شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 20, 2024
دیدار مبلغین فاطمیه با آیت الله فاضل لنکرانی

حوزه/در یک کشوری که حکومت اسلامی هم وجود ندارد، اگر حضور در انتخابات سرنوشت امنیت کشور را رقم بزند، اگر به عقل مراجعه کنیم عقل چه می‌گوید؟ می‌گوید مسلم است که نباید کسی بی‌تفاوت باشد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، متن کامل سخنان آیت الله  محمدجواد فاضل لنکرانی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،در درس خارج فقه که به لزوم شرکت در انتخابات از نظر فقهی و شرعی پرداخته است به این شرح است:

لازم دیدم امروز به مناسبت انتخابات مجلس شورای اسلامی که در پیش رو داریم و بسیار هم با اهمیت است نکات فقهی این موضوع را مورد توجه قرار بدهم.

مسئله انتخابات از جمله موضوعاتی است که بعد از انقلاب اسلامی مورد توجه حوزه‌های علمیه و مردم متدین و انقلابی قرار گرفته و لازم است از ابعاد مختلف فقهی مورد توجه قرار بگیرد. هر چند دارای بعدهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... هست؛ ولی از نظر فقهی، اساساً باید فقه انتخابات در حوزه‌های علمیه مورد توجه قرار بگیرد.

جایگاه انتخابات در فقه 

در فقه انتخابات، مسائل مهمی مطرح است. آیا اصل انتخابات یک امر مشروع است؟ آیا انسان می‌تواند افرادی را به عنوان وکیل خود انتخاب کند تا قوانینی را برای عموم مردم تدوین و تشریع بکنند. یعنی تشریع قانونی کنند.

انتخابات چه جایگاهی در فقه دارد؟ وکالت در امور شخصی برای تصرف در اموال و انجام امور شخصی امری روشن و مقبول است، اما وکالت در قانون‌گذاری آن هم برای عموم مردم به چه نحو است؟ چگونه قابلیت تصویر دارد و چه مقدار نافذ است؟

حالا در کشور ما بحمدالله مجلس فقهای شورای نگهبان را دارد. که این شورا مسئولیت انطباق قوانین مصوب مجلس را با احکام شرعی و قانون اساسی دارد؟ ولی سؤال مربوط به مرحله قبل از این است که اساساً نمایندگان مجلس چگونه صلاحیت قانون‌گذاری را پیدا می‌کنند و چه قوانینی را می‌توانند تدوین کنند؟

آیا مجلس می‌تواند در مقابل قوانینی که در فقه مورد بحث فقها واقع شده است قانون دیگری قرار بدهد؟ و اگر یک قانونی قرار دادند جمع بین آن قانون و فقه چه می‌شود؟

مطلب دیگر اینکه این وکالت چگونه از بین می‌رود؟ ما وکیل معین می‌کنیم اما دیگران می‌آیند صلاحیت و اعتبارش را رد کرده و او را برکنار می‌کنند. در حالی که وکیل را باید خود موکل برکنار بکند. اگر یک نماینده‌ای صلاحیت اخلاقی یا سیاسی‌اش را از دست داد، آیا خودبخود باید کنار برود، یا قانون‌گذار باید او را کنار بگذارد؟ این‌ها نمونه‌ای از مباحثی است که به عنوان بحث‌های فقهی انتخابات مطرح است.

نکته‌ای که اکنون می‌خواهم عرض کنم این است که دیشب در فضای مجازی مطلبی را از یکی از اساتید محترم حوزه دیدم که سبب شد امروز بحث فقه انتخابات را مطرح بکنم. حرف ایشان انتقاد از این بود که چرا حضور در انتخابات را بر اساس وظیفه شرعی مطرح می‌کنیم؟ عنوان مقاله ایشان این بود «باز هم وظیفه شرعی».

از یاد ما نرفته که بنیانگذار این نظام امام خمینی رضوان الله تعالی علیه، روی این مسئله که شرکت در انتخابات یک وظیفه شرعی و ملی و قانونی است. تأکید بسیار داشتند. وقتی انسان این مقاله را می‌خواند اولین سؤال که به ذهنش می‌رسد این است که پس چرا امام و همچنین بعد از ایشان مراجع دیگر، مرحوم والد ما رضوان الله تعالی علیه، روی همین جهت بسیار تأکید داشتند؟

در پاسخ به این سؤال، نویسنده مقاله در شروع کلام خود نوشته‌اند: امام در یک زمانی به‌خاطر شرایط بحرانی کشور و مسائل جنگ، این تعبیر را به کار بردند؛ اما معنایش این نیست که برای همیشه استفاده از این تعبیر صحیح باشد.

بحث من فعلاً در این مجال خیلی کم همین است که آیا ما در این گونه امور می‌توانیم بگوییم فقیه نباید وارد بشود و فقه نباید دخالت بکند؟ باید انتخابات آن چنان نهادینه شود که مردم خودشان با تمایل و آگاهی خود شرکت بکنند یا نکنند؟

به نظر بنده اولاً توجیه ایشان از کلام امام ادعای بدون دلیل است، ثانیاً اگر امام رضوان الله تعالی علیه، صد سال دیگر هم عمر می‌کرد قطعاً در هر انتخاباتی حضور مردم را به عنوان یک وظیفه شرعی تأکید می‌فرمودند، چون امام اهل این جور حرف‌ها نبود که بخواهد برای تحریک مردم از تعبیری استفاده کند که پشتوانه دینی و فقهی و علمی نداشته باشد.

انتخابات یکی از مظاهر تقویت حکومت اسلامی است

در مقاله آن نویسنده محترم نکاتی مطرح شده است. البته مقصود من هم فقط بحث علمی است و شأن کسی را نمی‌خواهم تنقیص بکنم. ایشان مطرح کرده‌اند که انتخابات خارج از موضوعات احکام شرعی است. ذاتاً در شرع حکمی برای آن ذکر نشده بلکه بر حسب شرایط یک حکم شرعی سیّال و متغیر دارد.

وقتی خود شما پذیرفته‌اید و می‌گویید انتخابات با شرایط مختلف احکام مختلف دارد، بالاخره فقیه باید در این میدان بیاید و حکمش را بیان کند یا نه؟ ولو به قول نویسنده موضوعی نباشد که حکم ثابت دائمی داشته باشد. وظیفه فقیه بیان حکم آن موضوع هست. قبل از انقلاب، امام و دیگر مراجع شرکت در انتخابات زمان طاغوت را حرام می‌دانستد، چون موجب تقویت حکومت طاغوت بود. اما این زمان که حکومت اسلامی برپا شده است و انتخابات یکی از مظاهر تقویت حکومت اسلامی است آیا فقیه نباید این را برای مردم بیان بکند؟ به اعتراف خودتان انتخابات حکم متغیر دارد. حکم متغیر یعنی چه؟

یعنی الآن در زمان حکومت اسلامی در یک دوره بگوییم حضور مردم واجب است و در دوره دیگر حرام؟ یک دوره جایز است و دوره‌ای دیگر مستحب؟ وقتی حکومت اسلامی برپا شد قطعاً حضور مردم در هر صحنه‌ای که موجب تقویت حکومت و تضعیف دشمنان ‌شود واجب است.

ما این جهت را با توجه به حکومت اسلامی می‌گوییم مسلّم لازم است. حالا تعابیری که در آن مقاله ذکر شده عمدتاً بر این محور است که فقیه نباید وارد این میدان بشود. فقیه نباید بگوید شرکت در انتخابات واجب است و از این ابزار نباید استفاده بشود. این تعابیر به خاطر آن است که فکر می‌کنند که اگر فقها با این ابزار وارد شوند، به فقه صدمه می‌خورد. یا معنایش این است که ما بلوغ فکری برای مردم قائل نیستیم.

حال با قطع نظر از فرمایشات امام در مقام استدلال بر اساس مبانی فقهی می‌پردازیم به اینکه، آیا  در موضوعاتی نظیر حضور مردم در انتخابات، فقیه باید ورود پیدا کند یا نه؟

از نظر فقهی هیچ شخصی یا گروهی حق تحمیل انتخاب افراد بر مردم را ندارد

اینجا یک دلیل بسیار بسیار روشن فقهی همان توقیع شریف از حضرت حجت (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است که فرموده‌اند: «أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا» سؤال این است که آیا انتخابات جزء حوادث واقعه هست یا نه؟ مسلّم جزء حوادث واقعه است. منظور از حوادث واقعه فقط این نیست که اگر حکم یک موضوع جزئی خارجی را بلد نبودید از روات احادیث ما بپرسید. امام (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می‌فرماید: در همه حوادث واقعه سراغ فقها بروید، که انتخابات یکی از حوادث واقعه است، جهاد یکی از حوادث واقعه، دفاع یکی از حوادث واقعه، حرمت استعمال تنباکو در آن مقطع خاص زمانی و حتی خود تنباکو یکی از حوادث واقعه بود. اینها همه در یک وزان واحد است.

سند این حدیث را در محل خودش آقایان تصحیح کرده‌ و بر طبقش هم در طول صدها سال عمل کرده‌اند. مسلّم یکی از مصادیق بسیار مهم حوادث واقعه مسئله انتخابات است. مرحوم شیخ انصاری اعلی الله مقامه الشریف در کتاب مکاسب می‌گوید کسی خیال نکند که این «أمّا الحوادث الواقعة» فقط در بیان احکام شرعی است؛ حتی اینکه کجا و چه کسی والی باشد و چه کسی نباشد. هم جزء حوادث واقعه است. آیا در مورد منطقه‌ای که حاکم ندارد یا در مثال خیلی ضعیفش موقوفه‌ای که متولی ندارد نباید به فقیه مراجعه کرد؟

ما گاهی فکر می‌کنیم برای احترام فقه، باید فقه را ضعیف کنیم. برای احترام و حفظ قداست دین، دین را محدود کنیم. این اشتباه است. بر طبق این روایت در حوادث واقعه باید به فقیه رجوع کرد. ظاهر اولیه روایت این است که در خود حوادث باید به فقیه مراجعه کنیم. اصلاً انتخاباتی باشد یا نباشد. چه رسد به اینکه انتخابات جزء قانون اساسی یک حکومت اسلامی باشد، اینجا دیگر نیاز به تصریح فقیه ندارد. اگر هم تصریح کند از باب تأکید است نه تأسیس که بخواهد حکم جدیدی را بیان کند.

پس مسلم است که انتخابات جزء حوادث واقعه است و باید فقها اظهار نظر کنند. نباید بگوییم اگر فقیه اظهار نظر کرد معنایش این است که عقول مردم را غیر صحیح می‌داند. بله، چنانچه یک فقیه از مردم بخواهد به فرد معین رأی دهند که هیچ مرجعی در هیچ دوره‌ای اشخاص را معین نکرده است، حتی خود امام رضوان الله تعالی علیه در انتخابات ریاست جمهوری اول انقلاب هم کسی را معین نکرد. فرمود مردم خودشان باید انتخاب بکنند.

بحث ما شرکت در اصل انتخابات است. ما چرا این را از دائره فقه جدا کنیم چرا دست فقیه را اینجا ببندیم و بعد بگوییم تعبیر به وظیفه شرعی نکنیم و بعد هم در حرف‌ها دلیل‌مان این باشد که شاید عده‌ای از مردم شرکت نکنند یا ممکن است اعتقادشان به دین کمتر بشود، این حرف‌ها که وظیفه فقیه را نمی‌تواند مخدوش بکند. فقیه وظیفه دارد حکم شرعی را بیان بکند. فقیه اصل شرکت مردم را لازم می‌داند.

امام رضوان الله تعالی علیه، مراجع و رهبری معظم انقلاب، همگی اصل شرکت را لازم می‌دانند. دخالت فقیه هم در این جهت مساوی با تعطیل عقل مردم نیست. مردم خودشان باید نسبت به افراد تحقیق کرده و نمایندگان‌شان را انتخاب بکنند باید به مردم بگوییم شما می‌خواهید سرنوشت خودتان را رقم بزنید.

ما با صراحت می‌گوییم هیچ شخصی، هیچ گروهی حق تحمیل بر مردم ندارد. نه تنها حق تحمیل ندارد؛ حق اغوا و فریب مردم به نفع شخص یا اشخاصی را هم ندارد. مسلّم چنین حقی از نظر فقهی برای هیچ فرد یا گروهی وجود ندارد. همه گروه‌ها باید مراقبت بکنند در ضمن این که مردم را تشویق به حضور در انتخابات می‌کنند ؛ اما بدانند نمی‌شود از جهت فقهی به هر شیوه‌ای تمسک کنند تا مردم به نتیجه‌ دلخواه آنها برسند.

ولی چرا این دو مطلب را با هم خلط بکنیم؟ چرا بگوییم فقیه اصلاً وارد میدان نشود. عجیب این است در این نوشته می‌گوید آنجا که کارشناس‌های سیاسی یا اقتصادی لازم دارد، باید به قول آنها عمل کرد. یعنی چه فقیه به عنوان یک کارشناس دینی نباید تکلیف مردم را روشن بکند که آیا حضورشان در انتخابات لازم است یا نه؟

پس نکته اول این است که انتخابات از مصادیق واضح حوادث واقعه است. این هم مستندش. نظیر همه حوادث واقعه‌، حادثه‌ای که قبلاً نبوده حالا واقع شده. قبلاً بیت‌ کویین. پول دیجیتالی نبوده. قبلاً این شرکت‌های کذائی اقتصادی و معاملات اینترنتی نبوده الان واقع شده. قبلاً چیزی به نام حزب نبوده الان حزب درست شده. آیا نباید از فقیه سؤال کرد، تشکیل حزب مشروعیت دارد یا نه؟ ثبت‌نام در حزب مشروعیت دارد یا نه؟

بالاخره اینها جزء حوادث واقعه است. که فقیه باید حکم آن را معین بکند.

حضور در یک انتخابات سرنوشت امنیت یک کشور را رقم بزند

نکته دوم: فقیه در اصل شرکت در انتخابات دخالت می‌کند. اینجا هم به حسب حکم اولی باید بحث شود هم به حسب حکم ثانوی. به حسب حکم ثانوی این انتخابات چون تقویت یک نظام اسلامی است پس مسلم حضور مردم لازم است حتی قطع نظر از نظام اسلامی. اگر در یک انتخاباتی سرنوشت امنیتی مردم یا سرنوشت سیاسی، اقتصادی و بهداشت مردم رقم می‌خورد. هر یک از این عناوین کافی است برای حضور مردم به عنوان یک وظیفه شرعی و این دیگر عنوان ثانوی ندارد.

اصلاً در یک کشوری که حکومت اسلامی هم وجود ندارد اگر حضور در انتخابات سرنوشت امنیت کشور را رقم بزند اگر به عقل مراجعه کنیم عقل چه می‌گوید؟ می‌گوید مسلم است که نباید کسی بی‌تفاوت باشد. آنها که قاعده ملازمه را قبول دارند «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع» پس شرع هم باید بگوید لازم است. کسانی هم که قاعده ملازمه را قبول ندارند لازم نیست که بگوییم شرع تابع عقل بشود. از راه این‌ که ما قطع داریم شارع بر اساس این ملاک، حکم صادر می‌کند باید حضور در انتخابات را یک وظیفه شرعی دانست ولو کار به عقل هم نداشته باشیم. پس هم دلیل روایی و هم دلیل عقلی و هم آیات قرآن بر این امر دلالت می‌کنند.

این آیه شریفه «إِنَّ اللَّهَ لَا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» فقط اِخبار نیست که خدای تبارک و تعالی بفرماید اگر شما خودتان را تغییر دادید من هم تغییر می‌دهم. نه. این اِخبار در مقام انشاء است یعنی می‌گوید شما خودتان را به سمت تحقق مصالح و رفع مفاسد تغییر بدهید تا خدای تبارک و تعالی هم وضع موجود شما را تغییر بدهد.

پس معلوم می‌شود اینها برای ما لازم است دیگر کسی نمی‌تواند بگوید بر حسب اولی، انتخابات اصلاً حکمی ندارد. فقط در زمان طاغوت به حسب ثانوی تقویت طاغوت حرام بود، الان هم به حسب ثانوی چون تقویت نظام اسلامی است واجب است، نه. این که رهبری در فرمایشات‌شان فرمودند اگر کسی من را هم قبول ندارد در انتخابات باید شرکت کند، بر اساس همین حکم عقل است. عقل می‌گوید هر انسانی باید در سرنوشت کشورش دخالت بکند. اگر دخالت نکند مثل بهائم می‌شود، این یک حکم مسلم عقلی است.

من نمی‌توانم بگویم که به من چه می‌خواهد امنیت در کشور باشد یا نباشد. می‌خواهد بهداشت برای شهر من باشد یا نباشد. می‌خواهد بیت المال درست توزیع بشود یا نه. می‌خواهد اقتصاد چه بشود یا چه نشود. این خلاف ضرورت عقل است عقل می‌گوید ببین چه اتفاقاتی برای جامعه تو رخ می‌دهد؟

پس این مسئله به حسب حکم اولی حکمش روشن است به حسب حکم اولی فقیه می‌گوید انتخابات اولاً چون در سرنوشت جامعه دخالت دارد. ثانیاً هر کسی نسبت به سرنوشت خود و جامعه‌اش مسئولیت دارد «کلّکم راع و کلّکم مسؤولٌ عن رعیته» پس حضور مردم در آن لازم است، این تعبیر رعیته از امیرالمؤمنین (ع) باشد یا پیامبر(ص) عمومیت دارد. یعنی آنچه که مربوط به خود من نیست و مربوط به جامعه است چه آن جامعه رعیت من باشد یا نباشد روز قیامت خدای تبارک و تعالی سؤال می‌کند تو چرا دخالت نکردی در این که افرادی انتخاب بشوند که مصالح مردم را بفهمند و بر اساس مصالح مردم قانونگذاری کنند.

لزوم شرکت در انتخابات از نظر فقهی و شرعی

در مورد حوادث واقعه این نکته را هم عرض کنم که این مخصوص حکومت اسلامی نیست. «أما الحوادث الواقعه» یعنی حتی در یک کشوری که حکومت اسلامی هم وجود ندارد حوادث واقعه در آن کشور را هم باید از فقیه سؤال کرد که مثلاً در انتخابات آن کشور افراد متدین چگونه باید عمل کنند.

ما به برکت امام، شاهد این رشد و شکوفائی در کشور و مجامع علمی حوزوی و دانشگاهی هستیم. بینی و بین الله حوزه علمیه باید از مبانی امام مراقبت کند. امام ما یک مبنای بسیار مهم فقهی در مسئله انتخابات داشتند، حال اگر بگوییم ایشان در یک شرایط بحرانی این سخن را فرموده، این بسیار حرف اشتباهی است. این کشف از نشناختن امام است. کشف از این است که تسلط کافی بر مبانی فقهی و اصولی و سیاسی امام وجود ندارد. هیچ کس ندید امام در تمام حرکت‌هایش از اول تا آخر جایی احساسی عمل بکند.

یک مصاحبه‌ای با امام در پاریس انجام شد، مصاحبه کننده از امام سؤال کرد ظاهراً شما می‌خواهید بروید در ایران حکومت تشکیل بدهید پس اول شخص قدرتمند ایران شما هستید. امام فرمود: اینطور فکر کنید. نفرمود بله یا خیر. امام شخصیتی بود که در کلمه کلمه‌ حرف‌هایش مراقبت داشته، افزون بر اینکه امام در وصیت‌نامه‌اش می‌فرماید: در همه صحنه‌های انتخابات حضور داشته باشید. آیا این به عنوان یک امر فقهی و دینی نیست؟ این به عنوان یک امر احساسی یا در شرایط خاص بوده؟ پس برای چه در وصیت‌نامه‌شان نوشته است؟ وصیتنامه که برای عمل در آینده است.

آقایان حوزه باید مبانی فقهی و سیاسی امام را حفظ کند و برای فهم و ترویج آن کار کند. ما معتقدیم اظهار نظر باید آزاد باشد. الان نمی‌گوییم چرا یک استاد حوزه در مورد امام این مطالب را گفته؟ عیبی ندارد. آن هم استاد است حق اظهار نظر دارد. ما هم باید به صورت مستدل با حفظ احترام جواب بدهیم. باید در حوزه قبل از رسیدن انتخابات، نشست‌های علمی برگزار می‌شد تا این توهمات نسبت به اندیشه‌های امام زدوده می‌گردید.

البته ما باید به مردم بگوییم اگر می‌گوییم فقیه حق دخالت دارد ریشه‌اش این است که خدای تبارک و تعالی، منافع و مفاسد دین و مردم را در نظر گرفته. والّا نمی‌خواهد یک مقامی و منصبی به کسی بدهد و بعد هم بگوید کار به دیگران نداشته باشید. یعنی یک فقیه هم که این حرف را می‌زند، برای حفظ مصالح مردم و رعایت منافع مردم است.

آیا درست است که امام با این عظمت فقهی را تنزل بدهیم و بعد هم بگوییم که اگر یک فقیهی می‌خواهد حرف بزند، بگوید که انتخابات یکی از حقوق شهروندان است، افراد می‌خواهند در آن شرکت کنند یا نکنند! ما معتقدیم انتخابات هم تکلیف است هم حق. چرا می‌گویید تنافی بین اینها وجود دارد؟ نیاییم تنزل بدهیم و بعد این همه عظمتی را که امام در مسئله فقه سیاسی و حکومت اسلامی و این شؤونی که الان هست آفرید، با کشورهای دیگر مقایسه کنیم بگوییم آنجا اگر اینطور گفته شده خوب است فقها و مراجع ایران هم بیایند از آنها یاد بگیرند. این یک اشتباه بسیار بزرگ و قیاس مع الفارق است.

کشورهای  دیگر اقتضاو شرایط دیگری دارند آن فقیه بزرگواری هم که در آنجا هست باید طبق شرایط آنجا و مبانی آنجا حرف بزند چرا ما ایران را با آنجا مقایسه کنیم؟

تقاضای من این است که آقایان نسبت به فقه انتخابات کار کنند سؤالات فراوانی در مورد فقه انتخابات وجود دارد ولی در این عرائض خواستم عرض کنم این تعبیر که شرکت در انتخابات یک وظیفه شرعی است و این روزها هم رهبری و مراجع عظام آن را بیان می‌کنند، یک ریشه عمیق در منابع فقهی ما دارد، هم به حسب اولی هم به حسب ثانوی و نباید خدای نکرده این را بی‌اساس مورد مناقشه  قرار بدهیم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha