یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
شهر کوفه

حوزه/هر کس آشنایی مختصری با تاریخ «کوفه» داشته باشد می ‏داند یکی از پرحادثه ‏ترین بلاد اسلام در طول تاریخ، شهر «کوفه» بوده است.

خبرگزاری حوزه/ دفتر حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پژوهشی به وضعیت مردم کوفه  از منظر این مرجع تقلید پرداخته که به این شرح است:

هر کس آشنایی مختصری با تاریخ «کوفه» داشته باشد می ‏داند یکی از پرحادثه ‏ترین بلاد اسلام در طول تاریخ، شهر «کوفه» بوده است.[۱]

«کوفه» شهری است که بر اثر سیطره بنی أمیه بر آن و فرستادن جاسوسان و مأموران خشن و ناپاک خویش، و دادن زمام امور به دست این گونه افراد و بخشش بیت المال به نااهلان، آلوده و مسموم گردید، و بسیاری از مردم این شهر، از آیین تقوی و پاکی منحرف شدند.[۲] به نحوی که بی ‏وفایی، سنگدلی و ترسویی، خاطرات بسیار دردناکی از کوفه رقم زده است.[۳]

وجه تسمیه‌ی «کوفه» چیست؟

در این که چرا این شهر، به عنوان کوفه نامیده شده، بعضی معتقدند به خاطر آن که شکل دائره مانند دارد و عرب، به شنزار مدور، «کوفان» می‏ گوید. و بعضی می‏ گویند به خاطر اجتماع مردم در آنجا بود، زیرا، یکی از معانی این واژه، اجتماع است.[۴]

موقعیت جغرافیایی و تاریخی کوفه

این آبادی، در سنه هفده هجری، در عصر خلیفه دوم، به صورت شهر در آمد و بعضی، تاریخ آن را، کمی بعد از آن، نوشتند. این شهر، به عنوان بزرگ ترین شهر عراق، «قبة الإسلام» و محل هجرت مسلمانان شناخته می شد و سعد بن ابی وقاص، آن را بنا کرد.[۵]

بعضی گفته ‏اند علت بنای این شهر، این بود که سعد بن ابی وقاص، بعد از فتح عراق و غلبه بر لشکر ساسانیان، در مدائن فرود آمد و چند تن را به مدینه فرستاد تا مژده این فتوحات را به خلیفه دوم برسانند. خلیفه، فرستادگان سعد را رنگ پریده و بیمار گونه دید. هنگامی که علت را جویا شد، سبب این تغییر حال را، بدی آب و هوای شهرهای عراق ذکر کردند. خلیفه دستور داد سرزمینی را برای اقامت لشکر در نظر بگیرد که با مزاج آنان سازگار باشد. سعد، آنجا را انتخاب کرد و در آغاز، مانند بصره، خانه‏ ها را با نی ساختند. چیزی نگذشت که آتش سوزی در گرفت و سوخت.[۶]

سپس آنجا را با خشت ساختند. سعد، مسلمانان را، میان توقف در مدائن یا در کوفه، مخیر کرد. گروهی، راه کوفه را پیش گرفتند و پس از مدتی سلامت خود را باز یافتند.[۷]

از تاریخ اسلام استفاده می‏ شود که در عصر رسول خدا سپاه و لشکر به شکل یک قشر ممتاز و جداگانه وجود نداشت، بلکه به هنگام نیاز برای مقابله با دشمن، پیر و جوان، کوچک و بزرگ که قدرت داشتند سلاح بردارند، اسلحه بر می‏ داشتند و همراه پیامبر به سوی میدان نبرد می‏ شتافتند. غالباً سلاح را خود تهیه می‏ کردند و مرکب سواری نیز از خودشان بود. البته قبل از حرکت به سوی میدان، پیامبر دستور می‏ داد آذوقه لشکر را از طریق زکات و تبرعاتی که افراد داشتند تهیه کنند.[۸]

ولی در زمان‏ های بعد که حکومت اسلام گسترش یافت و چاره ‏ای جز مقابله با لشکریان سازمان یافته دشمنان نداشتند، مسلمانان ناچار شدند به سپاه اسلام سازمان دهند و پادگان‏ هایی برای آنها فراهم سازند. از جمله آن می توان به شهر کوفه اشاره کرد که ‏ به عنوان «کوفة الجند» شمرده می‏ شد که خود یک پادگان بزرگ بود.[۹]

بحران هویتی شهر «کوفه»

بحران های متعدد مردم کوفه در ضعف اراده و سستی و بی وفایی و پیمان شکنی... را باید در بافت اجتماعی آن مردم پیدا کرد؛ کوفه سابقه تاریخی نداشت،[۱۰] بلکه یک شهر نوبنیاد جنگی [۱۱] و جدید التأسیسی بود که گروه‏ های زیادی از اقوام مختلف با فرهنگ ‏های متفاوت در آن اجتماع کرده‏ بودند، و ای بسا، که در میان آنها رقابت های پنهان و آشکاری نیز وجود داشت؛[۱۲] لذا در میان آنها انسجام و هماهنگی و انضباط لازم وجود نداشت، بلکه هر کدام برای خود فکر و هدف داشتند و فرهنگ و روشی.[۱۳]

در این میان دو عنصر دین و غیرت اجتماعی می‏ توانست دوای درد جانکاه آنها باشد، زیرا دین، حلقه اتصالی است که اقوام و گروه های به ظاهر مختلف را دور یک هدف جمع می کند و انسجام را که یک شرط اصلی پیروزی است فراهم می سازد.[۱۴]

در صورت فقدان یا ضعف و ناکارآمدی دین، حداقل غیرت اجتماعی و علاقه به حفظ آب و خاک و دفاع از حریم قوم و ملت گروه های مختلف را در برابر دشمن متحد می کند، ولی مردم کوفه‏ و عراق در آن زمان با نهایت تأسف، فاقد هر دو اصل بوده ‏اند؛ نه دین محکمی داشته ‏اند و نه غیرت اجتماعی کافی.[۱۵]

 وضع آنان به گونه ‏ای بود که تا شخصیت خود را در معرض نابودی کامل نمی‏ دیدند، تکان نمی‏ خوردند و به اصطلاح تا به حساس ترین رگ های وجودشان، نیشتر توبیخ و عتاب وارد نمی‏ شد، به حرکت در نمی‏ آمدند.[۱۶]

در نتیجه مردم کوفه‏ و عراق، در برابر حملات ایذایی معاویه و شامیان بسیار سست و خونسرد بودند، گویی نمی‏ دانستند در اطرافشان چه می‏ گذرد و غارتگران شام چه می‏ کنند![۱۷] متأسفانه مردم «کوفه‏» یا نمی‏ دانستند و یا نمی‏ خواستند بدانند![۱۸] بدین ترتیب سرزنش ‏ها نیز در آنها اثر نمی‏ کرد، تا آنجا که امام علی، امام حسن و امام حسین علیهم السلام را از عتاب خسته کردند.[۱۹]

بی شک یک چنین گروه و جمعیتی که فاقد یک پایگاه محکم اجتماعی است، در حقیقت، بزرگ ترین مشکل برای پیشوایان مدیر و مدبر به شمار می آید.[۲۰] چرا که درد بزرگ آنها احساس ضعف و زبونی و عدم احساس مسئولیّت در برابر مسایل مهم اجتماعی بود و گر نه با داشتن رهبرانی همچون علی بن ابی طالب(علیه السّلام)، امام مجتبی(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) باید به آسانی دشمنان را عقب می رانند و تمام کشور اسلام را امن و امان می کردند.[۲۱]

هزار رنگ زیر پوست نفاق

اضافه بر این، گروه زیادی از منافقان و دشمنان اسلام، از مدینه و نقاط دیگر، در کوفه جمع شده بودند و با وسوسه ‏های شیطانی، برای تفرقه افکنی و تضعیف روحیه کوفیان تلاش می ‏کردند.[۲۲] در واقع یک مشت منافقان و عهدشکنان و همسایگان بد، آن سرزمین را احاطه کرده بودند.[۲۳]

غالبا از وعاظ گرامی شنیده ‏اید که به هنگام حرکت امام حسین(علیه السلام) به ‏سوی کربلا فرزدق یا افراد دیگری از کوفه‏ به سوی مدینه می ‏آمدند. هنگامی که امام(علیه السلام) وضع کوفه‏ را از آنها پرسید عرض کردند:« قُلوبُ الناس مَعَک وأسیافُهم مع بنی‏أمیة؛ دل های مردم با توست و شمشیرهایشان با بنی‏ امیه».[۲۴]

کوفه پیمان شکن است

از جمله خصائص مردم کوفه، رها کردن عمل و چسبیدن به سخن است.[۲۵] آنها گروهی بودند که تنها، با رجز خوانی و شعار های داغ در مجالس شب نشینی دل خوش می‏ کردند، ولی به هنگام حرکت به سوی میدان های نبرد با دشمن در لانه‏ های خود می‏ خزیدند.[۲۶]

اصولاً افراد پر ادعا و پر حرف در عمل، افرادی ضعیف و ناتوانند، گویی تمام قدرت و استعداد خود را در زبانشان جمع کرده ‏اند![۲۷]

لذا شاهدیم مردم کوفه‏ از امام حسین(علیه السلام) برای تشکیل حکومت حق و مبارزه با غاصبان حکومت دعوت کردند؛ لیکن آن حضرت با پیمان شکنی و سستی و بی وفایی آنها روبرو ‏شد.[۲۸]

دنیا پرستی و رفاه طلبی

سیاست‏ های زمان عثمان، کوفیان را به سوی زرق و برق دنیا کشیده بود و سنت نادرست آن عصر (تقسیم بی‏دلیل بیت المال به این افراد) عادت زشتی برای آنها شده بود و بسیاری از سران قبایل، در انتظار گرفتن حق و حساب ‏های سیاسی و رشوه بودند و به همین دلیل، معاویه، بسیاری از سران قبایل و شخصیت ‏های عراق و کوفه را، با پول ‏های کلان، خرید و یکی بعد از دیگری، به او پیوستند.[۲۹]

هم چنین در عصر امام علی(علیه السّلام) به خاطر فتوحات اسلامی، اموال و غنایم فراوانی، سرازیر شهرهایی همچون مکّه و مدینه و کوفه‏ شده بود و گروهی برای تصاحب آنها با هم مسابقه می ‏دادند و همین امر سرچشمه اختلافات و درگیری ‏ها و انحراف از اصل «ساده زیستی اسلامی» بود و سبب می‏ شد که مردم به تجمّل‏ پرستی روی آورند و به ناز و نعمت عادت کنند،[۳۰] و چنان به زندگی روز مره پر زرق و برق خود بچسبند که همه ارزش‏ ها را به دست فراموشی بسپارند.[۳۱]و در برابر دشمن از جهاد باز بمانند.[۳۲]

بی جهت نیست که آنها پیوسته به دنبال عذر و بهانه می‏ گشتند تا از زیر بار جهاد، حتی در لحظات حساس و سرنوشت ساز، شانه تهی کنند.[۳۳]

از سوی دیگر بر اساس منطق معاویه ولایات و شهرها به صورت تبعیض ‏آمیزی اداره می ‏شد. در حالی که مردم شام در امنیّت و رفاه به سر برده و ارزاق عمومی به وفور و با قیمتی مناسب در اختیارشان قرار می‏ گرفت و هر گاه و بی‏گاه از بذل و بخشش ‏های بی‏ دریغ معاویه بهره‏ مند بودند؛ مردم شهر های دیگر تحت فشار سخت ‏ترین تنبیهات اقتصادی قرار داشتند.[۳۴]

خصوصاً شهر کوفه‏ که [در کنار دیگر قشر های اجتماعی و گرایشات مختلف سیاسی و عقیدتی] پایگاه اصلی شیعیان و دوست‏ داران امیرمؤمنان(علیه السلام) بود، با وضع بسیار دردناکی روبرو بود. این سیاست تبعیض ‏آمیز معاویه تا ده ها سال پس از وی نیز ادامه یافت.[۳۵]

لذا اگر پیشوایی پیدا می ‏شد که بیت المال را بی‏ حساب در اختیار ثروت اندوزان و رفاه طلبان می گذارد، به دنبال او راه می‏ افتادند،[۳۶] و یا آنجا که پای غنیمتی در کار بود، مرد میدان بودند و آنجا که سخن از ایثار و فداکاری و شهادت بود، به گوشه ‏ای می خزیدند.[۳۷]

سرانجام کوفیان گرفتار پیامد های دردناک این سستی و رفاه طلبی شدند و پیکر آنها در زیر ضربات شلاق حکام ظالم بنی امیه، مجروح و خسته شد.[۳۸]

سخن آخر: (مردم کوفه در آزمون کربلا مردود شدند)

به هر حال شک نیست که برای زدودن تاریکی ها از چهره عدالت و جداسازی باطل از حق، نیاز به اعوان و انصار و یاران آگاه و هوشیار و فداکاری است؛ مردم نادان و بی‏ وفا و پراکنده ‏ای همچون مردم کوفه‏، کسانی نبودند که بتوان به وسیله آنها تاریکی ها را، زدود و کژی‏ ها را راست کرد، و این درد بزرگی است [۳۹] که نشان می دهد سستی و کوتاهی کردن مردم «کوفه‏» و ترک جهاد به معنی واقعی کلمه، و عذر تراشی ‏ها و بهانه ‏جویی ‏ها برای فرار از زیر بار مسئولیت ها،[۴۰] تنها در برابر امیر مؤمنان علی(علیه السلام) صورت گرفته است، بلکه تاریخ می‏ گوید که نسبت به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) فرزندان رشید امیر المؤمنان نیز همین گونه رفتار کرده ‏اند.[۴۱]

آری زندگی فراز و نشیب ‏های زیادی دارد: گاه زمان صلح است و گاه زمان جنگ و گاه راحتی است و گاه بلا؛ دوستان باوفا و برادران قابل اعتماد در آرامش و راحتی شناخته نمی‏ شوند، بلکه سختی‏ ها، جنگ ها، بلاها و حوادث پیچیده و ناراحت‏ کننده، میدان آزمون آنها است و متأسّفانه مردم کوفه‏ و عراق، در آن زمان در این آزمون ‏ها به ویژه آزمون کربلا، روسفید نبودند و بارها بی‏ وفایی، پیمان شکنی‏، ضعف‏، پراکندگی ‏و اشکال مختلف نفاق و عدم استقامت و سستی و تنبلی خود را نشان دادند.[۴۲]

بعد از واقعه خونین کربلا که امام حسین(علیه السلام) و تمام یارانش شهید شدند و آنچه نباید اتفاق افتد، افتاد، مردم کوفه‏ سخت تکان خوردند و بیدار شدند و پشیمان گشتند؛[۴۳] آنان برای جبران این خطای بزرگ، در پی قیام و شورش برآمدند، تا بتوانند این لکّه ننگ را از دامان خود شستشو دهند.[۴۴] اما چه سود که کار از کار گذشته بود و آن روز که باید شجاعانه اطراف امام حسین(علیه السلام) را بگیرند همگی بیعت شکسته، در خانه ‏ها پنهان شدند.[۴۵] و ‏ تحت فشار ظالمانه بنی امیه، ابن زیادها و حجاج‏ ها، در مسیرهای تعیین شده به راه می‏ افتادند.[۴۶]

 منبع: پیام امام امیر المومنین علیه السلام

[۱] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۴، ص۳۹۰.

[۲] همان، ج‏۲، ص۵۳۱.

[۳] کلیات مفاتیح نوین، ص۳۱۹.

[۴] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۲، ص۸۲.

[۵] همان.

[۶] همان.

[۷] معجم البلدان، ماده «کوفه»؛ تاریخ کامل، ج۲، ص۵۲۷؛ لغتنامه دهخدا، ماده «کوفه». (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۲، ص۸۲)

[۸] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۱۰، ص۴۵۵.

[۹] همان.

[۱۰] همان، ج‏۲، ص۲۱۰.

[۱۱] همان، ج‏۴، ص۳۰۹.

[۱۲] همان، ج‏۲، ص۲۱۱.

[۱۳] همان، ج‏۴، ص۳۱۰.

[۱۴] همان، ج‏۲، ص۴۱۹.

[۱۵] همان.

[۱۶] همان، ص۳۲۴.

[۱۷] همان، ص۲۰۴.

[۱۸] همان، ج‏۵، ص۱۸۲.

[۱۹] همان، ج‏۲، ص۳۲۲.

[۲۰] همان، ص۴۱۹.

[۲۱] همان، ج‏۳، ص۱۳۹.

[۲۲] همان، ج‏۲، ص۲۱۱.

[۲۳] همان، ج‏۱، ص۲۸۹.

[۲۴] بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۶۵. (اهداف قیام حسینی، ص۱۰۵)

[۲۵] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۲، ص۲۲۶.

[۲۶] همان، ص۲۲۴.

[۲۷] همان، ص۲۲۶.

[۲۸] پیام قرآن، ج‏۱۰، ص۵.

[۲۹] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۲، ص۸۵.

[۳۰] همان، ج‏۳، ص۳۵.

[۳۱] همان، ج‏۲، ص۲۱۷.

[۳۲] همان، ج‏۳، ص۳۵.

[۳۳] همان، ج‏۲، ص۲۱۱.

[۳۴] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۱۹۷.

[۳۵] همان، ص۱۹۸.

[۳۶] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۲، ص۲۱۱.

[۳۷] همان، ج‏۴، ص۳۱۰.

[۳۸] همان، ج‏۲، ص۲۱۱.

[۳۹] همان، ج‏۵، ص۴۱۶.

[۴۰] همان، ص۱۴۹.

[۴۱] همان، ج‏۲، ص۴۲۰.

[۴۲] همان، ج‏۴، ص۳۰۷.

[۴۳] همان، ج‏۲، ص۴۲۰.

[۴۴] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۶۶۸.

[۴۵] همان، ج‏۲، ص۴۲۰.

[۴۶] همان، ص۲۰۹.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha