جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
اشرافی گری

حوزه/ انقلاب اسلامی که از روز نخست شعار مبارزه با اشرافیت را در سر لوحه کار خود قرار داد بسیاری سعی بر این داشتند تا به هر شکلی در این نظام اخلال ایجاد کنند .همه که موافق با این نظام و این پرچم و این علم نیستند.

خبرگزاری«حوزه»/ با توجه به مباحث و مشکلات اخیر اقتصادی در جامعه مطالبی با عنوان« منبر سنگر حسینی در کارزار اقتصادی» با موضوع  منبر«جنگ اقتصادی و حمایت از کالای ایرانی» در چند شماره تقدیم مخاطبان ارجمند می گردد.

اشرافی گری

وقتی امام حسین (ع) از مدینه قصد حرکت به طرف کوفه را داشت، خیلی ها می خواستند مانع بشوند که امام(ع) به کوفه نرود. یکی از کسانی که سعی داشت حضرت را از رفتن به کوفه منصرف کند، برادرش محمد بن حنفیه بود. محمّد حنفیّه در آخرین لحظات نزد امام آمد و عرض کرد: «برادرم! تو محبوبترین و عزیزترین مردم نزد من هستى. به خدا سوگند! من از خیرخواهى در حقّ کسى دریغ نمى کنم، تو از همه به خیرخواهى من سزاوارترى. زیرا من و تو از یک ریشه ایم و تو جان و روح و چشم و بزرگ اهل بیت من هستى و پیروى تو بر من واجب است. چرا که خداوند تو را بر من شرافت بخشید و تو را از بزرگان اهل بهشت قرار داده است.»
بعد به امام (ع) گفت: «به مکّه برو، اگر آنجا براى تو امن بود پس در آنجا بمان، و اگر چنین نبود به سوى یمن رهسپار شو. که آنان یاران جدّ و پدر تواند. آنان مهربان ترین و با محبّت ترین و مهمان نوازترین مردم اند».

امام (ع) فرمود :«یا اَخی وَاللّهِ لَوْ لَمْ یَکُنْ فی الدُّنْیا مَلْجَاً وَ لا مَاْوىً، لَما بایَعْتُ یَزیدَ بَنْ مُعاوِیَه.» (اى برادر! به خدا سوگند! اگر در هیچ نقطه اى از دنیا، هیچ پناهگاه و جاى امنى نداشته باشم هرگز با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد.
سپس امام (ع) دوات و کاغذ خواست و وصیّت نامه ای براى برادرش محمّد حنفیّه نوشت و اهداف و علت های قیام خودش را در آن بیان کرد . یکی از مهم ترین فراز های آن وصیت نامه این جمله است : «انَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ فِی اُمَّهِ جَدِّی» تنها براى اصلاح در امّت جدّم به پا خواستم. می خواهم امت جدم را اصلاح کنم چون در آن انحراف بوجود آمده است.

از سخنان حضرت پیداست که این انحراف، قابل چشم پوشی نیست! هر چه که هست باید خطر بزرگی باشد تا جایی که حتی حاضر است فرزند و عیال و خانمان خود را هم در این راه فدا کند! شهر و خانه اش را ترک کند. شهری که در آن متولد شده و در آن بزرگ شده است.

امام حسین (ع) شهری که بوی جدش رسول خدا (ص) را می دهد چگونه می تواند ترک کند؟

این چه انحرافی است که امام نمی تواند از آن بگذرد و خودش را این قدر به زحمت می اندازد؟

برای یافتن پاسخ این سوال باید به سال ها قبل برگردیم، شنیده اید که می گویند: ریشه «عاشورا» را باید در «سقیفه» جست، حرف گزافی نیست. در سقیفه قطار امت اسلامی از ریل خارج شد. خروجی که آسیب زیادی به امت اسلامی وارد کرد. قطعا برگرداندن این قطار به ریل، هزینه زیادی می طلبد که حسین بن علی (ع) می خواهد هزینه آن را با فدای جان و مال و خانواده اش بپردازد.

یکی از انحرافاتی که قبل از اسلام و در ابتدای اسلام بسیار فراگیر بود، داشتن روحیه اشرافی گری و ثروت اندوزی و این بود که برده داری و کنیزداری و خوشگذرانی کنند و بر دیگران سروری کنند و دیگران زیر دست آنها باشند.

لذا وقتی در زمان خلافت خلفا فتوحاتی نصیب مسلمانان شد، این فتوحات مال و ثروت فراوانی را به جهان اسلام سرازیر کرد، ثروتی که به جای اینکه به مصارف عموم برسد و عادلانه تقسیم شود، غالبا در اختیار افراد و شخصیت ها قرار گرفت. مخصوصا در زمان عثمان، این جریان فوق العاده قوت گرفت. افرادی که تا چند سال پیش فاقد هر گونه ثروت و سرمایه ای بودند دارای ثروت بی حساب شدند. اینجا بود که دنیا کار خود را کرد و اخلاق امت اسلام به انحطاط کشیده شد. «...عثمان فوق العاده کریم و بخشنده بود (البته از بیت المال) کارمندان دولت و بسیاری از مردم دیگر راه او را پیش گرفتند، او برای اولین بار در میان خلفا خانه خویش را با سنگ و آهک بالا برد و درهایش را از چوب ساج و عرعر ساخت و اموال و باغات و چشمه هایی در مدینه اندوخته کرد، وقتی که مُرد در نزد صندوق دارش صد و پنجاه هزار دینار و یک میلیون درهم پول نقد بود، قیمت املاکش در وادی القری و حنین و جاهای دیگر، بالغ بر صد هزار دینار می شد. اسب و شتر فراوانی از او باقی ماند.» و  «در عصر عثمان برخی  از یارانش هم مانند زبیر بن العوام، طلحه و ثروت انوزی کردند به گونه ای که در تاریخ نقل می کنند زبیر خانه هایی دربصره، کوفه، مصر و اسکندریه بنا کرد. ثروت زبیر بعد از وفات پنجاه هزار دینار پول نقد و هزار اسب و هزارها چیز دیگر بود. خانه ای که طلحه بن عبدالله در کوفه با گچ و آجر و ساج ساخت بسیار معروف بود و به آن دار الطلحتین می گفتند.»

عایدات روزانه طلحه از املاکش در عراق هزار دینار بود. در طویله او هزار اسب بسته بود. پس از مردنش یک سی و دوم ثروتش هشتاد و چهار هزار دینار برآورد شد. مسعودی نظیر همین ثروت ها را برای زید بن ثابت و بعضی دیگر می نویسد.[1]

آیا کسی نباید بپرسد این ثروت ها از کجا آمده؟ چرا یک شبه صاحب و مال و ثروت کلان شدند ؟

عثمان از خاندان بنی امیه بود .پیامبر در مورد بنی امیه فرموده بود : «اذا بلغ بنو العاص ثلاثین اتخذوا مال الله دولا و عباد الله خولا و دین الله دخلا».«زمانی که فرزندان عاص (بنی امیه) به سی برسند، مال خدا را میان خود دست به دست می کنند، بندگان خدا را بنده خود و دین خدا را مغشوش می کنند.»

حضرت علی  (ع)  در خطبه شقشقیه می‌فرماید: «...الی ان قام ثالث القوم نافجاً حضینه بین نثیله و معتلفه و قام بنو امیه یخصمون مال الله خضمه الابل نبته الربیع الی ان انتکث علیه فتله و اجهر علیه عمله و کبت به بطنته...» تا این‌که سومی به خلافت رسید، دو پهلویش از پرخوری باد کرده، همواره بین آشپزخانه و دستشویی سرگردان بود، خویشاوندان پدری او از بنی‌امیه به‌ پا خاستند و همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه‌ای که به جان گیاهان بهاری بیفتد، عثمان آن‌قدر اسراف کرد، که ریسمان بافته او، باز شد و اعمال او، مردم را برانگیخت و شکم‌بارگی او را نابود کرد»

 عثمان می گفت :اگر كليدهاي بهشت در اختيار من بود در اختيار بني اميه قرار مي دادم: اما و الله لو قدرت علي مفاتيح الجنه لسلمتها الي بني اميه.

در واقع، عثمان با چنین امتیازاتى، طبقه جدید اشرافى و ممتاز را پدید آورد که رهاورد آن شورش هاى مردمى و آثار و پیامدهایى بود که سالها دامان اسلام را گرفت.

جرج جرداق نویسنده معروف معاصردرباره تقویت بنى امیّه توسط عثمان می نویسد : «وَ جَعَل [عثمان]فى ایدیهم مفتاحَ بیتِ الْمال و سیفَ السّلطان»; (عثمان، هم کلید بیت المال و هم شمشیر سلطان را در دستان بنى امیّه قرار داده بود»

از این رو می بینیم وقتی علی (ع ) به حکومت رسید با این روحیه به شدت مبارزه کردند و دست به اقداماتی زد.

لذا در روز دوم خلافت فرمود : «اَلا اِنَّ کُلَّ قَطیعَه اَقْطَعَها عُثْمانُ وَ کُلُّ مال اَعْطاهُ مِنْ مالِ اللهِ فَهُوَ مَرْدُود فى بَیْتِ الْمالِ فَاِنَّ الْحَقَّ الْقَدیمَ لا یُبْطِلُهُ شَیء...»; آگاه باشید تمام زمینهایى را که عثمانبه این و آن بخشیده و همه اموالى را که از بیت المال داده، همه به بیت المال باز مى گردد; چرا که هیچ چیز نمى تواند حقوق گذشته را باطل کند!.

و وقتی که شنید عثمان بن حنیف که از عمّال حضرت بود بر سر سفره اشرافی نشسته است، فورا به او نامه ای نوشت و در آن نامه فرمود:

«أَمَّا بَعْدُ، یا ابْنَ حُنَیفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَی مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیهَا» اما بعد، ای پسر حنیف، به من خبر رسیده كه مردی از جوانان اهل بصره تو را به مهمانی خوانده و تو هم به آن مهمانی شتافته‌ای «تُسْتَطَابُ لَكَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیكَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِیبُ إِلَی طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیهُمْ مَدْعُوٌ»ّ با غذاهای رنگارنگ، و ظرفهایی پر از طعام كه به سویت آورده می‌شده پذیراییت كرده‌اند، خیال نمی‌كردم مهمان شدن به سفره قومی را قبول كنی كه محتاجشان را به جفا می‌رانند، و توانگرشان را به مهمانی می‌خوانند

فَانْظُرْ إِلَی مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَیقَنْتَ بِطِیبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ    به لقمه‌ای كه بر آن دندان می‌گذاری دقت كن، لقمه‌ای را كه حلال و حرامش بر تو روشن نیست بیرون افكن، و آنچه را می‌دانی از راه‌های حلال به دست آمده بخور.

«أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یقْتَدِی بِهِ وَ یسْتَضِی‌ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَی مِنْ دُنْیاهُ بِطِمْرَیهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیهِ»     معلومت باد كه هر مأمومی را امامی است كه به او اقتدا می‌كند، و از نور علمش بهره می‌گیرد. آگاه باش امام شما از تمام دنیایش به دو جامه كهنه، و از خوراكش به دو قرص نان قناعت نموده.

«أَلَا وَ إِنَّكُمْ لاتَقْدِرُونَ عَلَی ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ» معلومتان باد كه شما تن دادن به چنین روشی را قدرت ندارید، ولی مرا با ورع و كوشش در عبادت، و پاكدامنی و درستی یاری كنید.

«فَوَاللهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْیاكُمْ تِبْراً وَ لاادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لاأَعْدَدْتُ لِبَالِی ثَوْبِی طِمْراً وَ لاحُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لاأَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا كَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ وَ لَهِی فِی عَینِی أَوْهَی وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ» به خدا قسم من از دنیای شما طلایی نیندوخته، و از غنائم فراوان آن ذخیره‌ای برنداشته، و عوض این جامه كهنه‌ام جامه كهنه دیگری آماده نكرده‌ام

    اشراف و ثروت اندوزان با دیدن این روحیه علی (ع) کاخ و ثروت باد آورده خود را در خطر دیدند بنابراین تلاش کردند تا به صورت که شده در حکومت حضرت خلل ایجاد کنند .آن ها کاری کردند که حکومت حضرت یک روز خوش به خود ندید .به طوری که معاویه (گماشته خلفای سابق )جنگ صفین را به حضرت تحمیل کرد.

گروهی هم که راضی به تقسیم شدن مساوی بیت المال نبودند و دوست داشتند روحیه اشرافی گری خود را در جامعه اعمال کنند جنگ حمل را به حضرت تحمیل کردند.

در زمان امام حسین (ع) همین اشراف وقتی شنیدند امام (ع) داعیه قیام علیه یزید دارد و قصد ورود به کوفه را دارد فورا دست به کار شدند و با تبلیغات سوء و تهدید و تحریم و فشار مردم را از امام (ع) جدا کردند. پول های کلانی را برای سران قبایل و ساماندهی سپاه برای مقابله با حضرت (ع) خرج کردند لذا کار به جایی رسید که افراد زیادی «قربة الی الله» به جنگ ابا عبدالله (ع) آمده بودند. 

از ان جایی که این رشته سر دراز دارد امروزه هم این روحیه در بین بسیاری ریشه دوانده است. شاید کسی بگوید: من با توجه به این گرانی ها چگونه می توانم روحیه اشرافی داشته باشم!؟

می پذیریم که شاید ما روحیه اشرافی گری و زر اندوزی نداشته باشیم اما باید مراقب بود که در پازل زر اندوزان و کسانی که روحیه اشرافی دارند بازی نکنیم .

انقلاب اسلامی که از روز نخست شعار مبارزه با اشرافیت را در سر لوحه کار خود قرار داد بسیاری سعی بر این داشتند تا به هر شکلی در این نظام اخلال ایجاد کنند .همه که موافق با این نظام و این پرچم و این علم نیستند.

کسانی هستند کاخ های خود را در خطر می بینند همانگونه که در زمان امام علی و امام حسین (ع ) در خطر دیدند. از همین رو سعی و تلاش می کنند به هر گونه به سود جویی خود برسند.اگر کسی در مقابل آن ها ایستاد سعی می کننند ان را از سر راه بردارند و اگر هم نشد در لایه های زیرین جامعه فعالیت می کنند و تلاش می کنند به هر صورت ممکن ضربه بزنند.لذا فعالیت های زیادی در این زمینه انجام دادند یکی از کارهای که سالهای زیادی روی آن سرمایه گذاری کردند، تبلیغ گسترده «ما نمی توانیم » است و باید وابسته باشیم و واردات کنیم چون نفع زیادی در آن برا این افراد دارد. لذا تبلیغات گسترده کردند که کالاهای خارجی خیلی بهتر است و ما خیلی عقب تر هستیم و ما نمی توانیم مانند آنها بسازیم . و همچنین همه ما را به سمت مصرف گرایی بردند و اجازه تولید نمی دادند و کاشکنی و موانع زیادی هم برای تولیدکنندگان داخلی بوجود آوردند.

یک چیزی را در فضای مجازی دیدم و برای من خیلی جالب بود این است که چند نفر آزمایش جالبی را انجام داده بودند. آنها یک شیشه شکلات خارجی با برند مشهور انتخاب کرده بودند و یک شیشه شکلات مشابه ایرانی بعد محتویات شیشه شکلات خارجی را خارج کرده بودند و شکلات ایرانی ریخته بودند یعنی در داخل هر دو شیشه شکلات ایرانی بود. بعد گزارش تهیه کرده بودند و از مردم خواسته بودند تا از محتویات هرکدام یک قاشق بخورند و در انتها اعلام بکنند که کدام یک از آنها طعم و مزه بهتری دارد؟

نتیجه جالب بود! علی رغم این که محتوای هر دو شیشه شکلات ایرانی بود، مردم محتوای شیشه ای که برند خارجی داشت را خوشمزه تر و با کیفیت بهتری تشخیص می دادند. این مسائل نتیجه آن تبلیغات و غربزدگی ما است که به ما القا شده که غرب بهتر است همین که جنسی ساخت ما نباشد پس خوب است.

اگر بخواهیم فریب دشمن و افراد سود جو را نخوریم و اسیر این چنین تبلیغاتی نشویم باید تمام همت خود را بگذاریم و جهادی عمل کنیم و از برخی چیزهای خارجی اگر چه نسبت به کالاهای ایرانی کیفیتی بهتر داشته باشند، باید بگذریم و هر چیزی بخواهیم تهیه کنیم، اول دنبال ایرانی آن بگردیم و این مطلب آن قدر گفته شود تا فروشنده ها هم متوجه شوند که باید جنس ایرانی بیاورند چون جنس خارجی برای آنها دیگر مشتری ندارد.

 

 

[1] تاریخ مسعودی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha