شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
حضرت خدیجه

حوزه/ حضرت خدیجه در سال‏های آغازین انقلاب نبوی حضور فعال و فداکارانه‏ ای داشت و متأسفانه ظلم ظالمان و نیز دست اجل فرصتی بیشتر برای خدمت به اهداف الهی نبی مکرم به آن بانوی مکرمه را نداد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام عباسعلی مشکانی سبزواری در مقاله ای به جایگاه حضرت خدیجه پرداخته است که متن این مقاله بدین شرح است:

      

انقلاب نبی مکرم اسلام(ص) (انقلاب نبوی)  همچون هر انقلاب دیگری، از نقطه‏ای آغاز و با طی فرآیندی مشخص و مدوّن در مسیر اهداف خود و وصول بدان‏ها گام برداشته است. در یک تحلیل این فرآیند در سه مرحله قابل تحلیل است: بعثت نبی مکرم اسلام، نقطه آغاز انقلاب نبوی بود که تا قبل از هجرت آن حضرت به مدینه، مجموعاً پروسه‏ای سیزده ساله بوده و «مرحله ایجاد انقلاب نبوی» به شمار می‏آید. پس از هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه و ایجاد حکومت دینی و تشکیل نهادهای مختلف حکومتی، «مرحله استقرار انقلاب نبوی» آغاز گردید و تا حجه‏الوداع پروسه استقرار انقلاب نبوی ادامه یافت. حجه الوداع و واقعه شکوه‏مند غدیر و تعیین امیرالمومنین(ع) به عنوان جانشین نبوت و آغاز سلسله امامت، نقطه پایانی مرحله استقرار و آغازین گام در مسیر (مرحله) «استمرار و توسعه انقلاب نبوی» به شمار می‏آید. بدیهی در هر یک از این مراحل، اقدامات مختلفی از سوی پیامبر اکرم و یاران و اصحاب ایشان نمود و بروز یافته و هر کدام از آنها نقشی را برعهده داشته‏اند. در این میان نقش شخصیت‏هائی گرانقدر مانند عبدالمطلب، ابوطالب، حمزه سیدالهشداء، فاطمه بنت اسد، حضرت خدیجه و ... در پیشبرد اهداف الهی نبی مکرم(ص) از دیده‏ها پنهان مانده است؛ این در حالی است که نقش این بزرگواران در مرحله ایجاد انقلاب نبوی، نقشی بنیادین و تاثیرگذار بوده است.

یادداشت حاضر به مناسبت سالروز رحلت شهادت‏گونه بانوی فداکار و یار باوفای نبی مکرم اسلام، حضرت خدیجه(س)، مروری اجمالی بر شخصیت آن بانوی مکرمه و نیز نقش بی‏نظیر ایشان در مرحله آغازین انقلاب نبوی خواهد داشت؛ شخصیتی که در پرتو تحریف به فراموشی سپرده شده، و نقشی که در سایه حقد و حسدِ برخی، مورد غفلت و ناسپاسی قرار گرفته و کإن‏لّم یکن تلقی شده است! پرداختن به شخصیت این بانوی مکرمه علاوه بر تبیین حقایق تاریخی و غنا بخشیدن به «تراث شخصیتی» اسلامی و شیعی، می‏تواند الگوی یک بانوی تراز اسلام و انقلاب اسلامی را به بانوان مسلمان در جوامع اسلامی عموماً و بانوان جامعه شیعی خصوصاً و بانوان ایران اسلامی بالاخص ارائه دهد. الگوئی از یک بانوی مومن، ساده‏زیست، فداکار، ایثارگر، انفاق‏گر، حامی دین و نبوت و ولایت، و خلاصه الگوی بانوی تراز اسلام و انقلاب اسلامی. گفتنی است این یادداشت با تأکید بر دیدگاه‏های رهبر معظم انقلاب سامان یافته است.

       

۱)       نگاهی اجمالی به شخصیت و فضائل حضرت خدیجه (س)

بر اساس منابع تاریخی، حضرت خدیجه در خانواده‏ای موحّد و مومن به آئین ابراهیم حنیف و در مکه دیده به جهان گشود. پدر گرانقدر این بانوی مکرمه، «خُوَیلِد» فرزند اَسَد، و مادر بزرگوار ایشان، «فاطمه»، دخت زائده، از موحدین مکه بودند که از لحاظ نسبی با پیامبر اکرم  پیوند دارند؛ بر این اساس حضرت خدیجه از لحاظ نسبی از تیره قریش است که از سوی پدر در نیای سوّم ( قُصَیّ ) و از سوی مادر در نیای هشتم (لُؤَیّ) با پیامبر اکرم(ص) پیوند نسبی می‏یابد (ن.ک. سیره ابن ‏هشام، ۲: ۸). اجداد این بانو نیز نسل اندر نسل از بزرگان و موحدان عصر و مصر خویش به شمار می‏رفتند (ن.ک. الانوار الساطعه سیلاوی: ۹؛ تاریخ مکّه ازرقی، ۱: ۱۴۹ و ۲۲۶). آن بانو در زمان خود همچون آباء و اجداد خویش، از لحاظ حسب، نسب و ثروت و شخصیت،  در زمره سرآمدان و بلکه در رأس آنها قرار داشت، چنانکه رهبر معظم انقلاب در این‏باره می‏فرماید: «خدیجه هم بانوی اوّل مکه و از لحاظ حسب و نسب و ثروت، شخصیت برجسته‌ای بود» (همو، ۲۳/۲/۷۹). 

در منابع تاریخی و دینی نیز القاب و اوصاف گوناگونی برای آن بانو ذکر شده است. اولین کنیه آن بانو مکرمه را باید از زبان قرآن شنید که او و دیگر همسران پیامبر اکرم(ص) را «ام‏المومنین» لقب داده است (احزاب: ۶). همچنین خدای متعال با عنوان «مبارکه» آن بانو را به حضرت عیسی معرفی نموده است (کحل‏البصر محدث قمی: ۷۰). بر اساس روایات، در انجیل نیز با همین عنوان از آن بانو یاد شده است (بحارالانوار، ۴۳: ۲۲).

پیامبر اکرم(ص) نیز ایشان را «برترین و بهترین امهات مومنین» دانسته (الانوار الساطعة: ۲۲۶)، و به هنگام معرفی آن بانو به جبرائیل امین، از ایشان با تعبیر «هذِهِ صِدِّیقَةُ أُمَّتِی؛این صدّیقه امّت من است» یاد کرده است (البدایه و النهایه ابن‏کثیر، ۲: ۶۲). امام صادق(ع) می‏فرماید مقصود از صدیقه، «معصومه» است (اصول کافی، ۱: ۴۵۹). امیرالمومنین(ع) در وصف آن حضرت از تعبیر « سیّدة النّسوان» استفاده نموده (بحارالانوار، ۳۵: ۱۴۳) و امام کاظم(ع) ایشان را «سیده قریش» نام نهاده است (قرب‏الاسناد: ۲۵۲). پیش از اسلام نیز با عناوینی زیبنده همچون «سیده نساء قریش» (شرح المواهب اللدنیّة زرقانی،۱: ۱۹۹) و «طاهره» (الاصابة ابن حجر، ۸: ۶۰) از ایشان یاد شده است. در یکی از زیارات نبی مکرم(ص) نیز با اوصافی همچون «صدّیقه، طاهره، زکیّه، راضیه، مرضیّه، خدیجه کبری و امّ المؤمنین» به آن بانو سلام داده شده است (بحارالانوار، ۱۰۰: ۱۸۹). در بیان و بنان و سیره نبوی نیز حضرت خدیجه از چنان قدر و منزلتی برخوردار است که هیچ یک همسران پیامبر اکرم و نیز هیچ یک بانوان امت اسلام به آن جایگاه رفیع نظر نتوانند داشت.

پیامبر اکرم در مواقع مختلف و به ادنی بهانه‏ای به تعریف و تمجید و بیان فضائل آن بانو اهتمام داشته (ن.ک. رهبر معظم انقلاب، ۲۸/۷/۱۳۶۸)، چندان‏که حقد و حسد برخی از همسران حضرت برانگیخته می‏شده است (صحیح بخاری، ۵: ۴۸). برخی از بیانات آن رسول گرانقدر درباره آن بانوی مکرمه –که عموماً در منابع پیروان مکتب خلفا ذکر شده- از قرار ذیل است:  «خدیجه، صدّیقه امّت من است» (البدایه و النهایه، ۲: ۶۲)، «هر روز چندین بار خداوند با خدیجه بر فرشتگان مباهات می‏کند» (بحارالانوار، ۱۶: ۸۸)، «خدیجه برترین امّهات مؤمنین است» (الانوارالساطعه: ۷)، «هرگز خدا همسری بهتر از او برای من جایگزین نکرده است» (فتح‏الباری، ۷: ۱۴۰)، «برترین بانوان بهشتی، خدیجه دخت خویلد و فاطمه دخت محمّد است» (همان: ۱۳۹)، «خدیجه بر بانوان امّت من برتری داده شده است» (تاریخ دمشق، ۷۴: ۸۴)، «خداوند محبّت خدیجه را بر من ارزانی داشت» (کفایة الطالب: ۳۵۹)، «خدیجه در ایمان به خدا و من، گوی سبقت را از همه بانوان عالم ربود» (مستدرک حاکم نیشابوری، ۳: ۱۸۴)، «خداوند شکم مادرت را ( خطاب به حضرت فاطمه) ظرف امامت قرار داد» (مناقب آل ابی طالب، ۳: ۳۸۳)، و «مریم بهترین بانوان زمان خود و خدیجه بهترین بانوان زمان خویش است» (صحیح بخاری، ۵: ۴۷).پ

     

۲)       مروری بر نقش حضرت خدیجه(س) در فرآیند تکاملی انقلاب نبوی

چنانکه گذشت حضرت خدیجه در سال‏های آغازین انقلاب نبوی حضور فعال و فداکارانه‏ای داشت و متأسفانه ظلم ظالمان و نیز دست اجل فرصتی بیشتر برای خدمت به اهداف الهی نبی مکرم به آن بانوی مکرمه را نداد. بر این اساس ضروری است پیش از پرداختن به نقش ایشان در «مرحله ایجاد انقلاب نبوی» به تحلیل این مرحله پرداخته و سپس نقش آن بانو را تبیین و تحلیل نماییم.

       

۱-۲- نهان و نهاد مرحله ایجاد انقلاب نبوی

مرحله آغازین انقلاب نبوی، با بعثت پیامبر اکرم(ص) آغاز می‏شود و تا آستانه هجرت آن حضرت به مدینه ادامه می‏یابد. به تعبیر مقام معظم رهبری، دوران سیزده ساله مکه، فصل اول دوران بیست و سه ساله رسالت پیامبر اکرم(ص) می‏باشد که مقدمه فصل دوم (دوره ده ساله مدینه و به اصطلاح دوران استقرار انقلاب نبوی) به حساب می‏آید (ن.ک. مقام معظم رهبری، ۲۸/۲/۱۳۸۰). نقطه آغازین این مرحله نیز بعثت نبی مکرم(ص) می‏باشد. از لحاظ لغوی بعثت به معنای برانگیختگی است و پیامبر اکرم(ص) با بعثتش برای ایجاد انقلابی عظیم در تاریخ بشریت برانگیخته شده است: «بعثت به معنای برانگیختگی است. برانگیختگی یعنی چه؟ یعنی تحرک، حرکت بعد از رخوت و سستی و رکود... در پیامبری دو تحول و دگرگونی هست. اول در وجود خود پیامبر؛ بعثت، رستاخیز، انقلاب، تحول اول در درون و ذات خود پیامبر و در باطن خود نبی به وجود می‏آید... بعد همین سرچشمه، همین تحول، همین شور، همین انقلاب، همین رستاخیز از این چشمه فیاض جوشان که روح نبی است، می‏ریزد به اجتماع، منتقل می‏شود به متن جامعه بشری... بعد از آنکه در دل او انقلاب به وجود آمد، به دست او در جامعه انقلاب به وجود می‏اید و بعثت به معنای واقعی تحقق پیدا می‏کند» (مقام معظم رهبری، ۱۱/۷/۱۳۵۳). قبل از تبیین این مرحله، لازم به ذکر است که انقلاب نبوی بیشتر با صبغه فرهنگی آغاز به فعالیت نمود و در ابتدای کار، اقدامات فرهنگی و محتوایی و به تعبیر امروزی، تئوری فرهنگی در صدر برنامه‏های حضرتش قرار داشت. بر اساس این نظریه، پس از آنکه فکر و اندیشه و باور انسان تغییر کرد، رفتار و کردار او نیز تغییرخواهد کرد، لذا تغییر در محتوای باطنی انسان‏ها عاملی سرنوشت‏ساز به شمار می‏آید. پیامبر اکرم(ص) نیز مبتنی بر همین نظریه، نقطه آغاز انقلاب خود را انقلاب فکری و فرهنگی قرار می‏دهد.

در این مرحله اقدامات پیامبر اکرم(ص) در دو بخش قابل تقسیم‏بندی است: اقداماتی که به تغییر در افکار معطوف بود و اقداماتی که در جهت تغییر در رفتار انجام می‏گرفت و چنانکه گذشت لازمه تغییر در رفتار، تغییر در افکار است؛ منتها حوزه افکار، و به تعبیر حکماء، حوزه حکمت دو بخش دارد: حکمت نظری (یعنی علم به آنچه هشت مانند علم به وجود خدا و قیامت) و حکمت عملی (یعنی علم به بایدها و نبایدها). درباره اقدامات پیامبر اکرم(ص) در حوزه حکمت نظری در مرحله ایجاد انقلاب نبوی، -که شاید بتوان این مرحله را مرحله انقلاب اعتقادی نام نهاد- از قرار ذیل است: ۱) معرفی خدای متعال به مردم با تمامی خصوصیات و صفات، نفی شرک و بسط تفکر خداپرستی و توحید و مطرح کردن توحید در همه ابعاد آن و به عبارت دیگر، تغییر جهان‏بینی مردم (مبداء شناسی)؛ ۲) توصیف موجودات روحانی عالم از قبیل فرشتگان و ملائکه (غیب‏شناسی)؛ ۳) توصیف وجود انسان و جایگاه عقل و نفس و روح او (انسان‏شناسی)؛ ۴) توصیف نبوت و رهبری و چگونگی وحی (راهنما شناسی)؛ ۵) توصیف مرگ، حیات اخروی و معاد (فرجام شناسی)؛ ۶) توصیف امت‏های خوب و بد گذشته و دعوت به تفکر درسرگذشت آنها (امت‏شناسی). غالب آیات مکی، شامل مباحث فوق و نظایر آن می‏باشد که در مرحله اول انقلاب نبوی، در مکه مکرمه بر حضرتش نازل شده و آن حضرت به تبیین و تفسیر آنها مشغول بود.

در حوزه حکمت عملی، در دو بخش جداگانه می‏توان بحث نمود. بخشی که مربوط به امور فردی و به اصطلاح در راستای «فردسازی» می‏باشد و بخشی دیگر که به امور کلان و اجتماعی مربوط بوده و به اصطلاح مربوط به «جامعه‏ سازی» می‏باشد. آنچه مربوط به دوران سیزده ساله مکه و مرحله اول انقلاب نبوی می‏باشد، حکمت عملی در حوزه «فردسازی» می‏باشد، چه اینکه در مکه شرایط و امکاناتی برای حضرتش فراهم نبود تا در راستای جامعه سازی گامی موثر بردارد.

در بخش حکمت عملی (قسمت مربوط به فردسازی) که به منظور تغییر در رفتار در مرحله ایجاد انقلاب نبوی، توسط حضرتش عرضه شده، می‏توان به موارد ذیل اشاره کرد: ۱) ارائه افعال و گفتارهایی برای تعظیم و تمجید خداوند و عبادت او نظیر نماز (روابط میان انسان و خدا)؛ ۲) ارائه مدل‏های‏ رفتاری و گفتاری برای گرامیداشت همنوعان و ایجاد روابط انسانی پایدار (روابط میان انسان‏ها با یکدیگر). بخشی از این مسائل در حیطه مسائل اخلاقی قرار می‏گیرد و بخشی در حوزه مسائل فقهی. موارد ذیل از این قبیل است: سبقت جویی در خیر، میانه روی، وفای به عهد، کظم غیظ، صابر و صادق بودن و ویژگی‏هایی از قبیل تواضع، عدم تجسس در زندگی خصوصی افراد، پرهیز از غیبت و دروغ و تهمت، عفو و گذشت، خیرخواهی، خوش‏رفتاری، مقاومت در برابر ظالمان، دفاع از مظلومان، بزرگداشت پدر و مادر و کودک و زن و دختر و ....، رعایت انصاف و عدل، کمک به مستمندان و یتیمان و ....، ارزش دانستن کار، رعایت بهداشت و .... اینها دستورات و تغییراتی در عرصه‏های مختلف رفتاری بود.گفتنی است حکمت عملی با محوریت فردسازی به معنای پرورش افراد، اختصاصی به مرحله اول انقلاب نبوی نداشته در تمامی مراحل فرآیند تکاملی انقلاب نبوی، جزء لاینفک آن و هدف اول و اصلی آن می‏باشد؛ به تعبیر مقام معظم رهبری: «هدف اولی پیغمبر، هدف اصلی پیغمبر یک چیز است، در نیمه راه آن هدف، هدف‏های دیگری هم برای پیغمبر مطرح می‏شود... اما هدف اصلی پیغمبران الهی عموماً در چند کلمه قابل خلاصه کردن است؛ پیغمبران به این جهان می‏آیند تا انسان را به سرمنزل تعالی و تکامل مقدرش برسانند» (همو، ۱۷/۷/۱۳۵۳).

بیشترین تمرکز پیامبر اکرم(ص) در مرحله اول از انقلاب حضرتش، بر روی پروش افراد زبده و ممحض در اسلام است. فردسازی به معنای اینکه تک تک به سراغ افراد رفتن و تربیت و هدایت آنها پرداختن، کاری دور از شأن و جایگاه انبیاء است، چه ایشان در صدد بودند تا در مقیاسی کلان‏تر، با فراهم کردن بستر مناسب و ایجاد جامعه الهی و توحیدی، گروه گروه به تربیت و هدایت افراد بپردازند (مقام معظم رهبری، ۱۷/۷/۱۳۵۳)، اما پیامبر اکرم در محیط جاهلی مکه و در مرحله ایجاد انقلاب، چاره‏ای جز این ندارد که تک‏تک به سراغ افراد برود و به اصطلاح آدم‏سازی فردی نماید و این لازمه هر حرکتی است که قرار است از صفر شروع نماید. بنابراین مرحله اول انقلاب نبوی به ناچار به فردسازی –به معنای اینکه تک تک به سراغ افراد برود- را در دستور کار خود قرار داده بود: «در محیط جاهلی مکه، پیامبر وقتی می‏خواهد آدم درست بکند، مجبور است یکی یکی درست کند، برای خاطر اینکه برای ایجاد آن چنان نظامی، یک عده خواص لازمند، یک عده سنگ زاویه و زیربنا لازمند، اینها قبلاً درست می‏شود و این منافات با نقشه کلی انبیاء ندارد» (همان). در واقع پیامبر اکرم(ص) در دوران سیزده ساله مکه، در فضایی که همه ارزش‏ها، ارزش‏های جاهلی بود و تعصب‏ها، غیرت‏ورزی‏های غلط، کینه‏ورزی‏های عمیق، قساوت‏ها، شقاوت‏ها، ظلم‏ها و شهوت‏ها در آمیخته با هم بود، و زندگی مردم را می‏فشرد و در خود احاطه کرده و در بین آن سنگ‏های خارا و غیرقابل نفوذ، نهال‏های سبزی را به بار نشاند که هیچ توفانی نمی‏توانست آنها را تکان بدهد. در این سیزده سال، پایه‏ های مستحکمی ایجاد شد، که در مرحله بعد، یعنی استقرار انقلاب نبوی در مدینه، بنای جامعه اسلامی و جامعه مدنی و نبوی، بر روی آنها پایه‏گذاری گردید (مقام معظم رهبری، ۳۱/۵/۱۳۸۵).           

      

۲-۲- نقش حضرت خدیجه درمرحله ایجاد انقلاب نبوی

یکی از نمودهای بارز موفقیت نبی مکرم در عملیات فردسازی، تربیت و همراه کردن تعدادی از اصحاب و یاران حضرتش بود که با جان و مال خود در راه اهداف الهی آن حضرت حرکت کرده و ایشان را مورد حمایت خویش قرار می‏دادند. از جمله این شخصیت‏ها، بانوی بزرگ اسلام، بانو خدیجه کبری سلام الله ‏علیها می‏باشد. در ادامه به برخی از اقدامات و تاثیرات آن حضرت در فرایند تکاملی انقلاب نبوی، -که عموم آنها به مرحله ایجاد و سپس مرحله استقرار انقلاب نبوی مربوط است- اشارتی خواهد شد.

      

۱)       اعلان ایمان و پیروی از پیامبر اکرم در دوران اختناق 

برای شروع هر انقلابی، اولین نیاز رهبر آن انقلاب، نیاز به پیرو و یار و یاور است. حضرت خدیجه به همراه حضرت علی(ع) اولین کسانی بودند که به آن حضرت ایمان آوردند و در این راه تمام سختی‏ها را به جان خریدند. روشن است که اعلام ایمان و پیروی در آغاز انقلابی که رهبر آن هیچ قدرت و ثروتی ندارد و حتی در ظاهر، امید هیچ پیروزی نیز در کار نیست، خود بزرگترین حمایت برای رهبری آن انقلاب به شمار می‏رود؛ اگرنه ایمان آوردن بعد از کسب پیروزی‏ و قدرت، از لحاظ ارزش و تاثیر قابلیت مقایسه با ایمان و پیروی در آغاز انقلاب را ندارد. رهبر معظم انقلاب با اشاره به اهمیت پیروی از رهبری یک انقلاب در دوران سختی و مرارت می‏فرماید: «وقتی که اوضاع خوب است، کسانی که دور محور یک رهبری جمع شده‌اند، همه از اوضاع راضیند؛ می‏گویند خدا پدرش را بیامرزد، ما را به این وضع خوب آورد. وقتی سختی پیدا می‏شود، همه دچار تردید می‏شوند» (همو، ۷/۲/۱۳۷۷). روشن است که این سختی‏ها در آغازینگاه یک انقلاب، به دلیل فقدان پشتوانه مالی و نظامی، از کم و کیف بیشتری برخوردار است و طبیعتاً پیروی از یک رهبر در این ایام ارزش و اهمیت والائی داشته و در پیشبرد اهداف انقلابی رهبری تاثیر بنیادینی دارد. از این منظر ایمان آوردن حضرت خدیجه و حضرت علی(ع) در اولین ساعات بعثت نبی مکرم و پیروی این هر دو از آن حضرت از اهمیت والائی برخوردار است. رهبر معظم انقلاب با اشاره به این مهم از قول حضرت علی(ع) نقل می‏کند که: «و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول‌اللَّه(صلّی اللَّه علیه و آله) و خدیجة و انا ثالثهما؛ تنها خانه‌ای که اهل آن، مسلمان بودند، خانه‌ی ما بود؛ پیغمبر بود، خدیجه بود و من» (رهبر معظم انقلاب، ۲۱/۷/۱۳۸۳).

      

 ۲) حمایت مالی مستقیم و غیرمستقیم

حضرت خدیجه اولین شخصیتی بود که به حمایت تمام‏قد از پیامبر اکرم(ص) اهتمام نمود و در این راه جان و مال خود را فدا نمود. برخی از دانشمندان اهل سنت این خصوصیت را یکی از قدرمشترک‏های آن بانو با حضرت آسیه و حضرت مریم دانسته‏اند: «قدر مشترک در میان مریم، آسیه و خدیجه، این است که هر یک از اینها، پیامبر مرسلی را تحت کفالت خود گرفته است  آسیه ، حضرت موسی(ع) را کفالت و تربیت کرد و چون مبعوث شد به او ایمان آورد؛  مریم ، حضرت عیسی(ع) را کفالت نمود و بزرگش کرد و چون مبعوث شد به او گروید؛  خدیجه نیز پیشنهاد ازدواج به پیامبر اسلام داد، همه اموالش را در راه او تقدیم کرد و چون وحی بر آن حضرت نازل شد به او ایمان آورد» (البدایة والنهایة، ۳: ۱۲۹).

اهمیت حمایت‏های همه‏جانبه، بخصوص حمایت مالی حضرت خدیجه از نبی مکرم در آغازینگاه انقلاب نبوی آنگاه روشن می‏شود که بدانیم -به تعبیر رهبر معظم انقلاب- در دوران انقلاب و اختناق نقش کمک‏های مالی نقشی بنیادین است و اگر در ابتدای انقلاب نبوی کمک‏های مالی حضرت خدیجه نبود، به احتمال زیاد فرآیند تکاملی انقلاب نبوی در آغاز راه مختل می‏گردید: «خدیجه‌ی کبری علیهاالصلاةوالسلام در آغاز اسلام ایمان آورد؛ بزرگترین حرکت را به عنوان یک بانوی کامله و عاقله و بزرگوار انجام داد، اول مؤمن به اسلام او بود، بعد هم همه‌ ثروت خود را در راه دعوت اسلام و ترویج اسلام خرج کرد، و تأثیر این کار را کسانی می‌دانند که در مبارزات و دوران اختناق نقش کمک‌های مالی را به مبارزین تجربه کردند که اگر کمک‌های خدیجه علیهاالسلام نبود شاید در حرکت اسلام و پیشرفت اسلام یک اختلال و وقفه‌ عمده‌ای به وجود می‌آمد» (رهبر معظم انقلاب، ۲/۳/۱۳۶۵).

حمایت‏های مالی حضرت خدیجه از انقلاب نبوی صرفاً به حمایت‏های مستقیم ختم نمی‏شود؛ و حمایت‏های مالی غیرمستقیم آن بانو در دوران سخت تحریم قریش نیز از ایجاد خلل در فرآیند انقلاب نبوی جلوگیری کرده است. توضیح اینکه حضرت خدیجه پیش از ازدواج با نبی مکرم از تجار نامی حجازبه شمار می‏رفت و روابط خوبی با دیگر تجار داشت. در دوران سخت تحریم در شعب ابی‏طالب این بانو از این روابط بهره می‏گرفت وبه اصطلاح امروزی تحریم‏های قریش را دور می‏زد. این امر نیز نکته‏ای مهم در تحلیل نقش آن بانو در پیشرفت اسلام است که نباید از چشم دور بماند، چنانکه رهبر معظم انقلاب از این امر به عنوان یکی از مزایا و خدمات آن بانو نسبت به اسلام یاد کرده است (ن.ک. همو، ۲۸/۷/۱۳۶۸).

۳) ایستادگی و مقاومت در تحریم و محاصره شعب ابی‏طالب: تاریخ حکایت‏گر آن است که هر گاه ندایی و انقلابی در راستای حق‏طلبی و بر ضد ستمگری و استبداد قدبرافراشته است، مستکبران و مستبدان از هر راهی برای نابودی و خاموش کردن آن انقلاب بهره گرفته‏اند. حملات سرد و گرم، مبارزات مخفی و عیان، تهاجم فرهنگی و نرم و... از جمله این هجمه‏ها، هجمه اقتصادی در قالب محاصره و تحریم اقتصادی است. آن چیزی که امروز ملت مسلمان ایران با آن مواجه است. از قضا دشمنان پیامبر اکرم(ص) نیز پس از ناکامی در متوقف کردن انقلاب نبوی، با استفاده از محاصره و تحریم اقتصادی-سیاسی و فرهنگی تلاش نمودند  پیروان پیامبر اکرم را از اطراف او پراکنده و انقلاب الهی آن حضرت را از پای درآورند. براساس گزارشات مسلم تاریخی ستمگران مکه در راستای این تصمیم، پیامبر اکرم و وابستگان و اطرافیان و پیروان حضرتش را در شعب ابی‏طالب تحت محاصره همه جانبه‏ای قرار دادند: محاصره سیاسی، محاصره فرهنگی، محاصره اقتصادی و ... دانست. محاصره شعب ابی طالب تا سه سال ادامه داشت و در این مدت سختی‏ها و آسیب‏های فراوانی بر پیکر گروه قلیل مسلمانان وارد شد. در این مدت تمامی دارائی حضرت خدیجه و حضرت ابوطالب خرج شد و تمامی ارتباط آن حضرت با بیرون از شعب به طور رسمی قطع گردید. در این میانه و در عین سختی‏ها و مشکلات، بیماری‏ها و گرسنگی‏ها در آب و هوای طاقت فرسای حجاز، اما یاران و پیروان پیامبر اکرم(ص) پای پس نکشیده و با تمام سختی‏ها مقابله نمودند. اهمیت این مقاومت زمانی هویدا میشود که به عمق سخن رهبر معظم انقلاب در این زمینه دست یابیم: «وقتی که اوضاع خوب است، کسانی که دور محور یک رهبری جمع شده‌اند، همه از اوضاع راضیند؛ می‏گویند خدا پدرش را بیامرزد، ما را به این وضع خوب آورد. وقتی سختی پیدا می‏شود، همه دچار تردید می‏شوند، می‏گویند ایشان ما را آورد؛ ما که نمی‏خواستیم به این وضع دچار شویم! البته ایمانهای قوی میایستند» (همو، ۷/۲/۱۳۷۷) و چنانکه تاریخ نقل کرده، یاران و پیروان صدیق پیامبر اکرم با تکیه بر ایمان مستحکم خویش در این راه ایستادند و مقاومت نمود؛ ولی در عین حال «همه سختیها به دوش پیامبر فشار می‏آورد» (همان). در همین اوضاع بود که حضرت خدیجه تمام قد به حمایت از پیامبر اکرم پرداخت و در این راه تمامی اموال خویش را تقدیم نمود. همچنین در این مدت به حمایت عاطفی و  معنوی از آن حضرت همت گمارد و همواره به آن حضرت دلگرمی بخشید. رهبر معظم انقلاب درباره وضعیت پیامبر اکرم و سختیهائی که در آن ایام متوجه حضرت بود می‏فرماید: «آن زمان که در شعب ابی‌طالب همه راههای عافیت بر مسلمانان و وجود مقدّس نبیّ‌اسلام صلّی اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم بسته شده بود؛ نه امکانات زیستی، نه امکانات رفاهی، نه آسودگی خاطر؛ دائم دغدغه تهاجمِ دشمنان، دائم خبرهای بد، صدای گریه کودکان از گرسنگی بلند، انواع ناراحتیهایی که در آن درّه خشک وجود داشت و این عدّه خانواده مسلمان برای مدّت سه سال مجبور به اقامت شده بودند - و چه سختیها کشیدند و همه این سختیها هم از مبدأ یکایک این انسانها از کوچک و بزرگ حرکت میکرد و روی دوش پیامبر اسلام می نشست. چون رهبر بود؛ چون همه به او متّکی بودند، همه دردها را پیش او می‏آوردند، همه فشارها را او حس می‏کرد (رهبر معظم انقلاب، ۲۶/۶/۱۳۷۶).

در این میان، تنها مونس و غمخوار آن حضرت، حضرت خدیجه بود. در حقیقت اقدامات حضرت خدیجه در این ایام بخشی معطوف به کل مسلمین بود که به عنوان بانوی اول اسلام و مادر تمامی مؤمنین، مادرانه به اوضاع مسلمین رسیدگی می‏کرد و با هزینه کرد ثروت خویش روحیه استقامت و پایداری را در آنها زنده نگاه می‏داشت. بخشی دیگر نیز معطوف به شخص نبی مکرم بود و به تعبیر  رهبر معظم انقلاب، حضرت خدیجه در تمام ایام عمر و خصوصا در ایام سخت شعب ابی‏طالب «بزرگترین کمک روحی برای پیامبر به‌شمار می‏رفت» (همو، ۷/۲/۱۳۷۷). این هر دو سنخ اقدام، از جمله عوامل مهم و تاثیرگذار در گذار از ایام محاصره و تحریم و پیروزی اولیه اسلام به شمار می‏رود. رهبر معظم انقلاب درتبیین و تحلیل دوران محاصره و تحریم در شعب ابیطالب و مقاومت مسلمین در این ایام و عامل این استقامت می‏فرماید: «همان ایستادگیِ اول بعثت، منجر می‏شود به استقامت عجیب سه سال در شعب ابی‌طالب. شوخی نیست؛ سه سال در یک دره‌ای در مجاورت مکه، بدون آب، بدون گیاه، در زیر آفتاب سوزان. پیغمبر، جناب ابی‌طالب، جناب خدیجه، همه‌ی مسلمانها و همه‌ی خانواده‌هایشان توی این تکه - شکاف کوه - زندگی کردند. راه هم بسته بود که برای اینها غذا نیاید، خوراک نیاید. گاهی در ایام موسم - که بر طبق سنن جاهلی آزاد بود، یعنی جنگ نبود – می‏توانستند داخل شهر بیایند، اما تا می‏خواستند جنسی را در دکانی معامله کنند، ابوجهل و ابولهب و بقیه‌ی بزرگان مکه به نوکرها و فرزندان خودشان سفارش کرده بودند که هر وقت آنها خواستند جنسی را بخرند، شما وارد معامله شوید، دو برابر پول بدهید، جنس را شما بخرید و نگذارید آنها جنس بخرند. با یک چنین وضعیت سختی سه سال را گذراندند. این شوخی است؟ آن استقامت اوّلی، آن عمود مستحکم این خیمه، آن دل متوکل علی اللَّه است که چنین استقامتی را در فضا به وجود می آورد که آحاد صبر میکنند.

شب تا صبح بچه‌ها از گرسنگی گریه میکردند که صدای گریه‌ی بچه‌ها از توی شعب ابی‌طالب به گوش کفار قریش میرسید و ضعفای آنها هم دلشان میسوخت؛ اما از ترس اقویا جرئت نمیکردند کمک کنند. اما مسلمان که بچه‌اش در مقابلش پرپر میزد - که چقدر در شعب مردند، چقدر بیمار شدند، چقدر گرسنگی کشیدند - تکان نخورد» (رهبر معظم انقلاب، ۹/۵/۱۳۸۷). روشن است که وجود شخص حضرت خدیجه و نیز ثروت آن حضرت، چقدر در این ایام سخت تحریم ومحاصره به داد مسلمین رسیده و چه نقش تاثیرگذاری را در پیشبرد اهداف عالیه پیامبر اکرم ایفاء کرده است، چنانکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب اگر حضرت خدیجه و ثروت آن بانو در این ایام سخت در اختیار مسلمین نبود، در حرکت اسلام و پیشرفت اسلام اختلال و وقفه‌ عمده‌ای به وجود می‌آمد(ن.ک. همو، ۲/۳/۱۳۶۵).

۴) سرپرستی و تربیت جانشین و وصی نبوت: در جملگی انقلاب‏هایی که با برنامه‏ریزی صحیح صورت می‏گیرد، از همان ابتدا یکی از دغدغه‏های رهبری انقلاب و نیز انقلابیون، مسئله جانشینی رهبری است. درانقلاب نبوی نیز این امر از اهمیت بسزایی برخوردار بود، به گونه‏ای که اولین اقدام نبی مکرم پس از علنی کردن دعوت خویش، تعیین جانشین خود بود که در داستان دعوت سران و بزرگان قریش، حضرت علی(ع) را به عنوان جانشین و وصی خود تعیین نمود. جالب اینجاست که این جانشین و وصی پیامبر اکرم(ص)، بنا به مصلحت الهی و نیز اطلاع الهی نبی‏ مکرم از وصایت حضرت علی(ع)، از دوران طفولیت و کودکی در خانه پیامبر اکرم(ص)، آغوش گرم آن حضرت و دامن مطهر حضرت خدیجه تحت تربیت و رشد قرار گرفته است (رهبر معظم انقلاب، ۲۱/۷/۱۳۸۳). از این منظر نیز نقش حضرت خدیجه در جریان انقلاب نبوی، نقشی بنیادین است، چه اینکه تربیت جانشین رهبری انقلاب، تاثیر عمیقی در مراحل مختلف انقلاب –ایجاد، استقرار و استمرار- دارد. نقش این امر در ایجاد انقلاب، آنجاست که برنامه ریزی شده بودن انقلاب را به رخ می‏کشد که این انقلاب، انقلابی ابتر نیست که با رفتن رهبر، از بین برود. بنابراین «ایجاد امید به آینده انقلاب» و در نتیجه پایداری و استقامت پیروان، نقش مهم این مسئله در ایجاد انقلاب است. در مراحل استقرار و توسعه انقلاب نیز اثر این مهم اثری عملی است که به طور فیزیکی و حضور شخص وصی و جانشین در راس انقلاب و مدیریت آن، خود را می‏نمایاند. حضرت خدیجه با نگاهداری مادرانه و تربیت صحیح حضرت علی(ع) این خدمت کلان و با ارزش را به انقلاب نبوی نموده است. تربیتی که حاصل آن، به تعبیر رهبر معظم انقلاب، «شخصیتی مسلمان، انسانی کامل، تراز عالی انسانیت و الگو»، «جوانی مؤمن، نورانی، متصل به منبع وحی، مؤمن واقعی، پرهیزگار و پاکیزه‌ی کامل» و «سردار تراز اول، مؤمن تراز اول، شاگرد تراز اول پیغمبر و عبادت کنندة تراز اول در میان همة مسلمانان» بود و جملگی این امور مدیون زحمات و تلاش‏های حضرت خدیجه است که پابه‏پا و در کنار پیامبر اکرم(ص) به تربیت حضرت علی(ع) همت گمارده بود (ن.ک. رهبر معظم انقلاب، ۲۱/۷/۱۳۸۳).

۵) تربیت مونس و غمخوار نبی مکرم و همسر وصی انقلاب: از دیگر خدمات چشم‏گیر حضرت خدیجه به پیامبر اکرم و انقلاب الهی ایشان، به دنیا آوردن و تربیت شخصیتی بود که بعدها به خاطر خدمات بنیادینش به پیامبر اکرم(ص)، لقب «ام‏ابیها» را از جانب آن حضرت دریافت کرد. در واقع حضرت خدیجه با تربیت صحیح و دقیق حضرت زهرا(س) علاوه بر خدمتی که به کل جریان انقلاب نبوی نمود، برای دوران اولیه ایجاد و آغازینگاه آن نیز تاثیر شگرف داشت؛ چه اینکه در مدت کوتاهی پس از محاصره و تحریم شعب ابی‏طالب، حضرت خدیجه، یار باوفا و مونس و غمخوار پیامبر اکرم بر اثر شدت آسیب‏های وارده و نیز حضرت ابوطالب دیگر حامی بزرگ پیامبر اکرم از دنیا رفتند و در صف کم‏شمار اما مقاومِ پیروان حضرت رخنه‏ای عظیم ایجاد شد که می‏توانست‏ آسیب‏هایی جدی به جریان انقلاب وارد نماید. اما حضرت خدیجه، با پرورش و تربیت حضرت زهرا و حضرت علی، توانست برای این روزهای سخت و طاقت‏فرسای پیامبر اکرم، یار، مونس و حامی تدارک ببیند.  حضرت خدیجه با پرورش و تربیت حضرت زهرا(س) خلاء وجودی خود و با پرورش و تربیت حضرت علی(ع) خلاء وجودی ابوطالب را برای پیامبر اکرم(ص) پر نمود. رهبر معظم انقلاب درباره نقش حضرت زهرا(س) در دوران فقدان حضرت خدیجه و نقش و تاثیر آن بانو در فرآیند رو به جلو انقلاب نبوی، می‏فرماید: «شما ببینیدحضرت[فاطمه(سلام‌الله‌علیها)] چگونه زندگی کرده است! تا قبل از ازدواج که دخترکی بود، با آن پدرِ به این عظمت کاری کرد که کنیه‌اش را امّ‌ابیها - مادرِ پدر – گذاشتند. در آن زمان، پیامبر رحمت و نور، پدیدآورنده‌ی دنیای نو و رهبر و فرمانده‌ی عظیم آن انقلاب جهانی - انقلابی که باید تا ابد بماند - در حال برافراشتن پرچم اسلام بود. بی‌خود که نمی‌گویند امّ‌ابیها! نامیدن آن حضرت به این کنیه، به دلیل خدمت و کار و مجاهدت و تلاش اوست. آن حضرت چه در دوران مکّه، چه در دوران شعب‌ابیطالب - با آن‌همه سختیهاکه داشت - و چه آن هنگام که مادرش خدیجه از دنیا رفت و پیغمبر را تنها گذاشت، در کنار و غمخوارِ پدر بود. دلِ پیغمبر در مدّت کوتاهی با دو حادثه‌ی وفات خدیجه و وفات ابیطالب شکست. به فاصله‌ی کمی این دو شخصیّت از دست پیغمبر رفتند و پیغمبر احساس تنهایی کرد.

فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها در آن روزها قدبرافراشت و با دستهای کوچک خود غبار محنت را از چهره‌ی پیغمبر زدود. امّ‌ابیها؛ تسلّی‌بخش پیغمبر. این کُنیت از آن ایام نشأت گرفت» (رهبر معظم انقلاب، ۳/۹/۱۳۷۳). ایشان در بیانی دیگر با ادبیات ذیل به تبیین شخصیت و جایگاه حضرت زهرا در فرآیند انقلاب نبوی در دوران خلاء وجودی حضرت خدیجه اشاره فرموده است: « دختری که در کوره گداخته مبارزات سخت پیغمبر در مکه متولّد شد و در شعب ابی‌طالب یار و غمگسار پدر بود. دختری حدوداً هفت، هشت ساله یا دو، سه ساله - بنابر اختلاف روایات، کمتر و بیشتر - در شرایطی که خدیجه و ابوطالب از دنیا رفتند، آن شرایط دشوار را تحمّل کرد. پیغمبر تنهاست، بیغمگسار است، همه به او پناه می‌آورند؛ ولی کیست که غبار غم را از چهره خودِ او بزداید؟ یکوقت خدیجه بود، که حالا نیست. ابوطالب بود، که حالا نیست. در چنین شرایط دشواری، در عین آن گرسنگیها و تشنگیها و سرما و گرمای دوران سه‌ساله شعب ابی‌طالب که از دورانهای سخت زندگی پیغمبر است و آن حضرت در درّه‌ای با همه مسلمانان معدود، در حال تبعید اجباری زندگی می‏کردند؛ این دختر مثل یک فرشته نجات برای پیغمبر؛ مثل مادری برای پدر خود؛ مثل پرستار بزرگی برای آن انسان بزرگ، مشکلات را تحمّل‌کرد. غمگسار پیغمبر شد، بارها را بردوش گرفت (همو، ۲۵/۹/۷۱). و در فرازی دیگر این نقش را اینگونه به تصویر می‏کشد: «این مخدره‌ی بزرگوار، در میدان‏های سختی که داشتند، مایه‌ی دلگرمی شوهر و پدرش بود. این بزرگوار، در سال پنجم بعثت متولد شده است. یعنی در اوج و شدت دعوت پیغمبر؛ عین شدت و سختی و فشار. این‌که شنیده‌اید در ولادت آن بزرگوار، زن‏ها نیامدند، خیلی معنی دارد! یعنی پیغمبر در حال مبارزه بود؛ آن‌چنان مبارزه‌ای که مردم مکه او را بایکوت کرده بودند. به کل، رابطه‌هاشان را بریده بودند، برای این‌که او را زیر فشار قرار دهند. و آن زن فداکار - خدیجه‌ی کبری سلام‌الله‌علیها - استقامت کرد و به پیغمبر دلگرمی داد. بعد هم این دختر رسید.

این دختر، در حالی که بزرگ می‌شد و به پنج، شش سالگی می‌رسید، ماجرای شعب‌ابی‌طالب پیش آمد. در آن گرسنگیها، سختیها، فشارها، غربت‏ها؛ در آن روزهای داغ از آفتاب و شبهای سرد از هوای آن منطقه. در حالی که بچه‌ها با شکم‏های گرسنه و لبهای تشنه، جلو چشمشان پرپر می‌زدند. سه سال پیغمبر، در بیابانهای اطراف مکه این‌طور زندگی می‌کرد و این دختر، در این دوران سخت، فرشته‌ی نجات پیغمبر بود. در همین دوران بود که خدیجه از دنیا رفت. در همین دوران بود که ابوطالب از دنیا رفت و پیغمبر، تک و تنها ماند. در این حال، این دختر بود که نوازشش می‌کرد، از او پذیرایی می‌کرد، دلداری‌اش می‌داد و غبارغم و کدورت را از چهره‌ی او می‌زدود (رهبر معظم انقلاب، ۲۴/۹/۱۳۷۱) و در نهایت درباره نقش حضرت زهرا در این دوران می‏فرماید: «در چنین وضعیت سرشار از سختی و محنت و فشار و ناراحتیِ ناشی از دعوت در راه خدا و صبر در راه او - اتفاقاً در همین ایام جناب ابی‌طالب هم از دنیا می‏رود؛ جناب خدیجه کبری هم در مدّت کوتاهی به رضوان الهی و لقاءاللَّه میپیوندد و پیامبر، تنهای تنهاست - فاطمه زهرا، این دختر چند ساله - حالا بنا به اختلاف روایات، پنج ساله، شش ساله، هفت ساله، ده ساله - تنها کسی است که پیامبرِ با این عظمت به او تکیه می‏کند. او مثل مادر از پدر بزرگوار خود پذیرایی می‏کند» (رهبر معظم انقلاب، ۲۶/۶/۱۳۷۶).

۶- ارائه الگوهای انسانی‏ تراز اسلام و انقلاب اسلامی: یکی دیگر از تاثیرات حضرت خدیجه در فرایند تکاملی انقلاب نبوی، که تاثیر آن منحصر به همان زمان نیست و تمام تاریخ اسلام – مادامی که نامی از اسلام باقی باشد- را شامل می‏شود، ارائه الگوهای انسانی تراز اسلام است. با توجه به اینکه مهمترین اقدام و فعالیت در مرحله اغاز انقلاب نبوی «عملیات فردسازی» است، حضرت خدیجه اولاً با تربیت دو انسان والا (حضرت زهرا و حضرت علی) به تمامی بشریت (چه زن و چه مرد) الگوی یک انسان تراز اسلامی حقیقی و ناب را ارائه کرده است. علاوه اینکه شخصیت خود آن حضرت نیز بایستی به عنوان یک بانوی نمونه و الگو که مورد تایید نبی مکرم اسلام و دیگر ائمه معصوم(ع) مدّ نظر قرار گیرد. اگر زنان مسلمان و بخصوص زنان مسلمان ایران اسلامی شخصیت حضرت خدیجه را به عنوان الگوی خویش انتخاب نمایند و بر آن حضرت اقتداء نمایند، به یقین جامعه و نظام اسلامی در پیشبرد اهداف عالی اسلامی و انسانی خویش به موفقیت‏های چشم‏گیری دست خواهد یافت، چنانکه حضور این بانوی مکرمه در فرآیند انقلاب نبوی بیانگر تاثیر شگرف و بنیادین ایشان در موفقیت پیامبر اکرم در وصول به اهداف اصلی خویش بوده است، چنانکه پیشتر به مواردی از این تاثیرات اشارتی رفت. امروز و با توجه به هجوم دشمنان اسلام از روزنه مسئله زن، اگر زنان مسلمان حضرت خدیجه و حضرت زهرا را به عنوان الگوی خویش مورد اقتداء قرار دهند، یقیناً طرح استعمار در به چالش کشیدن اسلام و نظام اسلامی از مسیر توطئه در مسئله زن، به جایی نخواهد رسید. به تعبیر رهبر معظم انقلاب: «[مادامی که] آفتاب درخشان خدیجه‌ی کبری علیهاالسلام و فاطمه‌ی زهرا علیهاالسلام و زینب کبری علیهاالسلام می‌درخشد، طرح‌های کهنه و نو «ضدّ زن» به نتیجه نخواهد رسید» و نتیجه اقتدا به این آفتاب‏های درخشان این بوده که «هزاران زن کربلایی ما نه‌تنها خطوط سیاه ستم‌های ظاهری را در هم شکسته‌اند، بلکه ستم‌های مدرن به زن را نیز رسوا و بی‌آبرو کرده و نشان داده‌اند که حق کرامت الهی زن، بالاترین حقوق زن است که در جهان به اصطلاح مدرن، هرگز شناخته نشده و امروز وقت شناخته‌شدن آن است». اگر زن مسلمان ایرانی به حضرت خدیجه و اولاد گرانقدر آن بانوی مکرمه اقتدا نماید خواهد توانست «نماد بزرگ زن ایرانی مسلمان را به دنیا که سخت محتاج شناختن آن است، بنمایاند (ن.ک. همو، ۱۶/۱۲/۱۳۹۱).

       

منابع:

بیانات رهبر معظم انقلاب از سایت: Khamenei.ir

 السیرة النبویّة، ابن هشام، تحقیق طه عبدالرؤف سعد، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۰ق.

تاریخ مکّه، ازرقی، تحقیق: رشدی صالح محسن، مکّة المکرمة، دار الثقافة، ۱۳۹۸ق.

اصول کافی، کلینی، تحقیق علی اکبر غفّاری، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۰۵ق.

البدایة والنهایة، ابن کثیر، بیروت، مکتبة المعارف، ۱۴۰۸ق.

 الاصابة، ابن حجر، بیروت، دار الکتب العلمیة ۱۸۳۵م.

کحل البصر فی سیرة سیّد البشر، محدّث قمی، بیروت، مؤسسة الوفاء ، ۱۴۰۴ق.

 فتح الباری، ابن حجر، بیروت، دار المعرفة، بی‏تا.

 تاریخ دمشق، ابن عساکر، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۲۱ق.

 کفایة الطالب، گنجی شافعی، تهران، دار احیاء التراث اهل البیت، ۱۴۰۴ق.

 المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، بیروت ، دار الفکر ، ۱۳۹۸ق.

 غدیر؛ سرآغاز مرحله توسعه انقلاب نبوی، عباسعلی مشکانی سبزواری، روزنامه کیهان، ۱۹/۷/۱۳۹۳.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha