به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در استان کردستان، حجت الاسلام حکمت حکیمی فر، مدیر مدرسه علمیه امام صادق (ع) شهرستان بیجار و امام جمعه شهر توپ آغاج در یادداشتی به اهمیت و جایگاه بسیار مهم حجاب از مَنظر قرآن کریم پرداخته است.
در این یادداشت می خوانیم: قرآن تصریح دارد که همواره شیطان و جنود او، در صدد اشاعه فساد و فحشاء در جوامع ایمان و اخلاق مدار و بر هم زدن امنیت اجتماعی هستند. بههمین جهت قرآن چندین بار شیطان را بهعنوان اصلیترین دشمن انسان که سعی در بهفساد و فحشاء کشاندن انسان و جوامع انسانی دارد، معرفی می فرماید و جالب اینجاست که قرآن تصریح می نماید، از اولین و مؤثرترین توطئه های خصمانه شیطان علیه انسان در همین راستا، درآوردن پوشش از تن انسان و برهنگی اوست.
این حقیقت از آیات ۲۶ و ۲۷ سوره اعراف بهخوبی استنباط می گردد، آیه ۲۶ از لباس بهعنوان نعمت یاد می کند: «ای فرزندان آدم! برای شما لباس فرستادیم که اندام شما را میپوشاند و مایه زینت شماست»، و آیه بعد هشدار میدهد که مواظب باشید شیطان نعمت لباس را از شما سلب نکند. بنابراین یکی از اهداف مهم شیطان، اشاعه و رواج برهنگی در جامعه، برای انحطاط جوامع بشری است و خطاب عمومی در این دو آیه (یا بَنی آدَمَ) نیز گویای رویکرد اجتماعی این دستورالعمل است (نک: قرائتی،۱۳۸۳: ۴ / ۴۶-۴۷).
شیطان با ترفند تزئین و تسویل، حقایق را وارونه جلوه می دهد، حجاب و پوشش را زشت و کشف حجاب و برهنگی را زیبا و جذاب می نمایاند؛ مثلا قرآن خاطر نشان می کند که عدهای برای توجیه اعمال منافی با عفت خویش، بهفرهنگ منحط گذشتگان خویش تمسک می جستند و می گفتند «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا...» با توجه بهاینکه تفاسیر این آیه را مربوط بهبرهنگیِ مشرکان در حال طواف در عصر جاهلیّت می دانند (همان، ۳ / ۴۷)، اطلاق تعبیر «فاحشة»- قباحت و زشتی روشن و آشکار- بر برهنگی و عریانی در قرآن، افق بلندی را برای فهم عمق و ابعاد این پدیده در منظر اندیشه ما باز می نماید.
قرآن، پیشینه دیگر این سیاست شیطانی را در آیات ۱۷۵ و ۱۷۶ سوره اعراف به«بلعم بن باعور» منتسب مینماید. او دانشمند بزرگ قوم بنی اسرائیل بود که بهدلیل دنیا دوستی و تبعیت از هوای نفس، منحرف شد و بهجمع مخالفان یوشع(ع) وصی حضرت موسی(ع) پیوست و در جنگ، بهدشمنان او کمک و مشورت می داد و وقتی در برابر ایمان پیروان یوشع(ع) شکست خورد، طرح اشاعه فحشاء را ارائه کرد.
بلعم دستور داد: «زنان را آراسته و آرایش کنید و کالاهای مختلف بهدست آنها بدهید تا بهمیان بنیاسرائیل برای خرید و فروش ببرند، و بهزنان سفارش کنید که اگر افراد لشکر موسی(ع) خواستند از آنها کامجویی جنسی خواستند، خود را در اختیار آنها بگذارند، اگر یک نفر از لشکر موسی(ع) زنا کند، ما بر آنها پیروز خواهیم شد».
دستور بلعم باعورا اجرا شد و سپاه بنی اسرائیل در معرض شکست و انهزام کامل قرار گرفتند تا اینکه با ورود «فِنحاص» نوه حضرت هارون(ع) و فرمانده مقتدر سپاه یوشع(ع)، این فتنه و پیامدهای آن از بین رفت و دوباره بنی اسرائیل را بهپیروزی رساند (نک: ابوالفتوح رازی، ۱۴۰۸: ۹/ ۱۴؛ قرطبی، ۱۳۶۴: ۷/ ۳۱۹؛ بغوی، ۱۴۲۰: ۲ / ۲۴۹). اینکه قرآن هم در ابتدا و هم در انتهای داستان این عالِم دنیا طلب و هواپرست می فرماید: «داستان او را بازگو کن!» نشان دهنده خطر وجود این طبقه، برای جامعه دینی است «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ... فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ».
پانصد سال پیش، بازرخداد طرح بلعم باعور در جریان سقوط اندلس بعد از هشت قرن حکومت مسلمانان بر آن سرزمین، سیاست اشاعه فساد و فحشاء را تبدیل بهقاعده "اندلسی کردن جامعه" (اندلسیزاسیون) نمود. شهید مطهری بعد از بیان پیشینه و تجربه تاریخی نقش سیاست اشاعه فساد و فحشاء در سقوط اندلس با استناد بهگزارش «گوستاو لوبون» مورخ مشهور فرانسوی تصریح می کند: «اندلس اسلامی یک تجربه بسیار روشن در این زمینه است... فساد اخلاق، عامل فنا و اضمحلال یک قوم است. استعمار غرب نیز این برنامه را در قرون اخیر بهصورت دقیقی در کشورهای اسلامی اجرا کرد» (نک: مطهری، ۱۳۷۲: ۳ / ۴۰۴؛ ۲۴ / ۵۴۷؛ ۲۵ / ۳۰۵-۳۰۶؛ امام خامنهای، ۱۳۸۱). گوستاو لوبون، علاوه بر سقوط اندلس، شکست مسلمانان از اقوام ترک و مغول را نیز نتیجه غوطه وری در فساد، فحشاء، خوشگذرانی ها و رفاه طلبی های آنان می داند (لوبون،۱۳۶۴: ۲ / ۷۶۳).
بنابراین دشمنان ما از دیر باز این حقیقت را دریافتهاند که برای تسلط بر کشورهای ثروتمند اسلامی، باید این جوامع را از طریق اشاعه فساد و فحشاء استحاله فرهنگی کرد و در این جهت ایجاد فرهنگ برهنگی، راهکار مهم آنها در بسط انحطاط اخلاقی در جوامع اسلامی گردید، در حقیقت فرهنگ برهنگی را مقدمه برهنگی فرهنگی جوامع اسلامی قرار دادند و برای آنها برهنگی سر، سرآغاز سایر برهنگیها بود. اینکه قرآن در میان پوششها، نام «خُمُر» (مقنعه و روسری) را متذکر می شود، دلیل بر اهمیّت پوشش سر و گردن و سینه است «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ».
«هَمفر»، جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی در یادداشت های خود، یکی از نقاط قوت مسلمانان را حجاب زنان میداند و مینویسد: «زنانِ آنان دارای حجاب محکم هستند که نفوذ فساد در میانشان ممکن نیست... بههر وسیلهای که شده باید زن مسلمان را از حجاب اسلام خارج کرد و بی حجابی را در بین مسلمانان رایج نمود... خواه ناخواه وقتی زنها از حجاب خارج شوند، مردها و جوانان فریفته میشوند و در نتیجه، فساد در کانون خانوادهها رخنه میکند. برای اجرا باید اول سعی کرد زنان غیرمسلمان درکشورهای اسلامی را از حجاب خارج کرد تا زنان مسلمان نیز از آنان پیروی کنند» (همفر، ۱۳۷۷: ۵۴).
بر این اساس مبارزه با حجاب، صرف مبارزه با یک نماد و سمبل مذهبی و سنتی نیست، بلکه آغاز تغییر فرهنگ، باور و اندیشه در جوامع است؛ بههمین دلیل طرح کشف حجاب در رأس برنامه های آنان در کشورهایی مانند ترکیه و ایران و... قرار گرفت (نک: مطهری، ۱۳۷۲: ۱/ ۳۵۶-۳۵۷؛ ۳/ ۴۰۴؛ ۱۹/ ۴۴۱؛ ۲۴/ ۶۹ و ۱۱۱ و ۲۱۵-۲۱۶ و ۲۴۰؛ ۲۵/ ۳۰۵- ۳۰۶)، زیرا «هر نوع دگرگونی در ساختار فرهنگی و اجتماعی، با تغییر در پوشش مردم مشخص میگردد؛ چنان که سلطهپذیری نیز، در اولین مرحله، از طریق تغییر در پوشش مردم چهره مینماید» (حداد عادل، ۱۳۷۰: ۴۰).
البته دشمن فقط از حربه اجبار در طرح کشف حجاب استفاده نکرد بلکه عمده فعالیت های او متمرکز بر تخریب فرهنگی چهره عفاف و حجاب در جوامع اسلامی بوده و هست. در طول تاریخ معاصر تقدس زُدایی، تخریب و تحقیر فرهنگی پوشش اسلامی، در پوشش شعارهای فریبنده آزادی و مساوات اجتماعی بانوان، زدودن گرد و غبار تحجر و دریدن سند رقیّت نسوان، پایان دادن بهمظلومیت تاریخی زنان، احقاق حقوق و ورود آنها بهدوران تجدد در حالی صورت می گرفت که هر با بصیرتی می دانست کشف حجاب و نفی فرهنگ عفاف، یعنی استثمار بی سابقه در تاریخ از زنان، بهعنوان نیروی کار ارزان و فراوان، و از آن وخیم تر، آسان ترین روش برای تبدیل زن بهکالایی جنسی.
قداست عفاف و حجاب، در حقیقت «اندلسِ ذهنی» جوامع اسلامی است که غرب در جنگ صلیبی- فرهنگی، بهدنبال فروریزاندن برج و باروی دژ آن است. غرب و عوامل آن در مواجهه با اسلام و ارزش های اسلامی مثل فرهنگ عفاف و حجاب عمدتا از دو روش «نسخ» و «مسخ» استفاده می کند. در روش نسخ، صریحا اسلام و احکام متعالی آن بهویژه عفاف و حجاب را ارتجاعی اعلام و کلید پیشرفت را در هدم اساس و ارزش های اسلامی عنوان میکنند اما در روش مسخ، همین هدف یعنی هدم اساس و ارزش های اسلام را بهصراحت بیان نمیکنند بلکه با مسخ، تحریف، تغییر و دگرگونی، تشکیک، القاء شبهات، تمسخر، تحقیر مفاهیم ارزشی اسلام هدف خود را دنبال می کنند (نک: فقیه حقانی، ۱۳۹۷).
در همین راستا «همفر» در یادداشت های خود می نویسد: «در مسئله بی حجابی زنان، باید کوشش فوق العاده ای بهعمل آوریم تا زنان مسلمان بهبی حجابی و رها کردن چادر مشتاق شوند. باید با استناد بهشواهد تاریخی ثابت کنیم که پوشیدگی زن از دوران بنی العباس متداول شده است و مطلقاً سنت اسلام نیست و چادر لباس قدیمی ایرانیان قبل از اسلام بوده و عبا لباسی است که خلفای عباسی برای زنان مسلمان رسم کردند. پس از آنکه زنان را از چادر و عبا بیرون آوردیم، باید جوانان را تحریک کنیم که دنبال آنها راه بیفتند تا در میان مسلمانان فساد رواج یاید و برای پیشبرد این نقشه لازم است اول زنان غیرمسلمان را از حجاب بیرون آوریم تا زنان مسلمان از آنان یاد بگیرند» (همفر، ۱۳۷۷: ۱۰۸-۱۰۹).
از این رو می بایست با رویکردی آفندی و مطالبه گرانه- و نه پدافندی، تدافعی و انفعالی- در مواجه با انحطاط اخلاق در جوامع غربی و غرب زده، اولا احیاء احساس هویت، خودباوری و عزت فرهنگی و ثانیا ایجاد موج تبلیغ و تبیین رسانه ای و هنری برای اقناع ذهنی جامعه و بازتعریف زیبایی های حجاب و عفاف، در دستور کار اقدامات فرهنگی و گفتمان سازی قرار گیرد.
اساسا بهفرمایش پیامبر اعظم(ص)، جامعه بهمثابه یک کشتی در دریا است و همه افراد جامعه، مسافران آن (متقی هندی، ۱۴۰۱: ۳ / ۶۹)؛ اگر در این کشتی آب وارد شود، ولو از جایگاه یک فرد، تنها آن فرد را غرق نمیکند بلکه همه مسافرین را غرق میشوند (نک: مطهری، ۱۳۷۲: ۱۶ / ۲۰۲) از این رو اگر این تمثیل را باور کنیم و بباورانیم که بروز ناهنجاری های اخلاقی حاصل از نبود فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه، در واقع سوراخ نمودن و بهدنبال آن غرق شدن کشتی جامعه است، کشف رابطه عفاف و حجاب و پایداری امنیت اجتماعی با سهولت بیشتری قابل درک خواهد بود.
برای درک بهتر رابطه عفاف و حجاب و امنیت اجتماعی می توان از روش "شناخت اشیاء از راه ضدّشان" نیز بهره گرفت. قاعده معروفی وجود دارد که «تُعْرَفُ الْاشْیاءُ بِاضْدادِها» یعنی یکی از راه های شناسایی اشیاء، شناخت ضد آنهاست (نک: مطهری، ۱۳۷۲: ۳/ ۱۲۱؛ ۱۵/ ۸۹۲)، این قاعده گاهی با این تعبیر نیز یاد می شود «تُعْرَفُ النِّعمَةُ عِندَ فَقدِهَا» یعنی ارزش هر نعمتی هنگام نبودنش شناخته می گردد
مثلا قدر پیری، در جوانی، قدر سلامتی در بیماری، قدر عافیت در گرفتاری ها و قدر حیات در هنگام مرگ دانسته می شود (نک: شبّر، ۱۳۷۱: ۱/ ۴۰۳).
به همین نسبت، نعمتِ عفاف و حجاب هنگامی بهطور کامل روشن و محرز می گردد که آثار مخرب و فاجعه آمیز فقدان فرهنگ عفاف و حجاب و حیا و غیرت را در جوامع غربی و غرب زده مشاهده نماییم. پدیده آزادی جنسی و بهاصطلاح «انقلاب جنسی» (Sexual Revolution) که در غرب رخ داده است منجر بهبروز بحران های فرهنگی- اجتماعی، افزایش وحشتناک آمار تجاوز، آزار و خشونتهای جنسی، تنویع شگفت آور و مشمئز کننده روابط جنسی و از آن وحشتناک تر جهش سرسام آور میزان تولدهای نامشروع در این جوامع شده است (نک: شبکه خبر، ۱۳۹۶؛ خبرگزاری تسنیم، ۱۳۹۵).
در تحلیل قرآن، فاجعه انقلاب جنسی غرب بهعنوان پیامد نبود فرهنگ عفاف و حجاب، یکی از شاخص های مهم عصر جاهلیت است و در این زمینه عبارت کلیدی «جاهلیت نخستین» را بیان می نماید: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی» - همچون دوران جاهلیّتِ نخستین، با خودآرایی و زینت نمایی در جامعه ظاهر نشوید-.
بنابر روایات، تعبیر کلیدی «الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی» گویای این است که جاهلیت دیگری ظهور خواهد نمود (عروسی حویزی، ۱۴۱۵: ۴ / ۲۶۹)، بههمین دلیل پیامبر(ص) فرمودند: «من بین دو جاهلیت مبعوث شدم که جاهلیت دوم بسیار سختتر و مصیبت بارتر از جاهلیت اول است.» (ابن شجری، ۱۴۲۷: ۲ / ۲۷۷). با توجه بهاین معرفت می توان گفت یکی از اصلی ترین شاخص های جاهلیت ثانی نیز «تبرج» و نبود عفاف و حجاب و اشاعه برهنگی است؛ بی شک پدیده برهنگی، ثبوتاً بیماری عصر ماست و دیر یا زود بهعنوان یک بیماری اثبات و شناخته خواهد شد.
انتهای پیام./