شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
جهان

حوزه/ یکی از دستاورد‌های مهم انقلاب، مرزبندی اسلام راستین و اسلام آمریکایی است. اگر این مرزبندی نبود، مردم در شناخت دین واقعی دچار مشکل می‌شدند، همان‌گونه که قبل از انقلاب این امراتفاق افتاد؛ چنان‌که شاه خود را حامی دین معرفی و غرب از دین حمایت می‌کرد.

به گزارش خبرگزاری«حوزه»، معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، کتاب "انقلاب 40 ساله"(نگاهی به دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران) را به رشته تحریر درآورده که متن این کتاب در شماره های گوناگون تقدیم حضور مخاطبان فرهیخته می گردد.

 

* نقش انقلاب اسلامی در دین‌گرایی جهانی

 

- چکیده

این پژوهش با هدف تبیین نقش انقلاب اسلامی در دین گرایی جهانی و احیای اندیشه دینی در جهان، تدوین شده است. مطالعه و بررسی آموزه‌های اصیل انقلاب اسلامی نشان می دهد که انقلاب شکوهمند اسلامی ایران از جوهره دینی و فرهنگی عمیقی برخوردار است که نه تنها جامعه ایران را متحوّل ساخت، بلکه تأثیرات گسترده ای را در احیا و بازتعریف جایگاه دین در عرصه جهانی به همراه داشته است. این تحقیق ضمن تبیین کارآمدی، جامعیت و جهان شمولی دین اسلام، تصریح می‌کند در عصری که دین افیون ملت ها خوانده می شد، با وقوع انقلاب اسلامی، خطای محاسباتی مکاتب الحادی و کمونیستی  و سیوسیالیستی آشکار گردید. شکل‌گیری انقلاب اسلامی، نه تنها باعث روآوردن جهانیان به دین به معنای عام گردید، بلکه انقلاب اسلامی، طرفداران ادیان دیگر را نیز به تکاپو انداخت و آنان را نسبت به دینداری خویش مفتخر ساخت. مرزبندی بین اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی، نقش امام خمینی(ره) در بیداری اسلامی و نیز رشد فزاینده جهانی جمعیت مسلمانان، از دیگر مباحثی است که در این تحقیق بدان پرداخته شده است.

 

- مقدمه

احیایِ اندیشۀ دینی از دستاوردهای مهم انقلاب در صحنه‌های زندگی است. اسلامی که وانمود می‌شد تنها دین مسجد و عبادت است، به برکت انقلاب اسلامی و رهبری حکیمانۀ امام راحل، پرچمش در جهان به اهتزاز درآمد، از انزوا نجات یافت و در سطح بین‌المللی به عنوان نیاز انسانی در زمینه‌های مختلف مطرح شد. اگر انقلاب هیچ دستاوردی جز توجه جدی به اسلام نداشت، این دستاورد برای انقلاب کافی بود؛ چه زیبا فرمود رهبر ژرف‌اندیش که «او [امـام] بـه اسلام عزت بخشید و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد. او در عصری که همۀ دست‌های قدرتمند سیاسی بـرای مـنـزوی کردن دین و معنویت و ارزش‌های اخلاقی، تلاش می‌کردند، نظامی بر اساس دین و معنویت و ارزش‌های اخلاقی پدید آورد و دولت و سیاستی اسلامی بنیان نهاد».

 

1ـ کارآمدی دین

اسلام تنها دین آسمانی است که ادعای جامعیت و جهان‌شمولی دارد؛ از این رو، یکی از مؤثرترین راه‌ها برای محو هویت دینی مسلمانان، القای این نکته است که اسلام توان پاسخگویی به مشکلات و نیازهای بشر امروزی را ندارد؛ به همین جهت دین در بسیاری از جوامع، منزوی و یا به صورت مراسم و اعمال عبادی فردی مطرح بود؛ زیرا نظریۀ سکولاریسم که بر جدایی دین از سیاست تأکید داشت، دین را از زندگی کنار زده بود. در نظام‌های کمونیستی نیز دین افیون ملت‌ها خوانده می‌شد. اما با وقوع انقلاب اسلامی، دین به صورت نیروی عظیم و حرکت‌آفرین، توده‌های عظیم انسانی را در ایران متحول کرد و خطای مکتب‌های الحادی کمونیستی و سوسیالیستی را در افیون خواندن دین آشکار ساخت. استکبار چنان به وحشت افتاد که سرکوبی مسلمانان را جزو برنامه‌های اصلی خود قرار داد.  همچنین انقلاب موفق شد اثبات کند که دین می‌تواند به نیازهای همۀ جوامع در هر زمانی پاسخ دهد.

امام راحل فرمود: «اسلام و حکومت اسلامی پدیدۀ الهی... است که بر خلاف مکتب‌های غیرتوحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد»؛  البته ایشان یادآور شدند که «آرى، مذهبى که وسیله شود تا سرمایه‏هاى مادى و معنوى کشورهاى اسلامى و غیراسلامى، در اختیار ابرقدرت‌ها قرار گیرد، مخدر جامعه است. ولى این دیگر مذهب‏ واقعى نیست...». 

احمد جبرئیل  می‌گوید: «بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، اسلام را از انزوا نجات داد. دیدگاه مرتجعانه نسبت به دین را که دشمنان در طول صدها سال ارائه کرده بودند، از میان برد و مقولۀ دین افیون ملت‌ها را منسوخ کرد و اسلام را در سطح بین‌المللی به عنوان یک نیاز انسانی در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، مادی و معنوی مطرح کرد...». 

 

2ـ احیای جهانی دین

پس از قرون وسطا مسیر حرکت تاریخ در تمدن غرب به سمت رویارویی علم با مذهب کشیده شد؛ زمینۀ نفرت را در انسان مدرن ایجاد کرد به نحوی که با رونمایی از نخستین دستاوردهای علمی بشر در عصر جدید، روند تحقیر دین آغاز شد. بدین‌‌سان برخی نسبت به دین مسیح و یهود بدبین شدند؛ اما با شکل‌گیری انقلاب اسلامی، جهانیان به دین به معنای عام رو آوردند و انقلاب اسلامی، طرفداران ادیان دیگر را نیز به تکاپو انداخت و آنان را نسبت به دینداری خویش مفتخر ساخت به گونه‌ای که برخی از رؤسای جمهور اروپا، مانند، رئیس‌جمهور اسبق اتریش، اعتراف کرد که بعد از حرکت امام در ایران، به دیندار بودن خود، افتخار می‌کنند.

جان نیزبیت و پاتریشیا آبردین می‌نویسند: «در آمریکا، نسلی که طی دهۀ 1970 هرگونه مذهب سازمان‌یافته را مردود می‌شمرد، امروز همراه با فرزندان خود به نیایشگاه‌ها بازمی‌گردد... یهودیان تجدیدنظرطلب، که پنجاه سال پیش هرگونه اشاره به رویدادهای ماورای طبیعی را از کتاب‌های دعا حذف کرده بودند، اینک ارجاع مجدّد به معجزات، اسطوره‌ها و ظهور مسیح را در دستور کار خود قرار داده‌اند... جشنواره‌های محلی و ناحیه‌ای مذهب «شینتو» (shinto) در ژاپن همزمان با مراسم آیینی چرخه‌های زندگی و بازگشت به معابد، رونقی تازه یافته است...؛ جوانان چینی و اتحاد شوروی (سابق) به رغم فضای ضدمذهبی مدارس خود، با کنجکاوی به مجامع مذهبی نظر دوخته‌اند».  شلوغ شدن کلیساها، برگزاری همایش‌هایی دربارۀ «رابطۀ علم و دین»، نظرسنجی‌هایی که نشان‌دهندۀ انفجار معنویت‌گرایی در متن تمدن غرب هستند،  علاقۀ والدین به افزایش آموزش‌های دینی در مدارس، توسعۀ انجمن‌های مذهبی و حتی ابراز دین‌داری و یاد خدا در نطق‌های انتخاباتی ریاست‌جمهوری آمریکا و رشد شاخص تولید و استقبال از فیلم‌هایی با موضوعات دینی و افزایش 20 درصدی چاپ کتاب‌های مذهبی در برابر رشد 6 درصدی سایر کتاب‌ها در آمریکا، همه حاکی از روی‌آوری جهانی به دین است. 

پرفسور اسماعیل کیلبس  می‌گوید: «دین زنده شده است، کلیساها جان تازه گرفته‌اند...؛ این همه ناشی از دعوت نوینی بوده که امام خمینی; با انقلاب دینی‌اش در عرصۀ افکار و ذهنیت جامعۀ جهانی آغاز کرد».  اسقف مسیحی مکزیکی می‌گوید: «این افتخار مخصوص شماست که توانستید ایمان را در دنیا زنده کنید و بالاتر این‌که کشورداری را با دین‌داری توأم کنید. ما مسیحیان این توان را نداریم که ایمان را در مردم حفظ کنیم؛ چراکه مردم دیگر اطمینانی به ما ندارند. بالاتر این‌که نتوانستیم دین‌داری را با کشورداری توأم کنیم».

 

3ـ مرزبندی اسلام ناب محمدی و اسلام امریکایی

یکی از دستاورد‌های مهم انقلاب، مرزبندی اسلام راستین و اسلام آمریکایی است. اگر این مرزبندی نبود، مردم در شناخت دین واقعی دچار مشکل می‌شدند، همان‌گونه که قبل از انقلاب این امراتفاق افتاد؛ چنان‌که شاه خود را حامی دین معرفی و غرب از دین حمایت می‌کرد. در زمان ریگان،  امریکا با عربستان هم‌داستان شد و مذاکراتی داشتند که مطابق آن، غرب به عربستان کمک می‌کند تا قرائت سلفی از اسلام را در دنیا گسترش دهد؛ لذا به طور وسیع در غرب به آن‌ها امکانات دادند و در اروپا مسجد و مُبلّغ درست کردند؛ نمایندۀ ریگان در مذاکرات با عربستان، چند سال پیش اعلام کرد که عربستان در طول بیست سال گذشته، هشتاد میلیارد دلار برای گسترش اسلام به قرائت سلفی در دنیا خرج کرده است.  متأسفانه حاکمیت اسلام امریکایی و سلفی، شناخت اسلام ناب را مشکل کرده بود؛ از این رو، امام یادآور شد: «... راه مبارزه با اسلام امریکایى از پیچیدگى خاصى برخوردار است که... هنوز براى بسیارى از ملت‌هاى اسلامى مرز بین «اسلام امریکایى» و «اسلام ناب محمدى» و اسلام پابرهنگان و محرومان، و اسلام مقدس‌نماهاى متحجر و سرمایه‌داران‏ خدانشناس و مرفهین بى‏درد، کاملاً مشخص نشده است»‏؛  لذا امام در معرفی اسلام حقیقی، اصطلاح «اسلام ناب محمدی» و در معرفی اسلام متحجران و مقدس‌‏مآبان و التقاطی‌ها، اصطلاح «اسلام آمریکایی» را به کار می‌برد و بازشناسی اسلام ناب محمدی را از واجبات سیاسی ‏دانسته، بر آن تأکید می‌کند که منظور از اسلام ناب، همان اسلام حقیقی است که از پیامبر اکرم بی‌هیچ پیرایه‌ای به علی بن ابی‌طالب، صحابۀ منتخب و سپس به ائمۀ معصوم بعدی منتقل شده و از آن بزرگواران نسل ‌به‌ نسل به ما رسیده است.

از دیدگاه امام، انقلاب اسلامی توانست اسلام واقعی را زنده کند و جمهوری اسلامی به عنوان مهم‌ترین دستاورد انقلاب اسلامی، در پرتو تجدید حیات اسلام ناب، ولایت فقیه را به عنوان نظریۀ شیعی و مدل حکومت اسلامی در دوران غیبت مورد توجه قرار داد.

 

4ـ دعوت جهانی به اسلام

قبل از انقلاب اسلامی باور عمومی این بود که بایدها و نباید‌های اسلام مخصوص جغرافیای جهان اسلام است؛ اما امام عقیده داشت که قوانین اسلام فرازمانی و فرامکانی و پاسخگوی نیاز همۀ انسان‌ها در همۀ عصرها است: «سیاستى که در صدر اسلام بود، یک سیاست جهانى بود. پیغمبر اسلام دستش را دراز کرده بود در اطراف عالم و عالم را داشت دعوت مى‏کرد به اسلام؛ و دعوت مى‏کرد به سیاست اسلامى و حکومت تشکیل داد»؛  به بیان قرآن خطاب به پیامبر اکرم: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ»؛‏  بر این اساس، امام راحل; معتقد است: «امروز جهان تشنۀ فرهنگ اسلام ناب محمدى است».  هفته‌نامۀ آبزرور نوشت: «امام خمینى مردى هم‌پاى پیامبران کهن است که دنیا را به پیروى از اصول دینى دعوت کرد...».  نامۀ امام به گورباچف نیز بدین منظور صورت گرفت: «جناب آقای گورباچف، اکنون... از شما می‏خواهم دربارۀ اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید؛ و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزش‌های والا و جهان‌شمول اسلام است که می‏تواند وسیلۀ راحتی و نجات همۀ ملت‌ها باشد...».  شبکۀ تلویزیونی بی‌بی‌سی اذعان کرده است که «آنچه در ایران در سال 1979 رخ داد، نه‌تنها برای ایرانیان بلکه برای تمام ادیان جهانی، نقطۀ عطف بود؛ نقطۀ عطفی که از بازگشت میلیون‌ها نفر در سراسر دنیا به اصول‌گرایی مذهبی خبر می‌دهد؛ در سراسر جهان پیروان دیگر ادیان مانند مسیحیت، یهودیت و هندو نیز به اصول‌گرایی مذهبی روی آورده‌اند...».

 

5ـ اسلام‌گرایی جهانی

یکی از مهم‌ترین آثار دینی انقلاب اسلامی، احیای اندیشه و هویت دینی در جهان است. در شرایط سخت و دشوار قبل از انقلاب که به‌تدریج اصول و مبانی دینی با تلاش حکومت‌های طاغوت و سردمداران لائیک جرم بود و یا مسخره می‌شد، نهضت امام خمینی; تحول عظیمی در سطح جهانی ایجاد کرد و ماهیت لائیک را به ماهیت اسلامی مبدّل کرد.  این امر سبب شد مردم جهان به اسلام گرایش پیدا کنند. محمد العاصی  می‌گوید: «امام عزیز ما، جهان لامذهبی و دنیاگرایی را متلاشی ساخت و هم‌اکنون بر خلاف سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، نه‌تنها مسلمانان «بنیادگرا» بلکه مسیحیان «بنیادگرا» و «بنیادگرایان» سایر ادیان در جهان فراوان شده‌اند». 

روزنامۀ انگلیسی نیز گزارش می‌دهد که «مردم انگلستان به جای تفریح و شادی بی‌حد و اندازه در درون کلوپ‌های شبانه و عیش و نوش، ترجیح می‌دهند تا با آمدن به زیر پرچم اسلام، سعی در برخورداری از فضیلت‌های این دین داشته باشند. طبق آمارها سالانه ۵ هزار نفر در انگلستان مسلمان می‌شوند و ۷۵ درصد از آنان را سفیدپوستان این کشور تشکیل می‌دهند».  آنتونی گیدنز  می‌نویسد: «از آغاز دهۀ هشتاد و با انقلاب اسلامی، فرایند عمومی جهان، روند معکوسی را آغاز کرده و به سمت دینی شدن می‌رود».  روزنامۀ دیلی‌تلگراف تأکید کرده است که «در ردۀ سنی زیر ۲۵ سال، از هر ۱۰ نفر یک نفر دین مسیحیت را رها کرده و به اسلام روی می‌آورد»؛ و به اذعان همین روزنامه «تحقیقات نشان می‌دهد که گرایش به اسلام در میان جوانان روز به روز افزایش می‌یابد». 

 

6ـ نقش امام در بیداری اسلامی

یکی از دستاورد‌های مهم انقلاب، شناخت جایگاه و ویژگی‌های رهبری است. قبل از انقلاب بیش‌تر مردم جایگاه رهبر در اسلام را نمی‌دانستند و یا نمی‌گذاشتند که مردم رهبر واقعی و واجد شرایط را بشناسند؛ از این رو، برخی تصور می‌کردند که شاه شایستگی رهبری دارد؛ اما انقلاب نشان داد که شاه نه‌تنها لیاقت رهبری را ندارد، بلکه او غاصب رهبری است؛ چنان‌که در عبارتی از امام می‌خوانیم: «شما دیدید که در این مدتى که محمدرضا غصب کرده بود حکومت ایران را».  از سوی دیگر، امام با طرح ولایت فقیه یادآوری کرد که «چون حکومت اسلامی حکومت قانونی بلکه حکومت قانون الهی است، پس حاکم باید دو صفت داشته باشد که آن دو، اساس حکومت قانونی است و بدون آن حکومت قانونی معقول نیست: یکی از آن صفات، علمِ به قانون (فقاهت) است». 

این همان رهبری است که در معادلات فرهنگی و سیاسی جهان تأثیرگذار است و جهانیان را به خود جذب می‌کند. روزنامۀ ال‌پائیس اسپانیا نوشته است: «راز پیروزی ‌امام ‏خمینی در شخصیت و خمیرۀ او بود...؛ امام ‏خمینی فوت کرد، اما راه او ادامه خواهد داشت...؛ امروز تأثیرات پیام امام در الجزایر، تونس، مصر، فلسطین، افغانستان و دیگر کشورهای مسلمان، حتی آن‌ها که دارای ‌اکثریت سنّی‌مذهب هستند، به چشم می‏خورد...».

به بیان دانیل پایپز : «باید اعتراف کنیم که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، ما برای افکار دینی و مذهبی هیچ جایی باز نکرده بودیم؛ ولی از این‌ پس، برای ما آمریکایی‌ها ضروری است که زمینه‌ای جهت مطالعه و تحقیق پیرامون مذهب فراهم آوریم و به طور خاص در زمینۀ اندیشه و اعتقادات و خط مشی و هدف امام خمینی تحقیقاتی به عمل آوریم؛ چراکه نمی‌توان از تأثیرات اندیشۀ امام خمینی در جهان به‌راحتی گذشت و دنیای غرب به دلیل نفوذ افکار امام خمینی بار دیگر اسلام را کشف کرده است و این ما آمریکایی‌ها را با مشکل مواجه می‌کند».

ارنست کاردیناله  می‌گوید: «بعد از انقلاب نیکاراگوئه، شدیداً تحت محاصرۀ اقتصادی بودیم...؛ در سفری به ایران، خدمت رهبر انقلاب اسلامی رسیدم. از کوچه‏های پُرپیچ‌وخم جماران گذشتم. خانۀ رهبر انقلاب را در نهایت سادگی یافتم. مردی ‌که شرق و غرب را به لرزه انداخته ‌بود، پیرمردی است با لباس ساده و در اتاقی محقّر. تنها حرفی که ایشان گفتند، این بود: «ما در کنار مبارزان علیه ستمکاران هستیم». این سخن، قوّت قلبی بود که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. در ادامۀ سفر به مقرّ پاپ، رهبر کاتولیک‏های جهان رفتم. آن کاخ تودرتو و آن مقرّ باشکوه، آن لباس‏های گران‌قیمت و فاخر و رفتار تند و برخورد تلخ پاپ که گفت «اگر می‌خواهی کمکی از جانب کلیسا به ‏شما بشود، نباید به سیاست، کاری داشته‌ باشید و همچنین، با آمریکا درنیفتید»؛ من گفتم: رهبر من قاعدتاً باید شما باشید؛ اما نیستید. رهبر من امام خمینی; است که به آن سادگی زندگی می‏کند و واقعاً راه حضرت مسیح; را می‏رود و با آمریکا دشمن است. اگر حضرت مسیح حالا بود، رفتار امام خمینی; را داشت».  دکتر جرج موستاکیس  می‌گوید: «من یک مسیحی هستم، ولی به آیت‌الله خمینی علاقۀ بسیار زیادی دارم. او اصلاح‌کنندۀ بزرگ امت اسلامی بوده است. من و سایر مسیحیان آزاده، وظیفۀ خود می‌دانیم که از ایشان پیروی کنیم».  این در حالی است که محمدرضا شاه نه‌تنها در معادلات و تحولات جهان، تأثیرگذار نبود، بلکه خود او را بیگانگان به قدرت رساندند.

 

7ـ افزایش جهانی جمعیت مسلمانان

آنچه معمولاً اتفاق می‌افتد، گرایش برخی پیروان ادیان به دین دیگر است. این گرایش محدود و به مرور زمان شکل می‌گیرد، اما گرایش مردم به اسلام به شدت افزایش پیدا کرده است؛ یعنی انقلاب اسلامی نه‌تنها در گرایش مردم به دین تأثیرگذار بود، بلکه در رشد و افزایش چشمگیر جمعیت مسلمانان نقش کلیدی داشت. در حوزۀ مطالعات آینده تا سال 2025 همۀ گزارش‌ها حاکی از رشد جمعیت مسلمان و متعاقب آن تقویت جایگاه و توان اثرگذاری مسلمانان است.  بر اساس تخمین‌های مؤسسۀ تحقیقات پیو،  در سال ۲۰۱۰، تعداد ۱.۶ میلیارد مسلمان در جهان زندگی می‌کرده‌اند که حدود ۲۳ درصد جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند. اما در حالی که در حال حاضر، اسلام دومین گروه مذهبی جهان پس از مسیحیت است، این مذهب سریع‌ترین مذهب در حال رشد در جهان است. در حقیقت، اگر نرخ رشد جمعیت مسلمانان به همین منوال ادامه یابد، در پایان قرن حاضر، تعداد مسلمانان از تعداد مسیحیان جهان پیشی خواهد گرفت.

هرچند جمعیت بسیاری از کشورها در منطقۀ خاورمیانه و شمال آفریقا‌ـ‌ که اسلام در آن‌ها به قرن هفتم میلادی بازمی‌گردد ـ غالباً مسلمانند، این منطقه موطن تنها ۲۰ درصد از مسلمانان جهان است. جمعیت بزرگی از مسلمانان جهان (۶۲ درصد) در منطقۀ آسیا در حوزۀ اقیانوس هند و اقیانوس آرام، در اندونزی، هندوستان، پاکستان و بنگلادش زندگی می‌کنند.

جمعیت مسلمان اروپا نیز در حال رشد است؛ به گونه‌ای که پیش بینی می‌شود، ۱۰ درصد جمعیت اروپا در سال ۲۰۵۰ مسلمان خواهد بود.

مطالعۀ چشم‌انداز مذهبی آمریکا در سال ۲۰۱۴ که از سوی مرکز تحقیقات پیو انجام شده، نشان می‌دهد که ۰.۹ درصد بزرگسالان آمریکایی مسلمانند. بررسی دیگری در سال ۲۰۱۱ نشان می‌دهد که ۱.۸ میلیون بزرگسال و به طور کلی ۲.۷۵ میلیون نفر از تمامی سنین در این کشور مسلمان هستند. به علاوه ۶۳ درصد این افراد مهاجرند.

بر اساس پیش‌بینی‌های جمعیت‌شناسی تخمین زده می‌شود که در سال ۲۰۵۰ مسلمانان ۲.۱ درصد جمعیت آمریکا را تشکیل دهند که در این صورت، تعداد آن‌ها از یهودیان پیشی خواهد گرفت.

همچنین آمارهای ارائه شده در سال ۲۰۱۳ حاکی از آن است که تعداد مسیحیان انگلیس در دهۀ گذشته ۱۱ درصد کاهش یافته و از ۳۷.۳ نفر در سال ۲۰۰۱ به ۳۳.۲ میلیون نفر در سال ۲۰۱۱ رسیده است؛ در حالی که تعداد مسلمانان ۸۰ درصد افزایش یافته و از ۱.۲ میلیون نفر در سال ۲۰۰۱ به ۲.۷ میلیون نفر در ۲۰۱۱ رسیده، به گونه‌ای که اسلام در جایگاه دوم ادیان در انگلیس قرار گرفته است. اما از نظر تعداد جمعیت انگلیس که بالغ بر ۵۶.۰۷ میلیون نفر می‌شود، نسبت ۷۵ درصدی مسیحیان در سال ۲۰۰۱ به ۵۶ درصد کاهش یافته، در حالی که نسبت مسلمانان ۳ تا ۵ درصد افزایش یافته است.

نکتۀ قابل توجه این‌که احداث مساجد و حسینه‌ها از کلیسا نیز بیش‌تر شده است. طبق برخی گزارش‌ها «گسترش احداث مساجد در آمریکا و اروپا به اندازه‌ای است که بسیاری از کلیساها تبدیل به موزه شده و در عوض مساجد، گنجایش حجم انبوه نمازگزاران را ندارند».  رسانۀ انگلیسی دیلی‌میل گزارش قابل تأملی را منتشر کرد و آن را در صدر صفحۀ اینترنتی خود قرار داد. تیتر قابل تأمل این گزارش این بود: «یک کشور، دو دین و تصویر متمایزکننده: صندلی‌های خالی در کلیسا کجا! صف‌های طولانی مساجد کجا!»؛  دیلی‌میل در این گزارش به افزایش خیره‌کنندۀ اسلام در انگلیس و کاهش استقبال عمومی مردم این کشور به کلیسا و مراسم‌های مذهبی آن‌ اشاره کرده است: «وقتی این کلیسا در قرن 18 ساخته شد، قرار بود گنجایشی برابر 1230 نفر را داشته باشد؛ اما شاهد حضور حداکثر بیست نفر در کلیسای هزار نفری مریم مقدس هستیم، اما کمی آن طرف‌تر در خیابان، مکانی مقدس وجود دارد که با مشکل کمبود جا مواجه است. مسجد، تنها 100 نفر گنجایش دارد؛ اما وقتی جمعه‌ها به آن‌جا سر می‌زنیم، جمعیتی 3 تا 4 برابر گنجایش مسجد برای اقامۀ نماز جمعه جمع می‌‌شوند و مجبورند بیرون از مسجد نماز را برپا کنند». 

 

8ـ تقابل تمدن اسلام و غرب

یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی تقابل تمدن غرب و اسلام است؛ زیرا قبل از انقلاب وانمود می‌شد که اسلام دینی منزوی است و قدرت مقابله با هیچ تمدنی را ندارد؛ از این رو، غرب از اسلام هراسی نداشت، بلکه حامی آن نیز بود. پس انقلاب، تمدن اسلام ناب، تمدن غرب را به مبارزه طلبید؛ زیرا اسلام ناب محمدی نشان داد، که دین نه‌تنها مانع پیشرفت ملت‌ها نیست، بلکه خود تمدن‌ساز است؛ از این رو، در ادبیات امام خمینی مسألۀ رویارویی همه‌جانبۀ‌ اسلام ناب و اسلام آمریکایی در قالب تقابل اسلام آمریکایی و اسلام ناب محمدی9 به‌مثابۀ‌ مرکز ثقل رویارویی گستردۀ فرهنگی و سیاسی مطرح و تبیین شد؛  از این رو، غرب به رهبری امریکا در بعد تبلیغاتی و فرهنگی، سیاست اسلام‌ستیزی را به عنوان یکی از راهبردهای خود در قبال گسترش آرمان‌های انقلاب اسلامی در پیش گرفت. پس از حوادثِ یازده سپتامبر آمریکا در سال ۲۰۰۱، اسلام‌هراسی و اسلام‌ستیزی با شدت بیش‌تر در کشورهای اسلامی ادامه یافت؛ زیرا غرب که در صدد ایجاد «نظم نوین جهانی» و یک‌قطبی شدن جهان» بود، احساس کرد «تنها تمدنی که تمدن آن را نابود خواهد کرد، تمدن اسلام است؛ از این رو، اهانت به قرآن کریم، پیامبر اسلام  و دیگر مقدسات اسلامی در رأس سیاست‌های اسلام‌ستیزانۀ دولت‌ها و رسانه‌های غربی قرار گرفت. از سوی دیگر، غرب در فاز جدید، راهبرد اسلام‌هراسی را از مجاری صرف تبلیغاتی خارج کرد و به آن زیرساخت به اصطلاح علمی و فرهنگی داد؛ چنان‌که در سال 1993 تئوری «برخورد تمدن‌ها» از سوی ساموئل هانتینگتون مطرح شد. هانتینگتون در نظریۀ خود ـ که به جهان پس از فروپاشی بلوک شرق نظر دارد ـ از شکل‌گیری تمدن‌ها سخن گفت.  وی هشت تمدن را مطرح می‌کند  و بیش از همه به تمدن اسلامی تأکید می‌ورزد و معتقد است که جهان غرب باید به گونه‌ای این تمدن را مهار کند؛  زیرا عصر تک‌قطبی آمریکا به سوی چندقطبی در حرکت است و این ساختار به زودی آشکار می‌شود  و ممکن است در این تضاد، تمدن اسلام پیروز شود؛ از این رو، ریچارد نیکسون «جهان اسلام را در قرن بیست‌ویکم از مهم‌ترین میدان‌های زورآزمایی سیاست خارجی آمریکا» دانست.  «موشه بیجلین»  می‌گوید: «آمریکا با همۀ توان نظامی و اقتصادی و اروپا با همۀ سیاست‌های زیرکانه و مرموز خود، توان مقابله با موج انتشار اسلام را نداشته‌اند. این یک واقعیت است که اسلام در آینده‌ای نه چندان دور، حرف اول را در جهان غرب خواهد زد».  مایکل دینس برداین  می‌گوید: «به عقیدۀ من مدنیت و تمدن غرب به زودی به بن‌بست خواهد رسید و به جایش تمدن اسلامی خواهد نشست...».

امروزه تقابل ایران و غرب، تقابل عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، نظامی و اجتماعی نیست، بلکه تقابل ایدئولوژیک و اعتقادی است. جنگ‌های نظامی، اقتصادی و ...، ابزاری برای نابودی تمدن اسلامی است. برخی از متفکرانی که با رویکرد تمدنی، اسلام و غرب را مطالعه کرده‌اند، عمدۀ تعارضات بین این دو را از نوع هویتی و اعتقادی تلقی می‌کنند؛ چنان‌که البرت حورانی بر این باور است که «تعارض اسلام و غرب بنیادین است؛ از این رو، جدال بین آن‌ها ماهیتی اعتقادی و هویتی دارد».

امام معتقد است که در تقابل تمدن اسلام و غرب، تمدن غرب شکست می‌خورد: «... اسلامى که غرب، و در رأس آن آمریکاى جهانخوار را به خاک مذلت خواهد نشاند،  که این وعدۀ الهی است: «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ». 

 

- نتیجه گیری

در عصر انزوای دین و غلبه تفکر جدایی دین از سیاست، انقلاب اسلامی چون خورشیدی عالم تاب، طلوع نمود و با گفتمانی متفاوت، ضمن تأکید بر جهان شمولی دین اسلام و پاسخ-گویی این دین الهی به نیازهای بشر، دل های انسان های آزاده را به سوی خود جذب نمود و لرزه بر اندام استکبار انداخت. انقلاب اسلامی با مرزبندی میان اسلام ناب و اسلام آمریکایی، اسلام راستین را به جهانیان معرفی کرد و با ارایه الگوی حکومت دینی، حاکمان نالایق کشورهای اسلامی را تحقیر نمود. پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حکیمانه امام خمینی، در گرایش جهانیان به اسلام و افزایش چشمگیر جمعیت مسلمانان نقش کلیدی ایفا نموده است.

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha