به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسم اقبالیان، از مجاهدین انقلابی، روز گذشته دار فانی را وداع گفت که به این مناسبت، به انتشار خاطره ای از آن مرحوم خواهیم پرداخت:
در یکی از روزهای گرم تیرماه سال ۱۳۹۶ در خانه نشسته بودم. ناگهان حس کردم دارم از زمین جدا میشوم. مرگ را نزدیکتر از همیشه روبروی خودم میدیدم. هر لحظه منتظر بودم تا از قید زمین خاکی رها شوم. پسرم نیز آن روز مهمان ما بود. وقتی دید حالم دارد خراب میشود، از گوشی موبایلم شمارۀ محمدکاظم پورامینی و رضا پاینده، از رفقای دوران جنگ را پیدا کرد و با آنها تماس گرفت تا زود خودشان را برسانند.
حالم آرام آرام داشت خرابتر میشد. محمدکاظم فوراً آمبولانسی خبر کرده بود تا مرا به تهران ببرند. من که از همان دقایق اول از هوش رفته بودم و چیزی به خاطر نداشتم، نزدیک مرقد امام خمینی(ره) ناگهان حس کردم روبروی گنبد حرم سیدالشهدا(ع) هستم و دستی از دل حرم به سمتم دراز شد. آن دست چیزی مثل خاک را در کف دستم گذاشت و صدایی آمد: «این هم دوسومش!»
ناگهان، از پشت سر آمبولانس صداهایی به گوشم میرسید. در همان حالت بیهوشی بلند شدم تا ببینم صدای کیست؛ همه آنهایی که در سالهای زندگی خدمتی به آنها کرده بودم پشت سر ماشین میدویدند. آن دختر معلول ذهنی که هر کاری از دستم برمیآمد برایش انجام میدادم گریه میکرد و میگفت: «بابای من رو کجا میبرید؟»
آن جانبازی که چندین سال پیش سیلی محکمی به گوشم زده بود، آن پیرزنی که گهگاه برایش پول و غذا میبردم، دخترهایی که برایشان از این و آن پول جهیزیه فراهم کرده بودم، همه و همه دنبال آمبولانس میدویدند و مرا صدا میزدند. بعد از چند لحظه دوباره از هوش رفتم و دیگر چیزی در خاطرم نماند.
تا اینکه پس از یک هفته که پزشکان گفته بودند به احتمال ۹۹درصد از اتاق عمل زنده بیرون نمی آیم، به هوش آمدم.