جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
زیس

حوزه/مادر شهید جوادی با یان این‌که شهادت فرزندم را در خواب دیدم، گفت: در خواب دیدم که او بعد از خارج شدن از خانه بال درآورد و در آسمان وارد یک پنجره نورانی شد.

 خبرگزاری حوزه /  از روز قبل برای دیدار با ایشان هماهنگی صورت گرفته بود و قرار بود دقایقی را در منزلش حضورداشته باشیم. وارد خانه که شدیم پیش‌ازاین که بنشینیم قاب عکس شهید که بر دیوار خانه زده‌شده بود توجه ما را به خود جلب کرد.

با اینکه اصرار داشتیم خانم هاجر محمدرضایی را به‌زحمت نیندازیم، اما خودش قبول نکرد بالاخره شاید خوردن چای و میوه در خانه مادر شهید هم غنیمتی باشد که تا سال‌ها نصیبمان نمی‌شد.

بالاخره بعد از پذیرایی از ما که جمعاً 5 نفر از اصحاب رسانه قم بودیم نوبت مادر شهید علی‌اکبر جوادی رسید تا از جوان شهیدش برای ما بگوید.

وی در حاشیه این دیدار در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه بابیان این‌که هنوز هم حاضر است برای رهبر انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران فرزندانش را فدا کند، اظهار داشت: علی‌اکبر 14 سال داشت که برای حضور در جبهه نام‌نویسی کرد اما از همان روزی که ثبت‌نام کرد با مخالفت‌های من روبرو شد.

مخالفت رفتنش بودم

وی ادامه داد: روزی نبود که علی‌اکبر از جبهه و رفتن به میدان جنگ سخن نگوید اما هر بار با مخالفت‌های من روبرو می‌شد تا این‌که یک خواب منجر شد که به رفتن وی رضایت بدم.

مادر شهید جوادی افزود: یک‌شب در خواب دیدم که یک عده سرباز به خانه ما حمله کرده و با تیر به سمتم شلیک کردند، اعتنایی به این خواب نکردم اما چند شب دیگر خواب دیدم یک فردی با شال سبز وارد خانه ما شد و با احترام یک شاخه گل به من داد و گفت: سه تا صلوات می‌فرستید و با گریه چشمتان گل سیراب می‌شود بعدازاین گفته‌ها گل از دستم افتاد و زیرخاک رفت.

وی ادامه داد: با خودم گفتم این خواب‌ها بی‌حکمت نیست و شاید خود خدا که این بچه را به من داده می‌خواهد درراه جهاد فدایش کنم به همین علت بود که با رفتن وی موافقت کردم.

علی‌اکبر عازم جبهه جنوب شد

خانم محمدرضایی افزود: زمانی که علی‌اکبر شنید من با رفتنش موافقت کردم انگار دنیا را به این پسر دادند البته خیلی از همکلاسی‌ها و دوستانش پیش از وی عازم جبهه شده بودند.

وی خاطرنشان کرد: علی‌اکبر عازم جبهه جنوب شد و چند صباحی بعد از رفتنش نامه‌ای برای ما نوشت و گفت که حالش خوب است.

مادر شهید جوادی تصریح کرد: علی‌اکبر شیمیایی هم شده بود و حتی ترکش در بدنش وجود داشت اما هیچ‌وقت به من نمی‌گفت مجروح شده یا شیمیایی شده شاید به‌این‌علت که نمی‌خواست من ناراحت شوم.

آخرین باری که علی‌اکبر را دیدم هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم

وی ابراز داشت: آخرین باری که علی‌اکبر را دیدم هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم، اعزام آن‌ها صبح بود اما هنوز مدت‌زمان زیادی از رفتنش نگذشته بود که دیدم برگشت گفت قرار شده قطارمان شب حرکت کند به همین علت آمدم تا شب در کنار شما باشم.

خانم محمدرضایی خاطرنشان کرد: علی‌اکبر به من گفت مادر من قبر خودم را در گلزار شهدا مشخص کردم چون می‌دانم شهید می‌شود من گفتم همان اولین بار که رفتی من تو را به خدا سپردم و هر تقدیری که برای تو خوب باشد قطعاً رقم می‌خورد.

مصاحبه که به اینجا رسید بغض گلویش را گرفت به‌هرحال بار دیگر آخرین وداع با فرزندش در ذهنش تداعی شد البته زمانی این خاطرات برای مادر شهید تداعی می‌شود که در روزهای عزاداری سالار شهیدان و ماه محرم قرار داریم و همین موضوع ناخودآگاه دل ما را به صحرای کربلا و آخرین وداع امام حسین (ع) با فرزندش علی‌اکبر انداخت.

مادر شهید جوادی درحالی‌که بغض گلویش را گرفته بود، گفت: شاید قسمت این بود که آن روز قطار تأخیر داشته باشد تا من یکدل سیر علی‌اکبر را ببینم، زمانی که علی‌اکبر غروب از خانه خارج شد گفتم یا حضرت عباس من فرزندم را به تو سپردم.

وی بابیان این‌که علی‌اکبر اسفندماه به شهادت رسید، گفت: 9 روز بعد از پیکرش را پیدا کردند و درست شب عید علی‌اکبرم را دفن کردیم، پدرش نیز همان زمان در جبهه حضور داشت و زمانی که برگشت تازه خبردار شد که فرزندمان به فیض شهادت رسیده است.

او بال درآورد و در آسمان وارد یک پنجره نورانی شد

خانم محمدرضایی بیان داشت: چند روز مانده بود به شهادت علی‌اکبر یک‌شب در خواب دیدم که به خانه آمده و در کنار ما نشسته اما بعد از مدت‌زمان کوتاهی از ما خداحافظی کرد هنوز چندم‌تری از ما فاصله نگرفته بود که پرواز کرد و در بین دود غلیظی که فضا را گرفته بود به‌یک‌باره پنجره‌ای پرنوری در آسمان باز شد و وارد آنجا شد.

وی خاطرنشان کرد: همان زمانی که برای آخرین بار از خانه رفت من می‌دانستم این سفرش با سفرهای قبلی فرق دارد اما با دیدن این خواب به‌یقین رسیدم که فرزندم با سیدالشهدا محشور شده و به فیض شهادت خواهد رسید.

در پایان از او می‌پرسم مادر نسل کنونی و امثال ما که آن دوران نبودیم و درک نکردیم چه وظیفه‌ای داریم، در جوابم می‌گوید: باید همه پیرو راه شهیدان باشیم و خدای‌نکرده خون آن‌ها را پایمال نکنیم چراکه شهیدان برای حفظ وطن و خاک این مرزوبوم دعوت امام خمینی را لبیک گفتن و امروز هم ما وظیفه‌داریم گوش به فرمان‌ها ولی امر مسلمین حضرت آیت‌الله خامنه‌ای باشیم تا خدای‌نکرده به گمراهِه کشیده نشویم.

گزارش: عباسعلی محمدی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha