یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
کد خبر: 908384
۱۶ تیر ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۶
خاطرات مسلمانی که در میان یهودیان بزرگ شد

حوزه/ دختر مسلمان هندی تبار که والدینش به ایالت اوهایوی آمریکا مهاجرت کرده و در مدرسه یهودی تحصیل کرده، درباره ماجرای زندگی اش و تجربیاتش از زیستن در میان یک اقلیت دینی دیگر می‌گوید.

 به گزارش گروه ترجمه خبرگزاری «حوزه» به نقل از aboutislam، زبا خان، دختر مسلمان آمریکایی هندی تبار که در ایالت اوهایو بزرگ شده، داستان زندگی خود را به عنوان یک فرد باایمان در بین اقلیت‌های مذهبی دیگر تعریف کرده و می‌گوید:

من به عنوان یک مسلمان آمریکایی می‌دانم که مدرک تحصیلی من از آکادمی عبری در شهر تولدو در ایالت اوهایوی آمریکا کمی غیرعادی است.

 مادر من در سال ۱۹۶۳ از هندوستان به ایالات متحده مهاجرت کرد و پس از دو سال در شمال غربی اوهایو مستقر شد. پدرم نیز که با مادرم و برادرهایش و به دنبال تحصیل بهتر در سال ۱۹۶۷ به تولدو وارد شد، یک سال بعد با مادرم ازدواج کرد.

از نظر قومی آن‌ها با خانواده‌های مسلمان و سوری ارتباط داشتند که آن‌ها نیز فرزندان مهاجران بودند، عربها با آغوش باز از والدین من استقبال کردند و سریع آنها را در اجتماع خود قرار دادند.  

آنها به ساختن مسجد زیبای شهر کمک کردند و به اعضای فعال در جامعه تبدیل شدند. اما با ورود سرخ‌پوستان و پاکستانی‌ها گویی والدین من با آن‌ها کنار نمی‌آمدند. آن‌ها به نوعی از دیگر مسلمان‌ها متفاوت بودند و از قوم و قبیله خود در مهاجرت به آمریکا جدا افتاده بودند.

هویت فرهنگی آن‌ها برگرفته از میراث آسیای جنوبی بود که هم به آن‌ها و هم به اعرابی که دوستان‌شان بودند ارتباط پیدا می‌کرد. در واقع دو بخش غیرقابل پیوند بهم پیوند خورد و من در این خانواده متولد و بزرگ شدم و آموختم که به عنوان یک مسلمان آمریکایی، عشق به کشور و دین را به اشتراک بگذارم.

من در ۴ سالگی همراه پدرم بیرون می‌رفتم و برای بی‌خانمان‌ها پول جمع می‌کردم. آخرهفته‌ها مادرم مرا از تختخواب بیرون می‌کشید تا برای نیازمندان خانه بسازیم. و آن‌ها این کار را وظیفه خودشان می‌دانستند.

در میان یهودیان 

بخش دیگر هویت من دوستان یهودی بودند که بین آن‌ها بزرگ شدم. و این یک مفهوم حتی گسترده‌تر از «جامعه» برای من داشت.  از نظر والدین من بخشش و خیریه تنها وظیفه یک مسلمان نبود، بلکه من باید یاد می‌گرفتم هویت مسلمانی خود را در یک جامعه غیر مسلمان شکل بدهم. به همین سبب نیز آن‌ها مرا در یک محیط یهودی قرار دادند تا هویت دینی من را به ورطه آزمایش بگذارند.

با این عقیده ، آنها مرا در آکادمی عبری تولدو، یک مدرسه کوچک یهودی مستقر در حومه شمال غربی اوهایو ثبت نام کردند.

هویت دینی  من به آزمایش گذاشته شد

به عنوان تنها غیر یهودی در مدرسه ، عبری را یاد گرفتم و در کنیسه در کنار همکلاسی‌هایم دعا کردم. روزهای یکشنبه ، من در کلاس‌های عربی و مذهبی در مسجد شرکت می‌کردم و نماز ظهر و عصر را با جامعه اسلامی می‌خواندم.

در ذهن من یا در خانواده ما هیچ تناقضی در این اعمال وجود نداشت. به مدت ۹ سال ، این روال برای من کاملا عادی بود. انتقال یکپارچه و روزانه از محیط یهودی من به اسلامی این امکان را می داد تا حقیقتا قدردان دین خود در میان دوستانم باشم.

والدین من اطمینان حاصل کردند که من تفاوت های بین اسلام و یهودیت را می‌دانم ، و دیدگاه اسلامی را در مورد هر موضوعی که در مدرسه به من آموزش داده می‌شد ، توضیح می‌دادند. در عین حال ، آنها همیشه مراقب احترام من به برادران و خواهران یهودی بودند و به من یاد دادند چگونه یک مسلمان متعادل و بامدارای مذهبی باشم تا اینکه در سال ۱۹۹۳ از آکادمی عبری فارغ التحصیل شدم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha