شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
کد خبر: 943641
۲۲ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۹
یادداشت رسیده

حوزه/ مردی اقتدار ایران را به عهده گرفت که جامع الابعاد و جامع الاطراف بود،آری امام خمینی(ره) را می گویم که به هدفش ایمان وافی و به راهش احاطه کافی داشت، او از الطاف خفیه ای بود که خداوند بر سر راه‌مان گذاشت تا طعم شیرین معرفت الهی را درکام ایران گوارا کنند.

خبرگزاری حوزه - گرگان/آه گلوگیر شهدای پانزده خرداد، مظلومیت علمای حوزه فیضیه، فریاد واحسرتای بازماندگان جمعه خونین هفده شهریور چون زنجیری به هم پیوستند و چون قطره ای به دریای وحدت و یکرنگی سرازیر شدند و صلای ایمان و عشق را برای روزگار غفلتمان رقم زدند.

آزادمردان گمنام به میدان همت گام نهادند و لباس حمیّت را به تن یکایکمان پوشاندند و ایثار و گذشت را توشه روزگار سختیمان کردند و پیشانی بند اخلاص را بر پیشانیمان بستند و قرآن این اعتقاد راسخمان را به نیّت رسیدن به  سرمنزل مقصود بر بالای سرمان گرفتند.

آن جوانمردان وادی عشق بیرق سبز توحید را به دوشمان دادند تا داغ عزیزان، طاقت از مانبرد و حرمان را بر وجودمان مسلّط نسازد، عکسش را نشانمان دادند، مجذوبش شدیم، کلامش را شنیدیم، طاقت از کف دادیم و ندیده دلتنگ مسلکش گشتیم و فراقش را درکلام و یادآوری خاطرات التیام دادیم. زخم های کهنه نواقص را با عمل به دستورات روح بخشش بهبود بخشیدیم.

درد هجران باعث شد عزم را جزم کنیم و قدم‌ها را با صلابت‌تر بر داریم و کمربند شهادت را محکم بندیم و دیگر از دادن جان و مال عزیزان دریغ نکنیم و برای به پایان رسیدن شب هجران جان را بر سر پیمان کنیم و درگذر این سال‌ها نوشیدن تسنیم وصال هم رزمان‌مان را دیده‌ایم وشجاعت‌ها و شهامت‌ها را تجربه کرده ایم تا اینکه هاتف آمدنش را مژده داد و ورودش دهان به دهان می گشت و برق امید در چشمان‌مان موج می زد.که ناگاه آن شبگرد پلید آرامش آمدن یار را به هم زد و ما را در التهاب ندیدن آن یار خاطره‌ها دگرگون و مضطرب ساخت.

دیگر بار به میدان خون و شهادت قدم گذاشتیم و تهدیدش کردیم که اگر مانع شود، به خاک مذّلت خواهد نشست بعد از تمام شدن رجز خوانی آن ملعون خود را آماده کردیم وگل بوته‌های عشق را در خیابان انقلاب پهن کردیم و برای آمدنش حساب ثانیه‌ها را از نظر گذراندیم.

ناگاه هواپیمای حامل امام در آسمان نمایان شد، دیگر روی پا بند نبودیم، گویا با شکوه‌ترین لحظه تاریخ پا به عرصه وجود می‌گذاشت، آن هنگام که یگانه ملت ایران از پلکان هواپیما پایین می آمد، دیگر شور نبود بلکه شعور و اداراک بود. نگاه در نگاهش مرهم سال‌ها رنج بود، دستانش همای رحمت ایزد منّان و وجودش آیت حق در روی زمین بود، گویا فرشته‌ای در لباس انسان بود؛ بی خود نبود که دلتنگش بودیم، بی جهت نبود که بی قرارمان کرده بود. بالاخره لطف یگانه  عالم امکان نصیب‌مان شد و خورشید صداقت بر بامسرای ایران عزیزمان طلوع کرده و دست‌رنج سال‌ها رنج و محنت به شکوه نشست.

و مردی اقتدار ایران را به عهده گرفت که جامع الابعاد و جامع الاطراف بود،آری امام خمینی(ره) را می گویم که به هدفش ایمان وافی و به راهش احاطه کافی داشت، او از الطاف خفیه ای بود که خداوند بر سر راه‌مان گذاشت تا طعم شیرین معرفت الهی را درکام ایران گوارا کردند.

زهره میراحمدی

طلبه سطح سه موسسه عالی الزهراء(س)گرگان

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha