شخصي است فاسق و شرابخوار (الثواعق المحرقه، ابن حجر هيثمي، مكتبة القاهرة، 1385 ق، ص221) آيا چنين شخصي و نظائر او مي توانند خليفه مسلمين باشند.
منبع: مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم