پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ |۸ شوال ۱۴۴۵ | Apr 18, 2024
سید مرتضی اهری

حوزه/ قانون باید از یک منبعی استخراج شود که بتواند سعادت انسان را در دنیا و آخرت تنظیم کند. این منابع قرآن و عترت علیهم‌السلام است، ازاینجا فقه خودبه‌خود وارد میدان می‌شود. دانشی که قانون را از این دو منبع به‌اضافه عقل که هم در شناسایی و هم گاهی در عرض این‌ها، می‌آید و حجت قرار می‌گیرد، همگی در فقه است.

حجت‌الاسلام سید مرتضی اهری، استاد حوزه  و مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام  در گفت‌وگو با خبرگزاری حوزه، به جایگاه، اهمیت و کاربرد فقه در استخراج قانون، زندگی بشر و نقش آن در حوزه های علمیه پرداخته که مشروح این گفت و گو  را در ادامه می خوانید:

* تعریفی از فقه

در تعریف حکمت عملی گفته‌شده که مجموعه بایدها و نبایدهاست که بخشی به اخلاق، سیاست و تدبیر منزل بر می‌گردد. نکته مهم اینجاست که این حکمت عملی را عقل نظری درک می‌کنند. البته میان فلاسفه و حکما اختلافاتی هم هست که مشهور این‌ها معتقدند عقل نظری حسن و قبح را درک می‌کند و عقل عملی بایدها و نبایدها را. البته برخی فلاسفه الهی معاصر مانند حضرت آیت‌الله جوادی آملی بر این قائل‌اند که ادراک اصولاً کار عقل نظری است و تنها وظیفه عقل عملی ایجاد تحریک و مبدأ عمل بودن است.

هرکدام از این نظریه‌ها را بپذیریم، نکته مهم این است که حکما قائل‌اند عقل، اعم ازنظری و عملی، در هیچ مرحله‌ای قانون‌گذار نیست، بلکه قانون‌شناس است. حداقل در بخش عمده‌ای این سخن موردپذیرش است که در خیلی جاها عقل به‌تنهایی نمی‌تواند قانون‌گذار باشد، بلکه قانون‌شناس است، یعنی هادی است، نه والی. ولایت در قانون ندارد، بلکه باید قانون را بشناسد.

* فقه ابزار استخراج قانون

این قانون باید از یک منبعی استخراج شود که بتواند سعادت انسان را در دنیا و آخرت تنظیم کند. این منابع قرآن و عترت علیهم‌السلام است، ازاینجا فقه خودبه‌خود وارد میدان می‌شود. دانشی که قانون را از این دو منبع به‌اضافه عقل که هم در شناسایی و هم گاهی در عرض این‌ها، می‌آید و حجت قرار می‌گیرد، همگی در فقه است.

ازاینجا نقش بی‌بدیل دانش فقه که به زیبایی قرین حکمت عملی دانسته‌اند، آشکار می‌شود. نقشی که در جوامع غربی بر عهده دانش اخلاقشان است. نقشی که اخلاق آن‌ها بر عهده دارد، فقه ما بر عهده دارد؛ البته تعریف اخلاق در غرب نسبت به ما متفاوت است.

حضرت امام در تعریفی جامعه درباره فقه بیان می‌دارند که فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تاگور است. یعنی در جایگاه و حیطه و قلمروی خود، فقه است که بایدها و نبایدها را برای ما ترسیم می‌کند.

* چطور فقه در تعامل با سایر دانش‌ها، بر آن‌ها تأثیر می‌گذارد؟ آیا از آن‌ها تأثیر هم می‌پذیرد؟

فقه را از یک باب بخواهیم تقسیم‌بندی کنیم، دو بخش است: یک بخش ایجادی است که حقیقتی را که در عالم خارج وجود ندارد، برساخته می‌سازد. مانند نماز، هیئت نماز، رکوع، سجود و...، این را شریعت آمده در کنار هم به‌عنوان هیئتی به نام نماز برساخته کرده و حقیقت را ایجاد کرده و در خارج آن را گفته که اجرا شود. بخشی از فقه نیز که بحث عمده فقه است، متکفل امور است. یعنی عقلای عالم یک سری کارکرده‌اند، این به‌صورت موضوع در فقه مطرح است و فقه درباره آن نظر می‌دهد و بایدونباید آن را مشخص می‌کند. به تعبیری دیگر آن را امضا یا تأیید می‌کند. کشفیاتی که بر پایه عقل بشری انجام می‌شود به فقه عرضه می‌شود که تأیید و یا رد می‌شود.

معروف است که امام کاظم علیه‌السلام از جایی می‌گذشتند که دیدند که برنامه لهو و لعبی است. غلام خانه را صدا کردند، گفتند که صاحب این خانه بنده است یا آقا؟ غلام گفت که صاحب این خانه آقاست، بنده نیست. امام در اینجا حرف معناداری می‌زند که معلوم است بنده نیست، اگر بنده بود، چنین نمی‌کرد.

ما باید اول تکلیف خود را مشخص کنیم، اگر بنده هستیم، اینجاست که فقه برای ما تئوری زندگی از گهواره تا گور است، اگر بنده نیستیم، صحبت دیگری است. وقتی‌که بنده هستیم، باید از این فقه برنامه بخواهیم برای آن‌ها که بنده خداوند هستند، مهم‌ترین دانشی که عمل این‌ها را جهت می‌دهد، دانش فقه است.

برای مثال: مسئله شبیه‌سازی انسان در امور دانشی وجود دارد که این فنّاوری به خاطر مخالفت کلیسا، جلوگیری شد. فقه افساری است که اگر با این پیشرفت‌های چشم‌گیری که دارد می‌شود، اگر ورود نیابد، ممکن است موجب تهدید انسان‌ها شود. جلوی علم را که نمی‌شود گرفت و پیشرفت‌ها خواهد شد، ولی اگر افساری نباشد که این پیشرفت‌ها را جهت دهد، همین پیشرفت‌ها انسان را به ناکجاآباد می‌برد. علوم در اینجا می‌تواند بشریت را به نابودی بکشاند. فتوای مقام معظم رهبری در مورد تحریم ساخت و استفاده از بمب هسته‌ای از جمله نقش‌های فقه است که آیت‌الله محمدجواد فاضل لنکرانی نیز در مقاله‌ای مختصر، در حدود  پنجاه شصت صفحه، مبانی فقهی آن را بیان کرده‌اند. البته این سخن درباره برخی نگاه‌ها نسبت به فقه می‌تواند جای بحث باشد. برخی آقایان انتظارات بیش‌ازاندازه از فقه را مطرح می‌کنند، مانند برخی از آن‌ها که فقه نظام را مطرح کردند. به نظر ما این کار، خدمت به فقه نیست، بلکه جلوگیری از شکوفایی فقه در مسیر خود است. در فقه ما به تغییر پارادایم نیاز نداریم، بلکه به شکوفایی پارادایم موجود که امام خمینی آن را فقه جواهری می‌دانند، قائلیم.

* فقه می‌تواند در تعامل با دانش‌های گوناگون متأثر شود، البته نه منفعل

فقه در تعامل با دانش‌های گوناگون هم به آن‌ها جهت می‌دهد و هم خود متأثر می‌شود، یعنی باید متأثر شود. متأسفانه برخی آقایان، اسم این فرایند را می‌گذارند منفعل شدن فقه می‌دانند و آن را رد می‌کنند.

اولین حوزه که به آن پرداخته می‌شود، فقه پزشکی است. در بحث پزشکی قانونی، ماده واحده‌ای که درباره سقط درمانی را به ما محول کرده بودند، آمده که سقط‌جنین به این شرط مجاز است که ماندن این جنین موجب حرج برای مادر شود و این با تشخیص دو یا سه متخصص و تأیید پزشک قانونی است و مرجع دیگری را مشخص نکرده است. پزشکان پزشکی قانونی درباره تشخیص حرج استفسار کردند و ما تحقیقی دراین‌باره انجام دادیم و در طی این تحقیق درباره ولوج روح به نظریه جدیدی رسیدیم که نوعاً فقها ولوج روح را در چهارماهگی جنین دانستند. یکی از منابعشان هم روایتی بود که چهارماهگی را ماه شکل‌گیری جنسیت جنین معرفی کرده بود. یعنی در کافی شریف و منابع دیگری، روایاتی است که در آن‌ها آمده که وقتی جنین در رحم مادر چهار ماهش تکمیل می‌شود، خداوند ملکی را می‌فرستد که جنسیت جنین مشخص می‌شود. درحالی‌که علم الآن اثبات کرده (در علوم تجربی، ۹۹.۹ درصد درست بودن را داریم، و چیز قطعی نداریم) که جنبه قطعی دارد که می‌گویند در همان لحظه لقاح اسپرم و تخمک که انجام می‌شود، کروموزوم "ایکس ایکس" یا "ایکس وای"، همان‌جا جنسیت جنین را شکل می‌دهد و غیرقابل تغییر است. این ترکیب در همان دهانه رحم، در دو سه روز بعد از جایگزینی انجام می‌شود. خب، با این نظریه فقهی با روایات چه کنیم؟

ما آمدیم بحث تأثیر فقه از دانش را دنبال کردیم. ما آمدیم و تحقیق بی طرفانه ای انجام دادم که روایتی در کافی مشاهده کردم که از جناب ابوبصیر یا زراره نقل شده، از امام باقر علیه‌السلام، که می‌فرمایند، اذا وقع النطفه بالرحم، فبعث الله ..... . به محض این‌که نطفه در رحم قرار می‌گیرد، دو ملک را خدا می‌فرستد و که ملک دختر یا پسر بودن را سؤال می‌کنند و جنسیت شکل می‌گیرد.

* معجزه‌ای از امام باقر علیه‌السلام که علم به‌تازگی کشف کرده است

برخی فقها به خاطر کثرت روایاتی که چهارماهگی را می‌گفتند، این روایت را کنار گذاشته بودند و به آن توجه نمی‌کردند. این تأثیر فقه از دانش است که ما را بر آن می‌دارد که برویم و ادله را دوباره بررسی کنیم. و این‌یک شبهه‌ای که برای آقایان پیش‌آمده بود و حل شد. در همین روایتی که گفتم، آمده که وقتی این جنین در رحم مادر تنور می‌یابد، در همین یازده روز که در تردد است، امام تعبیر عجیبی دارد که در تمامی وریدها ورگه‌ای مادر این جنین می‌رود. به‌طور اتفاقی یک کتاب پزشکی را می‌خواندم با عنوان "جنین‌شناسی لانگ من"، در آنجا آمده بود که تازه کشف‌شده که سلول‌های جنینی وارد گردش خون مادر می‌شود. این روایت که از معجزات علمی امام باقر علیه‌السلام است را کنار گذاشته بودیم. اینجا علم آمده و این سرنخ را به دست ما داد و رفتیم دوباره در بازنگری ادله، به این نظر رسیدیم.

مثالی دیگر: درباره قانون پول‌شویی، فقهای شورای نگهبان، بر اساس اصل برائت و بعضی اصول دیگر، آن‌گونه که باید نمی‌گذارند که این قوانین تصویب بشود. این‌ها می‌گویند که اصل بر برائت است و این هم درست می‌باشد. ما با همین متد جواهری می‌توانیم هر کاری را بکنیم. فقه ما می‌گوید که اصل بر برائت است و نظر مشهور این است، درحالی‌که ما می‌بینیم، نظریه‌های جدید در غرب این را نمی‌گویند. این‌ها می‌گویند که درباره اصحاب قدرت و ثروت، اصل بر برائت نیست. کسی که فرض کنید تا دیروز گردش حسابش برای مثال ۱۰۰ دلار بیشتر نبود، اگر یک‌باره دو میلیون دلار به حسابش برسد، از او سؤال می‌شود و تا نتواند مشروعیت آن پول را اثبات کند، این را به او پس نمی‌دهند. یعنی که اصل بر اتهام است، مگر این‌که خلافش ثابت شود.

*اصل برائت در همه عرصه‌ها حاکم نیست

در قوانین پول‌شویی ما خواستند آن را اجرا کنند. در این خصوص در سیره امام علی می‌بینیم که اصل برائت همیشه جاری نبود. در خصوص رعایا و اصحابی که دارای قدرت نیستند، همین اصل حاکم است، ولی درباره اصحاب قدرت، جایی که طرف، از دادستان قدرتمندتر است، اینجا می‌شود اصل برائت را بکار برد؟ در سیره علوی این‌گونه نیست. حضرت به مالک اشتر می‌نویسد که... سپس با فرستادن مأموران مخفی باوفا، کارهای کارگزارانت را در نظر بگیر، اگر یکی از آن‌ها دست به خیانت زد و مأموران تو در این باره اتفاق این نظر دادند، به همین مقدار از شهادت قناعت کن. درحالی‌که گفته می‌شود که در دادگاه با شهادت و بینه همه‌چیز مشخص شود. حضرت می‌فرماید که وقتی این اصحاب قدرت که گماشتی بر سرکار، مأموران مخفی اتفاق‌نظر دارند که این دارد خیانت می‌کند، بر همین قناعت کن، یعنی اصل را بر اتهام اصحاب قدرت گذاشته است.

* نظام اسلامی چطور می‌تواند از فقه برای برطرف کردن مشکلات کلان استفاده کند؟

این مسئله، موضوع رساله من است با عنوان کارکرد فقه در سیاست‌گذاری عمومی. فقه چه جایگاهی دارد که در کل بدنه حاکمیت، در مرحله سیاست‌گذاری عمومی، بیاید و نقش ایفا کند؟ موضوع دیگری که بر روی آن کار می‌کنم، اصول بهره‌گیری از فقه در حقوق کیفری است. علمای هرمنوتیکی، معتقدند که هیچ انسانی بدون پیش‌فرض نیست، شهید مطهری می‌فرماید که فتوای فقهی فقیه شهری، بوی شهر می‌دهد و فتوای فقیه روستایی، بوی روستا می‌دهد. یعنی هر فقیهی با جهان‌بینی خود به امور نظارت می‌کند. لذا این جهان‌بینی را با برخی اصول کلی در فقه باید تقویت کنیم. اسلام سراسر معجزه است، یکی از جاهایی که اسلام معجزه دارد، همین‌جاست. چون اسلام هم هزار و چهارصد سال پیش دیده که انسان‌ها از پیش‌فرض‌ها خالی نیستند، قرآن هم بیان می‌دارد که یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ (آیه ۱۸۵ سوره بقره). آیت‌الله جواد فاضل، مبنایی دارد که این مبنا ملهم من شد که به اصلی برسم. وی می گوید  این فقه تا جایی که ظرفیت داریم، باید با آن گره مردم را بازکنیم. این فقه را اگر بیاییم در اصل حاکمیت به کار ببریم، سیاست‌گذاران ما حداقل نقشی را که برای آن قائلیم این است که وقتی سیاستی را ایجاد می‌کنند، این سیاست را به علم بایدها و نبایدها عرضه کنند که این علم، علم فقه است. فقها هم باید بعد از مشورت درباره آن نظر بدهند.

برای مثال، در ماجرای شرکت‌های هرمی، ممکن است سؤال به‌گونه‌ای مطرح شود که ابعاد آن مشخص نباشد، ازاین‌رو شاید در ابتدا با آن مخالفتی نداشته باشند، ولی بعد از این‌که ابعاد آن مشخص شد و نقش مخربی که آن بر اقتصاد دارد، بررسی شود، فقیه نیز می‌آید بر اساس آن نظر خود را می‌دهد. یعنی پیش‌فرض‌های فقیه را ما باید تنظیم کنیم. به نظر من یکی از مهم‌ترین مسائلی که این روزها از آن غفلت شده، این است که باید تحقیقی صورت گیرد و اصول اجتهاد را مشخص کند.

* افراط‌ و تفریط سنگی بر سر راه فقه

متأسفانه افراط‌ و تفریط‌ها سنگی بر راه ما شده است. این‌که اخیراً یکی از اساتید حوزه، یک مباحثی را مطرح کرد که مواضعی هم در قبال آن اتخاذ شد. بین همه این مواضعی که گرفته شد، آیت‌الله فاضل، با اعتدال تام و رعایت ادب، با استفاده از عبارتی چون: «شتاب‌زدگی و بی‌دلیلی در حرف‌های ایشان مشهود است» موضع گرفت. الآن شما ببینید، این رویه با اعتدال و باکمال ادب در میان مردم تأثیر بیشتری می‌گذارد یا ما شتاب‌زده‌تر از آن شخص، بیاییم بیانیه‌ای صادر کنیم و آن را خوارج و بی‌دین بنامیم. این تأثیر عکس دارد و افراط است. او چند نکته محوری داشت که می‌شد آن را استخراج کرد و بااخلاق و متانت گفت که جواب ادعای شما این است و اشتباه فکر می‌کنید.

در کشور ما آزاداندیشی است، ولی برخی از جریان‌ها نمی‌گذارند این در حوزه برجسته شود.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • علی جعفری IR ۲۳:۲۰ - ۱۴۰۰/۰۶/۱۷
    0 0
    از فرمایشات فقهی حجت الاسلام والمسلمین سید مرتضی اهری کمال استفاده شد امید است در عرصه های مختلف گره گشایی با این مبانی فقهی در جامعه رابیشترازپیش ببینیم نوعی ملاطفت همراه باعقلگرایی در این فرمایشات مشهود بود.من ا...التوفیق